بازديد
مورخه 28/4/83 آقاي دكتر مهديا و خانم ها شكوري و عيني كارشناسان اداره آموزش وزارت كشوربه همراه آقاي رئيسي (بخشدار سامان) و آقايان زماني و تقي پور (از مسئولين اداره شوراهاي استانداري)، از شورا و دهياري روستاي ماركده بازديد و در جلسه اي مشترك با اعضاي شوراي روستاي ماركده و دهياري شركت كردند. اعضاء شورا، مشكلات و نارسايي هاي اعضاء شورا در ارتباط با انجام وظيفه و نيز پاره اي از نارسايي هاي روستا را به سمع بازديد كنندگان رساندند. بازديد كنندگان پس از صرف نهار روستا را ترك نمودند.دهياري و شوراي اسلامي روستاي ماركدهاميد به عملي بهتر و انديشيدن زيبا تر
در اوج جهالت كه عرب دختر خود را زنده به گور مي كرد خداوند دختري زيبا به پيامبر بزرگ اسلام داد. فاطمه(س) در مكه به دنيا آمد و با علي(ع) ازدواج كرد و در سن 18 سالگي به شهادت رسيد. 31 تير ماه مصادف با 3 جمادي الثاني سالروز شهادت اين بانوي بزرگوار را تسليت مي گوييم و سپس، از نشريه آوا و شوراي اسلامي ماركده تشكر و قدرداني مي نمايم به خاطر اين كه نام دانش آموزان ممتاز مدرسه پسرانه ابتدايي ماركده را همراه نام آموزگاران تلاشگر آنان چاپ و قدرداني نموده است. از آن جايي كه ما انسان ها برابر آفريده شده ايم تبعيض و تفاوت قائل شدن عملي است ناپسند. پرسش اين است كه چرا شوراي اسلامي و نشريه آوا نام دانش آموزان ممتاز مدرسه دخترانه را همراه با نام معلم تلاشگر آنان چاپ نكرده است؟ بنظر مي رسد با اين كار به خلقي خدمت كرده ايد و خلقي را از خود رنجانده ايد. اميدوارم بهتر بينديشيد و زيباتر عمل كنيد تا استعداد ها در آرامش بارور شود.رمضان عرب ماركده 20/4/1383
پاسخ به« گفتگو با مدير كل بهتر بود »
در آواي شماره 27 مطلبي تحت عنوان« گفتگو با مدير كل بهتر بود» به چاپ رسيده بود. در اين مطلب سوالي مطرح شده است كه چرا هيأت مديره ترتيبي نداده كه اعضاء شوراي فردوس با مدير كل صحبت كنند؟ در جواب سوال مطرح شده مطالب زير را به اطلاع اعضاء محترم فردوس مي رسانم. در ابتداي امر كه مدير كل تعاون قرار گذاشت كه از باغ فردوس بازديد كند؛ هيأت مديره اين قول را باور نكردند و فكر مي كردند كه اين هم يكي از وعده هاي پوچ و بي عمل مديران است چرا كه سركار خانم بهجت موحدي مدير كل تعاون گفته بود ساعت 8 صبح در محل ايستگاه اول پمپاژ حضور خواهد داشت. اين امر تعجب هيات مديره را دو چندان كرد و به خاطر جلوگيري از جو سازي قرار شد جز هيأت مديره كسي از اين موضوع باخبر نشود. در عين ناباوري، ساعت 8 صبح مدير كل تعاون استان طبق قرار قبلي به ماركده آمدند و از باغ فردوس، ايستگاه هاي پمپاژ آب و سيستم تحت فشار ديدن كردند و در جلسه اي كه به مدت 1 ساعت با حضور هيأت مديره و مدير كل تعاون آقاي مهندس شيوندي، معاونت تعاوني ها، در محل دفتر شركت تعاوني فردوس برگزار گرديد تمام مشكلات به سمع آنان رسانده شد و تصميماتي هم گرفته شد كه تا حصول نتيجه از سوي اداره كل تعاون و شركت فردوس پيگيري خواهد شد و در زمان ممكن به اطلاع اعضاء قدردان فردوس و مردم خوب ماركده رسانده مي شود. در پايان جا دارد از تلاش اين مدير فهيم قدرداني نماييم.رمضان عرب ماركده 20/4/1383
خبر مهم
مورخه 19/4/83 ساعت 10 صبح جلسه اي به منظور اجراي طرح هاي گردشگري در سطح بخش سامان در محل بخشداري تشكيل شد. افراد شركت كننده، رئيسي (بخشدار)، باقري( رئيس سازمان ايرانگردي و جهانگردي استان)، سالاريان (معاون منابع طبيعي شهرستان) و همه ي دهياران روستاهاي بخش سامان بودند. در اين جلسه آقاي باقري برنامه هاي سازمان ايرانگردي و جهانگردي را در جهت توسعه طرح هاي گردشگري بويژه در حاشيه ي زاينده رود تشريح نمود. ايشان فرمودند سازمان ايرانگردي و جهانگردي آمادگي دارد جهت كمك به ايجاد فضاهاي مناسب جذب گردشگر، اعتبارات لازم را در اختيار متقاضيان بگذارد. متقاضي مي تواند يك فرد با زمين كوچك كشاورزي خود باشد يا چند نفر يا سازماني و يا شركتي در قالب طرحي با زميني و برنامه اي وسيعتر. جهت ايجاد محل جذب گردشگر لازم نيست بافت كشاوزي زمين تغيير كند بلكه مي توان در همان زمين كشاورزي و يا زير همان درختان ميوه محل مناسبي فراهم نمود. كمك هاي بلاعوض سازمان ايرانگردي و جهانگردي شامل فراهم نمودن زير ساخت ها مثل جاده، سرويس بهداشتي، برق، آب آشاميدني و پاركينگ خواهد بود. مي دانيم حريم رودخانه جهت ساخت و ساز 150 متر است ولي سازمان ايرانگردي و جهانگردي با هماهنگي با ارگان ها و ادارات ديگر اين اجازه را دريافت نموده كه جهت جذب گردشگر ايجاد امكاناتي مانند نصب آلاچيق، ساخت سكو جهت اطراق و ايجاد مكان هاي بهداشتي مانند دستشويي نياز به رعايت اين حريم نباشد. فرد يا افراد استفاده كننده ازكمك هاي بلاعوض بايد تعهد بسپارند محل فراهم شده در اختيار عموم استفاده كنندگان قرار گيرد و سازمان هم در مقابل تعهد مي نمايد هيچ گونه ادعايي نسبت به مالكيت زمين و درآمد حاصل از گردشگري ندارد و درآمد حاصل متعلق به صاحب زمين يا كسي كه اين امكانات را فراهم نموده مي باشد. افراد متقاضي لازم است معرفي نامه اي از دهياري محل دريافت و به اداره ايرانگردي و جهانگردي مراجعه نمايند.محمد عرب( دهيار)تشكر و قدرداني
آواي ماركده جهت توسعه فرهنگ روستا از كساني كه در اين فرايند تلاش مي كنند قدرداني مي نمايد. در همين راستا در شماره پيشين نام دانش آموزان ممتاز پسر و آموزگاران محترم دبستان ابتدايي ماركده را درج و از ايشان قدرداني نمود. در اين شماره نام دانش آموزان ممتاز مدرسه راهنمايي فيض ماركده همراه دبيران محترم اين آموزشگاه را درج و از تلاش و زحمات آن ها در جهت رشد و توسعه فرهنگ روستا تشكر و قدرداني مي نمايد، با اين اميد كه نوجوانان دانش آموز با تلاش و كوشش بيشتر بتوانند در آينده منشاء خدمات زيادي به جامعه انساني و افتخاري براي روستا گردند و دبيران محترم نيز با تداوم تلاش و دلسوزي خود بتوانند در رشد و تعالي فرهنگ روستا نقش بيشتري ايفا نمايند.
كلاس اول راهنمايي: شاگرد اول: ميثم شاهسون فرزند عباس با معدل 59/17، شاگرد دوم: مجتبي عرب فرزند ناصر با معدل 04/17،شاگرد سوم: محسن شاهسون فرزند صفدرقلي با معدل 90/16 ؛ كلاس دوم راهنمايي: شاگرد اول: حسين عرب فرزند علي با معدل 65/16، شاگرد دوم: محمدرضا شاهبندري فرزند ذبيح الله با معدل 40/16، شاگرد سوم: رضا عرب فرزند يوسف با معدل 67/15؛ كلاس سوم راهنمايي: شاگرد اول: حسين شاهبندري فرزند علي قلي با معدل 65/19، شاگرد دوم: محسن شاهسون فرزند ابراهيم با معدل 20/19، شاگرد سوم: ميلاد شاهبندري فرزند حيدرقلي با معدل 96/16، و با تشكر از دبيران محترم اين آموزشگاه، آقايان: حمزء خسروي دبير زبان، عليرضا صميمي فر دبير علوم تجربي، ذوالفقار خجسته منش دبير رياضيات، مهدي صابري دبير تربيت بدني، محمود سليمي دبير علوم اجتماعي، داريوش قادري دبير ادبيات فارسي، ماندعلي عظيمي دبير ادبيات فارسي و آقاي ابراهيم شريفي مدير محترم آموزشگاه و فرامرز مرداني خدمتگزار آموزشگاه.
با مطالعه و بررسي معدل دانش آموزان كلاس هاي اول و دوم و مقايسه آن ها با كلاس سوم به اين نتيجه مي رسيم كه هماهنگي وجود ندارد. مي دانيم امتحانات كلاس سوم نهايي است و قاعده معمول بر اين بوده كه در سال هاي اول و دوم معدل ها بالاتر باشد حال در اين جا عكس آن مشاهده مي گردد. بدون شك علت يا علت هايي وجود دارد و تحقيق عميقي را مي طلبد.شوراي اسلامي روستاادبيات روستا (قسمت اول)
ما در روستا زندگي مي كنيم و ادبيات ما هم مي تواند گوشه هايي از بافت اقليمي و زندگي ما را نشان دهد. براي آشنايي بيشتر نوجوانان با سرايش شعر درباره ي روستا و زندگي مردمانش لازم به نظر رسيد در چند شماره شاهكار ادبي « حيدر بابا» (نام كوهي در نزديكي روستاي خشگناب، زادگاه شاعر) اثر شادروان شهريار را با ترجمه فارسي بهروز ثروتيان درج نماييم تا هم تنوعي ايجاد گردد و هم باعث تشويق و آشنايي بيشتر نوجوانان و جوانان با اين گونه سلرايش شود با اين اميد كه در آينده ما هم شهريار گونه هايي در روستايمان داشته باشيم.
حيدر بابا، ايلديريملار شاخاندا سئللر، سولار، شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اونا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوكتوزه، ائلوزه! منيمده بير آديم گلسيم ديلوزه!
حيدر بابا، هنگام رعد و برق خروشيدن و روان شدن سيلابها
صف بستن و نظاره دختران بر آن
سلام باد بر شوكتتان و ايلتان! كاش نام من هم بر زبانتان جاري شود
حيدر بابا، كهليك لرون اوچاندا كول ديبينن دوشان قالخوب قاچاندا
باغچالارون چيچكلنوب، آچاندا
بيز دن ده بير مومكون اولسا، ياد ائله آچيلميا اوركلري شاد ائله
حيدر بابا، هنگاميكه كبكهاي تو پرواز ميكنند.و از زير بوته خرگوش برخاسته مي گريزد
و باغچه هايت غنچه كرده، مي شكفند
اگر ممكن شود از ما نيز ياد كن دلهاي گرفته را شاد كن
منبع: سلام بر حيدر بابا، سروده ي استاد شهريار، انتشارات سروش، تهران، 1374
آزادي
روز قشنگي بود، خورشيد مي درخشيد، آسمان صاف و براق بود. پرنده ها در زير نور خورشيد و لابه لاي شاخه هاي درختان زيبا تر به نظر مي رسيدند و هنگام پرواز بر فراز آسمان اوج مي گرفتند و سپس روي بام خانه هاي دهكده مي نشستند و آواز مي خوانند. همانند نغمه هاي موسيقي، مردم با آواز پرنده ها انس گرفته بودند و تك و توكي از آدمها هم پرنده اي را مي گرفتند و در قفس زنداني مي كردند تا هميشه برايشان آواز بخواند. بهار بود و هنگام شادماني. پرنده ها اين را خوب لمس كرده بودند و هنگام آواز خواني با تكان دادن بال و پر خود، گويا رقص شادماني هم مي كردند. فضاي دهكده سرشار از نغمه هاي جورواجور شاد و دلپذير شده بود. كلاغ سياهي هم در دهكده زندگي مي كرد و كلاغ اين را دريافته بود كه آدم ها نغمه پرنده ها و بال و پر گشودنشان و پروازشان را دوست دارند و آن ها را تماشا مي كنند و دوست داشت بتواند همانند ديگر پرندگان باشد. او هم روي بام خانه ها مي نشست و قار قار مي كرد ولي آدمها و بخصوص بچه ها به او سنگ پرتاب مي كردند و او ناگزير بود فرار كند. كلاغ نگاهي به خود انداخت و خود را با ديگر پرندگان مقايسه كرد و فهميد رنگ بدنش چندان زيبا نيست و به همين جهت آدمها آن را دوست ندارند و تصميم گرفت كه رنگش را عوض نمايد. روزي چشمش به مغازه ي رنگ فروشي افتاد و لحظه اي به دور از چشم صاحب مغازه خود را لابه لاي قوطي هاي رنگ پنهان كرد و شروع كرد به رنگ هاي مختلف دكان نگاه كردن، سر انجام رنگي كه به نظر خودش زيبا تر مي آمد برگزيد و بال و پر خود را با دقت تمام رنگ كرد و ديد كه يك پرنده زيبا شده است و خوشحال و شادمان پرواز كرد و پس از اوج گرفتن در فضا روي بام خانه اي در دهكده نشست و قار قار كرد. مردي پنجره ي خانه اش را گشود و چشمش به كلاغ زيبايي افتاد و از او خوشش آمد. مرد روي پشت بام خانه رفت و آرام آرام خود را به كلاغ نزديك كرد و او را گرفت و در قفس انداخت و قفس را به سقف خانه اش آويزان كرد. همسايه ها به ديدن كلاغ زيبا آمدند و او را تماشا كردند كلاغ هم از اين كه مورد توجه آدمها قرار گرفته بود خوشحال بود و در قفس علاوه بر آوازخواني براي صاحبش، رقص هم مي كرد و مرد صاحب خانه هم به كلاغ غذاهاي جور واجور مي داد. چند ماهي گذشت، روزي كلاغ كه تنها مانده بود به پرواز و آواز خواني پرنده ها خيره شد و دل آزرده شد، دريافت كه آزادي اش را از دست داده؛ از اين پس كلاغ به آزادي خود فكر مي كرد و ديگر آن شور و نشاط روز هاي اوليه خود را نداشت و برايش آزادي بهترين بود. يكي از روزها كلاغ تصميم گرفت خود را آزاد كند، آنقدر خود را به ميله هاي آهني قفس زد تا اين كه از هوش رفت. صاحبخانه به طرف قفس رفت و فكر كرد كه او مرده است و آن را از پنجره به ميان درختان و بوته هاي سبز انداخت. كلاغ پس از كمي استراحت دريافت كه از قفس آزاد شده و كم كم توان خود را به كار گرفت و آهسته آهسته بال و پر گشود و از دهكده دور شد. وقتي دوباره به فراز آسمان پرواز كرد و آواز خواند با خود گفت« اين چه كار احمقانه اي بود كه كردم و براي خوشايند آدم ها خود را رنگ كردم و چند روزي عمر خود را در زندان گذراندم بهتر است زشت باشم و آدمها از من خوششان نيايد ولي آزاد باشم» و دوباره پرگشود و در فضا پرواز كرد و آواز خواند.
خانم الف – شاهسون
قدرداني از يك همشهري وظيفه شناس
وقتي در طول ساليان دراز رفتار و گفتار آدمي را مطالعه و با دقت بررسي كنيم آنگاه در مي يابيم او چگونه آدمي است در اين وقت مي توانيم درباره اش قضاوت كنيم. هر آدمي با توجه به شخصيت و منشي كه دارد در برخورد، داد و ستد، رفتار با ديگران و نيز ايفاي نقش اجتماعي و وظيفه اي كه در جامعه به عهده دارد خود را نمايان مي كند و ما مي توانيم او را بشناسيم. پس از بررسي مجموعه رفتار و گفتار فرد هست كه ديگران او را درستكار، راستگو، مسئوليت پذير، پاك، قانع، نوعدوست و… و يا رياكار، دورو، ناپاك و … مي شمارند. از آنجايي كه بشر همواره خواهان خوبي و انسان هاي خوب است وظيفه ي هريك از ما در اجتماع انساني است كه به خاطر توسعه خوبي ها از انسان هاي وظيفه شناس و درستكار قدرداني نماييم، به همين جهت اشاره كوتاهي به وظيفه شناسي يكي از فرزندان ماركده مي كنيم تا همه همشهريان به نقش اجتماعي و مسئوليتي كه هريك بر عهده دارند واقف و ايفاي وظيفه نمايند. آقاي مش جعفر را همه مي شناسيم، جواني است 30 ساله. چند سال از عمر خود را كاسب بوده و طي اين سالها توانسته با ايفاي وظيفه و برخورد خوب با ديگران و دلسوزي در كار خود كم كم به عنوان يك كاسبكار درستكار و وظيفه شناس در اذهان مردم جاي گيرد. با مطالعه و بررسي كه بنده كرده ام ايشان چند سال موتور چي مزرعه قلم قوچاتي و مهدي آباد پائين بوده كه اخلاق نيكو و رفتار و گفتار و برخورد پسنديده ايشان زبانزد كشاورزان اين مزرعه هاست و امسال هم كه در مزرعه فردوس با آن همه مشكلات خدمت رساني مي كند با تلاش و سعي و كوشش خود توانسته مقداري از مشكلات انبوه اين مزارع را ساده تر نمايد كه باعث رضايت كشاورزان فردوس شده است. در اينجا به مش جعفر خسته نباشيد مي گوييم، درستكاري و وظيفه شناسي او را مي ستاييم و آرزو داريم در راستاي خدمت بيشتر به مردم موفق باشند؛ به اميد روزي كه تعداد وظيفه شناسان و درستكاران روستا به تعداد همه مردم روستا باشد.رمضان علي شاهسون ماركده 17/4/1383خزان زود رس درخت بادام
معمولا در 10 روز اول فصل تابستان درختان بادام خزاني زودرس و بي موقع به خود مي گيرند و برگ هاي آن ها خشك شده و كم كم با وزش باد به زمين ميريزند كه اين اتفاق در اثركمبود مواد غذايي در درختان ميوه و مخصوصا بادام نيست بلكه نوعي بيماري است كه حشره ي موذي به نام كنه ي قرمز يا خاكستري اروپايي ايجاد مي كند كه شيره ي برگ هاي درختان را مي مكد و بيشتر در قسمت انتهايي دُم برگ و ابتدايي برگ كه حساس ترين نقطه رساندن املاح به برگ است جا مي گيرد. اين حشره با چشم ديده نمي شود و موقعي باغدار از بروز اين آفت مطلع مي شود كه مبارزه در اين موقع خيلي مشكل است. بايد بدانيم كنه ها داراي 3 مرحله زندگي در طول عمر خود هستند كه شامل مرحله ي پوره، بلوغ و مرحله ي استراحت است. در بين كنه ها، كنه تار عنكبوتي دو نقطه اي نسبت به ديگر كنه ها بيشتر در مزارع ماركده مشاهده مي شود. اين حشره با مكيدن املاح برگ درختان، روي سطح برگ و بعضي در همه جاي برگ تار عنكبوت مي تند و اين گونه درختان آلوده شده در كنار جاده ها كه گرد و خاك روي برگ هاي درخت مي نشيند بهتر ديده مي شوند و فقط در مرحله استراحت، آن هم به سختي با چشم ديده مي شوند. حال كه علت خزان زودرس را دانستيم بهتر است بدانيم روش مبارزه و كدام نوع سم مناسب است؟ براي مبارزه با اين آفت با مشاهده اولين برگ آلوده شده به كنه ي قرمز اروپايي يا تار عنكبوتي دو نقطه اي يا خاكستري، همه درختان را سم پاشي مي كنيم تا قبل از سرايت آفت به ديگر درختان از تكثير آن جلوگيري كنيم. در بين سموم رايج در بازار بهترين نوع آن، سم ‹‹ پرو پارژيت امولسيون 57% غير سيستميك ›› است. اين سم يك ليتر در هزار يا به عبارتي بيست سي سي در 20 ليتر آب در ظرف جداگانه با مقداري آب به خوبي مخلوط و بعدا به آب تلمبه سمپاشي اضافه مي شود. آزمايشات كارشناسان نشان داده است كه اين سم در 3 مرحله زندگي كنه ها (پوره، بلوغ، استراحت) جهت از بين بردن آن ها اثر چشمگيري دارد و از دوامي عالي عليه كنه ها ي گياهي مخصوصا در درخت بادام بويژه كنه هايي كه نسبت به ساير سموم كنه كش مقاوم مي باشند برخوردار است. اميد به اين كه با تجربيات بهتر محصول بهتر از درختان و باغمان برداشت نماييم.رمضان علي شاهسونفرصت ها را دريابيم
وقتي بچه بوديم، بزرگترها داستان هاي خيالي و يا مستند برايمان تعريف مي كردند داستانهاي مستند را چون نمونه هاي آن را نشان مي دادند و ما با چشم خود آن ها را مي ديديم به راحتي باور مي كرديم، ولي باور داستان هاي خيالي كمي مشكل بود، به همين جهت براي آن ها جسم و جان و فهم و درك در نظر مي گرفتيم و از طرف قهرمانان آن داستان هاي خيالي حرف مي زديم، پرسش و پاسخ مي كرديم، آن ها را حركت مي داديم تا آن رويداد ها تبديل به واقعيت شوند و قابل پذيرش گردند. يكي از آن داستان هاي خيالي قصه اي بود كه از زبان پول، ثروت و سرانجام دولت نقل مي شد. گفته مي شد كه پول به در خانه مردم مي رود و در مي زند، صاحب خانه در را مي گشايد و مي پرسد: كيستي؟ و براي چه كاري آمدي؟ پول مي گويد: من پول، دارايي و دولت هستم، آمده ام به در خانه تو، مي خواهم خود را بر تو عرضه كنم، شما بايد به من بگويي پس از اين كه صاحب من شدي با من چگونه رفتار خواهي كرد؟ صاحبخانه اگر مي گفت كه تو را در راه زندگي خود و خانواده و ديگر انسان ها هزينه خواهم كرد، پول با نيشخندي مي گفت: نه، تو به درد من نمي خوري، و اگر صاحب خانه مي گفت كه از تو سفت و سخت مواظبت و مراقبت خواهم كرد و بر تو روز به روز خواهم افزود و تو را در چند صندوق مخفي و نگهداري خواهم كرد و هيچگاه تو را هزينه نمي كنم آنگاه پول و دولت مي گفت: پس تو به درد من مي خوري. نتيجه گيري اخلاقي كه از اين داستان مي شد اين بود كه افراد ثروتمند بدين گونه با پول برخورد مي كنند كه ثروتمندتر مي شوند. آن زمان اسكناس هاي درشت 5 و 10 توماني بود و ما در عالم ذهن و خيال بچگي خود براي اسكناس ها دست و پا، چشم، دهان، فهم و شعور در نظر مي گرفتيم و آن را به در خانه هاي يك يك مردم كه مي شناختيم حركت مي داديم و گفت و شنود انجام مي داديم و… . وقتي كه بزرگتر شدم و مقداري آگاهي يافتم و تجربه اندوختم به اين نتيجه رسيدم كه هيچگاه در عالم واقعيت چنين اتفاقي كه پول به در خانه كسي برود و نظر صاحب خانه را بخواهد، نخواهد افتاد و بايد هر فرد دنبال پول برود و كار كند تا بتواند پول بدست آورد. پرسشي كه در همان بچگي هنگام شنيدن داستان هاي خيالي در ذهن من نقش مي بست و هيچگاه پاسخي قانع كننده داده نمي شد اين بود كه به داستان هاي خيالي چه نياز است؟. با گذشت زمان و قدم گذاشتن در سن پيري و با كمي دقت و مطالعه بسيار و بررسي رويداد هاي تاريخي و واقعيت هاي پيرامون، پي بردم كه آن داستان خيالي چندان هم خيالي نيست ومي تواند در عالم واقعيت هم اتفاق بيفتد و اكنون در روستاي ماركده اتفاق افتاده است و پول با پاي خود به روستاي ما آمده و در خانه يك يك مردم را زده است و مردم ما متاسفانه به علت حضور دائمي پديده ي نينديشيدن نه تنها از آن استقبال نكرده و نمي كنند بلكه بسيار ناراحت هم هستند كه چرا آمده است؟! شايد تعجب كنيد و فكر كنيد من شوخي مي كنم ولي باور كنيد كه اين يك واقعيت است و اين پول ، همين گردشگران هستند كه بدون دعوت ما و بدون اينكه ما هزينه اي بكنيم خودشان با پاي خودشان به در خانه ما مي آيند، حال ما هستيم كه بايد با درايت موقعيت را درك كنيم، آن را بشناسيم و از آن سود ببريم. آقاي رمضان علي شاهسون در مقاله اي كه بنظر مي رسد درددل و خواست بيشتر مردم نيز هست. آمدن افراد شهري و اطراق آن ها را در باغهاي مردم ياد آور و نيز زيان هاي مادي و اخلاقي آن ها را گوشزد كرده و خواسته كه نظمي داده شود. علاوه بر نوشته فوق بارها و بارها از زبان همشهريان خود شنيده ام كه از حضور گردشگران ناراضي اند و وجود آن ها را در اين محل زيان بار مي دانند. بدون شك شكل كنوني گردشگري گردشگران و اطراق آن ها در باغهاي مردم زيانمند هست و مردم درست مي گويند. اين در حالي است كه امروز در جهان از گردشگري به عنوان يك صنعت ياد مي شود و يكي از منابع پر درآمد بسياري از كشورهاي جهان از جمله مصر و تركيه است. اين كشورها با مصرف هزينه هاي كلان در جهت ايجاد تأسيسات و تجهيزات و نيز تبليغات بسيار در سطح مختلف ،جهانگردان و گردشگران را تشويق مي نمايند تا به آن كشورها مسافرت نمايند تا با ورود آنها مردم آن كشور بتوانند درآمد كسب كنند. در همين كشور خودمان درآمد مردم شهرهاي «ماسوله» در استان گيلان و «سرعين» در استان اردبيل فقط از جيب گردشگران تأمين مي شود و نيز همگي ديده و مي بينيم و مي دانيم بيشتر درآمد مردم شهر تيران از جيب مسافران بيرون مي آيد. رودخانه زاينده رود بزرگترين نعمتي است كه خداوند به ما مردم اين منطقه داده است و ما با داشتن اين نعمت و ثروت كم نظير ، هم فقر داريم و هم بيكاري. چرا؟ بنظر مي رسد علت اينكه ما همانند مردم ديگر شهرها و كشورهاي جهان از صنعت توريسم استقبال نكرده و نمي كنيم و سود لازم را نمي بريم عدم شناخت ما باشد نسبت به اين پديده. چون گردشگري و آمدن گردشگران به اين منطقه يك پديده جديدي است و تجربه تاريخي و فرهنگي نداريم. براي شناخت بهتر لازم است يك بررسي اجمالي از گردشگر و گردشگري داشته باشيم. گردشگر فردي است كه در روند زندگي خود، مقداري از دغدغه هاي روزمره زندگي فراغت يافته؛ در درون خود نياز به ديدن جاهاي تاريخي، فرهنگي و يا محلهاي زيبا و دل انگيز طبيعي بيرون از محيط خود را احساس مي كند و براي تحقق اين نياز خود مقداري پول فراهم مي آورد و به محل مورد نظر خود مي رود. وقتي فرد گردشگر به محل گردش وارد مي شود هدفش بهره گيري بيشتر و بهتر از آن محل است. حال اگر محيط فرهنگي تاريخي باشد هدف كسب اطلاعات و آگاهي بيشتر است و اگر محيط زيبا باشد هدف، ديدن و لذت بردن از زيباييها و داشتن آرامش و آسايش و… است و براي رسيدن به اين اهداف پول چندان اهميتي ندارد. بديهي است پول كه از جيب گردشگر بيرون آمد به جيب سرويس دهندگان به گردشگر خواهد رفت و به اين مي گويند درآمد حاصل از توريسم. هم اكنون كه اين مقاله را مي نويسم دو فرصت ممتاز تاريخي و سرنوشت ساز در اين منطقه پديد آمده، نخست موقعيت زيبايي كه در نتيجه جريان رودخانه زاينده رود در اين منطقه بوجود آمده اين امكان را فراهم كرده كه گردشگران با پاي خود به اين منطقه بيايد. ديگر اينكه امروزه دولت تسهيلات زيادي براي افرادي كه بخواهند در زمينه ايجاد امكانات جذب توريست فعاليتي داشته باشند در نظر گرفته است. آيا مردم ماركده موقعت استثنايي را درك و از اين تسهيلات استفاده خواهند كرد؟ با مطالعه واكنشهاي مردم ماركده به رويدادهاي چند دهه گذشته بنظر مي رسد پاسخ منفي باشد. چون گذشته اين طور نشان مي دهد كه مردم ما قهرمان فرصت سوزي ها هستند و هميشه فرصت هاي پيش آمده را از دست داده اند و تقريبا هيچگاه فرصت هاي تاريخي پيش آمده را درك نكرده و بهره شايسته را نبرده اند براي نمونه: پس از پيروزي انقلاب كه قرار شد در روستاها سازندگي گردد روستائياني كه موقعيت را درك كردند توانستند كمكهاي فراواني براي سازندگي روستايشان بگيرند ولي در ماركده نيروها و پتانسيل ها صرف جابجايي تانك نفت و دعواي محله بالا و پايين مي شد. چند سال بعد پيشنهاد ايجاد تلفن با مبلغ 60 هزار تومان شد كه مردم نپذيرفتند و بعد با مبلغ 140 هزار تومان درخواست نمودند. فرصت سوزي ها و از دست دادن فرصت ها و موقعيت هاي پيش آمده در زمينه هاي فرهنگي روستا باعث شده امروزه نتيجه منفي عقب ماندگي آن را بينيم. بنظر مي رسد اكنون هم در زمينه استفاده از تسهيلات دولتي براي ايجاد امكانات جذب گردشگر نيز همين گونه خواهد شد. چون شوراي اسلامي روستا طي چند جلسه از صاحبان زمين هاي آده عاشق آباد و سر آسياب قديم درخواست نمود اين محلها را به صورت مشترك تبديل به محلها و منطقه هاي جذب گردشگر نمايند كه متاسفانه با آوردن بهانه هاي پوچ پاسخ منفي دادند. روشن و بديهي است هر جامعه اي كه از فرصت هايي كه زمان، مكان، موقعيت هاي اجتماعي، اقتصادي برايش فراهم مي كند استفاده بهينه نكند زيان خواهد داد و گاهي بعضي از اين فرصت هاي از دست رفته جبران ناپذير هستند. همشهريان خوب، مهربان، عزيز و گرامي ام، بياييد قدري واقع بين باشيم، موقعيت پيش آمده را از دست ندهيم و براي آينده بهتر برنامه ريزي و سرمايه گذاري نمائيم تا فرزندان و نوادگان، ما را در آينده سرزنش نكنند. در اين راستا پيشنهاد مي نمايم:
1- صاحبان زمين باتلاقي سر آسياب قديم با توافق يكديگر و با صرف مقداري هزينه اين محل را تبديل به پارك نمايند و درآمد حاصل از آن به نسبت متراژ زمين بين صاحبان تقسيم گردد.
2- بيشه زار پايين دست زمين هاي قريه ماركده را با حفظ شكل بيشه زاري تبديل به محل اتراق مسافران نمايند و درآمد حاصل به نسبت متراژ بين زمينداران تقسيم گردد.
3- با ايجاد شهرك سياحتي در بالاي كوه عاشق آباد بالا و نيز تبديل آده به پارك مي توان در آمد سرشاري براي صاحبان زمين و نيز سرمايه گذاران بوجود آورد.
هم اكنون سياست هاي دولتمردان استان بر توسعه سرمايه گذاري در جهت ايجاد محل هاي جذب توريست در منطقه زاينده رود است و براي اين كار تسهيلات و سرمايه هاي زيادي در نظر گرفته اند. از همشهريان تقاضا مي شود از اين فرصت پيش آمده حداكثر بهره گيري را بنمايند.
محمد علي شاهسون 24/4/1383
شوراي اسلامي پاسخ دهد
ابتدا سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) را به امام زمان تسليت عرض مي نمايم. سپس از شوراي اسلامي ماركده تقاضا داريم: 1- در امر ورزش روستا بويژه توسعه بازي فوتبال اقدام نمايد. 2- نسبت به اشتغال جوانان در ايام تابستان و زمستان چاره اي بينديشند. 3- نسبت به ايجاد فضاي سبز و پارك در حاشيه زاينده رود فكري بكند. 4- موضوع مسكن در روستا كه يكي از مشكلات بيشتر جوانان روستا است را بررسي و راه حلي براي آن بيابند. 5- نسبت به امر جاده ماركده چاره اي بينديشند.مرتضي عرب (مهرعلي)
خانواده ي فرهنگي
وقتي در كوچه و خيابان هاي روستاي ماركده راه بروي نوجوانان روستا را مي بيني كه در خيابان قدم ميزنند و يا در كناري ايستاده اند و با هم گفت وگو مي كنند و يا در كنار جوي آب و يا در باغ ها مشغول بازي هستند و وقتي دقايقي با دقت به رفتار آن ها بنگري و يا به گفتار آنان گوش فرا دهي متوجه خواهي شد كه صرفاً براي گذراندن اوقات گران بهاي خود است كه به چنين كارهايي دست مي زنند. و هدفي ندارند، كه باعث تاسف است. تاسف از آن جهت كه عمر، اين سرمايه ي گران مايه و جبران ناپذير را بيهوده و يا نه چندان سودمند مي گذرانند. عمري كه مي توان با استفاده ي منطقي از آن به رشد، شكوفايي پويايي و بالندگي انساني رسيد. چرا موقعيت نوجوانان روستا اين گونه است؟ من بر اين باورم كه مي توانست و نيز مي تواند بهتر از اين باشد و به نظر مي رسد كه در اين زمينه كوتاهي هايي شده است كه تداوم اين روند بسيار زيانمند است؛ لازم است پدران و مادران براي نوجوانان خود گامي بردارند و اقدامي نمايند در اين راه اگر كمي شناخت باشد مي توان با تدبير از درياي امكانات آموزشي و پژوهشي جهان امروز، كه تكنولوژي در اختيار بشر قرار داده، سود برد. ممكن است كسي بگويد فراهم آوردن امكانات براي نوجوانان نيازمند سرمايه و هزينه هاي زياد است ولي بايد گفت انسان هركاري را كه بخواهد مي تواند در آن موفق بشود يعني خواستن توانستن است. بنابراين با اقتصاد و توان مالي هر خانواده اي مي شود حداقلي از وسايل آموزشي و پژوهشي را فراهم كرد. ساده ترين اين امكانات كتاب است. خانواده هايي كه توان مالي خوبي ندارند مي توانند به صورت گروهي و خانوادگي عمل كنند. براي مثال دو يا چند برادر و خواهر با روي هم گذاشتن مقداري پول مي توانند تعدادي كتاب بخرند و بچه هاي آن ها به صورت مشترك از آن ها استفاده كنند و اين كا را هر سه ماه يك بار تكرار نمايند. همين گروه مي توانند آموخته هاي خود را در جلسات خانوادگي به بحث و گفت و گو بگذارند و به يكديگر انتقال دهند و يا از فرد فرهيخته اي دعوت نمايند در جلسه آن ها شركت كند و به پرسش هاي آنان پاسخ دهد و يا وسايل كمك آموزشي مانند رايانه و… مشترك فراهم نمايند و يا مسافرت هاي علمي و فرهنگي به صورت گروهي بروند. روش فوق چند حسن دارد: نخست اين كه با حداقل هزينه مي توان از امكانات بيشتر و بهتر سود جست، ديگر اين كه با تبادل انديشه و افكار مي توان به غناي علمي يكديگر كمك كرد و…. بي گمان تحقق موضوع فوق در خانواده ها باعث مي گردد هنگام دور هم نشستن، به جاي غيبت و گفت و گو هاي پراكنده و بي هدف بحث هاي علمي انجام دهند. در اين صورت محيط خانواده ها محيطي سالم و علمي و فرهنگي خواهد بود.احسان شاهسون
شعر زمان ما
احمد شاملو: شاعراني كه به مراحل پيشرفتگي رسيده اند، معمولا آغاز و سرانجام همه شعر هايشان متناسب با ساختمان كلي شعر خواهد بود. همچون شاملو، كه شعرش غالبا از أغاز و پاياني درخور برخوردار است. جدا بودن از دنياي شعر، تنفر از شعر و شاعري، دل نبستن به شعر گذشته و در نتيجه عدم تسلط كافي به اوزان و مصالح شعر فارسي موجب شده است تا شاملو در نهايت شهامت به شعر هاي أزمايشي دست زند و به احتمال زياد تنها از اين راه و با اين تجربه به راههاي تازه و بديع قدم گذارد و بر شم و هوش سرشار، تدريجا به راز كلمات و واژه ها پي ببرد و اندك اندك قدرت بالقوه خود را در استعمال كلمات و تركيبات متنوع نشان دهد. چند بيتي از شعر أيدا در أينه را در ذيل مي خوانيد:
لبانت به ظرافت شعر
و گونه هايت با دو شيار مورب
كه غرور تو را هدايت مي كنند و
سرنوشت مرا
و چشمانت راز أتش است و عشقت پيروزي أدمي
هنگامي كه به جنگ نقدير مي شتابد و أغوشت اندك جايي براي زيستن
اندك جايي براي بردن
كوه با نخستين سنگ ها أغاز مي شود
و انسان با نخستين درد و من با نخستين نگاه تو أغاز شدم
منبع: شعر زمان ما، نوشته محمد حقوقي حبيب شاهسون ماركده
جشن عروسي در ماركده (قسمت نهم)
آنگاه، از عروس خواسته مي شود كه سراپا بايستد و شده را از صورت عقب زند و از وي مي خواهند كه تعداد هفت عدد گردو را با پاشنه پايش بشكند. مغز گردوهاي شكسته شده در بين دختران تقسيم مي گردد. سه قرص نان و يك كاسه شيره انگور را مادر عروس نگه مي دارد تا فرداي آن شب كه عروس به خانه داماد آمد، داماد و عروس آنها را بخورند. حنا در همان شب به دست و پاي عروس مي مالند و فردا صبح حنا را با صابون مي شويند. ارزن، گندم و جو نزد مادر عروس نگهداري مي شود تا هنگامي كه عروس به خانه داماد مي رود، داماد از پشت بام به سر عروس بريزد. آجيل هاي موجود در سفره عقد را، پس از بله گفتن عروس بر سر عروس مي پاشند و مرتب گيلي لي مي كشند و شادي مي كنند. در بعضي وقتها يك سكه كوچك نيز زير زبان عروس مي گذارند تا عروس زودتر بگويد بله.
ابتدا همين صورت قباله، پس از خوانده شدن صيغه عقد، بصورت سند ازدواج كافي بود ولي بعد از بوجود آمدن دفترخانه هاي رسمي ثبت ازدواجها، آن صورت قباله به نزديك ترين دفترخانه برده مي شد و خود دفتردار از روي همان صورت قباله، ازدواج را در دفتر ثبت مي كرد و خود از طرف عروس و داماد انگشت مي زد و سند تنظيم مي گرديد و سند را بدست آورنده صورت قباله مي دادند.
گفتيم در اتاقي كه سفره عقد گسترده، هنگام خواندن صورت قباله و بله گفتن عروس، زنان دو بار ازدواج كرده، زنان شوي مرده و زنان بيوه نبايد مي بودند و آنها را بيرون مي كردند. نگارنده خود شاهد جهره غمگين و نگران اين زنان هنگامي كه از اتاق عروس بيرون مي آمدند بودم. راستي حضور فيزيكي يك زني كه شوهرش مثلاً بر اثر ابتلا به آپانديس مرده جگونه مي تواند روي زندگي فردي ديگر تأثير داشته بگذارد؟ آيا عمل بيرون راندن چنين زناني از اتاق جريحه دار كردن روان آنها نيست؟ آيا شكستن دل آنها نيست؟ اگر اين خانم شوي مرده اينقدر قدرت دارد كه بتواند در اين چند دقيقه حضور فيزيكي خود در اين اتاق روي زندگي آينده اين دختر خانم در سالهاي آتي تأثير سوء بگذارد چرا از اين قدرت استفاده نكرده تا جلو مردن شوهر خود را بگيرد؟ وقتي انديشيدن و خرد را تعطيل و تقليدگر صرف باشيم و وقتي چراها و براي چي را در مقابل رفتار و گفتار خود قرار ندهيم و براي آنها از خود پاسخي نخواهيم، احساس ها جاي تعقل را خواهند گرفت و اينگونه جلوه خواهند كرد.
مدت زمان جشن عروسي سه روز بود، و از سه شنبه آغاز و شب جمعه با آوردن عروس به خانه داماد پايان مي پذيرفت.يكي دو روز قبل از شروع جشن عروسي، يك جشن كوچك زنانه در خانه داماد تشكيل مي گرديد بنام رخت بران. كه در اين جشن زنان اقوام نزديك به كمك يكديگر رخت هاي عروس و داماد را بريده و مي دوختند. اين جشن همراه با اظهار شادماني و زدن داريه و رقصيدن و شيريني خوردن و كيلي لي كشيدن و اسفند دود كردن بود. جشن عروسي با مراسم بوته عروسي شروع مي گرديد. روز سه شنبه روز بوته عروسي بود كه در ماركده بته عروسي مي گويند و ترك زبانان به آن« طوي بوته سي» مي گويند. هدف از اين كار اين است كه تعدادي از افراد به صحرا رفته و مقداري بوته خشك بياباني جمع آوري و به خانه پدر داماد حمل تا در طول عروسي جهت پختن غذا سوزانده شود. عصر روز دوشنبه دلاك ده از طرف پدر داماد مردان ده را جهت شركت در مراسم بوته عروس دعوت مي كند. صبح روز سه شنبه تعدادي از جوانان و مردان ده بخصوص اقوام و دوستان خانواده مامور حمل نان و غذا براي افراد بته عروس مي شود و همگي به طرف بيابان براي كندن خار حركت مي كنند. تعدادي افراد شركت كننده در مراسم بته عروسي بستگي به موقعيت اجتماعي و اقتصادي خانواده داماد داشت.
پس از كندن خار و جمع آوري آنهايي كه مقدار بيشتري خار كنده بودند تخته بار مي بستند و آنهايي كه مقدار كمتر، شله بار مي بستند و به طرف روستا حركت مي كردند. كندن بتّه بيشتر و تخته بار بستن، نشانه كارداني و داشتن توانايي انجام كار بيشتر است و شخصي كه بار، بته بزرگتري بسته، به خود مي باليد و مي نازيد و افتخار مي كرد.
ادامه دارد… محمد علي شاهسون ماركده