آواي ماركده شماره 48 – اول خرداد 1384

خبرها

ساعت 10 صبح روز 17/2/84 بنا به درخواست بخشدار سامان جلسه اي با حضور آقايان عبدالمحمد عرب، سيد اسماعيل حسيني و محمدعلي شاهسون اعضا شورا و جلالي پور كارشناس اجتماعي بخشداري در محل بخشداري سامان تشكيل شد. هدف از اين جلسه انتخاب هيات رئيسه شوراي اسلامي ماركده براي 2 سال آينده بود. نخست آقاي جلالي پور گفت ؛ طبق قانون شوراها در تاريخ 9/2/84 زمان هيات رئيسه قبلي به پايان رسيده و مجددا بايد هيات رئيسه انتخاب شود كه مي توان به 2 شيوه اين كار را كرد يكي اينكه راي گيري به عمل آيد و ديگر اينكه باتوافق صورت گيرد شما كدام يك را بر مي گزينيد؟ محمدعلي شاهسون گفت؛ دو سال قبل من پيشنهاد كردم انتخاب هيات رئيسه برابر آراي داده شده به هر عضو صورت گيرد يعني كسي كه بالاترين راي را آورده رئيس، نفر بعد نايب رئيس و نفر سوم منشي را بپذيرد و اكنون هم پيشنهاد مي كنم آقايان عبدالمحمد عرب و سيد اسماعيل حسيني سمت هاي خود را در هيات رئيسه عوض نمايند. در دو سال گذشته آقاي عرب رئيس بود و دو سال آينده آقاي حسيني رئيس شود چون من خود به هيچ عنوان خواهان رياست شورا نيستم. آقاي حسيني گفت؛ نظر من اين بود كه راي گيري شود ( و ضمني پيشنهاد را پذيرفت ) و آقاي عرب گفت؛ پيشنهاد را قبول دارم. بنابر اين پيشنهاد تصويب شد و بنابر اين مصوبه، آقاي سيد اسماعيل حسيني براي دو سال آينده رئيس شورا و عبدالمحمد عرب نايب رئيس و محمدعلي شاهسون همان منشي شورا باقي ماند و مهر شورا در همان جلسه تحويل آقاي حسيني گرديد.

چند انتقاد در يك نوشته

همراهان آوا سلام، در آستانه سومين سال تولد نشريه آوا قرار داريم كه جا دارد قبل از هر چيز به ثمر نشستن اين اقدام فرهنگي را در روستا به همه ، خاصه عزيزان و همراهان صميمي و صديق آوا تبريك گفته و اميد آن را داشته باشيم كه همچنان در اين سير دشوار و سخت گام برداريم و هميشه يار و ياور آوا باشيم. اما، همه خيلي خوب مي دانيم كه از دو سال پيش عده اي از جوانان تصميم گرفتند نشريه اي چاپ و بين مردم توزيع نمايند تا پيش زمينه اي باشد براي كاشت بذر فرهنگ و فرهنگ دوستي كه آوا همين نشريه خوش يمن بوده و هست و به لطف حضرت دوست تا اينجاي كار موفق و پيروز بوده است. حال كاري نداريم عزيزاني به دلايل واهي خودرا كنار كشيدند و با بهانه هاي بني اسرائيلي سعي در مخدوش نمودن كار آوا و همراهانش نمايند اما عده اي هم مخلصانه دست در دست هم نهادند و با نوشتن مطالب زيباي خود، آوا را شكوفا تر كردند. ولي در شماره 46 آوا در بخش خبري خواندم كه نشريه آوا يكي از كارها و برنامه هاي شوراي اسلامي روستا عنوان گرديده بود و قسمتي از عملكرد شورا بيان شده بود. سئوال من اينجاست چگونه چنين مطلبي چاپ شده است و به عنوان خبر تحويل مردم داده مي شود كه همه همراهان آوا جوانان خوش ذوق و يكرنگ روستا هستند. خوب مي دانيم شورا هيچ نقشي نداشتند و ندارند و تنها كار فرهنگي است كه به همت عده اي جوان كم ادعا و بي ريا است. و اما مطلب دوم در شماره 47 به چاپ رسيده كه اقدام مردم براي هدايت و دفع فاضلاب كوچه ها بنام دهياري ثبت شده است، كدام اقدام ؟ مگر خود مردم و ساكنين هر كوچه اقدام نكردند ؟ مگر دهياري كه تازه تشكيل شده بود يا شوراي قبلي نقشي داشت ؟ مسلما خير. اعضا هر كوچه چند نفر را نماينده قرار دادند و اقدام به اين كار كردند با همت و تلاش خود. پس چرا رنج ديگران را عملكرد و مايه كار خود قرار مي دهيم ؟ مردم هوشيارند و بيدار. و اما در پايان صحبت يا پيشنهادي دارم براي عزيزاني كه ادعا از سر و كولشان بالا مي رود، دوستان عزيزكه از خود بت ساخته ايد و ادعا داريد، شما كه خود را خداي دانايي، فرهنگ، باكلاس مي دانيد، شمايي كه خود را متعهد مي دانيد، شما كه بقول خودتان مخلص و فدايي هستيد، فكر مي كنيد زمان جاهليت است ؟ خير، زمان بيداري است، زمان هشياري است، همه براي خود كارشناس، قاضي، دانا و علامه هستند. چرا از سادگي مردم استفاده مي كنيد ؟ چرا از احساسات، چرا از اعتقادات مذهبي مردم سوء استفاده مي كنيد ؟ شمايي كه بقول خودتان پرچمدار فرهنگ و فرهنگ پرستي هستيد چرا نقاب نفاق به چهره زده ايد ؟ از خود شما مي پرسم آيا توهين و بي ادبي نسبت به كسي يا موضوعي از طرف شما – كوه ادعا و تحصيل – قابل قبول است ؟ شمايي كه با فريبكاري و ظاهر پرستي خود را خداي معرفت و خوبي در بين مردم صادق و ساده جا زده ايد؟ به نظر من كارهاي بچه گانه شما لطمه خواهد زد به جامعه فرهنگي، مذهبي روستا و كارهاي فرهنگي، مذهبي شما. اميد آن دارم درونتان همان باشد كه برونتان است، شايد.اسدالله عرب ماركده 16/2/84

پشيمان مي شوي!

اي كه مي خواهي بگيري زن پشيمان مي شوي

زيـر بـار زنـدگاني درب و داغـان مي شوي

چون بگيري زن بـدان انـدر مسيـــر زندگي

رو بـه رو بـا درد سـر هاي فراوان مي شـوي

با وجود اينكه حالا سر خوشي و شـادمـان

بعد از ايـن افسرده و زار و پريشان مي شوي

بي رمق مي گردي و در وقت دعوا با عيال

فاقد ابرو و چشم و فك و دندان مي شوي

گر كه فربه هستي و داراي قدي مثل سرو

منحني همچون كمان ، لاغر چو قليان مي شوي

منزوي مي گردي و دلسرد از كار تلاش

از نگاه مردمان همواره پنهان مي شويمنبع؛ اطلاعات، سروده علي اكبر زراعت از شيراز، به انتخاب عليرضا عرب.

فردوسي حماسه سراي بزرگ

25 ارديبهشت ماه روز بزرگداشت فردوسي است. بهتر است اورا بهتر بشناسيم. حكيم ابوالقاسم فردوسي توسي در سال 329 ه ق برابر با 940 ميلادي در روستاي باژ از ناحيه طابران توس در نزديكي شهر كنوني ديده بر جهان گشود و در سال 411 ه ق برابر با 1020 ميلادي در زادگاه خود دارفاني را وداع گفت. گفته اند كه فردوسي از دهقانان توس بوده است و با آگاهي هايي كه از زندگي دهقانان آن روزگار است مي توانيم دورنماي زندگي حكيم فردوسي را چنين ترسيم نماييم. پدر فردوسي از دهقانان مرفه روستاي خود بوده است و آنقدر تمكن داشته كه فرزند خود را به مكتب بفرستد يا براي او معلم به خانه بياورد. چنين بر مي آيد كه فردوسي مدتي از روزگار كودكي و جواني خود را در راه كسب دانش و تحصيل گذرانده است، چه، علاوه بر تاريخ و ادب فارسي، از ادبيات عرب و علوم ديني نيز آگاهي داشته است. در روزگار جواني همسري گزيده بود، و چنانچه از سرآغاز داستان بيژن و منيژه بر مي آيد همسرش باسواد و هنرمند بوده، چنگ مي نواخته و زبان پهلوي مي دانسته است. فردوسي مسلمان، شيعه، معتزلي و دوستدار خاندان پيغمبر و علي بود. راه رهايي و رستگاري را در دين و دانش مي جسته است. برخي از سخنان و اشعار او در اين باره چنين است. تورا دين و دانش رهاند درست ره رستـگاري ببايد جست

به گفتار پيغمبرت راه جوي دل از تيرگيها بدين آب شوي

پيش از فردوسي، دقيقي سرودن كتابي همچون شاهنامه را شروع كرده بود اما مرگ نا بهنگام به او مجال نداد كه كتابش را به پايان برساند و چون فردوسي از سرانجام دقيقي و ناتمام ماندن كتابش آگاه شد در صدد برآمد كار اورا دنبال كند اما كتابي را كه دقيقي از روي آن داستاها را به نظم در مي آورد نداشت. به هر حال شاعر حماسه سراي ما كار بزرگ خود را در حوالي سالهاي 365 تا 370 آغاز كرد و حدود 30 سال عمر خودرا در راه اين شاهكار بزرگ يعني شاهنامه گذاشت. بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده كردم بدين پارسيروانش شاد باد اسدالله عرب ماركده 24/2/84

داستان غم انگيز !!؟؟

در شماره 47 آوا، مقاله اي با عنوان شوراي كم تجربه به قلم آقاي رمضانعلي شاهسون به چاپ رسيدكه داراي دو بخش بود. بخش نخست آن انتقادي بود از داوري هاي اعضا شورا در هنگام حل و فصل اختلافهاي مردم، بدون اينكه در رد يا قبول آن چيزي بنويسم از آن مي گذرم، چرا ؟ براي اينكه حق تك تك مردم است كه در باره همه كارهاي شورا نظر مخالف، موافق و يا انتقادي داشته باشند و از آنجاييكه شورا در طي دو سال گذشته حدود 100 مورد شكايت را بررسي نموده و با طيف وسيعي از مردم در اين مورد برخورد د داشته است، اين افراد توانايي، تجربه، و انصاف اعضا شورا را ديده، تجربه نموده و آزموده اند و نظر خود را چه مثبت و چه منفي خواهند داد و ما هم از آجاييكه انسانها ذاتا داراي حق و قابل احترامند، برنظر تك تك مردم احترام قائل هستيم و انتقاد آنها را با گوش جان مي شنويم و اين را هم بايد دانست كه احترام قائل بودن با درست دانستن و قبول داشتن متفاوت است. بخش دوم مقاله در باره تشكيل نشدن شوراي حل اختلاف روستاست كه قصه اي پر غصه دارد. نيمه تير ماه 82 بود كه از بخشداري اطلاع داده شد ؛ قرار است براي روستاي ماركده شوراي حل اختلاف تاسيس گردد بدين منظور حد اقل 20 نفر از معتمدين محل را به عنوان كانديد معرفي نماييد تا پس از سير مراحل قانوني و انجام مصاحبه، توسط مراجع قضايي 6 نفر از بين آنها برگزيده شوند كه سه نفر عضو اصلي و سه نفر اعضا علي البدل خواهند بود. براي اين منظور از حدود 20 نفر از مردم ماركده كه قدري شناخته شده تر بودند تلفني سئوال شد كه ؛ مي خواهيم شما را به عنوان كانديد شوراي حل اختلاف معرفي نماييم آيا خودتان حاضر هستيد ؟ از جمله افرادي كه نپذيرفتند و نام آنها در ذهنم باقي مانده عبارتند از: آقايان عطاء الله شاهسون، محمدابراهيم شاهسون فرزند سعادت، حسن عرب فرزند جعفرقلي، رمضان عرب فرزند علي آقا، عبدالمحمد عرب فرزند فضل الله و… و 9 نفر هم پاسخ مثبت دادند كه عبارتند از آقايان: بهرام عرب فرزند ولي الله، بهرام عرب فرزند نورالله، اكبر عرب فرزند عباسقلي، فضل الله عرب فرزند ميرزابابا، غلامرضا خسروي فرزند غلامحسين، سيد اسماعيل حسيني، جواد عرب فرزند يدالله، مسعود شاهسون ومحمدعلي شاهسون. اين افراد طي نامه شماره 67/2 مورخه 20/4/82 به بخشداري سامان معرفي شدند. در اول شهريور سال 82 كه اينجانب براي مصاحبه به حوزه قضايي سامان دعوت شده بودم و با قاضي توانگر صحبت مي كرديم، آقاي توانگر از ليست معرفي شده انتقاد نمود و پرسيد معيار شما براي كانديد اين افراد چه بود ؟ من گفتم ، ديدي كه ما داشتيم تجربه خانه هاي انصاف سابق بود كه اختلاف هارا به صورت كدخدا منشي حل مي كرد و اين افراد از جمله معتمدين محل هستند و براي اين كار مناسب مي باشند. آقاي توانگر گفت؛ شوراي حل اختلاف تفاوت اساسي با خانه هاي انصاف دارد ، شوراي حل اختلاف علاوه بر تشكيلات اداري و دبير خانه ، حق انشاء راي بر اساس قوانين دارد و راي آن پس از تاييد قابل اجرا خواهد بود و در حقيقت يك شعبه بدوي دادگاه در روستا مي باشد. بنابر اين لازم است حد اقل دو نفر از اعضا آن علاوه بر معتمد بودن تحصيلات عاليه هم داشته باشند تا بتوانند مسائل اداري آن را بخوبي انجام دهند پس شما تعدادي از افراد تحصيل كرده روستا را هم معرفي نماييد. به دنبال اين مذاكره با چند نفر معدود تحصيل كردگان روستا صحبت شد كه آقايان؛ حمزه خسروي، عليرضا صميمي فر و ابوالفضل عرب نپذيرفتند و آقايان؛ مصطفي عرب، غلامعلي عرب، كريم شاهسون و ابوالفضل( محسن) شاهسون قبول نمودند كه طي نامه شماره 125/2 مورخه 9/6/82 از طريق بخشداري معرفي شدند. سپس با صحبت ها و درخواست هاي زياد آقاي حمزه خسروي هم پذيرفت كه در تاريخ 16/9/82 طي نامه شماره 127/2 معرفي گرديد. در اين مرحله طرح حركت به سوي يكي شدن دو روستاي ماركده و قوچان در شوراي ماركده مطرح گرديد و با ارزيابي هاي انجام شده ديديم نفع دو روستا در منطقه اين است كه به سمت يكي شدن حركت كنند لذا تصميم گرفته شد قدم اول را با تشكيل شوراي حل اختلاف مشترك برداريم. براي مشورت خواهي از 30 نفر از معتمدين و بزرگان روستا كتبي دعوت به عمل آمد كه 12 نفر آمدند و جلسه اي مشترك با اعضا شورا و معتمدين قوچان و ماركده تشكيل شد در آن جلسه پس از بحث و مذاكره سر انجام، افراد حاضر در جلسه از هر دو روستا به اتفاق اين نظر و حركت به سمت وحدت دو روستا را پذيرفته و اينكه گام اول از شوراي حل اختلاف شروع گردد را نيز قبول كردند كه موضوع صورت جلسه و به امضا حاضرين رسيد و پيشنهاد شد از سه نفر اعضا اصلي شورا دو نفر از روستاي ماركده و يك نفر از قوچان باشد. اين صورت جلسه و توافق نامه طي نامه شماره 177/2 مورخه 24/7/82 به بخشداري ارسال شد كه بخشداري نيز طي نامه شماره 2/197 در تاريخ 26/7/82 به حوزه قضايي سامان ارسال كرده است. از جمله افرادي كه در آن جلسه حضور داشتند و صورت جلسه توافق را امضا نمودند علاوه بر سه نفر اعضا شورا ، عبارتند از؛ آقايان بهرام عرب فرزند ولي الله ، غلامرضا خسروي، اكبر عرب فرزند عباسقلي ، مسعود شاهسون و… در اوايل شهريور ماه سال 83 از طريق بخشداري سامان اطلاع داده شد كه كارهاي اداري اعضا شوراي حل اختلاف ماركده و قوچان تكميل و حكم افراد نيز صادر شده لذا جهت تاسيس و شروع به كار لازم است مكاني مناسب را فراهم نماييد. بدين منظور شوراي اسلامي در تاريخ 15/6/83 ساعت 21 در محل دفتر مخابرات با حضور آقايان عبدالمحمد عرب رئيس، سيد اسماعيل حسيني نايب رئيس، محمدعلي شاهسون منشي و محمد عرب دهيار تشكيل جلسه داد و پس از بحث و بررسي و مذاكره صورت جلسه زير تنظيم و به امضا رسيد.« از طرف بخشداري سامان اطلاع داده شده كه مراحل اداري شوراي حل اختلاف به اتمام رسيده و لازم است براي افتتاح اين شورا محلي را فراهم نماييد تا افتتاح و رسما كار خود را شروع نمايد . اعضا شوراي اسلامي و دهيار روستا در ااين جلسه به بحث مذاكره پرداختند و از آنجاييكه دهياري و خود شوراي اسلامي هم محلي براي دفتر كار ندارند و جايي مناسب هم فعلا در دسترس نيست لذا ناگزير تصميم زير اتخاذ گرديد چون ساختمان حمام فعلا هيچگونه استفاده اي نمي گردد شوراي اسلامي اين اجازه را به دهياري روستا مي دهد كه قسمت رختكن حمام را با صرف مبلغي تعمير جزئي نمايد كه قابليت دفتر كار گردد و هر سه نهاد، دهياري، شوراي اسلامي و شوراي حل اختلاف به صورت موقت از اين محل به عنوان دفتر استفاده نمايند. بديهي است دراولين فرصت كه بودجه دهياري اكتفا كند نسبت به تهيه محلي و ساخت ساختماني اقدام و دفاتر اين نهادها به محل جديد انتقال داده خواهد شد»

به دنبال آن دهيار وسايل تعمير را فراهم و روز 30/6/83 كار تعميراتي شروع مي گردد و روز 2/7/83 كار تعميرات توسط يكي از همشهريان متوقف و شب در محل مسجد پس از نماز عنوان مي گردد ؛ با اينكه قرار بوده زمين حمام به مسجد اختصاص داده شود شورا خودسر اقدام به تعمير حمام مي كند و از رئيس شورا هم پرسيده ايم گفته است من خبر ندارم !!؟؟ بنابر اين گوينده نتيجه مي گرفته كه يكي از اعضا شورا و دهيار خودسر اين كار را مي كنند كه به دنبال اين نتيجه گيري نادرست شعارهايي ناصواب هم بر عليه شورا بويژه يكي از اعضا آن داده مي شود و طي صورت جلسه اي كار شورا محكوم مي گردد. و به دنبال اين رويداد نسنجيده، سيل نامه ها به منظور تخريب شخصيت و حذف نام اينجانب از شوراي حل اختلاف با تعدادي امضا به نهادها، ارگانها، ادارات و اشخاص سرازير مي شود. گزارشي از اين رويدا در آواي 33 چاپ شده است. به دنبال جلوگيري از تعمير رختكن حمام و ايجاد دفتر، شوراي اسلامي چاره كار را تشكيل جلسه شورا ياري دانست بدين منظور دعوت نامه چاپي تهيه و كتبا از حدود 90 نفر از معتمدين روستا دعوت به عمل آمد تا تاريخ 18/7/83 ساعت 20 در محل مسجد حضور بهم رسانند و موضوع جلسه را نيز « بررسي و حل مشكلات آغاز بكار شوراي حل اختلاف ماركده » عنوان نمود. از حدود 90 نفر 35 نفر در جلسه حاضر شدند در اين جلسه اعضا شورا با نشان دادن و خواندن صورت جلسه 15/6/83 شورا، به حاضرين توضيح داده شد 1- اين تصميم بنا بر ضرورت گرفته شده. 2- هر سه نفر اعضا شورا به اتفاق دهيار اين تصميم را گرفته و امضا نموده اند و گفته رئيس محترم شورا كه « من خبر ندارم » نادرست است. 3- استفاده از رختكن حمام موقتي است و شورا قصد تصرف حمام را ندارد. 4- تصميم شورا مبني بر استفاده موقت از رختكن حمام براي دفتر شوراي حل اختلاف از روي مسئوليت و با توجه به اختياراتي كه داشته بوده و اطلاق واژه خودسر نادرست و نسنجيده است. و سئوال شد حال كه عده اي از شما با اين تصميم شورا مخالفيد بفرماييد دفترشوراي حل اختلاف را در كجا داير نماييم ؟ كه پس از بحث و مذاكره زياد سرانجام ناگزير موافقت شد ساختمان موتور خانه به دفتر شوراي حل اختلاف اختصاص يابد كه صورت جلسه اي به شرح زير تنظيم و به امضا حاضرين رسيد.« 1- هيات مديره شركت فردوس تشكيلات و وسايل خود را از محل موتورخانه خارج كند. 2- نسبت به تعمير و ايمني اين ساختمان اقدام گردد. 3- پي گيري شود تا بعد از شروع بكار شوراي حل اختلاف محلي مناسب ساخته شود. » شوراي اسلامي جلسه اي در تاريخ 23/7/83 با مدير عامل و دو نفر از اعضا هيات مديره شركت فردوس تشكيل و خواستار تخليه ساختمان موتور خانه شد كه با آوردن بهانه هايي از جمله؛ هيات مديره فردوس جايي ندارد كه وسايل خود را بگذارد ، فردوس مال همه است و موتور خانه هم مال همه است پس حق فردوس است كه در اينجا بماند ، شوراي حل اختلاف را تاسيس كنيد آنگاه ما موتور خانه را تخليه مي كنيم ، شوراي حل اختلاف ميزش را در يك طرف و شركت فردوس هم در طرف ديگر بگذارد چه مي شود ؟، ما فقط براي شوراي حل اختلاف حاضريم تخليه كنيم، اگر شوراي اسلامي و دهيار بخواهد دفتر خودرا به اينجا بياورد ما تخليه نمي كنيم ، ما از كجا بدانيم وقتي ما تخليه كرديم شورا دفتر خود را هم نمي آورد ؟، شورا بايد به ما تضمين بدهد كه فقط براي شوراي حل اختلاف استفاده خواهد شد ، شركت فردوس مبلغي در اينجا هزينه كرده هزينه هاي ما چه مي شود ؟ و… حاضر به تخليه نشدند. در پايان همين جلسه رئيس محترم شوراي اسلامي علارغم مخالفت دو عضو ديگر شورا و علارغم موافقت قبلي و امضا خود، به تنهايي نامه اي به شماره 118 به شرح زير به بخشداري ارسال و خواستار جدا شدن شوراي حل اختلاف ماركده و قوچان شد. « بخشدار محترم سامان، احتراما به استحضار مي رساند اينجانب عبدالمحمد عرب شوراي اسلامي ماركده با تشكيل شوراي حل اختلاف مشترك با روستاي همجوار بنام قوچان مخالف هستم لذا خواهشمند است اقدامات لازم جهت حل اين موضو را بفرماييد ». پس از اين بخشداري سامان طي نامه شماره1637 مورخه 26/7/83 نوشت «درخصوص تشكيل شوراي حل اختلاف مستقل روستاي ماركده شايسته است در اسرع وقت نسبت به معرفي 4 نفر به بخشداري اقدام گردد » و شوراي اسلامي افراد زير را طي نامه شماره 126 مورخه 9/8/83 معرفي نمود. آقايان؛ 1- بهرام عرب فرزند ولي الله، 2- غلامرضا خسروي، 3- مصطفي عرب فرزند اكبر، 4- حمزه خسروي، 5- ابوالفضل عرب، 6 – يدالله ( پرويز) عرب فرزند فضل الله. و سر انجام در اين يكي دو ماه گذشته با خبر شديم كه شوراهاي حل اختلاف روستاهاي منطقه يكي پس از ديگري افتتاح مي گردد براي دانستن علت تاخير در تاسيس شوراي ماركده روز شنبه 10/2/84 به حوزه قضايي سامان مراجعه و علت را جويا شدم كه شرح آن را در آواي 47 خوانديد. در پايان اين داستان غم انگيز پرسش هاي فراواني مطرح است از جمله؛ 1- در جامعه اي كه افراد آن امضا ، نظر و راي ضد و نقيض( روزي موافق و روزي مخالف) دارند و هر برگه اي كه ارائه مي شود بدون تامل و به راحتي امضا مي نمايند آيا در چنين جوي مسئولان مي توانند با تكيه و اعتماد به مردم كارهاي بزرگ و يا گامهاي بلندي براي روستا بردارند ؟ 2- در جامعه اي كه از توانمندي هاي انديشه و انديشيدن و خردگرايي چندان استفاده نمي شود و داوري ها بر اساس احساسات، هيجانات، تعصبات و به پيروي از ديگري صورت گيرد آيا مي توان تصميم هاي عقلاني، استدلالي و علمي گرفت ؟ 3- آيا ارسال نامه با امضا هاي متعدد براي تخريب شخصيت يكي از افراد روستا مي تواند به سود روستا باشد ؟ 4- و سر انجام اينكه برهم زدن شوراي حل اختلاف مشترك با قوچان كاري و عملي سنجيده بود ؟ ودر دراز مدت به سود روستاي ما در منطقه خواهد بود ؟محمدعلي شاهسون ماركده 25/2/84

گزارش عملكرد دو ساله شوراي اسلامي ( قسمت پاياني)

29 – آسفالت جاده.حدود 4 سال قبل جهاد سازندگي اقدام به آسفالت جاده محور پل زمان خان به قراقوش نمود و تا حدود يك كيلو متري روستاي ماركده جاده آسفالت گرم شد و كار نيمه تمام رها گرديد. شورا در طي 2 سال گذشته متجاوز از 20 مورد نامه نگاري از طريق بخشداري و نيز مستقيم به اداره راه نموده و درخواست اتمام آسفالت جاده شده است چند بار در جلسات مختلف موضوع را با مسئولين اداره راه مطرح نموده است چندين بار حضوري در اتاق مدير كل موضوع را شفاهي گفته ايم علاوه بر گفتن ها و نوشتن ها، چند بار كارشناسان اداره راه از راه بازديد كرده اند به علاوه مدير كل محترم اداره راه نيز در تاريخ 3/11/82 همراه نماينده وقت مجلس و بخشدار از اين قسمت راه بازديد نمودند كه مدير كل در محل قول داد سال 83 آسفالت ريزي خواهد شد ولي متاسفانه نوشتن ها و گفتن ها و بازديد ها هيچ نتيجه اي تا كنون نداشته است!

30 –زير سازي جاده.در تاريخ 2/3/82 شورا اولين درخواست خود را مبني بر زيرسازي و آسفالت جاده بين روستا و صحراي ماركده را از طريق بخشداري به جهاد كشاورزي ارسال نمود از آن تاريخ تا كنون درخواستهاي متعدد از طريق بخشداري، مستقيم و نيز از طريق مركز خدمات كشاورزي بن به جهاد كشاورزي ارسال و در خواست فوق تكرار شده است مسئول محترم خدمات كشاورزي بن از جاده فوق بازديد و ضمن تاييد اين درخواست موضوع را نيز پيگيري نموده و در حال حاضر پرونده در جهاد كشاورزي شهرستان است و درخواست ما اين بوده كه در سال 84 بودجه اي اختصاص داده شود.

31 – نشريه محلي. شوراي دوره دوم روستاي ماركده در ابتداي شروع به كار خود در ميان اعضاتقسيم كار نمود و مسئول كارهاي فرهنگي شورا با گروهي از جوانان تحصيل كرده روستا اقدام به چاپ نشريه اي محلي با عنوان، آواي ماركده – خبرنامه داخلي شوراي اسلامي – نمودند. اين نشريه دو هفته نامه است كه اول و پانزدهم هر ماه منتشر مي شود و تمام خبرهاي شورا و دهياري و ديگر اخبار مربوط به روستا را درج مي نمايد علاوه بر خبرها مقالاتي از مردم روستا بويژه جوانان نيز به چاپ مي رساند كه مطالب توسط كامپيوتر تايپ ، پيرينت و كپي مي گردد تيراژ آن در حال حاضر 40 نسخه است كه فقط در سطح روستا توزيع مي گردد. به گفته بسياري از خوانندگان غير ماركده اي يكي از بهترين هايي است كه در سطح روستا مي توان انجام داد در اين باره آقاي احمد شاهپوري روزنامه فروش 65 ساله ماركده اي مقيم شهر آبادان و ساكن نجف آباد مي گويد : آوا برگ زرين شناسنامه روستاي ماركده است.تدوين كننده محمدعلي شاهسون ماركده 21/1/84

تاكسي تلفني منظم

جلسه اي در تاريخ 16/2/84 با حضور محمد عرب دهيار و آقايان ؛ بهرام عرب، ابراهيم شاهبندري، رمضانعلي شاهسون، مرتضي عرب، غلامحسين شاهسون، علي اكبر شاهسون به منظور ساماندهي تاكسي تلفني هاي موجود روستاي ماركده در ساعت 21 در منزل حاج بهرام تشكيل و پس از بحث و مذاكره سرانجام توافق زير به عمل آمد كه بدين وسيله به اطلاع مردم مي رسد. 1- آقاي بهرام عرب به عنوان مدير عامل شركت تاكسي تلفني ميلاد نسبت به تجهيز و راه اندازي دفتر تاكسي تلفني اقدام نمايد. 2- براي تاكسي ها تابلو نصب گردد. 3- شركت تاكسي تلفني بطور شبانه روزي فعال و جوابگوي ارباب رجوع خواهد بود. 4- روزانه حد اقل 3 سرويس آماده ارائه خدمت باشند و در صورت ضرورت از از سرويسهاي استراحت نيز استفاده خواهد گرديد. 5- همه روزه از ساعت 5/6 تا 9صبح خط ويژه ماركده و هوره داير باشد. 6- رانندگان متعهد شدند كه ضمن رعايت حق تقدم منظم سرويس دهي نمايند. 7- دهيار تقبل نمود جهت فعال تر شدن شركت تبليغ و فرهنگ سازي نمايد و با افرادي كه بدون مجوز تاكسي تلفني قدام به حمل مسافر نمايند اقدام قانوني نمايد. 8- شماره تلفن 3562444 بطور 24 ساعت در خدمت همشهريان خواهد بود.گزارش از محمد عرب دهيار

لطيفهده ماه سكوت:شخصي مي گفت، ده ماه است كه ازدواج كرده ام وليكن تاكنون يك كلمه هم با همسرم حرف نزده ام. پرسيدند؛ مگر با او مرافعه كرده اي و يا با او قهر هستي ؟ گفت : خير، نه با او مرافعه كرده ام و نه قهرم بلكه من عادت ندارم وسط حرف كسي حرف بزنم.

غمگين بودن شوهر

شخصي در مراسم تدفين همسر يكي از همسايگان حضور يافت وقتي به خانه بازگشت سخت متاثر و اندوهناك بود. زنش علت را پرسيد. گفت چرا متاثر نباشم دوست من تاكنون سه بار مرا در چنين مراسمي دعوت كرده و من هنوز نتوانستم يك بار از او چنين دعوتي به عمل آورم. عليرضا عرب 10/4/84

بار خدايا

بار خدايا، از آن زمان كه متولد شدم نداي بودن تو را در گوشم خواندند به اين اميد كه در تمام كارهايم در ياد تو باشم و از تو ياري بجويم و پس از مرگ به اين اميد كه همه كارهايم براي تو بوده در گوشم نداي تو را مي خوانند و از تو براي كارهاي نيكم ( كه شايد در نظر آنها نيك بوده باشد ) برايم طلب غفران و بخشش مي كنند در حالي كه تو خود بهتر از آنها مي داني كه آيا من لايق بخشش هستم يا خير ؟ بار خدايا ؛ در طول زندگي ام آنچنان كه تو مي خواستي نزيستم و آنچنان كه تو مي خواستي كارهايم را بدون غرض و فقط براي تو انجام دهم ندادم، اما تو با اين همه رياكاري هايي كه داشتم مرا كمك كردي و در همه حال نگهدار من بودي پس من چگونه مي توانم از تو طلب بخشش كنم در حالي كه در زبانم نداي تو دارم ولي در مشكلاتم به كس غير از تو پناه مي برم ؟ بارخدايا:چگونه مي توانم از تو طلب بخشش كنم در حالي كه وقتي نمازي مي خوانم ( در حالي كه تو خود گفته اي كه به آن نماز محتاج نيستي و آن نماز فقط براي خودت است ) به خاطر اين است كه فلان شخص مرا ببيند و مرا تحسين كند ؟

چرا بسياري از جوانان از دين گريزانند ؟

اما صادق ( ع ) در حديثي مي فرمايد « دو دسته از مردم كمر مرا شكسته اند؛ دانشمند فاسد و بي بند و بار، و جاهل مقدس مآب. اولي با فساد و پرده دري، مردم را از علم خويش باز مي دارد و دومي با جهالت خويش، آنان را از عبادت گريزان مي سازد » ( بحارالانوار ) وقتي بخواهيم دليل اين موضوع را با سخن امام صادق ( ع) مصداق دهيم به خوبي دريافت مي شود كه دسته دوم يعني وجود جاهل مقدس مآب يكي از دلايل اصلي گريز بسياري از جوانان از دين است. زيرا اينگونه افراد، بخاطر جهالتشان سخناني مي گويند و يا اعمالي انجام مي دهند كه در شان و منزلت دين نمي باشد و براي جواناني كه از جهالت ايشان بي خبرند مورد سئوال واقع مي شود كه اين چه ديني است كه طرفدارانش اينگونه اعمالي را انجام مي دهند و يا اينگونه سخناني را بر زبان مي آورند و همين امر باعث مي شود كه جواناني كه داراي فطرت پاك هستند از از دين گريزان شوند. متاسفانه در بسياري از جوامع از اينگونه افراد زياد ديده مي شود كه اميدواريم افراد با تجديد نظر در افكار و اعمالشان جوانان را نه تنها از دين گريزان نكنند بلكه آنها را مشتاقانه به سوي دين فرا بخوانند و با فكري بازتر و روشن تر به محيط جامعه شان نگاه كنند و دين را اينگونه سرد و بي روح و خشك براي جوانان جلوه ندهند.

آقاي غ-ع 22/2/84

آي خورشيد تباران ، همه فانوس بياريد

نه از اين كوه صدايي ، نه در اين دشت غباري

نه به اين روز اميدي ، نه از آن دور ســـواري

آن قدر لاله وارونه در اين كوه نشستـــه ست

كه نماندست به پيراهنت اي دشـــت غباري

بس كه خون و غزل و خاطره پاشيد به ديوار

بر نمـي آيـد از اين طبع پريشان شـده كاري

شب و خرناس گرازان ، نه كليدي نه چراغــي

باغ عريان و هراسان ، نه ترنجي نه انــاري

دم مسموم كه پيچيد در اين كوچه بن بست ؟

كه ني افتــاد كناري ، قلم افتــــاد كنار آي خورشيد تباران ، همه فانوس بياريد

تا بگرديم پي آينـه اي ، آينــه داري

سبدي واژه بياريد و بهاري گل و افسوس

تا بســازيم بـراي غـزل نـاب مــزاري

چه شد آن يار سفر كرده كه چون موج رها بود

زيـر پيــراهن بـاران زده اش تـازه بهــاري

مانده زان يار كه چون خاطره پر ريخته در باد

قلمـي بـي سـر و تـه مـانـده چشمـان خماري

برس اي عشق به داد دل ما چشم به راهان

نه از اين كوه صدايي ، نه از آن دور سواري

منبع : دو ماهنامه چشم انداز ايران شماره 31 ، سعيد بيابانكي

جلسه با مدير كل راه و ترابري استان

به دنبال جلسه 25/12/83 كه قرار شد جاده حاشيه زاينده رود تعريض گردد و به دنبال آن لوله كشي گازرساني به 6 روستاي منطقه انجام گيرد، چند روز قبل اداره راه، ماشين آلات خود را در گرمدره پياده نموده تا عمليات تعريض شروع شود كه با اعتراض يكي دونفر از كشاورزان گرمدره و نيز شوراي اسلامي قراقوش روبرو مي شود جهت حل اين مشكل پيش آمده جلسه اي در تاريخ 29/2/84 ساعت 14 با حضور مهندس رئيسي بخشدار، مهندس محمديان مدير كل راه و ترابري استان، مهندس زماني معاونت راه روستايي و چند نفر ديگر از كارشناسان بخشداري و اداره راه و نيز اعضا شوراهاي 6 روستا و چندين نفر از مردم گرمدره در محل مدرسه تشكيل شد. از روستاي ماركده هر سه نفر اعضا شورا حضور داشتند. در اين جلسه نخست رئيسي بخشدار گزارشي از جلسات متعدد، پيگيري هاي اعضا شورا و بخشداري، بازديد ها و گفتگو هاي انجام شده در باره تعريض و بازسازي جاده، تصادفات ناگواري كه به علت كم عرض بودن جاده حاشيه زاينده رود هر چند روز يكبار اتفاق مي افتد و زيانهاي آن، و اينكه بازسازي جاده يكي از درخواستهاي شورا و مردم بوده و نياز منطقه است چون وجود جاده مناسب روي رشد اقتصادي و اجتماعي منطقه تاثير عميق خواهد داشت و نيز پروژه بزرگ در دست اقدام گازرساني به 6 روستاي منقطه، ارائه داد و از مردم و اعضا شورا در خواست نمود با مسئولان اداره راه همكاري لازم را بنمايند. به دنبال آن آقاي منصوري از شوراي قراقوش گفت : چرا بلدوزر را در گرمدره پياده كرده اند مگر قرار نبود كار از قراقوش شروع گردد ؟ بنظر مي رسد روستاي قراقوش چون كوچك است هميشه حقش پايمال مي شود. محمدعلي شاهسون از شوراي ماركده گفت : از روزي كه قرار شده به اين 6 روستا گازرساني شود هميشه اين بدبيني و نگراني در ته ذهن اعضا شوراي قراقوش و ياسه چاه و جود داشته كه ممكن است ماركده اي ها نگذارند براي آنها لوله كشي گاز انجام شود و ما همواره براي اثبات يكرنگي و صداقت خود گفته ايم، لوله كشي در داخل روستاها از قراقوش كه كوچكترين است شروع گردد بدين جهت هم در جلسه بخشداري و به دنبال آن در جلسات داخلي خودمان قرار شده تعريض جاده هم از قراقوش آغاز گردد. آقاي بهارلو از شوراي ياسه چاه گفت : موضوع گول زدن و فريب دادن هميشه در بين هست بدين جهت بعضي از ما نگراني داريم. آقاي شهرام مرداني از شوراي گرمدره گفت : جلسات ما هميشه دوستانه و يكرنگ بوده ايم حال چرا بعضي ها عينك بدبيني دارند نمي دانم و ما مردم گرمدره در باره پياده كردن بلدوزر اداره راه در گرمدره هيچ نقشي نداشته ايم و نمي دانيم چرا و چه وقت اين كار شده است بنابر اين بدبيني شوراي قراقوش در باره ما درست نيست طبق توافق، كار بايد از قراقوش آغاز گردد و درخواست مي شود بلدوزر به قراقوش حمل شود در پايان تقاضا دارم اگر ممكن است 5 متر تعريض به 4 يا 3 متر تقليل يابد تا خسارت كمتر شود و مردم اين منطقه ذهنيت منفي نسبت به قول و وعده مسئولان دارند لذا خواهشمند است كار فوق العاده اي انجام شود تا بتوان ذهنيت هاي منفي را عوض كنيم بدين منظور پيشنهاد مي كنم تعريض جاده نخست از قسمتهاي منابع ملي شروع گردد. يك كشاورز قراقوشي ضمن خواندن چند بيت شعر گفت : ما حاضريم زمين بدهيم به شرط آنكه جويها كه تخريب مي گردد درست شود.

آقاي مهندس محمديان مدير كل راه استان ضمن ياد آوري اينكه گرمدره از سال 59 كه من ديده ام تغييري نكرده گفت: متاسفانه روستاهاي حاشيه زاينده رود با اينكه منطقه اي زيبا و توريستي است از نظر داشتن جاده مناسب در استان بسيار عقب مانده هستند شما برويد بازفت و كوهرنگ ببينيد چه جاده هايي ساخته شده است، ما امسال تصميم گرفته ايم عمده فعاليتمان در جاده حاشيه زاينده رود باشد ما در اينجا اعلام مي كنيم كه آمده ايم كار كنيم، جاده را تعريض و بازسازي كنيم و براي شما جاده بسازيم براي موفقيت و پيشرفت كار نيازمند همكاري، همگامي، توافق و موافقت تك تك شما داريم بياييد با ما همكاري كنيد تا ما بتوانيم كار بازسازي جاده را بهتر، سريعتر و اساسي تر انجام دهيم و به دنبال آن آسفالت جاده هم ريخته شود تا شاهد رشد اقتصادي و اجتماعي اين منطقه باشيم، از آنجاييكه هزينه آسفالت بسيار زياد است معقول نيست كه بدون زيرسازي بخواهيم آسفالت نماييم بنابر اين زير سازي مقدم بر آسفالت است و زيرسازي هم فقط با كمك شما انجام پذير است، در باره مقدار تعريض بايد گفت، حريم اين راه 5/17 متر است ولي ما حالا طبق توافقي كه با نمايندگان شما كرده ايم فعلا 5 متر آن هم فقط از سمت بالا جاده را عريض مي كنيم، نقطه شروع كار ما قرار بود از ايلبگي به سمت بالا باشد ولي بنا به در خواست اعضا شوراها و نيز مسئولين به جهت پروژه گاز رساني، آن را تغيير و قرار شده از روستاي قراقوش به سمت پايين شروع گردد، من اينجا اعلام مي كنم هيچ مايل نيستم زور به كار ببرم بلكه مي گويم آمده ام براي شما جاده بسازم اگر همكاري كرديد و خواستيد براي شما جاده ساخته مي شود در غير اين صورت هميشه عقب خواهيد بود كاشناسان ما از شنبه يا يكشنبه مي آيند و با نشانه گذاري مقدار تعريض را در جاهاي مختلف راه مشخص مي كنند و به دنبال آن عمليات شروع مي گردد. محمدعلي شاهسون خطاب به مردم گرمدره حاضر در جلسه گفت: ببينيد مدير كل راه استان آمده و مي گويد مي خواهيم برايتان جاده بسازيم بنابر اين ما بايد فرصت را غنيمت بشماريم و بجاي اينكه چانه بزنيم كه درخت ما قطع نشود، زمين ما تخريب نگردد بهتر است بگوييم آقاي مدير كل، زمين در اختيار مي گذاريم و از شما مي خواهيم كه جاده خوب و در كمترين زمان برايمان بسازيد و به دنبال آن از شركت گاز هم بخواهيم كه گاز رساني را انجام دهد، با اين كار هم جاده خوب خواهيم داشت و به دنبال آن هم گاز و رشد و بلوغ اجتماعي خود را به اثبات رسانده ايم و در نهايت رشد اقتصادي هم نصيب ما خواهد شد.

تصحيح و پوزش

در آواي شماره 47 ، صفحه 4 ، قسمت تاريخچه ماركده، پايان ستون اول ، خط آخر، بعد از كلمه) دده قورقوت مشهور)يك خط از متن چاپ نشده است كه با پوزش از خوانندگان آن را چاپ مي كنيم… دده قورقوت مشهور نام گذاري شده و يا در ميان تركمانان كه در اين منطقه رفت و آمد مي كرده اند قورقوت نامي بوده كه ممكن است…

تاريخچه ماركده ( قسمت دهم )

بهر صورت تا دولت ملي ايران بر سر كار بود تركان نتوانستند به ايران وارد شوند، سر انجام پس از شكست ايرانيان از تازيان و در زمان سلطه خليفه هاي عباسي تركان ابتدا به صورت اسير و برده و كنيز به ايران راه يافته و سر انجام قدرت يافته و دولتهايي تشكيل داده و چندين قرن و سلسله هاي زيادي و تا ابتداي همين قرن بر ايران حكومت كردند.

خوانده ايم كه هارون رشيد خليفه قدرتمند عباسي در سال 193 ه ق در گذشت، دو پسر داشت، يكي امين كه مادرش عرب و هاشمي نژاد و حامي سياست برتري عرب بر ايرانيان بود، ديگري مامون كه از مادر ايراني نژاد بود. بعد از درگذشت هارون، امين به خلافت رسيد، مامون با كمك و پشتيباني ايرانيان برادرش را كشت و خود به خلافت نشست. در زمان خلافت مامون كارهاي حكومتي در دست ايرانيان بود. بعد از مامون معتصم در سال 218 خليفه شد، معتصم از نفوذ زياد ايرانيان بيمناك شد و از طرف ديگر به عربها هم اعتمادي نداشت و چون مادرش هم كنيزك ترك بود، خون ترك او را برانگيخت تا به تركان روي آورد. در اين زمان با عرض تاسف انواع بنده و كنيز درسر زمين پهناور ما مسلمانها مي زيستند كه غلامان و كنيزكان ترك فراوان ترين و در عين حال گرانترين آنها بودند، اين غلامان و كنيزكان ترك، اسيراني بودند كه در جنگهاي مسلمانان با تركان، بدست مسلمانان افتاده بودند و مسلمانان آنان را به عنوان غنيمت همانند كالا بين خود تقسيم كرده و در بازار برده خريد و فروش مي كردند، مردان را جهت كار و خدمت در ارتش، و دختران و زنان را جهت كنيزي و كارهاي خانه مي خريدند. اهميت كنيزكان ترك در زيبايي شان و غلامان ترك در شجاعت و جنگاوري شان بوده است. ابوالقاسم محمد بغدادي مشهور به ابن هوقل، سياح مسلمان كه سرزمينهاي اسلامي را سياحت كرده مي گويد:« بندگان ترك در جهان نظير ندارند و در بها و زيبايي هيچيك را با آنها ياراي همسري نيست و من غلامي را ديده ام كه در خراسان به سه هزار دينار فروخته شده و قيمت كنيزك ترك در ميان خراسانيان به سه هزار دينار مي رسد و من در هيچ جاي جهان نديده ام كه غلامي و كنيزكي به چنين قيمت گران فروخته شود » ( نقل از تاريخ ادبيات در ايران ، دكتر ذبيح الله صفا )

مي خوانيم شعار مسلمانان در جنگها با غير مسلمانان كه آن را غزوه يعني جنگ با كافران در راه خدا، مي گفتند، دعوت به يكتا پرستي، برادري و عدالت بوده است حال وجود خواجه، ارباب ، برده و كنيز چه تناسب و نزديكي با بزرگي ، بخشندگي، رحمانيت و عظمت خداوندي ، برادري و عدالت دارد ؟ نمي دانم. بهر حال جهت شناختن برده و كنيزك خوب از بد – هنگام خريد و فروش – علم و تخصصي بوجود آمده بود و افراد داراي اين تخصص، همانند بورسي ها و دلالان محترم! امروز خودمان، با ور انداز كردن قيافه غلام و كنيزك بدبخت، تعيين ارزش مي نمود! اين موضوع در كتابهاي آن زمان هم انعكاس يافته است ( قابوسنامه را بخوانيد ). پديده ضد انساني و اجتماعي برده، برده داري و خريد و فروش انسان متاسفانه داغ ننگي است بر پيشاني جامعه، تاريخ و فرهنگ ما انسانها، و با هيچ توجيه اقتصادي، اجتماعي، عرفي هم اين داغ ننگ زدوده نخواهد شد. به دنبال وقوع انقلاب آمريكا و انقلاب كبير فرانسه و ممنوع شدن برده داري در كشور هاي غربي، دولت وقت ايران هم براي اينكه خيلي از قافله عقب نماند اين پديده ضد انساني را در ايران ممنوع اعلام كرد و در روز 18 بهمن ماه 1307 ش ، داور وزير دادگستري دولت وقت ايران لايحه اي مبني بر غير قانوني بودن برده داري با قيد دو فوريت تقديم مجلس شوراي ملي كرد و به تصويب نمايندگان رسيد و رسما از آن تاريخ در كشور ايران برده داري ممنوع بوده است. صورت ماده واحده قانوني به شكل زير است.

« ماده واحده – در مملكت ايران هيچكس به عنوان برده شناخته نشده و هر برده اي به مجدد و رود به خاك يا آبهاي ساحلي ايران آزاد خواهد بود، هركس انساني را بنام برده خريد يا فروش كرده يا رفتار مالكانه ديگري نسبت به انسان بنمايد يا واسطه ديگري در حمل و نقل برده بشود محكوم به يك تا سه سال حبس تاديبي خواهد بود » ( نقل از روزنامه اخگر اصفهان سه شنبه 23 بهمن 1307 ). بدون شك در اين تاريخ در ايران برده داري به شكل سنتي آن تاحدودي ترك شده بوده و اين عمل دولت آن روز جنبه سياسي داشته است ولي اگر عميق بينديشيم و مطالعه كنيم و باتوجه به پيشرفتي كه انسان در مسائل اجتماعي، در سطح جهاني بدست آورده و بر اثر آن هر انساني همراه تولد داراي حق زيستن انساني، حق شناخت، آگاهي، اختيار، حق تصميم گيري و آزادي است و مي بينيم متاسفانه بسياري از انسانها از اين حقوق خود محروم اند به باور من برده داري در شكل و قواره پنهان و با نام ورويه ديگر حتا در همين پيرامون من و تو ي خواننده هم ادامه دارد.

به هر صورت معتصم خليفه عباسي، 8 يا 18 هزار از اين غلامان ترك را خريد و سپاهي ترتيب داد و فرماندهان آنان را نيز از ميان خودشان برگزيد تا پشتيبان خلافت او باشند. قدرت غلامان ترك كه اكنون فرماندهان نظامي شده بودند روز به روز بيشتر مي شد و سر انجام بعدها همين غلامان ترك قدرت را بدست گرفتند و اولين حكومت ترك يعني غزنويان را تشكيل دادند.

ادامه دارد… محمدعلي شاهسون ماركده