زمين مدرسه
به درخواست شوراي اسلامي مارکده ساعت 9 صبح روز 2/5/86 آقاي پارسا پور از آموزش و پرورش سامان به اتفاق آقاي مهندس به مارکده آمدند و به اتفاق اعضا شوراي اسلامي ، از زمين پيشنهادي براي ساخت دبيرستان ، بين گورستان و مدرسه راهنمايي پسرانه فيض بازديد نمودند ، زمين متراژ شد و مورد تاييد قرار گرفت قرار گرديد نقشه کامپوتري تهيه و کپي آن به شوراي اسلامي تحويل گردد . همچنين توافق شد زمين سمت غرب مدرسه راهنمايي که قبلا بدين منظور اختصاص داده شده بود ، از طرف آموزش و پرورش رها گردد و اين زمين را شوراي اسلامي براي ساخت سالن ورزشي در اختيار اداره تربيت بدني قرار دهد.
سهام عدالت
بخشداري سامان طي نامه شماره 1152 مورخه 26/4/86 کپي نامه شماره 4570 مورخه 17/3/86 مشاور رئيس جمهور و رئيس دفتر امور مناطق محروم کشور را در رابطه با چگونگي توزيع سهام عدالت ارسال و درخواست شده به اطلاع همگان برسد. متن نامه بدين شرح است.
« … خوشبختانه در جلسه امروز ستاد مرکزي توزيع سهام عدالت که به رياست جناب آقاي رئيس جمهور تشکيل گرديد موضوع ارسال فرم شناسايي توزيع سهام عدالت براي همه روستائيان و عشاير به تصوير رسيد. لذا بر اساس تصميم اخير ستاد مرکزي از طريق دبيرخانه ستاد مرکزي سهام عدالت رسما فرم هاي شناسايي براي همه روستائيان و عشاير به استان ها تدريجا ارسال خواهد شد … »
رسيدگي به تجاوزات زمين
بخشداري سامان طي نامه شماره 959 مورخه 27/4/86 کپي نامه شماره 22/3843 مورخه 21/3/86 آقاي سرداري مدير کل محترم اداره منابع طبيعي استان را ارسال و درخواست شده به اطلاع همگان برسد. متن نامه بدين شرح است.
« … اين اداره کل اقدامات لازم را عليه کليه خاطيان و متجاوزين به عرصه هاي منابع ملي و آن دسته از مجرياني که به نحوي مازاد بر مصوبه قانوني از اراضي همجوار را متصرف شده اند اقدامات قانوني لازم را تا رفع تصرف و خلع يد معمول خواهد داشت. مع الوصف همانگونه که مطلع هستيد گستردگي ، وسعت و پراکندگي واگذاري ها و نقشه برداري و بررسي مستلزم زمان کافي مي باشد که با تمام توان اين اداره کل اقدام لازم را معمول و عليه تعدادي از متجاوزين به عرصه از طريق مراجع قضايي ذيصلاح در دست پيگيري دارد.
مبلغ کرايه ها
سازمان حمل و نقل و پايانه هاي استان بنا به درخواست شفاهي شوراي اسلامي در جلسه 17/4/86 مبلغ کرايه ها را طي نامه شماره 3557 مورخه 24/4/86 اعلام نموده است. متن نامه به شرح زير است. « شوراي اسلامي روستاي مارکده. با سلام. پيرو جلسه مورخه 17/4/86 … بدينوسيله نرخ حمل مسافر بوسيله ميني بوس از مبدا روستاي مارکده به مقاصد زير با احتساب بيمه ، عوارض و … به شرح ذيل اعلام مي گردد. 1- مارکده – اصفهان 5000 ريال. 2- مارکده – شهرکرد 3000 ريال. 3- مارکده – سامان 2000 ريال. مدير سازمان باقر کياني»
در همين راستا بخشداري سامان خطاب به دهيار روستا اعلام نموده « … در خصوص افزايش نرخ ها توسط برخي از صاحبان کالا يا ارائه دهندگان خدمات بخصوص در بخش حمل و نقل ، لذا ضمن بررسي موضوع و رعايت قيمتها بر اساس نرخ هاي قبلي با متخلفين برخورد قانوني … خواهد شد.»
استاندار در گرمدره
روز چهارشنبه 3/5/86 نزديکي هاي غروب ، جناب آقاي استاندار با هيات همراه به گرمدره آمدند. از روستاي مارکده آقاي مسعود شاهسون رئيس شوراي اسلامي در اين نشست حضور داشتند. توسط شوراي اسلامي گزارشي از مشکلات روستا فراهم و با امضا تعداد زيادي از مردم ، به استاندار داده شد. متن گزارش بدين شرح است.
« استاندار محترم استان ؛ با سلام و احترام. ما مردم مارکده جزء بخش سامان ، شهرستان شهرکرد ، ضمن عرض خير مقدم ، پاره اي از مشکلات و درخواست هاي خود را به صورت خلاصه در اين نامه طرح ، و تقاضا داريم دستور فرماييد مسئولين امر رسيدگي فرمايند.
1- بافت جمعيتي روستاي مارکده جوان است و خواهان زمين مسکوني جهت ساخت خانه اند. ولي روستاي ما از شمال و غرب به کوه و از جنوب و شرق به زمين هاي کشاورزي محدود شده است. و زمين جهت ساخت خانه مسکوني نداريم. تبعات اين محدوديت به شرح زير است.
الف : کوچک و کوچکتر شدن فضاي خانه هاي مسکوني که مشکلات اختلافات خانوادگي و ناراحتي هاي عصبي و رواني را در پي دارد.
ب : حذف پرورش دام و طيور از زندگي ما روستائيان است. چون در خانه 80 و يا 100 متري نمي توان دام و طيور هم پرورش داد. لذا از اين توليدات و در آمد محروم شده و مي شويم.
پ : گران شدن روز به روز زمين هاي مسکوني موجود و محدود روستا است. که يک جوان تازه تشکيل خانواده داده ، توان خريد ندارد چون عرضه کم و تقاضاي زمين زياد است.
ت : به علت نبود زمين ، امکان انجام کارهاي جانبي مانند احداث کارگاه نجاري ، مکانيکي و همانند اين مشاغل ضروري در روستا نيست.
ث : جوان روستاي ما براي گريز از بي خانماني ، ناگزير در يک قطعه زمين کشاورزي خانه مي سازد که سازمان جهاد کشاورزي او را به دادگاه مي کشد و علاوه بر تعطيلي کار او ، رفت و آمد ها به دادگاه ، موجبات بروز نا رضايتي و سرخوردگي جوانان مي گردد که زيبنده نظام ما نيست و سر انجام هم جوان جريمه کلان مي گردد.
ج : ما مردم مارکده در طول 15 سال گذشته متجاوز از 800 هکتار از اراضي بياباني و خشک را با کمک مسئولان امر ، با پمپاژ آب تبديل به باغ نموده ايم تقاضاي ما از مسئولان امر اين است که در ازائه 800 هکتار باغ احداث شده ، 3 هکتار از زمين هاي زراعي قريه در امتداد خيابان اصلي که هر 100 تا 500 متر آن مال فردي از مردم روستا است ، به زمين هاي طرح هادي روستا ضميمه گردد و زير نظر بنياد مسکن در اين زمين ها خانه بسازند و با آرامش بيشتر به کار توليد و کشاورزي بپردازند.
2- ما عموم مردم مارکده با اتحاد و اتفاق همگاني ( زن و مرد ، کوچک و بزرگ ) عزم خود را جزم کرده ايم تا با ايجاد تعاوني گردشگري و سرمايه گذاري در اين زمينه ، زمين هاي مشرف به رودخانه در حوزه روستاي خود را تبديل به محل ها و مجتمع هاي جذب گردشگر نماييم. تعاوني ما در حال انجام کارهاي اداري است. از حضرت عالي تقاضا داريم دستور فرماييد مسئولان ادارات ؛ تعاون ، ميراث فرهنگي ، منابع طبيعي و … ما را در انجام اين کار خطير ياري دهند و همکاري لازم را بنمايند.
3- روستاي ما همانند ساير روستاهاي حاشيه زاينده رود در نزديک رودخانه احداث شده. يکي از معضلات و مشکلات ما مردم فاضلاب توليدي خانگي است. به علت سراشيبي تند و سنگلاخي بودن محل امکان جذب آن بوسيله چاهک هاي جذبي وجود ندارد. ناگزير آن را به جوي آب عمومي هدايت کرده ايم که محيط رودخانه و فضاي روستا را آلوده کرده و وضعيت تاسفباري و غير بهداشتي در روستا بوجود آورده است و مستقيم سلامتي مردم را تهديد مي کند. تقاضاي ما مردم اين است که دستور فرمائيد جمع آوري مرکزي فاضلاب روستاهاي حاشيه زاينده رود که کار مطالعاتي اش به اتمام رسيده هرچه زودتر آغاز گردد.
4- روستاي مارکده به مرکزيت 6 روستا که يک حالت اقماري دارد ( قراقوش ، گرمدره ، قوچان ، ياسه چاه و صادق آباد ) با جمعيتي بيش از 5000 نفر داراي مرکز بهداشتي درماني است. اين مرکز فاقد يک آزمايشگاه مجهز طبي مي باشد و هر روستايي براي آزمايش تخصصي طبي ناگزير بايد روانه شهر گردد. تقاضاي ما مردم اين است که آزمايشگاه تخصصي طبي در اين مرکز درماني داير گردد.
5- کوتاه ترين مسير رفت و آمد ما مردم 6 روستا با مرکز شهرستان ، جاده قوچان – بن است. با اينکه زير سازي آن هم انجام شده متناسفانه مورد بي مهري اداره راه و ترابري قرار گرفته است. تقاضاي ما مردم اين است که دستور فرمائيد اين جاده 12 کيلومتري آسفات گردد تا ما بتوانيم با هزينه ، زمان و خطرکمتر به شهر بياييم.
6- منطقه ما به دليل اجراي طرح هاي طوبي پتانسيل خوبي جهت احداث شهرک صنعتي و ساخت و ايجاد کارگاه هاي تبديل محصولات خام باغي به فرآورده هاي مورد نياز بازار را دارد. تقاضاي ما مردم اين است که دستور فرماييد مسئولان امر احداث و ايجاد يک شهرک صنعتي را در اين منطقه مطالعه و در دستور کار خود قرار دهند.
7- منطقه ما به دليل اجراي طرح هاي طوبي به يکي از مناطق توليدات فرآورده هاي باغي تبديل شده است براي استمرار باغات سرسبز و پرثمر نياز به آشنايي با علوم روز هستيم. بنابر اين ضرورت پرورش متخصص لازم و ضروري مي باشد تقاضاي ما مردم اين است که دستور فرماييد مسئولان امر يک دبيرستان شبانه روزي کشاورزي در اين منطقه تاسيس نمايند ».
سپاسگزاري از تشکر
برادر گرامي ، جناب حجت الاسلام قاسمي ، با عرض تبريک به مناسبت فرا رسيدن مبعث پيامبر اکرم (ص) ، فرماندهي و پرسنل پاسگاه انتظامي هوره ، نيز از همکاري صميمانه و ارزشمند حضرت عالي و مردم شريف روستاي مارکده با اين يگان ، تقدير و از زحمات بي دريغ شما و خانواده محترمتان در جهت رشد و شکوفايي اعتقادي و فرهنگي استعدادهاي فرزندان اين منطقه تشکر نموده و ما خدمت به مردم شريف ايران خصوصا مردم ديندار و انقلابي روستاي زيباي مارکده را که نگين درخشان آبرومندي و شرف را در دست دارند براي خود مايه فخر و سعادتمندي مي دانيم. فرماندهي و پرسنل پاسگاه انتظامي هوره
صندوق قرض الحسنه قوچان
تاريخ 22/4/86 به دعوت آقاي شيخ حبيب الله شاهسون جلسه اي بعد از اجراي فريضه نماز مغرب و عشا با حضور اعضا شوراي محترم اسلامي و دهيار محترم روستا و نيز تعدادي از مردم شريف قوچان در محل مسجد برگزار گرديد. هدف از اين دعوت و نشست ، گفتگو براي ايجاد يک صندوق قرض الحسنه در سطح روستا بود. نخست آقاي شيخ حبيب الله شاهسون به ايراد سخن پرداخت و گفت : « با توجه به تجربه هاي شخصي ام و نيز مشورت و نظر خواهي که از تعدادي از مردم خوب قوچان کرده ام ايجاد يک صندوق قرض الحسنه براي روستاي قوچان ضروري بنظر مي رسد چون که تعداد قابل توجهي از خانواده ها کم درآمد هستند و يا درآمد آنها فصلي است لذا براي پيشبرد زندگي دچار مشکل مي شوند و براي حل مشکلات زندگي شان نياز به کمک دارند و اين صندوق مي تواند به چنين خانواده هايي ياري رساند » در همان لحظات نخست اکثر قريب به اتفاق حاظران در جلسه احساس رضايت و اعلام آمادگي براي همکاري نمودند. پس از گفتگو و بحث و تبادل نظر قرار بر اين شد که نامي براي صندوق برگزيده شود. گروهي پيشنهاد نمودند به احترام ميهمان روستاي قوچان ، آقاي آقاجاني ، انتخاب نام بانظر ايشان باشد. ( براي مزيد اطلاع خوانندگان عرض مي شود؛ آقاي آقاجاني از مردم شريف اصفهان است که به روستاي قوچان مهاجرت و ساکن شده است ) و ايشان نام نام حضرت مهدي (عج) را براي اين صندوق پيشنهاد نمود که با استقبال مردم مواجه شد. موارد مطرح شده در جلسه مکتوب و به امضا حاضرين رسيد. و جلسه بعدي تاريخ 29/4/86 تعيين گرديد. اين جلسه نيز بعد از نماز مغرب و عشا با حضور گسترده تر مردم و به شکل عمومي در محل مسجد برگزار شد. مجددا شيخ حبيب الله شاهسون موضوع هاي جلسه گذشته را بازگو و دستور اين جلسه را انتخاب 5 نفر به عنوان هيات امنا توسط عموم مردم و سپس تعيين 3 نفر به عنوان هيات مديره صندوق توسط هيات مديره اعلام نمود. و گفت که هيات امنا به نمايندگي از طرف مردم روستاي قوچان تعيين کننده و تصويب کننده قانون و خط و مشي صندوق و نيز نظارت کننده بر حسن اجراي خط و مشي ها و کار هيات اجرائي هستند و در مقابل مردم پاسخگو مي باشند. هيات مديره و يا هيات اجرائي صندوق موظف به اجراي قوانين و دستورالعمل ها و خط و مشي هاي هيات امنا و پاسخگو به هيات امنا مي باشند. و درخواست شد که تعدادي کانديد هيات امنا شوند که 5 نفر بيشتر کانديد نبود و ناگزير راي گيري صورت نگرفت و آقايان ؛ عباس شاهبندري ، مسعود شاهبندري ، رمضان شاهبندري ، شکرالله بهارلويي و حيدرقلي شاهبندري به عنوان هيات امنا صندوق از طرف حاضران در جلسه مورد تاييد قرار گرفتند. سپس اعضا هيات امنا با تشکيل جلسه اي و بحث و گفتگو سه نفر به نام هاي زير را به عنوان هيات اجرائي و يا هيات مديره برگزيدند. آقايان: شيخ حبيب الله شاهسون ، محمدحسين شاهبندري و عليرضا شاهبندري.
بدين ترتيب صندوق قرض الحسنه حضرت مهدي قوچان شکل گرفت و آغاز بکار نمود. در اين راستا نيز اساسنامه اي تنظيم شده است. و در همان ساعت هاي اوليه مبلغ 400 هزار تومان سپرده گذاري شد و حساب جاري در پست بانک مارکده تشکيل و مقرر شد مبالغ موجودي صندوق در پست بانک نگهداري و اقساط وامها به حساب صندوق در بانک واريز و پرداختي ها توسط چک بوسيله بانک پرداخت شود. که جادارد از زحمات رئيس محترم شعبه پست بانک مارکده آقاي محمد عرب و نيز سرکار خانم عرب متصدي اين بانک در جهت تسريع در بازکردن حساب جاري تشکر و قدرداني نماييم. و از مردم خوب و شريف روستاي باصفاي قوچان نيز درخواست مي گردد در جهت شکوفايي صندوق کمک هاي خود را به صورت سپرده به حساب صندوق واريز نمايند.
در ضمن در روستاي قوچان علاوه بر صندوق قرض الحسنه که يک موسسه اقتصادي است دو گروه فرهنگي مذهبي تشکيل و در سطح روستا فعاليت دارند. يکي تشکل امام هادي(ع) که اختصاص به نوجوانان و جوانان پسر روستا دارد. ديگري تشکل محبين حضرت زهرا(س) است که اختصاص به خواهران دارد.
گزارش از : عليرضا شاهبندري
باشگاه کاريابي اينترنتي
بخشداري سامان طي نامه شماره 1575 مورخه 3/5/86 آدرس اينترنتي باشگاه کار را بدين شرح اعلام نموده است. www.bashgahkar.ir و متذکر شده به جويندگان کار پس از ثبت نام طي دو تا سه ماه اعلام مي شود که براي آموزش و مشاوره شغلي و يا به مرکز پذيرش نيروي کار مراجعه کنند.
بنزين براي موتور آبکش
بخشداري سامان طي نامه شماره 1596 مورخه 3/5/86 اعلام نموده « افرادي که داراي موتور آبکش ، اره موتوري و ساير ماشين آلات غير متحرک بنزين سوز مي باشند جهت تامين سوخت خود با در دست داشتن مدارک لازم مستقيما به ناحيه مرکزي شرکت نفت واقع در بلوار شريعتي شهرکرد راهنمايي و مراجعه نمايند».
کرايه مسافر
بخشداري سامان طي نامه شماره 264 مورخه 3.4/86 اعلام نموده « نرخ حمل
مسافر در مسير هاي درون استاني به وسيله ميني بوس از تاريخ 25/12/85 تا اطلاع ثانوي به شرح ذيل جهت اطلاع و نظارت اعلام مي گردد.
سامان به مارکده 2000 ريال. شهرکرد به مارکده 3000 ريال. نجف آباد به مارکده 4500 ريال».
گاز آمد
سرانجام پس از سه سال اندي امروز گاز به روستا رسيد و ساعت 30/12 والو گاز به دستور مهندس اشتري رئيس ايمني گاز استان توسط آقايان ؛ نيازعلي شاهبندري و رسول شاهبندري ومحمد عرب اعضا شوراهاي اسلامي قوچان و مارکده باز گرديد. در اين مراسم آقايان مهندس : اشتري ، بني اسدي ، شاهرخي و اسدي از شرکت گاز استان و مهندس موسوي رئيس شرکت گاز بن و صفايي فر پيمان کار پروژه گاز رساني و تني چند از شوراهاي اسلامي روستا ها حضور داشتند. پس از باز شدن وال گاز گوسفندي قرباني شد و نخست شبکه لوله کشي روستاي قوچان بعد مارکده و گرمدره و قراقوش سپس صادق آباد و ياسه تست و کنترل گرديد خوشبختانه مشکلي نبود. ناهار از ميهمانان پذيرائي گرديد. و با آقاي مهندس موسوي رئيس شرکت گاز بن قرار گذاشته شد که روز يکشنبه ساعت 3 بعد از ظهر جلسه با اعضا شوراهاي 6 روستا داشته باشد تا به منظور تشکيل پرونده و سپس وصل گاز خانه ها همآهنگي به عمل آيد.
سند خانه ها
روز 11/5/86 ساعت 10 صبح آقايان : راد فر کارشناس اداره ثبت و اسناد و املاک ، آذري کارشناس بنياد مسکن و همراهان به مارکده آمدند و به اتفاق آقايان : جواد عرب ، جواد شاهسون و محمدعلي شاهسون جلسه اي تشکيل شد. هدف از اين نشست بررسي و تطبيق خانه هاي امروزين در قسمت ساختمان هاي بافت قديمي روستا با خانه هاي به ثبت رفته در سال 1320 شمسي بود.
بدين منظور نام مالک و حدودات چهارگانه خانه هاي به ثبت رفته در گذشته از روي پرونده توسط آقاي رادفر قرائت گرديد و بوسيله آقايان جواد عرب و جواد شاهسون و محمدعلي شاهسون شناسايي شدند و روي نقشه ، محل فعلي ، نام مالک و حدودات امروزين آن مشخص و تطبيق گرديد آنگاه شماره پلاک ثبتي خانه قديمي در روي نقشه بر روي خانه جديد با مالک جديد نوشته شد.
تعدادي از مالکان خانه هاي قديمي در همان سالهاي 1320 پرونده ثبتي خود را تکميل نموده و سند خود را دريافت نموده اند و تعداد ديگر از مالکان صرفا يک نام و و حدودات خانه ها مشخص بود. براي مالکان امروز خانه هايي که در سال 1320 سند صادر و توسط مالک آن روز دريافت شده است ديگر سند صادر نمي گردد. اين افراد در صورتي که مايل به داشتن سند به نام خود هستند فعلا بايد از طريق انحصار وراثت چند نسل براي مقدار زمين تصرفي خود سند دريافت کنند.
مالکان امروزي خانه هايي که در سال 1320 سند براي آن خانه صادر نشده است مي توانند مدارک مالکيت خود را تحويل و پس از انجام مراحل اداري سند سيم و سرب برايشان صادر خواهد شد.
ليست خانه هايي که در سال 1320 سند برايشان صادر نشده و امروز مي توانند سند بگيرند نزد محمدعلي شاهسون است. علاقمندان مي توانند تلفني و يا حضوري بپرسند.
جشن روز پدر
جشني به مناسبت ميلاد امام علي (ع) روز شنبه مورخه 6/5/86 بعد از نماز مغرب و عشا با حضور معتکفين و تعدادي از مردم در محل مسجد مارکده تشکيل گرديد. اين جشن با قرائت قرآن و مولودي خواني و سپس تقديم لوح تقدير به اعضا دوره دوم شوراهاي اسلامي پايان پذيرفت. گزارش از : رمضان عرب 12/5/86
جلسه جهت زمين هاي مرتع
جلسه اي به دعوت شوراي اسلامي در تاريخ 12/5/86 ساعت 21 با حضور آقايان : محمدتقي عرب ، رمضانعلي عرب ، ابوطالب عرب ، محمدرضا شاهسون و عليمراد شاهسون نمايندگان طرح گلستان و آقايان : مسيب شاهسون و امرالله شاهسون و يدالله شاهسون فرزندان عبدالله به عنوان نمايندگان دامدار در محل دفتر دهياري تشکيل گرديد. هدف از اين نشست دعوت و درخواست از نمايندگان دامدار به منظور توافق با شورا و اجراي طرح طوبي در همه زمين هاي باقي مانده صحراي مارکده بود. که نمايندگان دامدار گفتند : ما 20 هکتار مستثنيات داريم شما آب را رايگان براي 20 هکتار ما بياوريد و تحويل ما دهيد تا ما موافقت کنيم 300 هکتار از 600 هکتار مرتع را طرح اجرا کنيد و 300 هکتار باقي مانده هم جهت چراي گوسفندان ما مال خودمان است. که پيشنهاد دامدار مورد قبول اعضا شورا و نمايندگان طرح گلستان واقع نشد و قرار شد اعضا شورا و نمايندگان طرح گلستان در جلسه اي ديکر در زمان ديگر راه حلي براي موضوع بيابند.
تبريک به قبولي هاي مدرسه نمونه
خانم ها ؛ الهه شاهسون فرزند ذبيح الله و زهره عرب فرزند حسن آقا و آقاي رضا عرب فرزند اسدالله ، تلاش و کوشش شما را در جهت کسب علم و دانش ستوده و قبولي شما را در مدارس نمونه تبريک مي گوييم.
شرايط وصل گاز خانگي
جلسه اي در تاريخ 14/5/86 ساعت 15 بنا به دعوت جناب آقاي مهندس موسوي رئيس محترم شرکت ملي گاز شهر بن در محل ساختمان اين شرکت با حضور آقايان : مرداني و شريفي از شوراي گرمدره ، محمدعلي شاهسون از مارکده ، نوري از صادق آباد ، نيازعلي و رسول شاهبندري از قوچان ، شريفي و منصوري از قراقوش تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست همآهنگي بيشتر بين اعضا شوراهاي اسلامي و شرکت گاز جهت ارائه مدارک ، تشکيل پرونده ، وصل انشعاب گاز هاي خانگي بود. نخست مهندس موسوي ضمن خوش آمدگويي خلاصه اي از مراحل تشکيل پرونده ، شرايط وصل انشعاب گاز و … بيان نمود آنگاه اعضا شوراهاي اسلامي حاضر در جلسه پرسش هاي خود را مطرح و توسط مهندس موسوي پاسخ لازم داده شد که خلاصه اي از سخنان مهندس موسوي و پاسخ هاي ايشان به پرسش ها را در زير با هم مي خواهيم.
براي تشکيل پرونده به منظور وصل انشعاب هاي خانگي گاز لازم و ضروري است حتما مالک خانه شخصا به شرکت گاز بن مراجعه و ضمن تقاضاي انشعاب مدارک خود را ارائه دهد. مدارک مورد لزوم براي تشکيل پرونده به شرح زير است.
1– اصل و کپي شناسنامه يا کارت ملي مالک. 2– اصل و کپي سند مالک. 3 –
اصل فرم اعلام اتمام لوله کشي گاز سازمان نظام مهندسي استان. 4 – کارت يا شماره علمک نصب شده. 5 – قبض گاز همسايه. 6 – معرفي نامه از شوراي اسلامي روستا. 7 – کد پستي. 8 – پروانه کسب جهت مشترکين تجاري. 9 – فيش واريزي مبلغ قسط اول حق انشعاب.
چند نکته مهم : 1 – در هنگام تشکيل پرونده و اشتراک پذيري حضور مالک الزامي است. 2- قباله هاي عادي خانه ها بايد به تاييد شوراي اسلامي روستا رسيده باشد.
براي خانه هاي کوچک کنتر 5 متر مکعبي و خانه هاي بزرگتر کنتر 10 متر مکعبي نصب مي گردد. مبلغ انشعاب کنتر 5 متر مکعبي 76800 تومان و کنتر 10 متر مکعبي 128000 تومان است. کنتر ها ضمانت 5 ساله دارند که اگر خود به خود خراب شدند شرکت طرف قرار داد شرکت گاز موظف است رايگان تعمير و يا تعويض نمايد و اگر خرابي کنتر ناشي از تصادف و يا تخريب باشد هزينه تعمير و يا تعويض گرفته خواهد شد. هنگامي که بيش از 90 درصد گاز خانه هاي روستا وصل شد نفت روستا قطع خواهد شد. براي خانه هايي که علمک زده نشده و يا گاز رساني نشده نگران نباشند لوله کشي گاز انجام و علمک نصب خواهد شد. اگر يک نفر ، دو يا چند خانه داشته باشد بايد براي هريک از خانه ها پرونده جداگانه تشکيل مي گردد. اگر دو نفر مالک يک خانه هستند بايد هنگام تشکيل پرونده هر دو نفر حاضر و هر يک مدارک خود را ارائه دهد. کار نصب کنتر پس از تشکيل پرونده توسط شرکت پيمانکاري طرف قرارداد ما صورت خواهد گرفت. دريافت حق انشعاب در حال حاضر قسطي است. بهاي انشعاب در 7 قسط دريافت مي گردد قسط اول را هنگام تشکيل پرونده بايد مالک به حساب 90105 بانک ملي واريز نمايد و باقي مانده در 6 قسط همراه قبوض مصرفي اخذ مي گردد. بهاي گاز مصرفي به صورت تصاعدي محاسبه مي گردد پس ضرورت دارد در مصرف صرفه جويي شود. اگر کسي خواست علمک در خانه اش را جابجا کند هزينه آن دريافت مي شود. افراد جانباز بالاي 25 درصد فقط يکبار در سراسر کشور مي توانند از انشعاب رايگان وصل گاز استفاده کنند. افراد زير پوشش کميته امداد و بهزيستي با ارائه معرفي نامه وصل گازشان رايگان خواهد بود. خانه هايي که در آينده ساخته خواهد شد و کوچه هايي که در آينده احداث خواهد شد فقط با معرفي دهيار روستا لوله کشي و گازشان وصل مي گردد. هر دو روستا يک گازبان نياز دارد. روستاي مارکده و قوچان يک نفر. روستاي گرمدره و قراقوش يک نفر. روستاي صادق آباد و ياسه چاه يک نفر. اعضا شورا از هر دو روستا چند نفر را که داراي مدرک ديپلم باشند و ترجيحا ديپلم فني ، داراي گواهي نامه موتور سيکلت باشند ، آشنا به نقشه خواني باشند ، متاهل باشند و شرايط اخلاقي لازم را هم داشته باشند را به اين شرکت معرفي تا ما گزينش نماييم. گازبان به صورت پيماني کار خواهد کرد. تا انتخاب گازبان هر نوع حوادث را به شماره تلفن 03823724194 شرکت گاز بن اطلاع دهيد. به منظور جلوگيري از ازدحام و شلوغي ، لازم و ضروري است که مردمان روستاي مارکده و قوچان روزهاي شنبه هر هفته براي ارائه مدارک و تشکيل پرونده به شرکت گاز بن مراجعه نمايند. و مردمان روستاي گرمدره و قراقوش روزهاي يکشنبه و مردمان روستاهاي صادق آباد و ياسه چاه روز هاي سه شنبه هر هفته مراجعه نمايند.
از مسئولان سپاس
اينجانب از طرف خود و امام جمعه محترم سامان از همه مسئولان و دست اندر کاران که در امر آسفالت کردن جاده و خيابان پيگير بوده و اقدام نموده اند بويژه مسئولان و کارکنان اداره راه تشکر و قدرداني مي نمايم. سيد رحمان قاسمي
ضرورت ساخت ديوار حائل
بنا به درخواست شوراي اسلامي مبني بر ضرورت ساخت ديوار حائل حد فاصل
بين سه راهي قوچان تا انتهاي غربي روستاي مارکده ، آقاي مهندس الله بيگي کارشناس محترم بنياد مسکن شهرستان شهرکرد مورخه 14/5/86 ساعت 30/11 به مارکده آمد و به اتفاق اعضا شورا و دهيار از محل مورد نظر بازديد و درخواست شوراي اسلامي مورد تاييد قرار گرفت که مقرر شد گزارش ضرورت ساخت ديوار حائل به اداره کل بنياد مسکن ارائه گردد.
آسفالت خيابان
زير سازي خيابان در تاريخ هاي 19 و 20/4/86 انجام و از روز 8/5/86 آسفالت خيابان اصلي مارکده آغاز گرديد.
دانش آموزان ممتاز
به منظور قدرداني از تلاشي که دانش آموزان بخاطر کسب علم دانش به عمل آورده اند. اسامي دانش آموزان ممتاز مدرسه راهنمايي دخترانه پگاه مارکده در سال تحصيلي 85-86 درج مي گردد.
دانش آموزان ممتاز کلاس اول راهنمايي : ام ليلا عرب ف جعفر با معدل 98/19 شاگرد اول. فاطمه شاهسون ف علي با معدل 89/19 شاگرد دوم. صغري عرب ف عباس با معدل 84/19 شاگرد سوم.
دانش آموزان ممتاز کلاس دوم راهنمايي : مهسا شاهسون ف رضا با معدل 26/19 شاگرد اول. هدا شاهسون ف مرتضي با معدل 88/18 شاگرد دوم. هاجر شاهسون ف علي اکبر با معدل 76/18 شاگرد سوم.
دانش آموزان کلاس سوم راهنمايي : زهره عرب ف حسن با معدل 86/19 شاگرد اول. پريسا شاهسون ف مظفر با معدل 71/19 شاگرد دوم. معصومه عرب ف رضا با معدل 45/18 شاگرد سوم.
خانم ها : ليلا عرب ف جعفر و فاطمه شاهسون ف علي و محدثه شاهسون ف کريم در مسابقات المپاد رياضي سال اول رتبه اول را در مدرسه و رتبه سوم را در مرحله اول در منطقه کسب نموده اند.
خانم فاطمه شاهسون ف علي در مسابقات انشاي نماز رتبه اول را در مدرسه و منطقه کسب نموده و به مسابقات استان هم راه يافته است.
خانم ها : پريسا شاهسون ف مظفر و زهره عرب ف حسن در مسابقات المپياد رياضي سال سوم در مرحله اول ، رتبه اول را در مدرسه و رتبه سوم را در منطقه کسب نموده اند و در مرحله دوم مسابقات المپياد رياضي خانم زهره عرب رتبه دوم و خانم پريسا شاهسون رتبه سوم را کسب نموده اند. خانم زهره عرب ف حسن در مسابقات المپياد زبان رتبه اول را در منطقه بدست آورده است. خانم پريسا شاهسون در مسابقات نهج البلاغه رتبه اول مدرسه و منطقه را کسب نموده
است. خانم زهره عرب در مسابقات مفاهيم رتبه اول را در مدرسه و رتبه سوم را در منطقه کسب کرده است. خانم پريسا شاهسون در مسابقات مفاهيم رتبه دوم را در مدرسه بدست آورده است همچنين در مسابقات درس هايي از قرآن رتبه اول را در مدرسه و منطقه و نيز رتبه اول قرائت را در مدرسه کسب کرده است.
نشريه آواي مارکده از زحمات همه دانش آموزان در جهت کسب علم و دانش تقدير مي نمايد و همچنين زحمات آموزگاران محترم و بويژه مدير محترم مدرسه سرکار خانم باباخاني را ارج مي گذاريم و سپاس داريم.
دو روز ديگر عيد مي رسد
هميشه دلم شور مي زند ؛ / هميشه همين اضطراب من / ترقه ي ناگاه مي شود / كه مي تركد روي خواب من. / « چه مي شود آيا ، چه مي شود ؟ » / به هركس و هرجا كه مي رسم / هميشه همين پرسش من است / نمي رسد اما جواب من. / مضرت ذرات را بگو / نهايت تخريب تا كجاست ؟ / تصور اين آخر الزمان / گذشته ز حد نصاب من . / نشانه ي ويراني دو شهر / به روي دلم مانده چون دو زخم / گواهي جنگ و جنون بس است / همين دل و اين التهاب من . / گشودن دالان به زير خاك / كنام و نهانگاه اژدهاست / زفوفه ي او تيره مي شود / جهان پر از آفتاب من . / خدا اگر از هسته ي نبات / خراب جهان را درست كرد / بشر كند از هسته ي جماد / درست جهان را خراب من . / دو روز دگر عيد مي رسد / بگو كه دلم شكوه كم كند / مگر كه بخندم به هر چه هست / مگر كه بكاهد عذاب من . / مگر كه فرستم به اهل دل / سرود و درود و « خجسته باد ! « / مگر كه بنوشند تشنگان / ز شعر روان تر ز آب من . / هميشه دلم شور مي زند / اگر چه بگويد رفيق شوخ / كه نغمه ي ماهور بر نخاست / ز چنگ من و از رباب من …
سروده : سيمين بهبهاني، نقل از روزنامه شرق 27/12/83
اهل غزل
ما اهل قلم ، اهل غزل ، اهل غزاليم / در بند دل خويش و سر زلف شلاليم / ناياب تر از شعر ترِ حافظ شيراز / پاياب تر از چشمه ي سيراب خياليم / در پنجره – با باغ گل – از دور ، شريكيم / با ماه ، رفيق شب و روز و مه و ساليم / خورشيد ، درخانه ي ما بست نشسته ست / در سايه ي مهتاب چه با جاه و جلاليم / گل آينه در دست لب چشمه ، شكفته ست / چون شبنم هنگام سحر ، پاك و زلاليم / موسيقي ما شيهه اسبان سپيدست / با مركب جان از ته دل – دست به باليم / عشق است نشستن لب دريا … به تماشا / پر موج رها … ، همسفر باد شماليم / گلبانگ « اذان » از غزل عشق شنيديم / كاينگونه جگر سوخته چون لاله « بلاليم » / حافظ ! به خطا گر سخني رفت ببخشاي / تا ريشه در آب است بيا سبز بباليم.
سروده : غلامحسين اولاد. نقل از روزنامه شرق 19/3/84
ترک سيگار
اگر مي خواهيد سيگار کشيدن را ترک کنيد سبزي جات بيشتر و گوشت کمتر مصرف کنيد. و به جاي قهوه شير بنوشيد. مطالعات نشان مي دهد که ميوه و سبزي جات و فرآورده هاي لبني سبب بد شدن طعم سيگار مي شوند اما مصرف گوشت ، قهوه و نوشابه هاي الکلي سبب مي شود که سيگار طعم بهتري داشته باشد گرچه اعتياد به سيگار به علت نيکوتين مي باشد. اما دانشمندان معتقدند که ممکن است احساس بويايي و چشايي نيز با سيگار کشيدن ارتباط داشته باشند. که در اين ميان طعم سيگار از اهميت خاصي برخوردار است. افراد سيگاري معتقدند که بعضي از غذاها و نوشابه ها سيگار کشيدن را برايتان لذت بخش تر و بعضي ديگر سبب نامطلوب شدن طعم سيگار مي شود. در مطالعه انجام شده از 209 فرد سيگاري خواسته شده غذاها و نوشابه هايي را که سبب طعم سيگار و يا نا مطلوب بودن آن مي شود نام ببرند. اين افراد به طور متوسط يک پاکت سيگار در روز به مدت حدود 20 سال مصرف مي کرده اند. نيمي از آنها زن ، دو سوم آنها سفيد پوست و همه افراد مورد مطالعه داراي مدرک ديپلم و دانشگاهي بودند. 70 درصد سيگاري ها نوشابه هاي الکلي و غير الکلي کافئين دار و گوشت را سبب کشيدن سيگار بيشتر ذکر کرده اند. وکمتر از 50 درصد سيگاري ها ميوه ها و سبزي جات ، آب ، آب ميوه ، شير و لبنيات را به عنوان موادي نام بردند که سبب کاهش مصرف سيگار مي شوند. اما مسئله جالب توجه در اين تحقيق آن بود که 90 درصد سياه پوستان تحت مطالعه از سيگار هاي منتول استفاده مي کردند. و هيچ تفاوتي ميان نوشابه ها و غذاها در کاهش و يا افزايش مصرف سيگار ذکر نکردند. اين مسئله نشان دهنده آين است که اين افراد به سختي مي توانند سيگار را ترک کنند. اين مطالعه نشان مي دهد که منتول از طعم مواد غذايي در کاهش سيگار کشيدن را خنثي مي کند. و سبب اعتياد به سيگار مي شود. براي اثبات اين فريضه دانشمندان معتقدند که پزشکان بايد بيماراني را که قصد ترک سيگار را دارند به مصرف فرآورده هاي طبيعي ، آب ، هويج و کرفس تشويق کنند. و اثر آن را در تعداد سيگار مصرفي بررسي کنند. در اين راستا به اين افراد پيشنهاد مي شود که مارک سيگار خود را تغيير دهند. سيگاري ها معتقدند که مارک سيگار تاثير زيادي در طعم آن دارد و چنانچه طعم يک عامل ايجاد لذت باشد تغيير مارک سيگار روشي مناسب براي آغاز ترک سيگار مي باشد. پژوهشگران هنوز نمي دانند که چرا ميوه و سبزي جات طعم سيگار را نا مطلوب و بعضي غذاها طعم آن را بهبود مي سازند. اما در صورت کشف علت و مکانيزم آن پژوهشگران مي توانند روشهاي درماني جديد و مناسبتري جهت ترک سيگار ارائه دهند.
منبع: www.webmd.eom.april به انتخاب: رمضانعلي شاهسون مارکده
حرف هاي مردم
1 – متاسفانه هيچ نظارتي از طرف شورا و ديگر مسئولان روي کار قصابان روستا نمي شود و آنها هم هرگونه که دلشان مي خواهد مي کشند ، و مي فروشند. براي نمونه همه جا گوشت ميش و بز را جدا و ارزانتر و گوشت بره را نيز جدا و گرانتر مي فروشند ولي قصابان مارکده گوشت هاي ميش و بز را با قيمت گوشت بره تحويل مردم مي دهند. مي پرسم ما شورا را براي چي انتخاب کرديم ؟! چرا کنترل و رسيدگي نمي شود؟.
2 – به شوراي گرمدره مي گويند شورا ! رفته استاندار را به روستايشان آورده و قول گرفته که همه مشکلات روستايشان را حل کند ولي شوراهاي ما معلوم نيست چه کار مي کنند؟!
3 – هيات مديره فردوس قرار بوده آخر برج 4 حساب هاي خود را درست کند و به اداره تعاون ارائه بدهد ولي از قرار معلوم گوششان بدهکار نيست آيا مردم بايد پول به چنين هيات مديره بدهند؟ و آيا ارائه ندادن حساب نشان وجود ريگ در کفش نيست؟
4 – آقاي دهيار! يک سري به روستاي قوچان بزنيد و کار دهيار قوچان را ببينيد و ياد بگيريد ! معلوم است چکار مي کنيد؟ قدري بجنبيد؟
5 – الو از روستاي قوچان تلفن مي کنم اگر امکان دارد اين حرف مرا هم در روزنامه تان بنويسد. از دهيار قوچان مي پرسم جدول خيابان اصلي و ورودي روستا چرا بعد از مسجد به به طرف رودخانه به سمت خيابان کج شده و صاف نرفته است؟ آيا ملاحظه صاحب زمين شده يا مسئله فني بوده و ما نمي دانيم ؟ انتظار دارم پاسخ داده شود تا همه بدانند.
6 – از زحمات دهيار در اين چند روز آسفالت ريزي تشکر مي شود. ( چندين تلفن و درخواست حضوري)
7 – سرانجام گاز به مارکده آمد و روسياهي اش براي کارشکن ها ماند.
8 – هنگامي که کارکنان اداره راه خيابان اصلي را آسفالت مي ريختند بعضي از مردم مارکده براي برداشتن آسفالت شورش را در آوردند. عده اي فقط جلو درب حياط شان کنار خيابان را آسفالت نمودند که مي توان گفت اشکالي ندارد و خوب هم هست ولي متاسفانه بچه هاي يکي دو خانواده براي پشت بام ، حياط خانه و راهشان در وسط زمين ها هم آسفالت بردند و چنان براي برداشتن آسفالت در لابلاي چرخ هاي کاميون مي لوليدند که نزديک بود جانشان را از دست بدهند که مايه شرم و خجالت و موجب سرافکندگي براي روستا بود اين رفتار ها زيبنده روستاي خوب ما نبود ولي متاسفانه جلو چشم ده ها نفر رويداد.
اعتماد اجتماعي ( قسمت دوم )
نداشتن امنيت در جامعه كه منجر به بي اعتمادي به يكديگر شده اثرش را در عدم همكاري در كارهاي عمومي و دسته جمعي نشان مي دهد. به نمونه هاي زير خوب توجه كنيد. در همين روستاي ما طرح جمع آوري زباله اجرا شده عده اي از ما مردم پول همياري خود را به لطايف الحيل نمي پردازيم مي پرسيم چرا ؟ فكر مي كنيد در پس اين طرز فكر چه چيزي نهفته است ؟ عامل اول خودخواهي است يعني علارغم اينكه مي بينند و مي دانند بيشتر مردم در اين كار عمومي همكاري مي كنند حس خودخواهي شديدي شخصيت اين گروه را تسخير و انصاف ، وجدان و اخلاق انساني را در درون آنها ميرانده است. اين عده خود را زرنگ هم مي پندارند و در اجتماعات هم ندادن پول خود را با آب و تاب براي ديگران تعريف مي كنند و زشتي و قباحت آن را هم احساس نمي نمايند چون حس خودخواهي ريشه هاي صفات پسنديده و اخلاق نيکو را در درون آنها ميرانده و يا تضعيف نموده است.
موضوعي ديگر كه در سطح روستا درباره آن بسيار گفتگو مي شود احداث و ايجاد تلفن در روستا هست گروهي كه با پول كمتر تلفن گرفته اند اين كار خود را زرنگي خود مي دانند و آن را بارها در اجتماعات تعريف مي كنند و با كنايه آنهايي را كه پول بيشتري داده اند را مي رنجانند. وقتي اين بينش را عريان بررسي كنيم چيزي جز خودخواهي نمي توان نام نهاد. اين موضوع روشن و بديهي است كه اگر همان افراد اوليه پول بيشتري نمي دادند تلفني در روستا داير نمي شد تا گروه دوم بتوانند تلفن ارزان بكشند انصاف ، اخلاق و وجدان انساني حكم مي كند كه گروه دوم كه از تلفن ارزان استفاده كرده اند از گروه اول كه پول بيشترشان سبب آمدن تلفن شده حد اقل خشك و خالي تشكر و قدرداني نمايند ولي مي بينيم خودخواهي چنان شخصيت انساني اين گروه را تخريب نموده كه نه تنها اين موضوع را حس نمي كنند و نمي فهمند بلكه خود را زرنگ هم مي پندارند. اين پديده غير اخلاقي و ضد انساني را چه بايد ناميد؟ پروژه گاز رساني هم در همين مقوله گنجانده مي شود گروهي با پول ندادن و عده اي اندك هم با تبليغات منفي در باره اين پروژه حس خود خواهي و ضد اجتماعي خود را به نمايش گذاشته اند. اين عدم همكاري در كارهاي عمومي و زرنگ پنداشتن خود روحيه اعتماد عمومي و امنيت اجتماعي را در مردم مي كشد هيچ كار عمومي نمي تواند به ثمر برسد درخت بي اعتمادي در جامعه روز به روز تنومند تر مي گردد حال وقتي كارهاي عمومي به راحتي صورت نگرفت ناگزير افرادي پيدا مي شوند كه كارها را با زور پيش خواهند برد آنگاه شعار جامعه مي شود تا نباشد چوب تر فرمان نبرد… همچنين كه گذشته چنين بوده است و ما قصه هاي آن را مي شنويم.
هريك از ما دركار جوي آب شركت كرده ايم و ديده ايم ك همه مردان جوي دور به محل كار مي آيند هميشه مرد چند نفر هم باقي است و هنگام كار هم آنگونه كه بايد و شايد جدي كار نمي كنيم و اغلب هم سعي مي شود كارهاي سبك را انتخاب نماييم و هنگام عصر هم زودتر كار را ترك مي كنيم. اين شيوه كار طي ساليان دراز كه در يادها مانده در روستا تداوم داشته است در گذشته قابل توجيه بود زمين ها اربابي بود عمده محصول را ارباب مي برد اختيار زمين و محصول در دست ارباب بود بنابر اين رعيت كار خود را همانند بيگاري مي پنداشت. با انجام اصلاحات ارضي در دوره حكومت پهلوي زمين ها به مردم واگذار شد و اكنون ارباب و رعيتي مفهوم خود را از دست داده و زمين ها متعلق به مردم است ولي مي بينيم فرهنگ جوي رفتن و كاركردن هيچ فرقي نكرده است. يعني نداشتن روحيه همكاري و عدم تعهد اجتماعي كه بيماري فرهنگي هستند جزئي از فرهنگ ما شده است و هريك از ما نا آگاهانه اين بيماري را در لابلاي موضوع هاي فرهنگي به فرزندانمان آموزش مي دهيم و زيان آن را هم همگي مي بريم. در زمان گذشته كه زمين ها اربابي بود ارباب ده با استفاده از زور و تهديد بوسيله مباشر و كدخدا اين نقيصه را برطرف مي نمود و جوي آب خوب كار مي شد و آب خوب هم مي آمد ولي اكنون كه آن زور نيست آب هم براي زمين ها نمي آيد.
نبود امنيت در طول تاريخ منجر به بي اعتمادي در جامعه ما شده و بي اعتمادي محصولي بنام خود خواهي توليد كرده است شما پديده مرز هل دادن و درخت در كنار مرز همسايه كاشتن را بنگريد؟ من شخصا تا قبل از ايجاد طرح هاي كشاورزي در صحراي ماركده بر اين باور بودم كه اين دو پديده زشت بدين جهت صورت مي گيرد كه ما زمين كم داريم و با خود مي گفتم اگر هر كشاورزي زمين به اندازه كافي داشته باشد ديگر شاهد چنين رفتارهاي زشت نخواهيم بود ولي با تاسف بايد بگويم علارغم داشتن زمين هاي زياد هم به چنين كارهاي ناشايست دست مي زنيم نتيجه اي كه من گرفته ام اين است كه مرز هل دادن و درخت بويژه درخت گردو در كنار زمين همسايه كاشتن با آن همه زشتي و پلشتي اش جزئي از فرهنگ بيمارما شده است و ما اين را به فرزندانمام آموزش مي دهيم و دقيقا ريشه اش خودخواهي است.
در طول يكي دوماه كه پايم شكسته بود حدود يكصد نفر از من عيادت كردند تقريبا 10 نفر نظري نسبت علت اين اتفاق ابراز نكردند و 90 نفرشان درباره علل اين رويداد هم نظر دادند و آن را نفس ( نفيس) بد و چشم زخم مردم مي دانستند. دو سه نفرشان هم با نقل قول از گذشتگان ماركده گفتند كه ؛ « در ماركده كلاغ سياه نمي تواند بچه توليد و بزرگ كند چون مردم تنگ نظر هستند ». دو نفر ( يکي شورا و ديگري بورژوا ) براي درستي حرف خود گفتند : « اين درختان سکوي کلوچاي ياسه چاه و درختان مزرعه ديز صادق آباد را هم چشمان شور مردم مارکده خشکاند چون از راه که مي رفتند مي گفتند؛ هيم ». به همين دليل هم به تو نفيس بد زده اند و يكي ديگر هم گفت : اين رويداد پاي چشمت خورده اينقدر حرف پشت سر تو زده شده نسبت به تو حسادت شده كه تو بايد حالا مرده باشي حال كه اين اتفاق به همينجا پايان پذيرفته خدا را شاكر باش و … صحبت هاي زياد در همين پيرامون. از جمله عيادت كنندگان و اظهار نظر كنندگان كه روي نظر خود مصر هم بودند و در بحث با من كه ؛ مي گفتم :« خودم مسئول شكستن پايم هستم و علت آن هم خطايي بوده كه در حين كار مرتكب شده ام و مردم هيچ نقشي در شكستگي پاي من نداشته اند و من از اظهار همدردي و دلجوئي مردم در طي اين چند روز كه بوسيله تلفن و يا حضوري انجام شده سپاسگزار هم هستم » ذره اي كوتاه نيامدند نظر مرا رد كردند ( و شايد در نهاد خود مرا منحرف و خود را رستگار هم پنداشتند) دو نفر كساني بودند كه حال و يا گذشته شوراي روستا بودند كه طبيعتا بايد از افراد نخبه و داناتر روستا باشند و نيز دو نفر روحاني كه ما آنها را عالم مي پنداريم و آمده اند و مي آيند كه ما را از علم خود بهره مند سازند! و به ما آگاهي و شناخت بدهند!. چند نفر از خانم هاي روستا هم از روي دلسوزي زنگ زده و توصيه نموده اند ؛ « هرگاه مي خواهي همراه پسرانت از خانه بيرون بيايي اسفند دود كن تا چشمان حسود نتوانند به تو آسيب بزنند ». اين اظهار نظرهاي بي پايه و بچه گانه و سطحي و نيز اصرار بر آنها مرا سخت به تفكر واداشته است تا بيشتر تعمق نمايم كنكاش كنم و بينديشم. چون در پشت سر اين انديشه يك نفرت ، بدبيني و بيزاري از همنوعان در اعماق ذهن ما نهفته ، بدين جهت احساس امنيت از ديگران نمي كنيم ديگران را خوب نمي دانيم و اين بيانگر شخصيت نا سالم ماست.
بي گمان اين انديشه ها بي پايه و بي مايه اند كه بوسيله اذهان ناسالم و بيمار توليد شده اند. اذهاني كه بهره اي از منطق ندارند علمي نمي انديشند با خرد آشنا نبوده اند و هيچگاه براي ارزيابي خود از كلمه چرا ؟ در مقابل رفتار و انديشه خود استفاده نكرده اند مي پرسيم زندگي كه گهگاهي زير سئوال نرود و براي چرائي اش پاسخي منطقي نيافته باشيم آيا ارزش زيستن دارد ؟ وقتي مجموع رفتارها و انديشه هاي مردم روستايمان را در كنار يكديگر قرار بدهيم و به تحليل آنها بنشينيم با مجموعه اي از افكار و انديشه هاي نامنسجم روبرو خواهيم شد. كه پرسش هاي زيادي در ذهن بوجود مي آيد و پاسخي منطقي براي آنها نداريم. براي نمونه ؛ چگونه آدميان مي توانند از راه دور و صرفا با نگاه و صحبت ، باعث تغيير رفتاري در من شوند تا اتفاقي ناگواري براي من بوجود آيد؟ اگر بپذيريم كه آدميان داراي چنين نيرويي هستند چرا از اين نيرو صرفا براي زيان رساندن به ديگران سود مي جويند و هيچگاه براي كمك به پيشرفت و بهبودي خود و ديگران استفاده نمي كنند؟ آيا اين آدميان كه داراي نفيس بد هستند چشم شان نافذ است آگاهانه اين زيان ها را به ديگران مي رسانند ؟ و يا نا آگاهانه ؟ آيا همه مردم اين چنين داراي نفيس بد هستند ؟ و يا نه عده اي از مردم چنين اند ؟ آيا اين آدميان داراي نشانه اي هستند كه بقيه آنها را بشناسند ؟ و يا نه هركه بر حسب نظر خود مي تواند اين بر چسب را به هركه خواست بچسباند؟ چون مي بينيم همه اين باور را دارند يعني همه مان اينگونه ايم.
بايد دانست درجهاني زندگي مي كنيم كه قانون مند است يعني كارها بر اساس قانون علي و معلولي صورت مي گيرد هر كاري كه انجام مي شود علتي دارد قانوني دارد چنان قانون قرص و محكم بر جهان حاكم است كه آدميان هوشمند ، خردورز و متفكر آنها را مطالعه نموده ، شناخته اند و بر اساس روابط همين قوانين هواپيما ساخته اند كه با چند صد نفر مسافر توي هوا به پرواز در مي آيد ، كشتي با هزاران نفر مسافر در اقيانوس راه مي پيمايد ، پزشكان قلب آدمي را تعويض مي كنند ، امواج راديوئي و تلويزيوني در عرض چند ثانيه از اين سمت كره زمين به سمت ديگر كره زمين مي فرستند، فضا پيمايي بدون سر نشين و با سر نشين به كره هاي آسماني ديگر جهت كاوش مي فرستند ، واكسن توليد مي كنند تا با تزريق در كودكي ، يك عمر سالم باشيم و يا صدها هزار كارهاي بزرگ كه توانسته اند انسان را توانمند سازند در اين فرآيند ذره اي شك و ترس از چشم زخم ، چشم شور ، نفيس بد ، تنگ نظري مردم هم ندارند و مي بينيم در كارشان موفق هم هستند و ما با باور به تنگ نظري ، چشم شوري و اشعه مخرب چشمان يكديگر خوشه چين و گداي علم و اطلاع و آگاهي آنها هستيم تا دارويي كشف كنند ، قرصي بسازند ، واكسني توليد كنند ، آنگاه ما آنها را استفاده كنيم تا بچه مان سالم بماند و يا پدر پير مان را معالجه كنيم. حال با توجه به قانون مند بودن جهان مي پرسيم چرا بايد مردم به يكديگر نفيس بد بزنند؟ دليل آن چيست ؟ همه ما داراي اين انديشه هستيم و آن را خباثت و بدي و تنگ نظري مي دانيم يعني هممان اتفاقات اين چنيني را به نفيس بد مردم چشم شوري مردم ، تنگ نظري مردم و اثر چشم زخم مردم مرتبط مي دانيم حال اگر اين نظر را بپذيريم ، يعني همه مردم بيمارند ؟ چگونه اين نظر مي تواند درست باشد؟ موضوعي ديگر كه بايد بدان اشاره كرد اين است كه همه ما ديد و بينش مذهبي داريم و همه كارها را منتسب به خدا مي دانيم حال اگر بپذيريم كه نفيس بد مردم كارآيي دارد مي پرسيم نقش خدا در اين ميان چه مي شود؟ يعني خدا نظاره مي كند تا يكي از آدميان با نفيس بد خودش به ديگري آسيب بزند ؟ آيا اين نيرو را خدا به مردم داده است ؟ اگر پاسخ آري هست آيا در جهان ديگر آن فرد داراي نفيس بد محاكمه خواهد شد ؟ اگر پاسخ آري است مي پرسيم اين محاكمه با عدالت خداوندي سازگاري دارد؟ كه نيرويي مخرب به آدمي و يا آدمياني بدهد تا به تخريب و زيان رساندن به يكديگر مشغول باشند آنگاه در روز بازپسين هم او را محاكمه نمايد كه چرا چنين زياني به ديگري زده اي؟ و…
پرسش جدي كه پيش مي آيد اين است كه چرا اين انديشه هاي خرد ستيز ، ضد عقل ، مخالف اخلاق ، غير انساني و مخرب در جامعه ما اينقدر ريشه دوانده و امروز با اين همه پيشرفت علم و تكنولوژي ارتباطي ، ما در زمان فتحعلي شاهي مانده ايم؟ انسان حيران مي ماند اين همه علوم بويژه علم پزشگي پيشرفت كرده و ما از آن بهره ها مي بريم ولي از نظر فكر و انديشه هنوز در خرافات گذشته غوطه وريم؟ چگونه اين خرافات در جامعه روستايي ما باز توليد مي شوند؟
تا 50 سال پيش در همين روستاي ما زنان در بيشتر زمان ها داغدار بودند چرا ؟ چون هر زني 10 – 12 تا بچه مي زاييد ولي 2 تا 3 بچه بيشتر برايش نمي ماند و اغلب قبل از رسيدن به 10 – 15 سالگي مي مردند تعداد زيادي بچه مادر مرده هم در خانواده ها بود چون به علت نبود امكانات كمك زايمان امروزي ، خيلي از زنها هنگام زايمان مي مردند كه گفته مي شد سر زا رفتند. به همين جهت در روستا زن بيوه نداشتيم و هميشه چند مرد بدون زن در روستا بوده است كه در به در دنبال زن مي گشته اند. خاطره زير گوياي اين واقعيت است با هم مي خوانيم.
حاج كريم نامي يكي از نياكان ما چند زن مي گيرد و هر يك هنگام زايمان مي ميرند و مدتي بدون زن مي ماند و از بس زنان اقوام كارهاي خانه او را انجام داده اند خجالت زده بوده لذا ناگزير تصميم مي گيرد خود نان بپزد بدين جهت پارچه اي به ريش خود مي بندد تا نسوزد و نان مي پزد گويا كار نان پزي برايش خيلي سخت آمده كه بعداز آن دعايش در حق ديگران اين جمله بوده است : « خدا زنت را برايت نگهدارد ! ». و اين جمله در روستا تبديل به يك ضرب المثل محلي شده بوده است.
با ورود علم و اطلاعات پزشكي غرب به جامعه ما ، كم كم مرگ و مير كودكان متوقف شد زايمان ها آسان و زنان ديگر سر زا نرفتند بارداري زنان كنترل و تعداد زايمانها كمتر و ايمن تر گرديد در نتيجه به تدريج تعداد زنان بيوه بر مردان بيوه روستا فزوني گرفت به گونه اي كه امروز مرد بيوه نداريم و لي يك قشري از جمعيت روستاي ما را زنان بيوه تشكيل مي دهند. پير زنان گذشته علاوه بر مديريت خانه ناگزير بودند پنبه بريسند و علاوه بر كمك به كارخانه ، از نوادگان خود هم مواظبت كنند و هيچگاه بيكار نبودند. پير زنان امروز چند ويژگي خاص خود را دارند يكي با برخورداري از ميراث بازمانده از شوهران ، حمايت ها و كمك هاي مالي فرزندان و نيز كمك هاي مالي نهادهاي دولتي دغدغه ارتزاق را ندارند كار يدي هم ندارند لذا در بيكاري مطلق به سر مي برند. و نكته ديگر اينكه هيچ بهره اي از علم ، دانش و خرد ورزي ندارند و اذهانشان منطقي و استدلالي پرورانده نشده است ولي علارغم اين همه بي اطلاعي و كم داني وقتي پاي صحبت هايشان بنشيني چنان با قاطعيت در باره هر موضوع و پديده اي فلسفه مي بافند كه اگر اين گفته ها را ضبط و تبديل به نوشتارشان كني و براي مطالعه به استادان فلسفه دانشگاه ها بدهي حيران خواهند ماند كه يك آدم بي سواد و بي اطلاع چگونه با چنان قاطعيتي در باره موضوع هاي پيچيده فلسفي نظري قاطع ابراز مي كند؟
متاسفانه خرافات فرهنگ روستاي ما امروز توسط اين قشر بيكار ، بي دغدغه ، كم دان ولي نظريه پرداز در همه امور باز توليد ، تكرار ، تقويت ، گسترش و توسعه مي يابد اين قشر چنان احاطه بر همه امور دارد و صاحب نظر است كه حتا دختران تحصيل كرده هم با اينكه مي دانند بسياري از انديشه هاي مادر بزرگانشان خرافاتي است توان ابراز وجود در برابر آنها را ندارند. لذا خود و سوادشان ابزار دست مادر بزرگ در جهت باز توليد خرافات مي گردند. مادر بزرگ امروز ما زير نور لامپ فلورسنت مي نشيند ، تلويزيون رنگي كنترل دار كه برنامه هاي تلويزيوني ماهواره اي از آن سوهاي جهان پخش مي كند مي نگرند ، شاهد استفاده نوه شان از شبكه جهاني اينترنت هستند وخود با هواپيما به سفرهاي تكراري زيارتي رفته و… ولي هيچ يك از اين پديده هاي محيرالعقول ذهن منجمد و فسيل شده او را تكان نمي دهد و او همچنان باورمند به سرنوشت ، حلول جن ، نيروي چشم زخم ، چشم شور همسايه ها هست و براي خنثي كردن اين نيروهاي مخرب توصيه به همراه داشتن نمك تركي ، كجي … گربه ، آويزان كردن تكه نوشته هاي دعا و پختن كاچي و … هستند.
نقش بيشتر اين پير زنان در روستا همانند گزارش گران خبرگزاري هاي جهاني است چون وقت كافي دارند دغدغه اي هم ندارند به همين جهت هر چند ساعتي در نزد كسي يا در مراسمي يا در محفلي و يا در ميان جمعي حضور دارند و راجع به تمام مسائلي كه در آن مجلس ، محفل يا محيط هست نظر مي دهند نظرشان هم نصيحت گونه ، مقداري تحكمي ، كارشناسانه ، مادرانه ، قاطع ، همانند يك قاضيي كه حكم مي كند و نيز همانند يك داناي كل كه به همه امور واقف است ابراز مي گردد بعلاوه آنچه شنيده هم در باره ديگران دارند در ذهن و تخيل خود مي پروراند و در آنجا باز گو مي كند همه ي گفته هاي خود را منتسب به دين و مذهب مي نمايند و بيان مي كنند كه گويي چند دقيقه قبل با جبرئيل خدا را ملاقات كرده و از آسمان فرود آمده است. اين است كه هيچ آدم معمولي جامعه توان ايستادگي در مقابل كم داني و بي اطلاعي آنها و ياراي مقابله با آنها را ندارد به همين جهت شما دختران تحصيل كرده روستا را مي بينيد كه همانند يك دستيار در دست آنها قرار مي گيرند و با استفاده از سوادشان در بازتوليد خرافات نقش ايفا مي نمايند. اين پير زنان در همه امور هم كارشناس هستند اگر در مراسم و يا كفن و دفن عزيز فوت شده اي شركت دارند در باره تمام جزئياتي كه منجر به بهشت رفتن فرد فوت شده مي گردد نظر مي دهند مثلا درجه حرارت آبي كه با آن بايد فرد فوت شده شسته شود ، مقدار ارزش هر دانه اشك گريه اي كه بايد كرد ، ساعت و دقيقه اي كه با يد سر قبر حاضر شد ، مراسم سوم دقيقا در چه شبي بايد اجرا شود و… و اگر به عيادت بيماري رفته اند ضمن تشخيص علل بيماري كه جن هلول كرده ، چشم زخم بوده ، نظر كرده اند ، خدا خواسته ، نفيس بد بوده و… چند قلم دارو هم تجويز مي نمايد و اگر در مراسم عروسي شركت نموده در باره رنگ لباس عروس ، اينكه عروس هنگام ورود به خانه بخت بايد كدام پايش را نخست در آستانه در بگذارد ، ميخ طويله اي كه مي كوبد چند وجب باشد ، چه بخورد تا پسر بزايد و… دستور صادر مي كند واگر درباره نوزادي صحبت مي شود نظر كارشناسانه نسبت به اشكال سيسموني و غيره نظر خود را ابراز مي دارد و …
از ديد اين پير زنان هيچگاه هيچ انساني مسئوليت كارها و اتفاقات نيست اگر تصادفي رخ دهد گفته مي شود خدا خواسته ، قسمت بوده ، تقدير چنين است و سرنوشت اينگونه رقم زده است و يا آن را ناشي از اثر چشم شور همسايه ، چشم زخم همسايه و نفيس مردم مي پندارند اگر بيماري بوجود آمد گفته مي شود خدا ما را مي آزمايد بايد صبر كرد خدا به بندگان خوبش درد مي دهد اگر فقر و ناداري باشد گفته مي شود خدا فقرا را دوست دارد خدا مي آزمايد اگر مرگ ناگهاني پيش آيد گفته مي شود خدا آدم خوب ها را زود مي برد و… خلاصه آدمهايي هستند كم دان ، بي اطلاع از منطق گفتاري ، استدلال علمي را نمي فهمند ، از رابطه و قانون علي و معلولي حاكم بر جهان جيزي نمي دانند ، تضاد و تناقض گفتاري را نمي دانند و بخاطر همين ناداني و نا آگاهي و نا تواني شان همه گفته هاي خود را منتسب به خدا مي نمايند و خدا را سپر نا آگاهي خود قرار مي دهند و همين سوء استفاده از نام خدا است كه دست و پاي جوانان تحصيل كرده بويژه دختران و زنان جوان و بالطبع مردان را مي بندد آنگاه مي بيني دختر و يا زن جوان تحصيل كرده و به دنبال آنها مردان هم همانند مادر بزرگ نا آگاهش براي اسهال و استفراغ بچه اش دعا مي گيرد و براي خنثي كردن چشم شور همسايه كاچي و يا … مي پزد و خرافات را باز توليد مي كند.
وقتي ريشه بسياري از رفتارهاي خرافاتي را كه در جامعه بررسي كنيم خواهيم ديد كه اكثر نسل جوان از انجام آنها خوشنود نيست ولي بخاطر اينكه سر زبانها نيفتد علي الظاهر انجام مي دهد حال وقتي نيك بنگريم مي بينيم اين قشر پر تعداد پير زنان هستند كه اين و يا آن را سر زبانها مي اندازند و همانند گزارشگران خبرگزاري هاي بزرگ ، خبر ها را در اسرع وقت منتقل و همه روستا را پوشش خبري مي دهند.
پرسشي كه مطرح مي گردد اين است كه چرا اينان اين چنين اند؟ ببينيد وقتي ذهني با علم و دانش پرورش يافت هميشه نمي دانم هايش بسيار بيشتر از مي دانم هايش خواهد بود لذا شما اگر با يك استاد دانشگاه راجع به مسائل مختلف زندگي كه صحبت كنيد جمله هاي : « من اطلاع كافي ندارم ، نمي دانم » را بيشتر از اظهار نظر هاي صريح خواهيد شنيد چرا ؟ براي اينكه ذهني كه پاي علم و دانش بدان رسيد و با تعقل و تفكر و خرد پرورش يافت مي خواهد چرايي هر كار و رويداد و اتفاقي را بيابد و چون افق ديد چنين اشخاصي گسترده هست امكان دسترسي به همه ي چرايي ها نخواهد بود اين است كه نمي دانم هايش بيشتر از مي دانم هايش خواهد بود و تلاش اين است كه با مطالعه از تعداد نمي دانم هايش بكاهد ولي چون مرتب افق ديدش بازتر مي شود هميشه نمي دانم هايش بيشتر است ولي پير زن بي سواد درمانده اصلا احساس نمي دانم نمي كند او خود را عاري از نقص مي داند در ظاهربه خدا ايمان قوي دارد بدون اينكه او را بشناسد و اين ايمانش از روي ترس است نه شناخت و اعتماد. منشا همه كارها و اتفاقات و رويداد ها و ناملايمات را خدا و نيروهاي نا پيدا از جمله جن ، چشم هاي شور ، نفيس بد مردم و… مي پندارد خود هيچ گونه مسئوليتي متوجه خود نمي داند به همين جهت با آرامش كامل زندگي مي نمايد در اظهار نظرهايش و انتساب كارها و رويداد ها و ناملايمات به خدا و ديگر نيروهاي نا پيدا ذره اي تزلزل به خود راه نمي دهد هنگام اظهار نظر چنان باقاطعيت سخن مي گويد كه انسان فكر مي كند تازه همين چند لحظه قبل با جبرئيل ملاقات كرده است مجموع اين باورهاي متضاد و متناقض انديشه هاي اوست و او بدون اينكه آگاهي داشته باشد با ايمان به اين تضادها و تناقضها راحت و با آرامش كامل زندگي مي كند. براي نمونه اين خاطره را بخوانيد.
هنگامي كه براي پاي شكسته ام در بيمارستان بستري بودم يك پسر جواني هم بر اثر اصابت چاقو در كنار تخت من بستري بود و مادرش هم از او پرستاري مي كرد روزي پير زني به ملاقاتش آمد و با مادر شروع به سخن نمود. پير زن باقطعيت تمام فلسفه كائنات را شرح داد و اثبات نمود كه چاره نبوده جز اينكه اين پسر در اين تاريخ و بدين شكل با چاقو مجروح گردد و اگر چنين نمي شد كائنات بهم مي ريخت. و تمام جزئيات را از زبان خدا براي مادر شرح داد و پس از پايان سخن راني اش خدا حافظي نمود و رفت و هنگامي كه مي رفت با دقت او را ورانداز كردم ديدم گام هايش استوار و از اعتماد به نفس بالايي بر خور دار است به گونه اي كه هيچ فيلسوفي را در جهان نمي توان يافت كه پس از توضيح و تبيين بينش هاي خود از چنين استواري و اعتماد به نفسي بر خوردار باشد. چرا ؟ چون فيلسوف هميشه مجهولاتش بيشتر از معلوماتش است ولي پير زن به علت ناداني و نا آگاهي اصلا مجهولات ندارد.
پرسشي كه در پايان از همشهريان دارم اين است كه دختران امروزمان را چگونه مي پرورانيم ؟ آيا اينها هم در آينده همانند مادربزرگانشان فيلسوفان كم دان و كم اطلاعي خواهند بود و يا نه ، زنان فرهيخته و…. محمدعلي شاهسون مارکده 10/ 2/86