آوای ماركده شماره 41 – پانزدهم بهمن 1383

خبرها

  1. شوراي اسلامي درجلسه مورخه 6/11/83 خود به دانش آموزان جايزه داد. مدير محترم دبستان دخترانه ماركده طي نامه اي توضيح داده كه درمسابقه علمي كه از طرف اداره آموزش و پرورش سامان بين دانش آموزان برگزار شد تعداد 6 نفر از دانش آموزان كلاسهاي چهارم و پنجم به نامهاي هاجر شاهسون فرزند احمدقلي، هاجر شاهسون فرزند علي اكبر، محبوبه شاهسون فرزند غلامحسين، محدثه شاهسون فرزند كريم، ليلا عرب فرزند جعفر، و فاطمه شاهسون فرزند علي به ترتيب رتبه هاي 1 تا 3 را در دو كلاس ياد شده كسب كرده اند و از شوراي اسلامي درخواست نموده با اهداء جايزه اين دانش آموزان را تشويق نمايد كه شوراي اسلامي در جلسه فوق بودجه اي حداكثر به مبلغ بيست هزار تومان به اين امر اختصاص داد و از دهيار درخواست گرديد كه جايزه هايي متناسب خريداري و اهداء نمايد. همچنين مدير محترم دبستان دخترانه طي نامه اي ديگر به شورا توضيح داده كه اين آموزشگاه وسايل كمك آموزشي كمبود دارد و درخواست نموده كه شوراي اسلامي دراين جهت كمك لازم را بنمايد كه در جلسه فوق اين اجازه به دهيار داده شد كه يك دستگاه ويدئو سي دي خريداري و به دبستان ياد شده اهدا نمايد.
  1. مورخه 30/10/83 جلسه شوراي اداري سامان با حضور مسئولين ادارات و دهياران روستاها درمحل بخشداري سامان تشكيل شد. آقاي رئيسي بخشدار در خصوص مشكلات بخش نكاتي را بيان كردند ازجمله؛ وضعيت نامطلوب راههاي روستايي بويژه در روستاهاي ماركده و ياسه چاه، وضعيت نامطلوب آب آشاميدني روستاهاي ماركده و ياسه چاه، و ازمسئولين خواستار رسيدگي جدي تر و بيشتري شد و درادامه جلسه خواستار اين گرديد كه جشن پيروزي انقلاب هرچه بهتر برگزار گردد.
  1. مورخه 30/10/83 اعضاء تيم فوتبال ماركده توسط دهيار به نمايندگي تربيت بدني سامان و نيز بخشداري معرفي گرديد ونسبت به بيمه اعضاء تيم اقدام به عمل آمد و نسبت به تجهيز تيم از لحاظ تهيه لباس و توپ در آينده نزديك اقدام خواهد شد. دهياري ماركده هفته اي يك روز از ساعت 30/5 الي 7 بعد از ظهراجازه استفاده از سالن ورزشي هوره را جهت تمرين ورزش كاران دريافت نموده است كه قصد دارد اين اجازه را به هفته اي دو روز افزايش دهد. از همه ورزشكاران درخواست مي گردد 50 درصد هزينه هاي رفت و برگشت را شخصا تامين نمايند.
  1. مورخه 16/10/83 جلسه اي در محل بخشداري سامان با حضور بخشدار، وآقايان طاهري، رحيمي، خدابنده از استانداري و آقاي زماني مسئول نمايندگي تربيت بدني سامان و دهياران روستاهاي بخش تشكيل شد دراين جلسه دهياران هريك گزارش فعاليت خود را ارائه دادند و محمد عرب دهيار ماركده نيز گزارش كارهاي انجام شده را ارائه داد از جمله گزارش جمع آوري زباله هاي روستا، كارتراكتور، درآمد ها و هزينه هاي آن، آنگاه آقاي طاهري معاونت دفتر شهر و روستاي استانداري ضمن تشكر از فعاليت موفق آميز اين دهياري درامر جمع آوري زباله گفت: تجربه 20 ، 30 ساله شهرداران نشان داده كه انجام كار توسط خود دهياري علارغم موفقيت آميز بودن آن در اين مرحله، درآينده براي دهياري مشكل ساز خواهد بود و هزينه هاي مضاعف و سنگيني بردوش دهياري خواهد گذاشت شما بهتر است كار جمع آوري زباله را از طريق بخش خصوصي ادامه دهيد. درپايان جلسه آقاي زماني مسئول تربيت بدني سامان از دهياران خواست نسبت به معرفي تيم فوتبال و نيز بيمه اعضاء تيم و تجهيز تيم اقدام لازم به عمل آورند.
  1. مورخه 8/11/83 جلسه اي با حضور بخشداران و دهياران استان در محل سالن اجتماعات استانداري تشكيل شد. دراين جلسه آقاي اميري مديركل دفتر شهري و روستايي استانداري گفت : در سال آينده از حساب هاي مالي دهياران حسابرسي دقيق توسط افراد ذيصلاح به عمل خواهد آمد، از اين تاريخ به بعد اعتبارات سهم دهياريها از درآمد هاي متمركز مستقيما به حساب دهياري ها واريز خواهد شد و دهياري ها بايد اعلام وصول كنند، دهياران توسط بخشداري ها آموزش داده خواهند شد، مرخصي دهياران بايد كتبا از بخشداري ها گرفته شود، دهياران تمام وقت و پاره وقت بايد ساعاتي را كه اعلام كرده اند در دفتر حضور داشته باشند، اين قانون شامل مسئولان مالي دهياران نيز مي باشد و توسط بخشداران بايد كنترل شوند.
  1. مورخه 5/11/83 جلسه اي درمحل فرمانداري شهركرد باحضور فرماندار و چند نفر از مسئولين شهرستان شهركرد و نيز روئساي شوراهاي اسلامي روستاها تشكيل شد. از روستاي ماركده آقايان عبدالمحمد عرب و سيداسماعيل حسيني حضور داشتند. هدف از تشكيل اين جلسه گزارش روشهاي پيشگيري از توزيع مواد مخدر و مصرف آن و جلوگيري از بروز سرقت بود. دراين جلسه آقاي نصيري درباره زيانهاي مادي و معنوي ناشي از توزيع و استعمال مواد مخدر كه براي دولت و مردم بوجود مي آيد سخن گفت. سپس سرهنگ وجدي از اداره آگاهي گزارشي از فعاليت اين اداره درباره جلوگيري از توزيع مواد مخدر و زحماتي كه نيروي انتظامي دراينباره مي كشند ارائه داد. آنگاه آقاي دهقان دادستان استان گزارشي از آمار تخلفات و پيگيري هايي كه انجام گرفته و فعاليت نيروي انتظامي و نيز مراجع قضايي درجهت جلوگيري از فعاليت هاي خلاف ارائه داد و درپايان از همه مردم خواستار همكاري دراين زمينه شد سپس مسئول مبارزه با مواد مخدر استان سخناني درباره چگونگي ورود مواد مخدر به كشور و توزيع و مصرف اين مواد و نيز تلاش و زحمات نيروي انتظامي و نيز تعداد شهداء اين نيرو ارائه داد و از مردم خواستار شد كه با اين نهاد همكاري نمايند.
  1. جلسه اي درتاريخ 11/11/83 ساعت 19 با دعوت قبلي از 45 نفر سردانگ هاي مزرعه هاي ماركده و حضور 20 نفر تشكيل شد. در اين جلسه دو نفر از اعضاء شورا نيز غايب بودند. هدف از دعوت و تشكيل اين جلسه درخواست پرداخت مبالغي بود كه سردانگها بابت ساخت مدرسه تعهد كرده اند كه پس از بحث و مذاكره همگي به اتفاق نظر دادند كه سردانگهاي هر مزرعه جداگانه به دفتر شورا دعوت و با قاطعيت مبلغ تعهد شده وصول گردد.

پاسخ به يك نامه رسيده

خانم شاهپوري از نجف آباد مي نويسد؛ درشماره هاي قبلي اين نشريه مطالب جالبي را مشاهده كردم البته درچند دفعه اخير شاهد مطالب جنجال برانگيزي بودم تا اينكه شماره 39 آوا به دستم رسيد وقتي آن را خواندم ديدم كه به حمدالله از آن مطالب جنجالي خبري نيست و نشريه روند متعادلي داشته است تا اينكه به صفحه 3 رسيدم مطلب حمام گذشتگان را مي خواندم كه در ابتدا مطالب جالبي نوشته شده بود اما تقريبا دراواسط متن مطالبي نوشته شده بود كه طبق نظر بزرگانم گمان نمي كنم با واقعيت روز ماركده مطابقت داشته باشد. زنان در همه جا حافظ عفت خود بوده اند حال متعجببم از اين باب كه مطالب چاپ شده را چه كسي در اختيار شما قرار داده است؟ از شما خواستارم درباره مطالبي كه مي خواهيد درباره گذشته ماركده چاپ كنيد تحقيقات بيشتري از بزرگان به عمل آوريد و درضمن منبع آن را نيز ذكر نماييد.

جواب آوا : سركار خانم شاهپوري؛ نخست از اينكه آوا را خوانده و نظر خودرا شجاعانه و به صورت مكتوب انعكاس داده ايد سپاسگزارم، و از اينكه كاستيها را گوشزدكرده ايد متشكرم و اما واژه جنجال را درباره آوا بكار برده ايد و متاسفانه ننوشته ايد كدام مقاله؟ جمله؟ نظر؟ دركدام شماره؟ و به چه دليل؟ از نظر شما مصداق جنجال بوده است؟

تراژدي بانك در ماركده

بانك يك واژه ايتاليايي است كه به زبان فرانسه راه يافته و ما ايرانيان از زبان فرانسه گرفته ايم و به معني ميزي كه روي آن چيزهايي فروشند بوده است. و امروزه سازماني و دستگاه يا بنگاهي است كه كار آن دريافت و نگهداري سپرده هاي مردم، و بكار انداختن آنها، نقل و انتقال پول و ديگر حواله جات، پرداخت وام و… مي باشد. قبل از بوجود آمدن بانكها به شكل امروزي، صرافيها و يا همان سازمانها و بنگاههاي كوچك مالي بودند كه كار بانكها را تا حدودي انجام ميدادند كه كم كم پايه اصلي بانكها درجهان شدند. بانكداري به شكل امروزي آن در اروپا بوجود آمد و جهان آن را مديون يهوديان است چون كليسا بهره پول را حرام مي دانست ولي تورات دريافت بهره را از افراد غير يهودي مجاز دانسته بود لذا پيشقراولان خدمات بانكداري درجهان يهوديان شدند. ازقرن 15 ميلادي به دليل پيشرفتهاي تدريجي تجارت، كشف قاره آمريكا و راههاي جديد مبادلات كالا و نيز رفع ممنوعيت دريافت بهره پول در بعضي از فرقه هاي آئين مسيحيت براساس نظر جان كالوين ( فوت 1564 م) باعث تكامل و پيشرفت و توسعه عمليات بانكداري گرديد. نخست شعبه اي در ونيز ايتاليا به سال 1587 م ، دو شعبه در آمستردام در سالهاي 1602 و 1656 م ، شعبه اي در سال 1694 م در انگليس و شعبه اي 1716 م در فرانسه تاسيس شد.

گفته مي شود در زمان پادشاهي پادشاهان پرآوازه هخامنشيان درايران موئسسات مالي بوده اند كه كار بانكداري را انجام مي داده اند، و ناصر خسرو قبادياني ( 394- 481 ه ق ) درسفر 7 ساله كه به جهانگردي و سير آفاق و انفس پرداخته و مشاهدات خود را طي كتابي كه در سال 444 ه ق تاليف كرد، درباره كار صرافي هاي شهر بصره مي نويسد:«… و حال بازار آنجا ( بصره ) چنان بود كه آن كسي را كه چيزي بودي، به طرف دادي و از طرف خط بستدي و هرچه بايستي بخريدي و بهاي آن به صراف حواله كردي و چندان كه درآن شهر بودي بيرون از خط صراف چيزي ندادي».

بانكداري نوين درايران توسط فرنگيان آغاز شد، درسال 1266 شمسي انگليسيها بانكي بنام بانك جديد شرق تاسيس نمودند كه تا سال 1269 كار مي كرد، درسال 1267 شمسي انگليسيان باگرفتن امتياز، بانكي با نام بانك شاهنشاهي تاسيس كردند كه تا سال 1331 با نام بانك انگليس درايران فعاليت مي كرد. درسال 1270 روسها با گرفتن امتياز، بانك استقراضي ايران را تاسيس كردند كه تا سال 1312 كار مي كرد. روشنفكران، بازرگانان و مردم بيدار ايران از همان روزهاي اول كه با پديده بانك در اروپا آشنا شدند آرزو و آرمان داشتن بانك مردمي در ايران را در سر مي پروراندند. در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار ( 1247-1313 ه ق ) نخستين بار حاج محمد حسين امين الضرب بازرگان و صراف شناس ايران ضرورت تاسيس يك بانك داخلي را به ناصرالدين شاه مطرح كرد و نظرات خود را دريك كتابچه تنظيم و توضيح داد و خود نيز قبول نمود كه سرمايه اصلي بانك را تامين كند ولي جامه عمل نپوشيد. ميرزا ملكم خان ناظم الدوله نيز كه از او به عنوان پدر روشنفكري ايران ياد مي شود دررساله اي لزوم تاسيس بانك ملي را به ناصرالدين شاه نشان داد اما همه كوششها شكست خورد. درسال 1324 ه ق مجددا اعلان تاسيس بانك ملي منتشر شد ولي عملي نشد، درخرداد ماه 1300 شمسي نيز دولت وقت پيشنهاد تاسيس بانك را داد كه باز نتيجه نبخشيد. نخستين بانك ايراني با ظهور و قدرت گرفتن رضاشاه پهلوي درسال 1304 با نام بانك پهلوي قشون با سرمايه يك ميليون تومان كار خود را آغاز كرد و بعدها نام خود را به بانك سپه تغيير داد. كار اين بانك درجهت رفاه حال افراد ارتش بود. تا اينكه درسال 1306 مقدمات تاسيس بانك ملي فراهم شد قانون تاسيس بانك ملي ايران در4 ارديبهشت 1307 درمجلس شوراي ملي تصويب و درسال بعد رسما اين بانك تاسيس گرديد. سرمايه اوليه آن 2 ميليون تومان بود كه به 20000 سهم يكصد توماني تقسيم شده بود. سپس حق صدور اسكناس به بانك ملي واگذار شد تا اينكه در سال 1338 بانك مركزي تاسيس و اجازه چاپ اسكناس به اين بانك محول شد.

از نخستين روز آغاز كار شوراي اسلامي دوره دوم روستا، يكي از موضوعهايي كه دربرنامه شوراي اين دوره روستاي ماركده قرارگرفت درخواست تاسيس شعبه بانك كشاورزي بود، به همين منظور جداگانه شوراي ماركده و نيز مشترك با 6 روستا چندين درخواست ازطريق بخشداري سامان و نيز مستقيم به بانك كشاورزي استان نوشتيم، درملاقاتي با نماينده مجلس از ايشان نيز كمك خواستيم كه قول داد با مدير كل بانك كشاورزي ايران مذاكره نمايد. اينجانب شخصا با معاون مدير كل بانك كشاورزي استان دراين باره بحث و مذاكره داشته ام، خلاصه كلام معاون اين بود كه: بانك يك موئسسه اقتصادي است و هركجا كه پول باشد به آنجا مي رود و شما اگر مي خواهيد بانك درروستايتان شعبه بزند نخست بايد همه مردم اندوخته ها و نقدينگي خودرا در نزديك ترين شعبه بانك كشاورزي بسپارند آنگاه بانك با برآورد و ارزيابي و محاسبه مجموع سپرده ها و نقدينگي شما نتيجه گيري خواهد كرد كه مقدار پول و سرمايه لازم جهت ايجاد شعبه در آن روستا و منطقه وجود دارد ياخير، چون بانك درجايي افتتاح مي گردد كه بتواند باجذب پولهاي مردم درآمد داشته باشد و هزينه هاي خودرا جبران نمايد بعلاوه چند سال پيش ما در ماركده به صورت موقتي و آزمايشي باجه اي دايركرديم كه همكاري لازم نشد حال تاسيس شعبه كه هزينه و توقع بالاتري هم دارد شما چه تضميني داريد؟ به هر صورت پس از دريافت تقاضاي شما دستور دادم شعبه سامان تحقيق كارشناسي نمايند كه مردم ماركده و قوچان چه مقدار سپرده و اندوخته در شعبه هاي سامان و هوره دارند و گزارشي كه شده مقدار آن بسيار كم است.

سرانجام درتاريخ 6/11/82 طي نامه اي پاسخ بانك به تقاضاي شورا چنين بود، « به استحضار مي رساند تاسيس شعب بانكها مستلزم اخذ مجوز از بانك مركزي مي باشد و صدور مجوز منوط به دارا بودن حداقل شرايط و معيار هاي تعيين شده بانك مذكور است، ازطرفي اين مديريت در حال حاضر با محدوديت سهميه افتتاح شعبه مواجه است و چنانچه محدوديت مذكور درآينده مرتفع گرديد موضوع بررسي افتتاح شعبه حتما دردستور كار قرار خواهد گرفت، لذا انتظار دارد آن شوراي محترم و ساير شوراهاي روستاهاي همجوار نسبت به ترغيب ساكنين روستاهاي مربوطه جهت افتتاح حساب و سپرده گذاري درشعب اين بانك درشهر سامان، هوره، بن و … اقدام نمايند تا انشاءالله اين بانك نيز باتوان بيشتري خدمات مورد نياز اهالي ارائه نمايد».

وقتي درخواست ما در بانك كشاورزي به بن بست رسيد ازطريق آقاي مهندس رئيسي بخشدار محترم سامان با رئيس بانك سپه شعبه سامان جهت ترغيب و تشويق اين بانك به تاسيس شعبه مذاكره كردم و قرار شد آقاي ميرجاني رئيس بانك سپه سامان روزي همراه آقاي بخشدار ضمن بازديد از چند روستاي منطقه، نظر خود را مبني بر اينكه امكان تاسيس يك شعبه بانك سپه دراين چند روستا وجود دارد يا خير؟ و اگر وجود دارد دركدام روستا مناسب تر است، ارائه دهد. سرانجام در اواخر خرداد ماه 83 آقاي ميرجاني رئيس بانك سپه سامان به ماركده آمد و اينجانب با ماشين قراضه خود، او را در ضمن بازديد از روستاهاي ماركده و قوچان دربين تمام طرحهاي كشاورزي صحرا گردانده و براي ايشان توضيح داده ام كه اين منطقه آينده اي درخشان خواهد داشت و بانك شما اگر پيشقدم شود و شعبه بزند درآينده شعبه اي موفق خواهد بود.

پس از بازديد درجلسه اي كه درروستاي گرمدره باحضور بخشدار، مهندس ارژنگ كارشناس عمراني بخشداري و اعضاء شورا و دهيار گرمدره بود شركت كرديم. درآنجا آقاي ميرجاني مشاهدات و نتيجه بازديد خودرا توضيح داد و گفت به نظر من روستاي ماركده به لحاظ اينكه درميان چند روستا قرار گرفته و نيزبا احتساب روستاي قوچان بالاترين جمعيت را دارند مناسب تر جهت تاسيس شعبه است و اين بانك درصورتي حاضر است تاسيس شعبه را در رستور مطالعه و بررسي خود قرار دهد كه هر 6 روستا با هم اعلام آمادگي همكاري باشعبه اي كه در ماركده تاسيس گردد بنمايند. درهمان جلسه آقاي مرداني شوراي گرمدره، آقاي ميرجاني را متهم نمود كه تحت تاثير توضيحات آقاي شاهسون قرار گرفته است و قرار گرديد درجلسه اي باحضور اعضاء شوراهاي 6 روستا موضوع را بررسي و اعلام آمادگي و همكاري گردد. سرانجام درجلسه مورخه 20/4/83 ساعت 20 درجلسه اي كه درمنزل آقاي نيازعلي شاهبندري در روستاي قوچان باحضور اعضاء 6 روستا تشكيل شد اين موضوع مطرح گرديد كه شما خوانندگان آوا گزارش آن را در گفتگوي آقاي محمد عرب دهيار درآواي شماره 30 خوانديد.

غرض از بيان داستان تراژيك ( غم انگيز ) بانك درماركده اين بود كه نخست گزارش كاري به مردم داده باشم، ديگر اينكه به همشهريان عزيز بگويم هر كه طاووس خواهد لاجرم جور هندوستان كشد، دست اندركاران بانك با عينك پول به قضايا مي نگرند و غير مستقيم مي گويند درصورتي به شما بانك خواهيم داد كه شما اولا پولدار باشيد، دوما همه مردم درنزديك ترين بانك حساب افتتاح و تمام پولها و نقدينگي خود را به بانك بسپارند تا ما ببينيم اگر پولدار هستيد و براي ما صرفه اقتصادي دارد برايتان شعبه بزنيم وگرنه نه. با اين اوصاف به همت همه مردم ماركده و قوچان نياز است، اگر بانك مي خواهيد، اگر طالب پيشرفت روستايتان هستيد، اگر مي خواهيد فرزندانتان درآينده به داشتن پدران و مادران دانا، اجتماعي و مسئوليت پذير افتخار كنند، و آنها دربين مردمان روستاهاي ديگر سرفراز باشند و با افتخار از روستاي خود ياد كنند بايد كمر همت را ببنديم و همه به بانك كشاورزي هوره مراجعه و حساب باز و اندوخته ها و نقدينگي خود را هرچند اندك به بانك بسپاريم.

من براين باورم كه اين كار شدني است و درتاريخ ما نمونه آن را داريم، پس از انقلاب مشروطه نياز به تاسيس بانك درميان جامعه احساس شد و مردم نشان دادند هركاري با عزم و اراده ملي و همگامي شدني است. شادروان احمد كسروي درتاريخ مشروطه ايران مي نويسد:« انبوه مردم از توانگران و كم چيزان از تاسيس بانك خشنودي نمودند و همراهي نشان دادند، بازرگانان زمينه را آماده كردند و مردم هجوم آوردند و پرداختن پول آغاز شد، توانگران پول داشتند و مي پرداختند و كم چيزان نيز از همكاري در پرداخت اندوخته هاي كم خود دريغ نكردند، طلبه ها با روي هم گذاشتن پولهاي اندك خود به بانك تحويل مي دادند، زنان گردنبند و گوشواره هاي خود را به بانك مي پرداختند، روزي در پاي منبر سيد جمال واعظ ( پدر جمال زاده نويسنده مشهور )در مسجد ميرزا موسا زني به پاخواسته و گفته من يك زن رختشوي هستم و سهم خود را يك تومان مي دهم و زنان ديگر نيز حاضرند، شيخ فضل الله نوري 200 تومان به گردن گرفت و حاجي ميرزا ابوالقاسم امام جمعه با اينكه با مشروطه مخالف بود 5 هزار تومان به گردن گرفت و… »

آيا وقت آن نرسيده كه ما هم همانند پدر و مادر بزرگانمان كه درزمان انقلاب مشروطه مي زيستند عزم و اراده ملي و همگاني خود را بكار گيريم و همگي از زن و مرد، ثروتمند و فقير، كوچك و بزرگ اندوخته هاي خود را هر چند اندك به بانك بسپاريم تا بتوانيم شعبه اي در روستا تاسيس كنيم؟.

منابع: لغت نامه دهخدا، روزنامه شرق شماره 286 ، تاريخ مشروطه ايران نوشته احمد كسروي، كتاب اقتصاد سال دوم دبيرستان چاپ 1359

محمدعلي شاهسون ماركده 10/10/83

بي خي يال( تقديم به جوانهاي كوچه پيما )

بي خيالم باخود اما ندارم هيچ ثمر

مي كنم مترطول و عرض كوچه ها را بي خيال

حرفهايي دارم ، اما ناسزا مي شمارم بررفيقان بي خيال

مي كشم درون سينه ام دود سيگار و … بي خيال

ولگردي مي شوم دركوچه هاي ماركده

چهره تكراري من براي ديگران، بيخيال

لا به لاي كوچه ها مي كشم دو نخ سيگار 57 بي خيال

گاه در كوچه هاي سرد روستا راه مي افتد آب از دماغم بي خيال

بي خبر از معني والاي عشق مي پرانم متلك بر دختران بي خيال

گاه مي شوم مزاحم و سمج برسر راه مدارس بي خيال

گاه براي كرده هاي خويش مي خورم كتك و فحش، اما بي خيال

زندگي خلاق

خلاقيت نوعي توانايي حل مسئله است. درواقع مي توان گفت، خلاقيت از اصول مهم يادگيري است و يكي از روشهاي مهم آموزش آن، مهارت حل مسئله است. خلاقيت را نمي توان با فشار بوجود آورد بلكه بايد به آن اجازه داده شود تا ظهور كند. ظهور آن مستلزم فراهم بودن امنيت رواني و آزادي است. بنابراين زندگي توام باخلاقيت براي همه انسانها امكان پذير است و با بكار گيري روشهاي ساده زير مي توان از موهبت زندگي توام با خلاقيت برخوردار شويد:

براي رسيدن به خلاقيت به تصوير ذهني سالم نياز داريد، بايد درتقويت تصوير ذهني خوب بكوشيد و طرز تلقي هاي مخرب را از ذهن خود پاك كنيد، چون تنها دوست شما، تصوير ذهني است كه از خود داريد و اين تصوير ذهني است كه مي تواند به شما احساس اعتماد و آرامش ببخشد، براي رسيدن به تصوير ذهني بهتر به تلاش دائم نيازداريد، بايد به احساس بهتري برسيد و از خود راضي باشيد، بايد دانست كه يك انسان تهيدست با تصوير ذهني خوب، از يك ثروتمند با ذهن خراب موفقتر است اگر بخواهيد و تلاش كنيد به اين مهم مي رسيد بايد ياد بگيريد كه از زمان به نحو احسن استفاده كنيد، ثروتمند يافقير، فرق نمي كند با پي بردن به قدرت تفكر و تصوير ذهني و اراده قوي خود موفقيت را احساس كنيد تنها در اين صورت براي حركت به سوي هدفهاي كه داريد و براي لذت از زندگي آماده ايد، حال تصوير ذهني قدرتمندي كه ساخته ايد درهمه شئونات زندگي خود دخالت دهيد، دربرخورد با موانع و هنگام بروز مشكلات با تصوير ذهني خود رفتار محبت آميز داشته باشيد، اگر تنها براساس انتظار ديگران رفتار كنيد و اين انتظار با ذهنيت شما متفاوت باشد تنها به خود آسيب مي زنيد، ازخود بپرسيد چرا بايد كامل باشم؟ آيا هرگز انسان بي عيب و كامل ديده ام؟ منبع: مهنامه پرورشي تربيت ـ آذر 83

حبيب شاهسون

تاريخچه روستاي ماركده ( قسمت سوم ) بيشتراز نيمي ديگراز مردمان روستاي ماركده از گروههاي روستايي يكجا نشين بوده كه سالها بعد از مردم عشاير و با فاصله هاي زماني و از جاهاي مختلف به اينجا كوچ كرده و ساكن شده اند. از اينان انتظار مي رفته كه با سواد و كتابت و فرهنگآشنايي داشته و به آن اهميت داده و آن را پرورانده و در روستا توسعه داده باشند. ولي آنگونه بنظر مي رسد كه اينان از جنبه فرهنگي فقير وتهي دست بوده اند و صرفا براي رهايي از فقر و يافتن زندگي معيشتي بهتر به اينجا آمده اند بنابراين مي توان چنين پنداشت كه اينان چون فقير و تهيدست بودند و در زمينه انديشه مايه اي نداشتند و دراينجا نيز به علت كوهستاني و سنگلاخي بودن زمينها كار كشاورزي طاقت فرسا بوده و فراقت چندان براي آنها باقي نمي مانده تا بخواهند به موضوعهاي فرهنگي توجهي كنند. حال از چنين مردماني چه انتظاري مي توان داشت؟ مي توان چنين گفت كه به علت نبودن سواد و فرهنگ نوشتاري، رويدادهاي زندگي آنان ثبت نشده و تاريخ روستا شفاهي است كه آنهم سينه به سينه ضبط و از نسلي به نسل ديگر نقل مي شده، فردوسي مي گويد: ندارد كس از روزگاران بياد…

مگر كز پدر ياد دارد پسر بگويد ترا يك به يك از پدر

بنابريان مي توان گفته هاي پيرمردان روستا را درباره گذشته، همان تاريخ روستا دانست و لازم است آنها را جمع آوري تا بدست فراموشي سپرده نشود.

عامل ديگري كه باعث گرديد تاريخ شفاهي روستا را جمع آوري و آن را تدوين نمايم، تغيير بافت اجتماعي بوده كه به دنبال پيشرفت صنعتي روي داده و ابزارهاي تبليغاتي خداوندان زر، زور و تزوير، با واژه ها و موضوعهاي پرزرق و برق مردم را سرگرم كرده مجالي براي انديشيدن به آنها داده نمي شود. پيش از پيدايش اين ابزارهاي تبليغاتي مردم روستا در فصلهاي بيكاري دور هم جمع شده و پيران علاوه بر تعريف سرگذشت روستا و نقل افتخارات نياكان خود و رويدادهاي منطقه به نقل داستانهايي شفاهي همچون كوراوغلو، عاشيق غريب و… و نيز خواندن شاهنامه و ديگر كتابهاي تاريخي و حماسي مي پرداختند، درلابه لاي داستانها با تاكيد، تمجيد ، ستايش و تحسين كارهاي خوب قهرمانان داستانها، راستي، پاكي، صداقت، ايمان به خدا، قانع بودن، طرفدار حق بودن، وفاداري، مردانگي، شجاعت، شهامت را ارج مي نهادند و غير مستقيم به فرزندان خود مي آموختند كه اين صفات را كسب كنند و به كار گيرند و مقوله هايي همچون كژي، نيرنگ، دروغ، عهدشكني، ريا، تزوير و خيانت را از زبان ، گفتار و عمل آدمهاي بد داستان بيان و نشان مي دادند و با گفتن كلماتي مثل نامرد، خائن، كثيف، شيطان، ظالم، ستمگر، اه، تف، به فرزندان خود مي آموختند كه اينگونه سخنان و كردار زشت، پليد، غيرانساني ، ضد خدا ، ناعادلانه و غير منصفانه است و بهتراست درطول زندگي خود از اينگونه اعمال و كارها پرهيز كنند. به همين وقتي ارزيابي هاي مردم امروز و گذشته را از يكديگر مي كاويم و بررسي مي كنيم به نتيجه فاحشي بر مي خوريم درگذشته مي شنيديم كه گفته مي شد فلاني مرد است، مردانگي دارد، كاركن است ولي امروز مي شنويم كه گفته مي شود فلاني زرنگ است، پول در بيار است با همه زدوبند دارد؛ متاسفانه امروزه با گسترش زندگي و انديشه بورژوازي تمام وقت هر خانواده درانديشه دستيابي به پول زودهنگام، ثروت بيشتر، صرف مي شود و كوچكترين يادي از گذشته روستا، ارزيابي و تحسين و تمجيد از خوبيهاي نياكان نمي شود زندگاني نياكان و رويدادهاي گذشته چون پولي درش نيست ارزش بازگويي هم ندارد. بنابراين با مرگ چند نفر پيرمرد، تاريخچه روستا نيز به فراموشي سپرده خواهد شد.

چرا نام ماركده؟

من هر چه در منابعي كه در دسترس داشتم جستجو كردم اطلاعاتي درباره ماركده نيافتم، تنها در كتاب فرهنگ آباديها و …. نام ماركده را تحت عنوان مزرعه اي با عرض جغرافيايي 32 درجه و 39 دقيقه و طول جغرافيايي 50 درجه و 50 دقيقه و ارتفاع 1940 متر از سطح دريا يافتم ( فرهنگ آبادي ها و مكانهاي مذهبي كشور ، تاليف دكتر محمد حسين پاپلي يزدي، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ 1367).

درخود ماركده هم هر چه جستجو كردم كه نوشته يا كتابچه اي دال بر چگونگي نامگذاري و نحوه تشكيل روستا و رويدادهاي تاريخي آن باشد نيافتم. ناچار به گفته هاي شفاهي بزرگان روستا بسنده كردم.

ماركده از تركيب دو كلمه فارسي درست شده است، مار، جانوري خزنده معروف است. كد، ياكده، به معني خانه. اين واژه برسرنامها درمي آيد و معني دارنده و صاحب مي دهد، مانند كدخدا، يعني خداوند خانه و ده، كدبانو يعني خانم خانه. و به آخر نامه مي پيوندد و معني جاي و محل مي دهد مانند دانشكده، آتشكده و غيره. بنابراين معني كلمه ماركده مي شود، خانه، محل و جاي مار! آيا اينجا مار وجود داشته و يا دارد كه به اين نام ناميده مي شود؟ بزرگان روستا همگي در درستي اين كلمه كه ماركده يعني جاي و محل مار اتفاق نظر دارند و در اين باره داستانهايي نقل مي كنند كه چندتاي آنها به افسانه همانندي دارد، و براين باورند كه اين داستانها با هم و يا هريك به تنهايي علت نامگذاري بوده است ولي در ميان صحبتهايشان يكي از اين داستانها را بيشتر حقيقي و واقعي و علت اصلي نام گذاري مي دانند. نبايد اينگونه پنداشت كه هر موضوع و رويدادي كه به افسانه همانندي داشت بيهوده است و بايد از كنار آن گذشت، چون « هيچ افسانه و داستان باز مانده از روزگاران گذشته و سينه به سينه به روزگار ما رسيده اي نمي تواند جعلي و بي معني و بيهوده باشد و مسلما دربردارنده عنصري از حقيقت است. چرا كه اگر چنين نباشد نمي تواند درذهن توده ها راه يابد و از آن چنان نيروي حياتي برخوردار گردد كه نسلها را درنوردد و از سانسور بي امان تاريخ جان بدربرد… ازكلمه افسانه نبايد رم كرد، تابش پرتوهاي حقيقت رادر هر افسانه اي بايد كشف كرد…» ( نقل از كتاب كوراوغلو نوشته رحيم رئيس نيا )

داستان نخست؛ جنگ مارها

درحدود 15 كيلومتري شمال ماركده، كوه نسبتا بزرگ و بلندي وجوددارد، بنام كوه «كماسان ». كما نام نوعي گياه است كه بويي ناخوش دارد. سان پسوند مكان است. بنابراين معني آن مي شود ، كوهي كه در آن گياه كما مي رويد. آيا علت نام گذاري اين كوه وجود همين گياه است؟ مي گويند صدها سال پيش مارهاي بزرگ و فراواني به صورت دسته جمعي دراين كوه مي زيستند كه داراي فرمانده و پادشاه هم بودند. درمقابل اين كوه، حدود 15 كيلو متري جنوب غربي ماركده، كوه ديگري وجود دارد بنام « شيدا ». شيدا به معني آشفته، ديوانه و مجنون و عاشق به كار رفته است. چرا اين كوه به اين نام ناميده شده است؟ مي گويند دراين كوه هم مارهاي فراوان و بزرگي به صورت دسته جمعي مي زيستند كه آنها هم داراي پادشاه بودند. فاصله اين دوكوه حدود 30 كيلو متر است و از قله يا دامنه هريك كه نگاه كني كوه مقابل به خوبي پيدا است. رودخانه زاينده رود درته دره زاينده رود از فاصله وسط اين دو كوه مي گذرد. معلوم نيست چرا و به چه علت بين مارهاي كوه شيدا و كماسان اختلاف بوجود مي آيد و منجر به لشگركشي به طرف يكديگر و سرانجام جنگ مي گردد. بدين صورت كه هردو گروه مارها درروز معيني براي جنگيدن به طرف يگديگر حركت مي كنند و در محلي در جنوب رودخانه زاينده رود، روبروي مزرعه قورقوتي دريك دره كوچك و سنگلاخي با شيب تند و مشرف به رودخانه به هم مي رسند، سرانجام پس ازصف آرايي و احتمالا رجزخواني، جنگي خونين بين دو لشگر مارها روي مي دهد و جنگ با پيروزي مارهاي كوه شيدا پايان مي پذيرد. شايد يكي ازعلت هاي پيروزي مارهاي كوه شيدا، مناسب بودن زمين ميدان جنگ بوده است. چون آنها نسبت به دشمن دربلندي قرار داشته و به خصم خود مسلط بوده اند. پس از پايان جنگ، مارهاي پيروز كوه شيدا و نيز بازمانده مارهاي كوه كماسان به محل زيست خود بر مي گردند و لاشه زيادي ازمارهاي كشته شده دراين دره سنگلاخي باقي مي ماند.

پرسشي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه آيا مارها هم همانند ما انسانها رفتار زشت و ننگيني همچون بازكردن ساعتهاي مچي، بيرون آوردن لباسهاي نو از تن كشته شدگان انجام داده اند؟ آيا خانه هاي شكست خوردگان را غارت كرده اند؟ آيا ازيكديگر اسير هم گرفته اند؟ آيا زنان و دختران شكست خوردگان را به بردگي و كنيزي برده اند؟ و به عنوان غنيمت بين خود بخش كرده اند؟

مردم براين باور هستند كه، درحين جنگ و ازلاشه مارها، زهر فراوان در اين دره ريخته شده به همين جهت اين دره را، ترك زبانان « زهر مار درسي » و فارس زبانان « دره زهرمار » مي گويند. اين محل حدود 2 كيلومتر ي غرب ماركده قرار دارد. اين داستان افسانه اي ممكن است علت نام گذاري ماركده بوده باشد.

داستان دوم جمع شدن مارها در كته:

پس ازاينكه گروهي در اينجا ساكن شدند و خانه ساختند، دركته اي واقع در خانه اي مارهاي فراواني پيدا مي شوند، كته، به محفظه خالي وسط ديوار مي گويند. درقديم به علت نبودن انبارهاي مناسب و ظرفهاي مطمئن و فراوان، هنگام ساختن خانه، بين ديوار، محفظه هاي خالي قرار مي دادند كه غله و محصولات كشاورزي خود را درآن نگهداري مي كردند. ديوارهاي خانه را از خشت و گل مي ساختند و به جهت استحكام آن، ديوار را عريض مي گرفتند، بطوريكه پهناي هرديوار گاهي به يك متر هم مي رسيد، درقسمتهاي مختلف ديوار خانه را از كف حدودا دو متري خالي مي گذاشتند و دو طرف آن را تيغه مي كردند و يك سوراخ دربالاي كته جهت ريختن غله و يك سوراخ ديگر در پايين جهت بيرون آوردن قرار مي دادند. به محفظه هاي خالي وسط ديوار كه هركدام حالت يك انبارك را داشت « كته » مي گفتند.

دريكي از اين كته ها واقع در خانه اي مارهاي فراوان پيداشده و مدتي مي زيسته اند. بدين جهت نام اين محل را « ماركته » گفته اند. واژه ماركته كم كم تبديل به ماركده شده است. پيرمردان روستا اين داستان را جدي نمي دانستند و براين باور بودند كه داستان جمع شدن مارها در كته يا ساختگي است و اگر هم واقعيت داشته بعد از اينكه گروهي ساكن شده اند اتفاق افتاده، بي گمان هرگاه افرادي در جايي ساكن باشند آن محل داراي نام است و اگر اين داستان واقعيت هم داشته باشد خود تاييدي است براينكه اينجا محل و جاي مار بوده است.

ادامه دارد … محمدعلي شاهسون ماركده