قبولي هاي دانشگاه
قبولي هاي روستاي قوچان : خانم سميرا شاهبندري فرزند ذبيح الله. خانم زهرا شاهبندري فرزند جعفر. خانم سميه شاهبندري فرزند احمدقلي.
قبولي هاي روستاي مارکده : آقاي رسول شاهسون فرزند ابراهيم. آقاي علي اصغر عرب فرزند محمد.
خانم ها : مريم شاهسون فرزند عروجعلي.سميه شاهسون فرزند عليرضا. طيبه عرب فرزند بهرام. مرضيه شاهسون فرزند اکبر. سهيلا شاهسون فرزند اکبر. زهرا عرب فرزند نورالله. مريم عرب فرزند بهرام. کبرا شاهسون فرزند فتحعلي. فاطمه عرب فرزند رضاقلي.
شوراي اسلامي ضمن درج نام فرزندان پژوهشگر روستا در نشريه آواي مارکده از زحمات آنها در جهت کسب علم و دانش تقدير به عمل مي آورد و آرزوي موفقيت براي آنها مي نمايد.
گازبان
بنابر اطلاع آقاي مهندس موسوي رئيس محترم شرکت گاز بن ، آقاي عليرضا شاهبندري از روستاي قوچان به عنوان گازبان روستاي مارکده و قوچان توسط شرکت گاز برگزيده شده است مردمان روستاهاي مارکده و قوچان مواردي مانند قطعي گاز ، نشتي ها ، جاهايي که نياز به نصب علمک دارد و يا نياز به لوله کشي دارد و نيز هرگونه مشکلات مربوط به گاز را نخست به ايشان اطلاع دهند و از ايشان بخواهند که پيگير حل مشکلات باشد تلفن هاي تماس با آقاي عليرضا شاهبندري عبارتند از 3562510 و 3562194
همچنين مهندس موسوي گفتند افراد پيمانکار شرکت گاز که کنتر نصب مي کنند حق دريافت هيچگونه وجهي ندارند در صورت مشاهده درخواست مزد و يا وجهي به عنوان شيريني و يا انعام موضوع را با تلفن 03823724194 اطلاع دهند.
گزارش شوراي قوچان
در تاريخ 25/4/86 در اثر تغييراتي در ولتاژ برق قسمتي از روستاي قوچان باعث خسارت زيادي به لوازم برقي خانگي مردم شد شوراي اسلامي موضوع را بوسيله نامه و نيز حضوري و تلفني چندين بار به شرکت برق بن اطلاع و درخواست پي جويي و پاسخ گرديد ولي شرکت برق بن به همه مکاتبات و مراجعات و تلفن ها کوچکترين اهميتي نداده است لذا ناگزير موضوع را از طريق بخشداري سامان پيگيري نموديم که بخشداري طي نامه 2150 مورخه 18/6/86 موضوع را به برق بن ارسال و درخواست اقدام نموده است.
درخواست نصب سرعت گير
شوراي اسلامي مارکده طي نامه شماره 199 مورخه 12/5/86 از طريق بخشداري درخواست نصب سرعت گير در خيابان اصلي روستاي مارکده شده است که بخشداري طي نامه شماره 1777 مورخه 18/6/86 از معاونت راه هاي روستايي اداره کل راه و ترابري درخواست اقدام نموده است.
ساعات کار دهياران
بخشداري سامان طي نامه شماره 2057 مورخه 14/6/86 ضمن اعلام ساعات کار دهياران نيمه وقت 4 ساعت و تمام وقت 8 ساعت ، درخواست نموده که؛ « ساعات کار دهياران با خط درشت و خوانا روي مقوا در محل ساختمان دهياري و پشت شيشه اتاق کار بطوريکه براي عموم قابل رويت باشد نصب گردد لازم به ذکر است دهياران محترم براي انجام امورات اداري حد اکثر 2 روز غير متوالي در هفته به بخشداري ، ادارات و … مراجعه داشته باشند حد اقل يک روز قبل از استفاده مرخصي روزانه ، ساعتي و … با رئيس شوراي اسلامي و بالاخص با بخشداري همآهنگي داشته باشند.»
قيمت گوشت قرمز
بخشداري سامان طي نامه شماره 2247 مورخه 26/6/86 اعلام نموده « فروشگاه زنجيره اي سامان واقع در خيابان جعفرزاده جنب بانک رفاه سامان اقدام به توزيع گوشت قرمز با قيمت هاي زير نموده مقتضي است مراتب به اطلاع عموم مردم روستا رسانيده شود. گوشت سر دست هر کيلو 39000 ريال. گوشت ران هرکيلو 40500 ريال. گوشت گردن هر کيلو 35300 ريال. »
مصرف بي رويه آب آشاميدني
شرکت آب و فاضلاب روستايي شهرستان شهرکرد طي نامه شماره 1187/6 مورخه 5/4/86 خطاب به فرماندار اعلام نموده؛ « … با فرا رسيدن فصل گرما مصرف آب شرب در بيشتر روستاها بالا رفته و بعضا در ساعاتي از شبانه روز بخشي از روستاها با کمبود آب مواجه مي شوند … طبق تعريف ، سرانه نياز مصرف آب در روستاها با توجه به شرايط آب و هوايي بين 100 تا 150 ليتر است و اين در حالي است که اکثر روستاها سرانه مصرف بيش از 200 ليتر در شبانه روز و حتي دوبرابر نياز تامين مي شود … در تذکر به شوراهاي اسلامي روستاهاي تابعه تاثيري در نحوه مصرف به عمل آيد.»
آسفالت جاده
شوراي اسلامي طي نامه شماره 198 مورخه 12/5/86 از طريق بخشداري درخواست نموده که جاده بين مزارع مارکده به طول 5 کيلومتر آسفالت گردد که بخشداري اين درخواست را طي نامه شماره 1766 مورخه 3/6/86 به جهاد کشاورزي شهرکرد ارسال و درخواست مساعدت نموده است.
تقدير و تشکر از امام جمعه سامان
به همت جناب آقاي قاسمي امام جماعت روستاي مارکده ، طوماري خطاب به رياست محترم شوراي سياست گذاري ائمه محترم جمعه سراسر کشور ، با چند صد امضا از مردمان روستاهاي حاشيه زاينده رود مبني بر تقدير و تشکر از فعاليت هاي جناب آقاي طاهري امام جمعه سامان تدوين و آماده ارسال شده است که خلاصه اي از متن آن را با هم مي خوانيم.
… اينجانبان ، بزرگان ، ريش سفيدان ، جوانان و نمازگزاران ، معلمان ، هيات امنا مساجد ، روحانيون و امام جماعات مساجد ، پايگاه هاي بسيج خواهران و برادران ، شوراهاي اسلامي و دهياران ، اعضا گروه ناصحين ، جوانان و اقشار کشاورز و بازاريان و هيات هاي مذهبي از زحمات بي دريغ و بي شائبه و خدمات ارزنده و قابل تحسين و تمجيد تمامي مسئولين بويژه امام جمعه محترم و محبوب و چهره خدوم و زحمتکش شهر سامان جناب حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ حسن آقا طاهري ( دامت برکاته ) در طول مدت خدمت يکسال ايشان ، ما ضمن شهادت و گواهي از عملکرد خالصانه و زحمات طاقت فرسا و شبانه روزي ايشان در امر سر کشي به منطقه و جويا شدن مشکلات مردمي و در جهت رفع موانع و رسيدگي به مشکلات مردمي و من جمله مساعدت هاي ويژه و اهتمام جدي داشتن در امر بهسازي مساجد و تجهيز کتابخانه ها و راه سازي ، کمک به ايتام و مستمندان
و مسائل ديگر از عهده کارها با صلابت و شجاعت و با بيان عالمانه ، چهره شاخص و قابل تحسين و تمجيد براي همگان محسوب مي شود شايان ذکر است ضمن ستودن زحمات ائمه جمعه هاي قبلي ايشان را چهره خدوم و کم نظير و مثال زدني در بين عام و خاص مي شناسيم ما امضا کنندگان ذيل از حضرت عالي و ديگر مسئولين محترم شوراي سياست گذاري کشور و استان خواستاريم جهت تشويق و ترغيب ايشان در جهت پيشبرد اهداف مقدس نظام جمهوري اسلامي به نيابت از مردمان اين ديار و منطقه از ايشان به نحو احسن تقدير و تشکر گردد…
گفتگو با آقاي قاسمي امام جماعت روستا
جناب آقاي قاسمي لطفا اهداف سفر امام جمعه محترم شهر سامان همراه با مديرکل سازمان اوقاف و امور خيريه استان به مارکده را بفرماييد؟
بنابر دعوت هايي که از امام جمعه محترم شهر سامان و مدير کل اوقاف و امور خيريه استان داشتيم در تاريخ 20/6/86 روز سه شنبه اين امر تحقق يافت و جلسه اي با حضور اين عزيزان و هيات امنا مسجد جامع مارکده در محل مسجد تشکيل شد هدف از تشکيل اين جلسه روشن شدن موضوع کتاب هاي موجود در خانه عالم بود که ابتدا اينجانب ضمن عرض خير مقدم گفتم : « تعداد 400 جلد کتاب در خانه عالم موجود است که مکان مناسبي براي نگهداري و استفاده عموم از اين کتاب ها نيست و کتاب ها نيز در حال از بين رفتند هستندکه نياز مبرم به يک مکاني بنام کتابخانه داريم و پيشنهاد دارم که قسمت بالکن مسجد جامع را جهت اين کار اختصاص دهيم. » که امام جمعه محترم سامان هم موافقت کردند و گفتند : « مي توانيم بالکن مسجد جامع را به اين کار اختصاص دهيم و هزينه راه اندازي کتابخانه را هم مي توانيم از کمک 2000000 توماني که از طرف دفتر رهبري به مسجد جامع مارکده اختصاص يافته برداشت کنيم.» اين را هم بايد افزود که نخست تعدادي از مردم با پيشنهاد اينجانب که بالکن مسجد را اختصاص به کتابخانه دهيم مخالف بودند که نظر خود را حضوري و نيز تلفني بيان داشتند که با گفتگويي که با اين عزيزان داشتم آنها را متقاعد نمودم و آنها هم به اين امر راضي شدند.
آقاي قاسمي نتايج سفر خود را به شهرکرد به مناسبت هفته جهاني مسجد بفرماييد؟
به مناسبت هفته جهاني مسجد مراسمي جهت تجليل از خادمان مساجد استان در شهرکرد برگزار شد که در اين مراسم مسجد جامع مارکده در طرح محوري مساجد استان به عنوان مسجد نمونه معرفي شد همچنين در اين مراسم از خادم مسجد جامع مارکده جناب آقاي محمود عرب فرزند حسن آقا به عنوان خادم نمونه و برتر استان يادشد که جهت سپاس و قدرداني از زحمات ايشان يک بليط رفت و برگشت مشهد مقدس به ايشان تقديم شد.
جناب قاسمي درباره فعاليت هاي فرهنگي که در مسجد جامع انجام داده ايد يک خلاصه گزارشي بفرماييد
توسط سازمان تبليغات اسلامي استان تعداد 400 جلد کتاب همراه ، 30 عدد لوح فشرده سي دي جهت شروع کار کتابخانه مارکده تحويل بنده شد به علاوه سازمان قول دادند چنانچه کار کتابخانه شروع شود اين تعداد کتاب به طور مستمر افزوده خواهد شد همچنين با پي گيري هايي که بنده داشتم تعداد 2 سري قرآن 60 پاره به انضمام 10 جلد مفاتيح و 20 جلد قرآن مجيد به مسجد جامع مارکده تعلق گرفت.
خاطر نشان مي کنم که به خاطر سپاس از زحمات امام جمعه محترم شهر سامان در خصوص کمک به مساجد منطقه حاشيه زاينده رود طوماري از طرف مردم مارکده در حال تدوين و نگارش است که پس از تهيه و امضا گرفتن از اهالي منطقه و شوراهاي اسلامي روستاهاي حاشيه زاينده رود به شوراي سياست گزاري ائمه جمعه کشور تحويل داده خواهد شد و يک خبر ديگر اينکه جهت ارتقا سطح قرائت و روخواني قرآن مجيد کلاس هايي را جهت خواهران و برادران علاقه مند دائر نموده ايم که از اول ماه مبارک رمضان شروع شده و تا پايان اين ماه ادامه دارد. جلسه ويژه خواهران از ساعت 2 و جلسه برادران از ساعت 5 بعد از ظهر آغاز مي شود. و مکان مدرسه راهنمايي دخترانه پگاه است.
گزارش از : رجبعلي عرب
حرف هاي مردم
1 – آوارا خريدم ببينم خبر جشن نيمه شعبان را چگونه گزارش کرده ايد ديدم بسيار سانسور شده است آيا بهتر نبود واقعيات را مي نوشتيد ؟ مثلا تعداد جمعيت حاضر را مي نوشتيد چکيده اي از سخنان سخنران را گزارش مي کرديد همچنين پي آمد هاي لفظي آن را در شب بعد در مسجد و پوزش خواهي هاي شب بعد از آن را مي نوشتيد آيا اينها خبر نيست؟ به باور من اگر ريز مطالب را گزارش مي کرديد براي مردم بسيار عبرت آموز مي توانست باشد.
2 – الو ، من يک خانم خانه دار هستم چند شب قبل شوهرم از دست همسايه مان به شما شورا شکايت کرد که هيچ ترتيب اثر نداديد و امشب من خودم زنگ زدم چرا به شکايت ما رسيدگي نمي کنيد؟ همسايه ما يک دستگاه بادام پوست کن گذاشته کنار ديوار خانه ما که صدايش آسايش ما را گرفته است مي پرسم اگر اين همسايه ثروتمند از دست ما فقير بيچاره شکايت کرده بود که حالا ما را به زندان هم فرستاده بوديد؟ مي دانم ازش مي ترسيد چون هم پول دار است و همه کاره روستا و هم جايش در مسجد درصف اول. اين مرد با اينکه حياط و خانه بزرگي دارد ماشين بادام پوست کنش را آورده چسبانده به ديوار خانه کوچک ما ، خوب مرد بي انصاف يه مقدار بگذارش آنور تر چه مي شود؟
3 – يکي از سران روستا در واکنش به جمله « سرانجام گاز به مارکده آمد و روسياهي اش براي کارشکن ها ماند.» که در قسمت حرف هاي مردم ، در آواي شماره يکصد چاپ شده گفته است : محمدعلي شاهسون به دليل اينکه مسعود شاهسون از او حمايت مي کند جرئت کرده و اين جمله را نوشته است والا جرئتش را نمي کرد که چنين جمله اي بنويسد
تاثير وسايل ارتباط جمعي بر روابط اجتماعي
دوستان هميشه همراه آوا سلام اميد وارم لحظه به لحظه زندگي تون قرين نشاط و پيروزي باشه. دوستان عزيز وسايل ارتباط جمعي و پيشرفت ارتباطات جمعي همانقدر که خوب و مفيده همانقدر هم مي تونه اگه استفاده درستي ازشون نکنيم اثر سوئي برروي روابط اجتماعي و خانوادگي داشته باشه حتما مي پرسيد چطوري؟ اجازه بدين خدمتتون عرض مي کنم. مي گفت : ديروز رفته بودم خونه خواهرمي نيا ، برايم جالب بود هرکسي توي يه اتاق مشغول کاري بود خواهرم داشت تلويزيون نگاه مي کرد شوهر خواهرم سرگرم خوندن روزنامه بود ليلادختر خواهرم داشت تلفني با دوستش حرف مي زد و امير اون پسر کوچولوي خواهرم سرگرم کامپوتر يا همون رايانه بود وقتي با خنده گفتم رايانه ، تلفن ، روزنامه و تلويزيون اين وسايل خوب حسابي شما را از هم جدا کرده خواهرم گفت : باور نمي کني گاهي حتا براي خوردن شام هم نمي تونم همه رو دور هم جمع کنم سفره رو پهن مي کنم و مي شينم سر سفره هي مي گم احمد آقا ! امير ، ليلا يکي شون مي گه من نيم ساعت ديگه غذا مي خورم اون يکي مي گه بعدا ميام يکي ديگه شون مي گه فعلا گوشي تلفن دستم هست باورکن کم کم داريم از حس و حال همديگه بي خبر مي شيم. خب ببينيد اين اثرات سوئي هستش که مي شه از پيشرفت وسايل ارتباط جمعي ما نتيجه گرفت يا شايد هم بر مي گرده به فرهنگ غلط استفاده از اين وسايل. بهرحال اثرات سوء وسايل ارتباط جمعي وقتي خودش رو مي تونه بيشتر نشون بده که در پرداختن به اين وسايل و شکل استفاده از اين وسايل اونقدر زياد بشه که حتا گاهي وقتا از خيلي مسائل عاطفي مون هم غافل بشيم. پدر ارجمندي مي گفت : فکر مي کنم خوندن اخبار روزنامه اونقدر براي من مهم باشه که من از احوال خانواده و زندگيم بي خبر باشيم خب اينجا مي شه گفت که رسانه ها اثر سوئي روي زندگي ما باقي گذاشتن.
ميگن عصر عصر ارتباطات ، راستي به نظر شما توي اين عصر ارتباطات چقدر ارتباط ما با افراد خانواده ، همسايه ها مون و بطور کلي همشهري هامون زياد شده به نظر مي رسه انسان هاي عصر ارتباطات بيشتر از انسان هاي هر عصري احساس تنهايي مي کنن چون انسان هاي عصر ارتباطات اون جوري که بايد و شايد ارتباط خودشون رو اولويت بندي نکردن. وقتي دوستان ما بتونيم بوسيله رايانه با افرادي که اصلا نمي شناسي مشون و به چشم هم نديدمشون ارتباط برقرار کنيم خب طبيعي که از ارتباط با دوستان و پدر و مادرمون غافل مي شيم ديگه! و بر اين اساس رابطه هاي بي ريشه و اساس جايي رابطه هاي اصيل و با ريشه ما رو مي گيره نمي دونم درسته يا نه اما به نظر بنده اولين کاري که انسان عصر ارتباطات بايد انجام بده اينه که اون بايد رابطه هاش رو بر اساس نيازهاي فطري و روحي اش بوجود بياره. مي گفت : هر وقت شوهرم از سر کار مياد خونه يه راست مي ره توي اتاقش دفترچه تلفن رو بر مي داره و شروع مي کنه به تلفن زدن به رفيق و همکار و هم کلاسي دوران تحصيلش و هم پايه خدمتي هاي دوران سربازيش وقتي با همه رفيقاش احوال پرسي و چاق سلامتي کرد مي ره سراغ تلويزيون و مي زنه شبکه 3 يا همون شبکه ورزش و يه بشقاب تخمه هم مي زاره جلوش و بدون اينکه به جائي ديگه و کسي ديگه توجه داشته باشه فوتبال تماشا مي کنه تا مي خوام دو کلوم حرف از زندگي مون باهاش بزنم ميگه هيچي نگو ببينيم آخرش اين فوتبال چند چند ميشه! غافل از اينکه يه نفر ديگه اي هم توي اين خونه هست اينجور موقع ها يکي نيست بگه آقاي عزيز ! درسته که فوتبال تماشا کردن خوبه درسته که احوال پرسي از دوست و رفيق و همکار خوبه اما نه اينکه ديگه از حال و احوال همسر خودمون هم غافل بشيم نه اينکه ديگه همه فکر و ذکر مون بشه فوتبال و تلويزيون و برنامه نود و آقاي فردوسي پور !
بهرحال گاهي وقتا ما فرهنگ استفاده به جا و صحيح از تکنولوژي رو خيلي بهش توجه نمي کنيم چقدر خوبه از وسايل ارتباط جمعي براي حفظ و نگهداري و ارتقاي روابط اجتماعي و خانوادگي مون به شکل شايسته تري استفاده کنيم. اون قديما دوستان! شب هاي زمستون حال و هواي خاصي داشت مادر بزرگا تخمه هاي خربزه و هندوانه رو که در طول تابستون جمع آوري کرده بودن رو پيدا مي کردن و مي گذاشتن وسط کرسي پدر بزرگا هم داستان هاي هزار و يک شب مثنوي رو براي بچه ها و نوه ها شون تعريف مي کردن اون گرماي کرسي و صفاي جمع خانوادگي فضايي رو بوجود مي آورد که خدائيش وصفش براي من خيلي آسون نيست آما فقط مي تونم اين رو بگم که ياد اون شب ها بخير. البته اين رو هم بگم که ديگه مثل اون قديما خيلي خانواده ها کنار هم زندگي نمي کنن پدربزرگا و مادر بزرگا توي خونه هاي قديمي خودشون زندگي مي کنن و هر کدوم از بچه ها هم خب بهرحال خونه جدائي دارن و مشغول زندگي شون هستن اما دوستان مي دونيد چيه؟ من فکر مي کنم نوع زندگي امروزه با گذشته خيلي فرق کرده و به نظر مي رسه عوامل ديگه اي هم در کم رنگ کردن روابط اجتماعي و خانوادگي و خويشاوندي مئوثره مثلا جاي اينکه بنشينيم يکي دو ساعتي رو فيلم هاي هندي و هاليود تماشا کنيم بهتره که بريم خونه خواهرمون و به اون سر بزنيم تا هم اون رو شاد کرده باشيم و هم اينکه سنت پسنديده صله رحم رو به جا آورده باشيم. اما متاسفانه اونقدر بعضي از ما ها سرگرم کار و زندگي ماشيني و تلويزيون و رسانه ها شديم که فاصله ها مون زياد شده و حتا باعث شده گاهي وقتا براي ديدن همديگه هم وقت کم بياريم! يه آقاي محترمي از صبح تا ساعت 4 عصر سر کار بود ساعت 5 هم مي رسيد خونه نيم ساعتي رو استراحت مي کرد و بعد مي رفت سراغ تلويزيون چند دقيقه تلويزيون تماشا مي کرد يه نيم نگاهي هم به دفتر چه مشق بچه ها مي انداخت بعد هم مي رفت سراغ رايانه وقتي مي نشست پاي رايانه و به اينترنت وصل مي شه اگه دنيا رو هم آب مي برد اين آقا متوجه نمي شه مي گفت دنياي جالبي ها با فشار دادن چند تا دکمه مي تونيم با افراد اون طرف کره زمين حرف بزنيم يکي دو ساعتي رو با اون آدم هائي که نمي شناختشون حرف مي زد و بعد هم به تنهايي يه لقمه غذا مي خورد و بدون اينکه چند دقيقه اي با بچه هاش بازي کرده باشه يا حرف زده باشه مي رفت تو رختخواب بهرحال چند وقتي بود که زندگيش شده بود همين اين يعني کار و رايانه جالب بود که وقتي آخر شب از جلوي رايانه بلند مي شه تازه يادش مي افتاد که به اون دوستش هم بايد زنگ مي زده يا بايد مي رفته منزل مادرش خلاصه اينکه يه روز وقتي توي اداره سرکار بود از خونه باهاش تماس مي گيرن و مي گن حال مادرش بهم خورده اين آقا که چند ماهي بود سراغي از مادر پيرش نگرفته بود يکدفعه حس مي کنم که چقدر دلش براي مادرش تنگ شده سريع خودش رو به بيمارستون مي رسونه و خدا خدا مي کنه که اتفاق بدي براي مادرش نيفتاده باشه وقتي مي رسه بيمارستون متوجه مي شه که خدا رو شکر به خير گذشته و حال مادرش بهتر شده در اين حال به خودش قول مي ده که ديگه هيچ چيزي نذاره اونو از حال و احوال خانواده و فاميلش غافل بکنه از اون روز به بعد وقتي مي رسد خونه با همسرش حرف مي زد با بچه ها بازي مي کرد به دوستانش تلفن مي زد با خانواده به ديدار فاميل مي رفت و هفته اي هم چند ساعت مي نشست جلوي رايانه و به اينترنت وصل مي شد و کساني رو که مي شناختشون باشون ارتباط اينترنتي برقرار مي کرد اون با برقراري تعادل بين کار و رايانه و مسائل ديگه زندگيش تونست زندگي خودش رو از اين رو به اون رو بکنه پس دوستان چقدر خوبه با اولويت بندي کارها مون و استفاده صحيح و به جا و به موقع از وسايل ارتباط جمعي لحظات شاد و با نشاطي رو براي خود و خانواده مون فراهم کنيم. رجبعلي عرب شهريور 86
يک تقاضا از شورا
واژه ها و قلم هديه ملکوت اند. استفاده نابجا از انان خيانت به ملکوت، آغاز نگارش لحظه ي هميشه بودن و ماندن خاطره ها است و هم پايان. اگر صداقت باشد و پنجره دل است که اگر بازش کنيد در دل مي نشيند و سخن و قلم وسيله آرامش دلهاست و گاه آشوبگر جهان. قلم فراسوي زمان و مکان نگهبان درستي و صداقت است. قلم قيامت مي کند. روايت مي کند و کتاب بهترين عادت طبيعت است. هر کتابي به يک بار خواندن مي ارزد. از زبان امام چهارم(ع) مي شنويم که مي فرمايد: اگر مردم بدانند که فراگيري دانش و مطالعه و کتاب چه فايده اي دارد، به جستجوي آن مي رفتند. گرچه با خون دل خوردن و فرو رفتن در اعماق گردابهاي پر بيم و خطر باشد. کتاب نيروي پر حرکت و تکان دهنده اي است و حکمت اندوزي يکي از منافع بي شمار آن. پيامد کتاب گريزي ناداني، جنايت، دزدي و جنگ و جهل است. و کتاب خوب قطره اي ماندگار از درياي معرفت. که اين قطره ها بوضوح در اعماق قلب مغز و قلب اهل کتاب و اهل مطالعه ديده مي شود. در واقع مطالعه يک هم صحبتي با نجيب ترين افراد قرون گذشته و حال است. در کتاب هميشه با خردمندان هم سخن هستيم و دنيا از آن کساني است که کتاب مي خوانند. بسياري از ملل جهان با استفاده از مطالعه رشد نموده اند اين درحالي است که ما اندر خم يک کوچه ايم. محمدعلي شاهسون در مقالات خود در نشريه آوا اين بي تفاوتي به کتاب را اين گونه توضيح داده که در خانه هاي ما مردم هيچ اثري از کتاب و قفسه کتاب نيست و کالاي کتاب در سبد هاي خريد ما جايي ندارد مي پرسم آيا وقت آن نرسيده که شوراي اسلامي فکري براي ايجاد يک کتابخانه بکند؟ مي خواهم بگويم جاي تعجب است که مارکده به اين زيبايي که نگين حاشيه زاينده رودش مي نامند ولي کتابخانه عمومي نداشته باشد. با اينکه نشريه آوا يک قطره کوچکي است براي مطالعه انتظار هست که شوراي اسلامي گام بلندي در جهت احداث کتابخانه بردارد تا بتوان تاثير مثبت تري بر فرهنگ روستا گذاشت
مرا گر تهي بود از آن قند دست سخن هاي شيرين تر از قند هست
نه قندي که مردم به ظاهر خورند که ارباب معني به کاغذ برند
رمضانعلي شاهسون مارکده 9/6/86
گروه NA
در يکي دو سال گذشته گروهي از جوانان روستا که به دام اعتياد مواد مخدر کشانده شده بودند توانسته اند با استفاده از روش هاي 12 قدم گروه na يا گروه معتادان گمنام خود را از اين دام برهانند که جاي بسي خوشبختي دارد. بد نيست آشنايي کمي با اين گروه داشته باشيم.
گروه na يکي از بزرگترين سازمان هاي غير دولتي ، NGO در سطح جهان است که گفته مي شود در کار خود هم موفق بوده است. هدف اين گروه نجات دادن و رهايي افراد معتاد جامعه جهاني از دام اعتياد ، به روش بازيابي و تقويت بعد معنوي و انساني شخصيت ، شخص معتاد است. يعني توانايي بخشيدن به شخص معتاد تا بتواند خود را بازشناسي ، بازيابي و ارزيابي کند و بتواند اراده خود را که در کناري نهاده بود دوباره بکار اندازد و تصميم بگيرد با کنار گذاشتن مصرف مواد مخدر شخصيت حقيقي خود را بازيابد و به جامعه بازگردد و نقش خود را به عنوان عضوي از جامعه انساني ايفا نمايد.
قطعا پرسشي مطرح خواهد شد که بنيان گذار اين گروه کيست؟ گروه NA يا معتادان گمنام را فردي آمريکايي بنام « جيمي کينون » در سال 1953 ميلادي يعني 54 سال قبل در شهر فرشتگان يا همان لس آنجلس پايه گذاري کرد. جيمي کينون و همفکرانش انديشه خود را از گروه ديگري با نام AA که در همين راستا شکل گرفته بود برداشت کرده بودند. اين گروه چه فعاليتي مي کرد؟ گروه الکلي هاي گمنام بود که به وسيله دو نفر الکليسم بنام هاي بيل ويلسون و دکتر باب اسميت پايه گذاري شده بود. اين دو نفر پي برده بودند که ؛ آدم هاي الکلي آدمهايي نا اميد ، بي اعتماد و اطمينان ، سرخورده و بي ايمان اند و بر اساس تجربه دريافتند که اگر بتوان بعد معنوي و روحاني شخصيت الکلي ها را تقويت کرد مي توان باعث بازگشت ، بهبودي و قطع مصرف الکل آنها شد. و جيمي کينون اين انديشه را از اين گروه آموخت و گروه معتادان گمنام را با گرد هم آمدن چند معتاد ترک اعتياد کرده همفکر پايه گذاري کرد بديسان گروه na شکل گرفت و امروزه يکي از گروه هايي است که در سطح جهان فعاليت دارد و گفته مي شود بسيار موفق هم بوده است و توانسته اند ميليون ها معتاد را از دام اعتياد برهانند.
گروه هاي na اعتياد را يک بيماري پيشرفته که تاثير منفي روي جسم ، ذهن ، احساس ، روح و روان آدمي مي گذارد مي شناسند. يعني يک آدم معتاد زندگي مي کند تا بتواند مواد مخدر بدست بياورد و مصرف کند و مواد مخدر مصرف مي کند تا زنده بماند و زندگي کند.
اين گروه هيچ گونه دارويي براي ترک اعتياد تجويز نمي کنند بلکه با تقويت بعد روحاني و معنوي شخصيت معتاد ، با کار کردن روي باورها و اعتقادات شخص معتاد ، تلاش مي نمايند معتاد را هميشه مصمم در حالت ترک مصرف مواد مخدر نگهدارند.
يکي از دلايلي که يک شخص ترک اعتياد کرده دوباره سراغ مواد مخدر مي رود اين است که احساس نا امني و پوچي مي کند احساس مي کند چيزي از دست داده است و جاي آن خالي است. گروه na نخست در جلسات گفتگو بعد روحاني و معنوي شخصيت او را تقويت مي کند و سپس با انس و الفت و دوستي و مراقبت و صميميت در ارتباط با يکديگر و در اختيار گذاشتن تجربيات احساس جاهاي و حالت از دست دادگي را پر مي کنند.
عضويت در گروه na داوطلبانه است و بايد فرد معتاد با اراده و خواسته خود وارد گروه شود. اين گروه با ايجاد شبکه دوستي همديگر را حمايت مي نمايند و برنامه هاي خود را مرحله به مرحله پيش مي برند که اصطلاحا به آن 12 قدم مي گويند. در اين مراحل فرد معتاد با تقويت بعد روحاني و معنوي شخصيت خود از طريق ارتباط بيشتر و واقع گرايانه تر با نيروي برتر جهان ، يعني خدا ، ريشه هاي بيماري اعتياد ؛ عقده هاي روحي و رواني ، ترس و اضطراب روان خود را معالجه مي کند.
بي گمان يک معتاد وقتي به اين گروه مي پيوندد که به انتهاي اميد زندگي خود رسيده و احساس بي برنامگي، پوچي ، سستي و تخريب شدگي کند و آرزوي لحظه و زمان پاکي را داشته باشد و در خود توان و ياراي رسيدن به پاکي را حس نکند.
نشست هاي گروه na دو گونه اند نشست هاي باز و نشست هاي بسته. در نشست هاي باز همه مي توانند شرکت نمايند ولي نشست هاي بسته اختصاص به کساني دارد که اعتياد دارند. در اين جلسات معتادان تجربيات و باورها و عقايد خود را به صورت باز طرح و بازگو مي کنند و شخص ترک اعتياد کرده قبلي و به قول اعضا اين گروه پاک شده ضمن سرپرستي جلسه تجربيات و احساس موفقيت و پيروزي خود را به عنوان شاهد زنده براي حاضران جلسه ييان مي نمايد و با تکرار و تلقين جمله هايي نظير ؛ ما اينجا جمع شده ايم تا غول اعتياد را بشکنيم و.. آنها را اميدوارتر و دلگرمتر مي کند و نيرومند مي سازد. در اين جلسات گفتگو ، روي دو شعار تکيه زياد مي گردد يکي اينکه توانايي ، توانمند بودن و موفق شدن در ترک اعتياد و پاک شدن و ديگري خدمت و ياري ديگري که نيازمند به کمک جهت پاک شدن هست. بدين جهت مي بينيم افرادي که از اعتياد پاک مي شوند يک حس همدردي با معتادان دارند و غم آنها را غم خود مي دانند بدين دليل تمايل دارند که همنوعان خود را کمک کنند تا آنها هم ترک اعتياد کنند و اين رمز ماندگاري و موفقيت و گسترش يافتن اين گروه و انديشه هاي اخلاقي اش در سطح جهان است پس بسياري از افرادي که با روشهاي گروه naپاک مي شوند و به جامعه باز مي گردند در صددند همنوعان خود را ياري دهند و اين ياري هم بدون چشمداشت است و جالب اين است که خود را دوست يکديگر مي دانند و يک شبکه دوستي ايجاد مي گردد.
بنظر مي رسد آقاي جيمي کينون آمريکايي شاگرد سعدي بزرگوار شيرازي ما بوده است و اين سخن سعدي را آويزه گوش خود ساخته و از حرف به عمل در آورده است.
بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بي غمي نشايد که نامت نهند آدمي محمدعلي شاهسون مارکده