تعرفه بهاي گاز مصرفي
بخشداري سامان طي نامه شماره 2662 مورخه 9/8/86 يک نسخه تعرفه فروش گاز طبيعي در بخش خانگي استان را در سال 1386 را به اين شورا ارسال و درخواست نموده به اطلاع و آگاهي مردم برسد
به اطلاع مي رسد که ؛ کپي ليست در مغازه حبيب شاهسون نصب مي گردد علاقمندان مي توانند مطالعه و در صورت نياز کپي آن را تهيه نمايند
تغيير کاربري فقط با سند مالکيت رسمي
برابر دستورالعمل وزير جهاد کشاورزي که طي نامه شماره 2776 مورخه 1/8/86 بخشداري سامان به اين شورا ارسال شده ؛ درخواست و صدور مجوز تغيير کاربري زمين هاي کشاورزي فقط با ارائه سند مالکيت رسمي در کميسيون تبصره 1 ماده 1 قانون حفظ کاربري اراضي زراعي و باغها صورت مي گيرد و قولنامه هاي عادي قابل پذيرش در کميسيون نمي باشد. همچنين ديوار کشي اطراف باغها و زمين هاي زراعي بايد با دريافت مجوز از کميسيون تبصره 1 ماده 1 قانون حفظ کاربري اراضي زراعي و باغها به عمل آيد.
حد اکثر سن بيمه شونده روستايي
برابر بخشنامه مديرعامل صندوق بيمه هاي اجتماعي روستائيان و عشاير ، آقاي موسويان ، که طي نامه شماره 2676 مورخه 9/8/86 بخشداري به اين شورا رسيده « … از اول مهر ماه سال 1386 نام نويسي از متقاضيان عضويت در صندوق بيمه اجتماعي روستائيان و عشاير تنها براي دارندگان تا حد اکثر 55 سال سن براي مردان و 50 سال سن براي زنان مجاز مي باشد».
سايت کارت هوشمند سوخت
برابر دستورالعمل فرمانداري شهرکرد که طي نامه شماره 2738 مورخه 10/8/86 بخشداري سامان به اين شورا رسيده ؛ آدرس سايت کارگاه هاي دوگانه سوز تبديل سوخت CNG در شهرها WWW.IFCO.IR و همچنين آدرس سايت خدمات کارت هوشمند سوخت WWW.riopdc.ir مي باشد.
زمان چراي دام در مرتع
برابر اطلاعيه اي که به امضاء منوچهر سرداري مدير کل منابع طبيعي استان و ناجي سبحاني رئيس کل دادگستري استان و سرهنگ پاسدار عليرضا مسکيني فرمانده انتظامي استان رسيده و طي نامه شماره 2640 مورخه 13/8/86 بخشداري سامان به اين شورا ارسال شده ، چراي دام در مراتع بدين شرح است
… زمان ورود دام به مراتع ييلاقي استان اول خرداد ماه و زمان خروج اواسط شهريورماه به مدت يکصد روز خواهد بود لذا قبل و بعد از مدت ذکر شده از چراي دام در سطح مراتع استان ممانعت به عمل مي آيد. … هرگونه چراي غير مجاز جرم محسوب و علاوه بر صدور اخطاريه ابطال پروانه چرا با متخلفين برخورد انتظامي و قضايي خواهد شد…
نصب سرعت گير
شوراي اسلامي مارکده در تاريخ 10/5/86 طي نامه شماره 199 از بخشداري سامان درخواست نموده تا مسئولان اداره راه در خيابان اصلي مارکده سرعت گير نصب نمايد. و بخشداري سامان درخواست را در تاريخ 2/8/86 طي نامه شماره 2526 به اداره راه و ترابري شهرستان ارسال نموده است. متن نامه بدين شرح است. « نظر به اينکه محور اصلي روستاي مارکده در سال جاري آسفالت گرديده و وسايل نقليه در مسير يادشده با سرعت بالا حرکت مي کنند و اين موضوع با توجه به مسکوني بودن حاشيه محور حادثه خيز خواهد بود خواهشمند است با عنايت به درخواست هاي متعدد اهالي ، دستور فرماييد ضمن بررسي موضوع نسبت به نصب سرعت گير اقدام نمايند و از نتيجه بخشداري را مطلع نمايند ضمنا تصوير نامه مورخ 30/7/86 اهالي روستا به پيوست حضورتان ارسال مي گردد.
جلسه با رئيس آموزش و پرورش
به دعوت شوراي اسلامي جلسه اي در تاريخ 16/8/86 ساعت 30/19 با حضور آقاي کبيري رئيس محترم آموزش و پرورش سامان ، تقوي و گنجعلي دو نفر از کارشناسان آن اداره ، اعضا شوراي اسلامي و دهياران مارکده و قوچان و اوليا دانش آموزان سال اول دبيرستان مارکده و قوچان درمحل مسجد مارکده تشکيل گرديد. هدف از اين دعوت و نشست بررسي علل عدم ثبت نام دانش آموزان در دبيرستان روستاي ياسه چاي بود. نخست مسعود شاهسون رئيس شوراي اسلامي مارکده گزارش کوتاهي از جلسه مورخه 8/8/86 به حاضران ارائه داد. آنگاه آقاي کبيري سخن گفت که خلاصه اي از بيانات ايشان را با هم در زير مي خوانيم. زماني بود که تعداد دانش آموزان از ظرفيت آموزشگاه ها افزون تر بود و اداره آموزش و پرورش تمام هم غم خود را مصروف اين کرده بود که مدرسه بسازد و امروز تعداد دانش آموزان کمتر شده و ما آن دغدغه را ديگر نداريم و تمام هم و غممان اين است که کيفيت آموزش را بالا ببريم امکانات بهتري در دسترس دانش آموزان قرار دهيم به همين منظور دبيرستان ضميمه ياسه چاي را تاسيس کرده ايم تا فرزندان شما در نزديک خانه تان و با کمترين هزينه تحصيل نمايند. و قصد مان اين بوده و هست که اين دبيرستان را با همکاري و همياري شما عزيزان توسعه دهيم و تثبيت نماييم. در راستاي همين سياست و با توجه به پيگيري هايي که شوراي اسلامي مارکده نمود نظرمان اين است که در آينده يک ساختمان دبيرستان شبانه روزي در مارکده تاسيس نماييم و اين منوط به اين است که شماها همکاري نماييد و با ثبت نام فرزندان خود آمار دانش آموزان را در اين منطقه بالا ببريم. با اين وصف دانش آموزان سال اول دبيرستان مارکده و قوچان بجاي ثبت نام در دبيرستان ياسه چاي و تقويت منطقه ، در شبانه روزي بن ثبت نام نموده اند که نمي دانم اين تصميم خود دانش آموزان بوده ويا تصميم اوليا آنها؟ و اين باعث شده که دبيرستان ياسه چاي در آستانه تعطيلي قرار گيرد. در پي اين رويداد ، اوليا دانش آموزان دختر دبيرستاني ياسه چاي و صادق آباد اعلام کرده اند ؛ حال که مردمان مارکده و قوچان با ما همکاري نمي کنند ما هم دانش آموزان دختر خود را به دبيرستان قوچان نمي فرستيم در صورت بروز اين اتفاق دبيرستان دخترانه قوچان هم ممکن است در آستانه تعطيلي قرار بگيرد و يا به علت پايين بودن آمار دانش آموزان توسعه و پيشرفت لازم را نتواند داشته باشد. و اينها همه اش به زيان منطقه است و مستقيم زيانش را شما مردم که ساکن اين روستاها هستيد خواهيد پرداخت. اين را هم بيفزايم که مدارس موجود به راحتي شکل نگرفته اند بلکه با زحمات بسيار زياد مسئولان همين روستاها که پيگير بوده اند ساخته و تاسيس شده اند براي نمونه همين مدرسه راهنمايي دخترانه نوساز که هنوز هم به اتمام نرسيده است. من شاهد بوده ام که شوراي اسلامي متحمل چه سختي ها و زحماتي بود تا توانست بهاي زمينش را فراهم نمايد پس ضرورت دارد که وجود مدارس موجود را با تقويت کردن حفظ نماييم مي دانيم در صورت انحلال يکي از اين آموزشگاه ها بازگشايي دوباره آن بسيار سخت و در بعضي وقتها غير ممکن مي گردد. به هر صورت ما تجهيزات کامپوتري يک دبيرستان کار و دانش منحل شده سامان را به دبيرستان ياسه چاي منتقل کرده ايم و قرار است سايت اينترنتي مستقل براي دبيرستان راه اندازي کنيم. انتظار ما از شما اوليا اين است که فرزندان خود را از بن به ياسه چاي منتقل نماييد تا اين دبيرستان منطقه شما منحل نگردد.
در اين هنگام اوليا دانش آموزان حاضر در جلسه علت عدم ثبت نام فرزندان خود در دبيرستان ياسه چاي بر شماردند که چند نمونه آن به شرح زير است. نبود انظباط در رفت و آمد، پايين بودن سطح سواد و مدرک تحصيلي بعضي از دبيران ، بالا بودن تعداد تجديدي دانش آموزان و … آنگاه آقاي تقوي سخناني گفت که چکيده آنها بدين شرح است. من دغدغه هاي اوليا محترم را شنيدم مي خواهم بگويم هر آموزشگاهي يک سري نقاط قوت و نقاط ضعفي دارد که در داوري مان بهتر است هر دو را باهم بسنجيم. دغدغه شما اين است که سطح آموزش فرزندتان را بالا ببريد که بسيار خوب است. حال همه ضعف ها را در آموزشگاه مي بينيد من از شما بزرگواران مي پرسم چه مقدار براي سرکشي از رفتار فرزندتان به مدرسه سر زده ايد؟ چه مقدار تکاليف بچه تان را کنترل نموده ايد؟ يکي از علل افت درس دانش آموزان آموزشگاه است ولي چند درصد؟ 20 درصد آموزشگاه نقش دارد و 80 درصد بقيه متوجه خود دانش آموز و والدين و محيط است. آموزشگاهي موفق بوده است که همکاري بالايي بين اوليا و آموزشگاه برقرار بوده است پس باري است افتاده بياييد دست در دست يکديگر و بار افتاده را بار کنيم و براي رشد و توسعه منطقه آموزشگاه هاي موجود منطقه را حفظ و تداوم ببخشيم.
بازديد از دبيرستان ياسه چاي
در تاريخ 17/8/86 ساعت 10 صبح اعضا شوراي اسلامي مارکده در محل دبيرستان ياسه چاي حاضر و نشست کوتاهي با مدير آموزشگه برگزار گرديد. هدف از اين نشست آشنايي بيشتر اعضا شورا با مدير ، محيط دبيرستان و تجهيزات آموزشي آن بود. اعضا شورا دغدغه اوليا دانش آموزان را بيان و آقاي پيرعلي گفت ؛ ساختمان دبيرستان نوساز است و اگر بتوانيم دانش آموز بيشتري جذب کنيم راهنمايي را جدا خواهيم نمود ، تعدادي کامپوتر به ما داده شده که موجود است و قرار است مهندس جهت راه اندازي سايت آموزشگاه همين امروز يا فردا بيايد. در پايان اعضا شورا از همه ساختمان و نيز اتاق کامپيوتر آموزشگاه بازديد و قرار گرديد از اوليا به منظور آشنايي بيشتر دعوت و جلسه اي در تاريخ 19/8/86 ساعت 16 در محل آموزشگاه برگزار گردد.
جلسه ياد شده در تاريخ و ساعت معين با حضور مدير محترم و اعضا شوراي مارکده و جمعي از اوليا دانش آموزان مارکده اي و قوچاني در محل نمازخانه آموزشگاه برگزار گرديد. در اين جلسه همه موضوع ها و نگراني ها و دغدغه هاي اوليا بيان گرديد که مقرر شد شوراي اسلامي مارکده آنها را به اداره آموزش و پرورش سامان انتقال دهد و اوليا حاضر تمايل خود را نسبت به انتقال فرزند خود از دبيرستان بن به ياسه چاي ابراز نمودند.
جلسه بخشداري
به دعوت بخشدار محترم سامان جلسه اي در تاريخ 23/8/86 ساعت 9 صبع الي 30/13 با حضور قرباني بخشدار، مهندس ارژنگ و آقاي انصاري از بخشداري، مهندس خليلي از مرکز بهداشت، مهندس رحيمي مسئول بيمه محصولات کشاورزي بانک کشاورزي استان، آقاي عليخاني رئيس بانک کشاورزي سامان، سلطاني مسئول نظام پزشکي سامان ، خداوردي مسئول برق بخش سامان در محل بخشداري تشکيل گرديد. هدف از اين دعوت و نشست ارائه گزارش و طرح مشکلات توسط دهياران بود. از روستاي مارکده آقايان : محمدعلي شاهسون عضو شورا و کريم شاهسون دهيار در اين جلسه حضور داشتند.
نخست قرباني بخشدار موضوع جلسه را مطرح و از مسئولان حاضر در جلسه
خواست که ضمن ارائه موضوع هاي در دست اقدام خود پاسخگوي پرسش ها هم باشند. آقاي سلطاني گفت: در جلسات متعدد ، شوراي مارکده از کار ما انتقاد و در خواست نموده که ما بيشتر به کار قصابان روستا سرکشي نماييم. که من در اينجا به اطلاع مي رسانم من يک نفر هستم و آنگونه که شايد و بايد نمي توانم همه روزه به کار همه قصابان روستاها سرکشي نمايم ولي طبق برنامه هر چند روز يکبار اين بازديد انجام مي شود براي مثال همين چند روز قبل ضمن بازديد از يک قصابي مارکده مشاهده شد مقداري گوشت چرخ کرده داشت که همه ي آن را سوزانديم و تذکر داده ام که هيچ قصابي حق ندارد گوشت چرخ کرده در مغازه خود داشته باشد بلکه بايد هميشه چرخ گوشتش تميز باشد و هرگاه مشتري درخواست چرخ کردن گوشت را نمود در حضور او گوشت را چرخ و تحويل دهد. ما به هر قصاب روستا گفته ايم در کنار محل ذبح دام چاهي حفر تا خونابه ها در آن چاه ريخته شود. چون اجازه ساخت کشتارگاه داده نمي شود و قرار است به زودي کشتار گاه سامان و بن هم تعطيل گردد و گوشت مورد نياز استان در کشتارگاه صنعتي جونقان ذبح و توزيع گردد. با اين حال کارت بازديد براي هر قصاب صادر شده و موارد بازديد ثبت مي گردد. درخواست ديگر تعيين قيمت گوشت ميش و بره بوده که از اختيارات ما بيرون است. علي رغم اينکه يک نفر هستم و حجم کار نسبت به يک نيرو زياد است ولي هرگاه مورد مشکوکي گزارش گردد بلافاصله در محل حاضر خواهم شد و مورد گزارش شده را بررسي خواهم نمود و با متخلف از طريق مراجع قضايي شديد برخورد خواهد شد. لذا از همه مردم روستاهاي بخش سامان درخواست مي کنم براي کنترل بيشتر هرگونه مورد مشکوک ( مانند ذبح دام بيمار ، فروش گوشت ناسالم) را در اسرع وقت گزارش نمايند.
مهندس خليلي گفت : قرار شده که همه کشتارگاه ها تعطيل گردد ولي اين کار به گران شدن گوشت منجر مي گردد لذا ما پيشنهاد کرده ايم يک کشتارگاه صنعتي کوچک در اين منطقه احداث و در کنار آن هم يک بنگاه فروش در نظر گرفته شود و پيگير اين پيشنهاد هستيم.
سپس مهندس رحيمي گفت: مبحث بيمه محصولات کشاورزي يک بحث حمايتي است، يک قرارداد دوجانبه است طي سال گذشته ما 5/2 ميليارد تومان پول بابت بيمه از مردم گرفته ايم و مبلغ 6 ميليارد تومان پرداخت کرده ايم. قصد از بيمه محصولات کشاورزي اين است که کشاورز خسارت ديده حمايت شود براي دست يابي به اين قصد و هدف ، نياز به همکاري و همياري شما يکايک مسئولان روستاها داريم تا اين پيام ما را به کشاورزان برسانيد که؛ کشاورز آنچه را که دارد بيمه کند ، به موقع بيمه کند ، واقعيت ها را بيمه کند ، گزينه واقعي را بيمه کند تا جلو متخلف گرفته شود امسال از اول مهر کار نام نويسي بيمه را آغاز کرده ايم تقاضاي ما اين است که نگذارند در روزهاي پاياني و آخر وقت بيمه نمايند بلکه از همين امروز ثبت نام نمايند چون حوادث خبر نمي کند و ممکن است هر آن خسارت برسد مي دانيم تاريخ بيمه بايد قبل از حوادث باشد. هنگام بيمه کردن باغات بيمه گر و کارشناس ارزياب ما در محل زمين حاضر و با دستگاه چي پي اس زمين را پيمايش مي نمايند و فرم بيمه در همانجا به امضا کشاورز خواهد رسيد. و هنگام برداشت محصول به منظور ارزيابي محصول هم، کارشناس ما در سرزمين حاضر و نظر خود را در خصوص خسارت وارده و نيز مقدار آن و يا عدم وجود خسارت ، در حضور کشاورز اعلام و فرم مخصوص تنظيم و به امضا خواهد رسيد. کمبود محصول ناشي از حوادث در ارزيابي لحاظ خواهد شد و اگر نبود و يا کمبود محصول ناشي از کمبود آب ، عدم کند و کاو ، سمپاشي نکردن و انجام ندادن هرس باشد بيمه خسارتي نمي پردازد. نوع گزينه اي که براي يک مزرعه تعيين و يا به يک کشاورز ارائه مي گردد بر اساس پتانسيل توليد ،( قابليت و يا توانايي محصول دهي ) مديريت ( نحوه رسيدگي به کار باغباني مانند آبياري ، کود دهي ، هرس ، سمپاشي و… ) و سابقه توليد آن مزرعه و يا باغ کشاورز( سالهاي گذشته محصول چه ميزان و چه کيفيتي داشته و آفات و خسارت چه ميزان و چه اشکالي داشته ) تعيين مي گردد. در سال جاري در سطح استان 26000 نفر محصولات کشاورزي خود را بيمه کرده اند.که از اين تعداد 12000 نفر آن در بخس سامان است.
آقاي عليخاني گفت : صندوق حوادث در بيمه ادغام شده است پس ديگر پرداخت خسارت حوادث نداريم. پرداخت پول بيمه ها تا اواسط برج آغاز خواهد شد. آقاي شاهسون نقل قول نمود که ؛ گفته مي شود که بانک پول واريزي بيمه را نگه مي دارد و پرداخت نمي کند، نه اينگونه نيست ما پول بيمه ها را از همين پول هاي مردم پرداخت مي کنيم ، پولي از جايي ديگر به ما داده نمي شود که ما بخواهيم نگهداريم. بانک ها خودگردان هستند. 90 ميليارد تومان از اقساط وام طلب بانک کشاورزي سامان معوق مانده است و ما بابت اين مبلغ به بانک مرکزي سود مي پردازيم و بخاطر دريافت نشدن اقساط وام ها دستمان بسته است و نمي توانيم تسهيلات در اختيار متقاضيان بگذاريم بدينجهت چند طرح بزرگ کشاورزي به خاطر نبود موجودي در بانک کارشان به تاخير افتاده است از شما مسئولان مي خواهيم که پيام ما را به مردم برسانيد و درخواست نماييد با پرداخت اقساط وام هاي معوقه خود ما را ياري دهند. براي وصول مطالبات اقساط معوقه چند نفر وکيل گرفته ايم و به هر وکيلي چند پرونده محول کرده ايم تا از طريق مراجع قضايي پيگير دريافت مطالبات معوقه باشند. در سال 1387 بانک کشاورزي هوره از باجه تبديل به شعبه مستقل مي شود تا بتواند به روستاهاي منطقه خدمات بهتري ارائه کند. کساني که تا سقف 5 ميليون تومان وام کشاورزي گرفته اند و اقساط وامشان به تعويق افتاده مي توانند تقاضاي تمديد نمايند که جريمه ديرکرد بخشيده و اصل پول و سود آن با يک درصد سود بيشتر محاسبه و تمديد مي شود. حساب مهر بانک در آينده با نام مهر گستر به صورت سراسري فعاليت خواهد کرد.
محمدعلي شاهسون گفت : آقاي عليخاني ، شرکت فردوس ما از بانک شما وام گرفته و بسياري از سهامداران اين شرکت اقساط وام خود را به شعبه شما ارائه و شما پول را نگرفته ايد و گفته ايد به حساب شرکت تعاوني واريز نماييد تا شرکت يکجا به حساب ما بريزد و کشاورز هم اين توصيه شما را انجام و متاسفانه هيات مديره شرکت، اين پول ها را برداشت و هزينه نموده است حال اقساط وام شرکت به تعويق افتاده و بدان ديرکرد تعلق مي گيرد و اين در حالي است که سهام داران هم اقساط خود را پرداخت کرده اند و شما هم داد مي زنيد که طلب ما را نمي پردازيد شما مي توانستيد پول ها را خورده خورده بگيريد ولي اين کار را نکرده ايد مي پرسم چرا شما پول اقساط وام هاي مردم را نگرفتيد؟ و اکنون يک فاجعه در شرکت تعاوني فردوس مارکده در حال وقوع است.
آقاي خداوردي گفت : بحث ها و شکايت هايي که در شرکت برق مطرح مي شود را من بازگو مي نمايم. بحث نخست تامين روشنايي معابر است ما وظيفه داريم روشنايي تامين کنيم و هر پايه لامپ 200000 تومان هزينه بر مي دارد از شوراي اسلامي و دهياران تقاضا داريم با فرهنگ سازي از اين تجهيزات مواظبت نمايند. بحث افت ولتاژ را داريم که در صورت مشاهده اطلاع دهيد تا برطرف نماييم. بحث جابجايي تير هاي برق هست که هرنهادي اين درخواست را داشته باشد بايد هزينه آن را بپردازد. بحث انشعابات را داريم که فقط با تاييديه دهيار روستا مشترک مي پذيريم و دهيار بايد بنويسد که؛ خانه متقاضي در محدوده روستا است. موضوعي ديگر که دهياران بايد بدان توجه نمايند فاصله سيم هاي برق با ديوار ساختمان است. حد اقل فاصله ديوار تا سيم هاي فشار ضعيف 5/1 و با سيم هاي فشار قوي 3 متر بايد باشد پس هنگام صدور پروانه ساخت اين موضوع بايد رعايت گردد. و اگر تير برق هم در جاي واقعي خود نيست و سيم ها مزاحمت براي ساختمان ايجاد مي کنند بحث حق تقدم ما مطرح است و اگر لازم است که تير جابجا شود بايد بنياد مسکن هزينه جابجايي را بپردازد.
بخشدار گفت : پيشنهاد مي نمايم برق 4 روستاي مارکده ، گرمدره ، قوچان و قراقوش هم به برق بخش سامان ضميمه گردد و شعبه برق هوره فعال تر گردد و به روستاهاي منطقه خدمات لازم را ارائه دهد. و در پايان چند نکته را يادآوري مي کنم. دهياران خارج از محدوده پروانه ساخت ندهند. در خيابان هاي روستا هيچ کس خود سر حق حفاري ندارد و بايد مجوز لازم اخذ آنگاه اقدام به حفاري گردد. در روستاها تشکل هاي سازمان ملي جوانان تشکيل گردد. شوراي هر روستا حد اقل بايد در هر 15 روز يک جلسه داشته باشد و صورت جلسه تنظيم و به بخشداري ارسال شود. شورا و دهيار نظارت بر عملکرد مسافربري ها داشته باشند. اگر ميني بوسي حاضر نشد با نرخ مصوب کارکند امروز به آساني تسهيلات مي دهند افراد را تشويق کنيد بيايند وام بگيرند و ميني بوس بخرند. شورا و دهيار وظيفه دارند وقايع و حوادث را سريع به بخشداري اطلاع دهند. کانديداهاي مجلس حق ندارند از هم اکنون تبليغ نمايند اگر چنين بود گزارش نماييد. بانک زمين تشکيل شده نخست زمين طرح ها به اين بانک تحويل مي شود و اين بانک مقداري از هزينه احداث باغ را تامين و در اختيار متقاضي مي گذارد. منطقه ما منطقه اي است توريستي مسئله گردشگري را جدي بگيريد.
گزارش از: محمدعلي شاهسون مارکده
جاده قوچان بن آسفالت مي شود
مدير کل اداره راه و ترابري استان طي نامه شماره 16634/24 مورخ 20/8/86 خطاب به فرماندار شهرکرد که، رونوشت آن را در پاسخ به مکاتبات اين شورا ، به شوراي اسلامي مارکده ارسال نموده، نوشته است « به پيوست مکاتبه رئيس شوراي اسلامي مارکده در خصوص احداث و آسفالت محور بن – قوچان جهت استحضار جنابعالي ارسال مي گردد ، ضمن اينکه پروژه در پيش بيني طرح هاي اين اداره کل قرار دارد انشاءالله پس از تامين اعتبار اقدام لازم به عمل خواهد آمد. ضمنا با توجه به اينکه جنابعالي از پروژه هاي مصوب و اعتبارات اين اداره کل اطلاع کامل داريد ، دستور فرماييد جهت جلوگيري از مکاتبات بسيار زياد شوراها و دهياري ها مراتب با اطلاع آن فرماندار محترم به عمل آيد تا از ازدحام تقاضا و مکاتبات بي رويه جلوگيري شود.مدير کل راه و ترابري استان ، سيف الله کريمي»
زير سازي جاده بين مزارع
بخشداري سامان طي نامه 2674 مورخ 20/8/86 نامه شماره 8054 مورخ 27/6/86 جهاد کشاورزي شهرستان شهرکرد را ، در خصوص زير سازي و آسفالت جاده بين مزارع ، به اين شورا ارسال نموده است که به اطلاع مي رسد« … جاده هاي بين مزارع و باغات در حد مرمت و اصلاح و زيرسازي در حيطه وظايف اين مديريت مي باشد و آسفالت آنها حسب موارد قانوني جزء وظايف اين مديريت نمي باشد.
مدير جهاد کشاورزي شهرستان شهرکرد ، پيام قاسمي»
کشاورز کات
بخشداري سامان طي نامه اي بخشنامه شماره 7828/18/2/13 مورخ 10 مهر 1386 بانک کشاورزي استان را در خصوص صدور «کشاورز کارت» براي کشاورزان را به اين شورا ارسال که ، خلاصه اي از آن در نشريه درج مي گردد.
« … بانک کشاورزي همسو با برنامه هاي جامع بانکداري الکترونيک و به منظور ارج نهادن به قشر زحمتکش کشاورز و سهولت دسترسي آنها به خدمات بانکي در کل شبکه بانکي کشور ، مبادرت به صدور کارت بانکي ويژه براي کشاورزان ( تحت عنوان کشاورز کارت) نموده است که با اين کارت مي توانند علاوه بر استفاده از خدمات بانک که در شعب ارائه مي گردد ، ساير خدمات مورد نياز را به صورت شبانه روزي و در تمام ايام حتي ايام تعطيل و بدون حضور در بانک و با استفاده از دستگاه هاي ATM و POS دريافت نمايند. بديهي است پس از آشنايي کامل کشاورزان عزيز از نحوه استفاده از کارت موصوف ، کليه دريافت ها و پرداخت هاي آنان از جمله تسهيلات ، غرامت صندوق بيمه محصولات کشاورزي ، يارانه تسهيلات و … از طريق اين کارت انجام خواهد شد … »
بانک کشاورزي 14 مزيت براي استفاده از کشاورز کارت در زير بخشنامه برشمرده است. دو صفحه کپي نامه در مغازه حبيب شاهسون نصب مي گردد علاقه مندان به مطالعه کامل بخشنامه مي توانند در آنجا مطالعه و يا کپي آن را تهيه نمايند.
آگهي مجمع عمومي صادر مي شود
اداره تعاون در پاسخ به گزارش شوراي اسلامي مبني بر عدم ارائه صورت حساب توسط هيات مديره فردوس و نيز عدم برگزاري مجمع عمومي، که باعث نارضايتي مردم شده، طي نامه شماره 8428 مورخ 22/7/86 ضمن درج نامه هاي متعدد اخطار به هيات مديره ، نوشته است « … به کرات خواستار برگزاري مجمع عمومي عادي جهت ارائه گزارش مالي و انتخاب اعضا جديد اصلي و علي البدل هيات مديره و بازرس بوده است ولي متاسفانه هيچگونه اقدامي از طرف هيات مديره تعاوني صورت نگرفته است و اين اداره کل به زودي آگهي دعوت برگزاري مجمع را صادر خواهد نمود. مدير کل ، بهرام عزيزي»
مجمع عمومي نوبت اول فردوس
اداره تعاون استان طي نامه شماره 9973 مورخ 26/8/86 تاريخ برگزاري انتخابات نوبت اول هيات مديره و بازرسان شرکت فردوس را بدين شرح اعلام نموده است.
« آگهي دعوت مجمع عمومي نوبت اول شرکت تعاوني 281 باغداري فردوس مارکده. به استناد تبصره 3 ماده 25 اساسنامه مورد عمل شرکت تعاوني صدرالاشاره از کليه سهامداران شرکت تعاوني 281 باغداري فردوس مارکده دعوت به عمل مي آيد در جلسه مجمع عمومي عادي نوبت اول تعاوني که راس ساعت 9 صبح روز سه شنبه مورخ 27/9/86 در محل مسجد روستاي مارکده برگزار مي گردد حضور به هم رسانند.
دستور جلسه : انتخاب اعضا جديد اصلي و علي البدل هيات مديره براي مدت سه سال و همچنين انتخاب بازرس يا بازرسان جديد اصلي و علي البدل براي مدت 1 سال مالي.
لازم به توضيح است که هرکدام از اعضا تعاوني که مايل به کانديداتوري در سمت هيات مديره و يا بازرس مي باشند حد اکثر تا 20/9/86 به اداره کل تعاون استان مراجعه و نسبت به تکميل فرم مربوطه اقدام نمايند.
مدير کل ، بهرام عزيزي. از طرف چنگيز خدابنده»
20 برگ کپي از آگهي فوق در تاريخ 26/8/86 ساعت 5 بعد از ظهر به شيشه مغازه هاي خيابان اصلي روستا چسبانده شد
مصوبات جلسه تعاوني باغداران
روز يکشنبه مورخ 6/8/86 جلسه اي به منظور بررسي مشکلات تعاوني باغداران حاشيه زاينده رود تشکيل شد که گزارش آن را در نشريه آواي شماره 6 خوانديد اينک مصوبات آن جلسه که طي نامه شماره 2901 مورخ 24/8/86 توسط بخشداري سامان به اين شورا ارسال شده به اطلاع مي رسد.
1- مقرر شد اداره کل تعاون ليست و اسامي اعضاي تعاوني باغداران را به تفکيک روستا در اختيار شوراهاي اسلامي قرار دهد تا توسط اعضاي شوراهاي روستاها با تشکيل جلسه توجيهي اعضا شرکت در زمينه جمع آوري و افزايش سهام به ميزان تعيين شده اقدام لازم به عمل آيد.
2- مقرر گرديد هيات مديره شرکت گزارش مستند ريز دارائيها و وضعيت مالي
تعاوني را تهيه نمايند و جهت اطلاع رساني به اعضا در اختيار شوراي اسلامي روستاها قرار داده شوند.
3- با توجه به اينکه اعضاي شرکت تعاوني مي توانند تا 15 درصد سرمايه نسبت به افزايش سهام خود اقدام نمايند مقرر شد اعضاي شوراي اسلامي روستاها در مورد اطلاع رساني اقدام نمايند.
4- مقرر شد تخلفات اعضاي هيات مديره سابق شرکت تعاوني باغداران توسط اداره تعاون مورد رسيدگي قرار گيرد و اعلام نتيجه شود.
5- مقرر گرديد توسط رئيس محترم اتاق تعاون و اداره کل تعاون نسبت به شناسايي و جذب سرمايه گذاري جهت مشارکت در اجرا و تکميل پروژه بسته بندي محصولات باغي شرکت تعاوني با موافقت اعضا تا حد اکثر 49 درصد سهام و سرمايه شرکت تعاوني اقدام و پيگيري لازم صورت پذيرد.
6- مقرر شد حد اکثر هر دو ماه يکبار توسط هيات مديره شرکت تعاوني جلسات لازم با حضور مسئولين تعاون ، اعضاي شوري اسلامي روستاها و نماينده بخشداري برگزار شود تا مشکلات مورد نظر مرتفع گردد.
خبرهاي فرهنگي مذهبي
1 – مراسم جشن ملي روز دختر در تاريخ 21 آبان ماه به منظور تجليل از مقام و منزلت دختر، در دبيرستان دخترانه قوچان برگزار شد که تحت پوشش خبري شبکه استان قرار گرفت. در اين مراسم آقاي قاسمي سخناني پيرامون منزلت دختر بيان و توصيه به الگو برداري از شخصيت حضرت معصومه نمود.
2 – امام جمعه محترم سامان طي نامه اي به آقاي قاسمي توصيه نمود جهت احياي پرداخت زکات کوشش نمايند و از مردم هم درخواست نمود که در اين وظيفه شرعي کوتاهي نکنند. تا در جهت آباداني روستا بتوان اقدام نمود.
3 – از کليه دانش آموزان و کساني که طرح مبتکرانه دارند درخواست مي شود اطلاع دهند تا درجهت ثبت طرح آنان همآهنگي هاي لازم به عمل آيد.
5 – امام جمعه سامان در خطبه دوم نماز روز جمعه 18/8/86 ضمن تشريح فعاليت هاي فرهنگي آقاي قاسمي، روحاني مستقر در مارکده، از حسن نيت مردم متدين مارکده تشکر و اين روستا را در حاشيه زاينده رود نمونه معرفي کرد.
6 – جناب سروان محمدي فرماندهي محترم پاسگاه هوره ضمن ارسال پيام و لوح تقدير به سازمان تبليغات اسلامي از زحمات آقاي قاسمي روحاني مستقر در مارکده تقدير و تشکر نمود.
7 – بنا بر گزارش ارسالي سازمان تبليغات اسلامي، از آقاي قاسمي به جهت روحاني نمونه شدن و فعاليت هاي فرهنگي شان و همچنين تجليل از فعاليت هاي فرهنگي همسر مکرمه شان، در مراسمي در آذر ماه ، در استان فارس که برگزار مي گردد ، تجليل به عمل خواهد آمد.
8 – مراسم جشن شکوفه هاي قرآني ويژه دانش آموزان ابتدائي دختر در تاريخ 17/8/86 در مدرسه برگزار گرديد.
9 – مراسم جشن تکليف ويژه دانش آموزان ابتدايي دختر مارکده و قوچان در مدرسه ابتدايي مارکده برگزار گرديد. و به همه دختراني که به سن تکليف رسيده اند جوايزي اهدا شد.
10 – اولين همآيش تجليل از ضابطين و ناصحين بسيجي با حضور دادستان استان و شهرستان ها در هفته بسيج روز چهارشنبه 7/9/86 در مسجد جامع مارکده برگزار مي گردد از عموم دعوت مي شود شرکت فرمايند.
11- ولادت با سعادت امام هشتم امام رضا (ع) بر همگان مبارکباد.
12- « مبادا از هواي نفس پيروي کني که در آن نابودي نهفته است ».
سيد رحمان قاسمي
جلسه ستاد حوادث
جلسه اي در تاريخ 21/8/86 ساعت 9 با حضور قرباني بخشدار، مهندس بيگدلي شهردار سامان، کاظمي مسئول آب و فاضلاب سامان، خداوردي مسئول برق سامان، فرمانده نيروي انتظامي سامان، کبيري نماينده شرکت گاز سامان، تراکمه مسئول راهداري سامان، قاسمي نماينده شرکت آب و فاضلاب شهرکرد، مرداني نماينده جهاد کشاورزي شهرکرد در محل بخشداري سامان تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست تشکيل ستاد حوادث و آمادگي براي کم کردن خطرات احتمالي حوادث غير مترقبه بود. از روستاي مارکده کريم شاهسون دهيار در اين جلسه حضور داشت. مقرر گرديد مسئول راهداري سامان آمادگي لازم را براي باز نگاه داشتن جاده ها داشته باشد و همچنين شن و نمک لازم جهت جاده حاشيه زاينده رود فراهم و به موقع از آنها استفاده نمايد تا هنگام يخبندان رفت و آمد مردم دچار مشکل نشود و از مردم در خواست گرديد که سنگ ، شن ، خاک و نخاله هاي ساختماني خود را در مسير عبور سيل ها و در دهانه پل ها نريزند تا هنگام جاري شدن سيل با خطر آب گرفتگي رو برو نگرديم. کريم شاهسون
مشکلي درآب موجود نيست
خبر فوق را مدير شرکت آب و فاضلاب روستايي شهرستان شهرکرد طي نامه اي خطاب به مرکز بهداشت درماني مارکده اعلام نموده است. نامه فوق الذکر از طريق بخشداري سامان طي نامه شماره 2724 مورخ 22/8/86 به اين شورا ارسال شده است. متن نامه را جهت آگاهي چاپ مي کنيم. « … آب آشاميدني روستاهاي مارکده و قوچان از چاه آب روستاي مارکده تامين و ضمن فيلتراسيون و کلرينه نمودن در مخازن دو روستا ذخيره و توزيع مي گردد و با توجه به مکفي بودن آب ، از چاه آب روستاي قوچان استفاده نمي گردد. از طرفي علاوه بر برنامه زمانبندي شستشوي مخازن اين دو روستا مجددا شستشو و گندزدايي گرديد و در حال حاضر هيچگونه مشکلي در اين دو روستا موجود نمي باشد. سياوش زماني»
نقدي بر جلسه آموزش و پرورش
به دعوت رياست محترم آموزش و پرورش سامان ، جلسه اي در تاريخ 8/8/86
باحضور آقايان: کبيري رئيس محترم اداره ، حسن زاده معاون اداره ، مسعود شاهسون رئيس محترم شوراي مارکده و اعضا شوراي اسلامي و دهيار محترم روستاي قوچان به منظور بررسي علل عدم ثبت نام دانش آموزان پايه اول دبيرستان در دبيرستان روستاي ياسه چاي ، در محل اداره آموزش و پرورش سامان برگزار و خلاصه گزارش اين جلسه در نشريه آواي مارکده منتشر و به اطلاع عموم رسيد. نخست مي خواهم بر روستايمان ببالم که داراي نشريه است و ما مي توانيم از اخبار روستا و صحبت ها و نظر هايي که درباره آن داده مي شود آگاه شويم. سپس با خواندن اين گزارش پرسش هايي برايم مطرح گرديد که بهتر ديدم در همين نشريه مطرح نمايم به اميد اينکه گوشي شنوا بخواند و پاسخي عنايت فرمايد.
1- چرا پس از اين همه تاخير مسئولان ما به فکر تشکيل جلسه و برگرداندن
دانش آموزان افتادند و آيا بهتر نبود اين جلسه را در روزهاي آخر شهريور برگزار و به فکر چاره مي شدند؟ چون ثبت نام دانش آموزان در مرداد و شهريور صورت گرفته و اين موضوع را مسئولان دبيرستان و اداره هم مي دانستند. 2- مسئولان محترم اداره در جلسه نشسته اند بدون اينکه بدانند چرا و به چه دليل دانش آموزان در دبيرستان ياسه چاي ثبت نام نکرده اند و در شهر بن در دبيرستان شبانه روزي نام نويسي نموده اند و بجاي علت يابي و جبران علت ها و کمبود ها غير مستقيم تحديد مي نمايند.و رئيس شوراي اسلامي ما بجاي اينکه مشکلات و علت فرار دانش آموزان از اين منطقه را بازگو نمايد و از رئيس اداره رفع مشکلات را بخواهد متاسفانه با رئيس اداره همدردي مي نمايد آيا بهتر نبود نخست مطالعه ، پرس و جو مي شد و بعد دور هم مي نشستند؟ 3- مسئولان محترم روستاي قوچان هم که اصلا حرفي نزده اند. مي پرسم چرا؟ آيا دانش آموزان قوچاني مشکلي ، کمبودي نداشته اند؟
دليل اين بي خبري رئيس اداره و رئيس شوراي ما و نيز مسئولان قوچان اين است که حتي يک بار هم با اوليا اين دانش آموزان به گفتگو ننشستند. از خود دانش آموزان نپرسيده اند که دردتان چيست؟ چه مشکلات داريد؟
بنده مدت 9 سال است که در مدارس انجمن اوليا هستم و تلاشم اين بوده که به حداقل وظايفم عمل نمايم بدين جهت مشکلات مدارس را لمس کرده ام پيگيري نموده ام پاسخ هاي منفي بسياري از مسئولان شنيده ام و مي بينم سالها سپري مي گردد رؤساي ادارات عوض مي شوند ، کارکنان ادارات ترفيع مي گيرند و ما دلخوش که اين رئيس و اين مسئول مشکلات را حل خواهد کرد و لي مشکلات همچنان به قوت خود باقي است در کنار اين رفتن و آمدن ها و اميدها ، بچه هاي ما با محروميت و اغلب با عدم موففيت بزرگ مي شوند و براي هميشه آسيب مي بينند. براي نمونه چند تاي اين کمبودها را فقط از باب درد دل بازگو مي کنم.
مدرسه راهنمايي دخترانه پگاه مارکده با 80 نفر دانش آموز دختر مستخدم رسمي ندارد با اين وصف آيا حادثه مدرسه سفيلان نمي تواند در اينجا رخ دهد؟ سقف همين مدرسه در حال فروريزي است ، به علت شاخه هاي درختان گردو همسايه ، فضاي کلاسها تاريک است ، وسايل آزمايشگاهي و ورزشي کافي نيست که متاسفانه پيگيري کرده ايم ولي نتيجه اي نگرفته ايم. تقاضاي لوله کشي گاز داشته ايم که در پاسخ ما گفته شده ، گاز در مدرسه غير قانوني است جالب اينجاست وقتي هزينه لوله کشي گاز را اوليا مي پردازند قانوني مي گردد و اشکالي نمي تواند داشته باشد، سرويس بهداشتي اين ساختمان غير بهداشتي است…در مدرسه ابتدايي کلاس هاي دوپايه اي تشکيل داده اند که هر دانش آموز در روز 30/1 ساعت درس مي خواند. و ده ها مشکل ديگر در مدارس ما وجود دارد همه ساله داد مي زنيم و گوش شنوايي هم نمي يابيم. بدون شک دبيرستان روستاي ياسه چاي هم از اين قاعده بيرون نيست مضافا بر اينکه گفته مي شود افت تحصيلي شديدي در سال گذشته داشته است و در جلسه، رئيس و معاون اداره يک کلمه بابت افت تحصيلي نگفته اند. اين است که دانش آموز مارکده اي و قوچاني وقتي که مي تواند و راهي برايش باز مي شود عطاي مدرسه منطقه را با فاصله 4 کيلومتري اش به لقايش مي بخشد و به بن ، رضوان شهر و … مي رود. معاون محترم اداره آموزش و پرورش، در جلسه ياد شده ، در خصوص ضرورت برگشت دانش آموزان از بن به دبيرستان ياسه چاي جمله اي را به صورت پرسشي مطرح نموده که جاي تامل دارد. فرموده اند: آيا پدران و مادران فکر نکرده اند فرزند آنها 5 روز در هفته از خانواده دور است و ممکن است همين دور بودن تاثيرات ناخوشايندي را در پي داشته باشد؟ در پاسخ من هم اين پرسش را مطرح مي کنم که آقاي حسين زاده قرار است ما فرزندانمان را به دور از محيط خانواده به دانشگاه بفرستيم و اگر قرار باشد هر دور بودن از خانواده تاثيرات ناخوشايندي در پي داشته باشد براي آن هنگام چه تدبيري انديشيده ايد؟ آيا بايد دانشگاه ها را بست؟ آقايان مسئولان اگر مي خواهيد چنين اتفاقي نيفتد بايد تجهيزات کمک آموزشي کافي و دبيران و مديران با سواد و دلسوز به منطقه آورد ، سطح سواد و درصد قبولي ها را بالا برد ، ساختمان ها را تجهيز نمود آنگاه جلسه براي بازگرداندن لازم نيست ، تحديد ضرورت ندارد چون خود مردم به جاهاي ديگر نمي روند. رمضانعلي شاهسون مارکده 15/8/86
حرف هاي مردم
1 – بارها از طريق نشريه آوا اعلام شده که ؛ کرايه ميني بوس از مارکده به شهرکرد 300 تومان و مارکده به نجف آباد 450 تومان است. اما مسافران هر دو خط همچنان سرپا مي ايستند ، ميني بوس ها بيشتر باري هستند تا مسافربري، و کرايه ها هم همچنان بالاي نرخ تصويبي است. مارکده به شهرکرد 400 تومان. مارکده به نجف آباد 500 تومان. مسئولان روستا و آقاي بخشدار کجاييد؟!
2 – حدود سه ماه قبل به شورا اطلاع داده ام که قصابان مارکده گوشت ميش و بز را به قيمت گوشت بره به اين خلق خدا مي فروشند اين در حالي است که هنگام خريد ارزانتر مي خرند ولي هيچ کاري صورت داده نشده و قصابان با قوت تمام به پرکردن جيب مشغول اند.
3 – مي خواستم يک موضوعي را مطرح کنم که شايد کمتر کسي به آن انديشيده است و آن اين است که مي بينيم هر جواني ، حتي نوجوانان دختر و پسر ، تلفن همراه دارند و بر خلاف هر چيز نوي که، در گذشته به روستا مي آمد، سران آن را انحراف کننده جوانان مي پنداشتند ، در اينجا هيچ احساس نگراني هم از طرف سران روستا نمي شود که؛ مثلا جوانان منحرف مي شوند و يا بي دين شده اند و… اين در حالي است که هنگام آمدن ويدئو به روستا اين احساس شديد بوجود آمد ، اتهام هايي زده شد، حتک حرمت هايي شد، غيبت هاي بي شماري صورت گرفت و حتي ما شاهد بوديم هنگام وصل تلفن هاي خانگي هم اين احساس بود که مثلا دختران و پسران مي توانند با هم گفتگو کنند آنگاه منحرف و بي دين مي شوند. تولد نشريه آوا و مخالفت هاي با آن هم که اظهر و من الشمس است و ديديم چه غوغايي برپا کردند. مي پرسم چرا از طرف سران حساسيتي درباره تلفن هاي همراه نوجوانان شنيده نمي شود؟ به باور من سران روستا اين را فهميده اند ( البته به روي خود نمي آورند) که از زمان خيلي عقب اند و ديگر در برابر تکنولوژي محيرالعقول روز، حرف هاي کهنه شان خريدار ندارد. و ما نسل جوان هم فهميده ايم که اين سران ، با انديشه هاي کهنه و عقب مانده شان ، چه زيان هاي جبران ناپذيري به روستاي ما زده اند و ما را عقب نگهداشته اند. و من پيشنهاد مي کنم يک جشن بزرگداشتي بگيريم و سران روستا را با احترام ، سلام و صلوات بازنشسته شان کنيم و بگوييم؛ خدا قوتتان بدهد ، خسته نباشيد ، دوستتان داريم ، و برايتان احترام هم قائليم ، دخالت در کار جوانان کافي است لطفا در خانه بنشينيد چون خسته شده ايد و استراحت لازم داريد و نظاره گر زندگي توام با شادي ما جوانان باشيد و براي موفقيت هاي نسل جديد دست بزنيد.
4 – وقتي نتيجه جلسه شورا با هيات امنا مسجد ، که ضديت با شورا کرده اند را ، خواندم احساس نا خوشايندي به من دست داد و ديدم هنوز غرض هاي شخصي در روستاي ما در هنگام اظهار نظرها و تصميم گيري ها ، نقش دارند.
5 – مقاله آقاي اسدالله عرب را خواندم و براي روستايمان بسيار تاسف خوردم به
خاطر دو موضوع. يکي اينکه شايسته بود جوايز ورزشکاران و نونهالان در فضايي صميمي و با شور و شوق و با احترام تقديمشان شود که اينگونه نبوده است دوم اينکه امتياز گردانندگي و سخن گويي گردهم آيي هاي مذهبي ما ، ملک طلق يکي دو نفر خاص شده و اين دوستان بخاطر منيتي که دارند با سوء استفاده از اين فضاهاي روحاني ، پاک ، مقدس و خلوص مردم در صدد بهره برداري شخصي اند که خود را خوب جلوه دهند.
6 – يکي از خانم هاي روستا ، در يک مراسمي، در اعتراض به همسر يکي از سران گفته: چرا اين همه چشم و هم چشمي مي کنيد و زر و زيور خود را به رخ ديگران مي کشيد؟ و پاسخ خود را اينگونه دريافت نموده است: ما که داريم مي خوريم و شما که نداريد نگاه کنيد!؟
7 – از اطراف و اکناف خبر مي رسد ، بعضي ها شبانه و بدون نوبت کنتور گاز خود را وصل مي کنند!؟
8- يکي از ساکنان محله قدم آباد ، که ادعايي هم دارد ، شبانه با سطل و به صورت دستي چاه مستراح خود را تخليه و در دره ، روبروي خانه هاي ساکنان محله تخليه مي کند. مسئول بهداشت روستا کجاست؟
9 – در يک مراسم عروسي در خانه شورا چند نفر که موسيقي را هم نمي شناسند استاد شجريان را تا حد مسخره ، به قول خودشان نقد کردند!!
10 – آقاي نيازعلي شاهبندري عضو شوراي قوچان اعلام نمود از شماره 107 به بعد نشريه آوا را در مغازه خود به صورت رايگان به علاقه مندان قوچاني تحويل مي دهد.
11- مسئولان روستا هيچ نظارتي روي دستمزد استاد بنا و کارگر ندارند.
انتقاد کردن
خدا استاد استادان دنياست وگر نه اين جهان زيبا نمي شد. اگر لطف خداوندي نمي بود بشر روي زمين پيدا نمي شد. خدا استاد نقاشِ جهان است وگر نه آسمان آبي نمي شد. خدا با ماست ، هرجا ، هميشه وگر نه زندگي زيبا نمي شد. پس بنام او ، اهالي آوا سلام. سلام به شما که مهربونيد و با صفا. سلام بر شما که صادق و صميمي هستين. توي اين شماره هم حرف و حديث فراواني براي گفتن داريم. پس همراه لحظات قشنگ شما هستيم. دوستان عزيز همانطور که شما هم مي دونيد خيلي از ما آدمها حالا بخصوص جوونا زياد از شنيدن انتقاد خوششون نمي ياد و دوست ندارند کسي عيب و ايرادشون رو به رخشون بکشه راستي شما نمي دونيد چرا؟ چرا کمتر کسي پيدا مي شه که از انتقاد خوشش بياد اصلا تا حالا به اين موضوع فکر کردين؟ ديدين بعضي ها رو که خودشون هزار و يه جور عيب و ايراد دارن اما اونا رو ناديده مي گيرن و هميشه دوست دارن عيب و ايرادهاي ديگران رو پيش چشم شون بيارن. مثلا ممکن خودشون کوچکترين هنري نداشته باشن ولي ديگران رو براي نداشتن چيزي و يا نداشتن استعدادي به باد انتقاد بگيرن يا مثلا خودشون قوانين راهنمايي و رانندگي رو اصلا رعايت نمي کنند حتي براي زودتر رسيدن به مقصدشون از چراغ قرمز هم عبور مي کنند اما وقتي کسي همين کار رو انجام داد او را به باد انتقاد مي گيرن و در مقام يه انسان درست کار در ميان. و از طرف مقابل مي خوان که ديگه اون کار اشتباه رو انجام نده اينجور موقع هاست که آدم اگه از طرف اين دسته از آدمها مورد انتقاد قرار بگيره خدائيش از هرچي منتقد و انتقاد بدش مي ياد نظر شما چيه؟ با اين صحبت ها مي دونيد ياد چي افتادم ياد يه ضرب المثل قديمي که ميگه « کل اگر طبيب بودي خود درمان مي کردي » آقا : هر کدوم ما آدمها بهتره قبل از اينکه ديگران رو مورد انتقاد قرار بديم اول عيب و ايراد خودمون رو بر طرف کنيم بعد بريم سراغ ديگران درست نمي گم؟دوستان همانطور که شما هم مي دونيد هر کاري يه راه درستي داره انتقاد کردن هم بايد از راه درستش انجام بگيره تا باعث رنجش و دلخوري نشه آخر بعضي ها هستن به اسم صميميت و دلسوزي مي يان رک و پوست کنده عيب و ايرادِشِ بهش مي گن در صورتيکه اگر غير مستقيم و مؤدبانه تر ايراد اون شخص رو بهش گوش زد کنن هم رنجش و دلخوري پيش نمي ياد هم اينکه شخصيت و آبرو و حرمت اون شخص بيشتر حفظ مي شه حالا منظورم اين نيست که اصلا رک نباشيم منظورم اينه که با چه لحن و بياني حرفمون رو بزنيم. دوستان درسته که خيلي ها زياد خوششون نمي ياد که ازشون انتقاد بشه و مي خوايم اين رو بگيم که چطوري انتقاد بکنيم که نه ئتنها ديگران دلخور نشن بلکه به خاطر دلسوزي و توجهمون به اونها از مون سپاسگزاري هم بکنن شنيدين که ميگن « رطب خورده منع رطب کي کند » حالا منظورم چيه؟ هيچي مي خوام اين رو بگم که وقتي مي خوايم از ديگران عيب و ايرادي بگيريم قبل از هر چيز چقدر خوبه خودمون از اون عيب و ايراد دور باشيم بطور مثال وقتي ما توي محيط خونه آدم مسئوليت پذيري نباشيم و هر دفعه يه جوري شونه از بار مسئوليت خالي بکنيم نمي تونيم از خواهر مون و برادرمون و دوستمون انتقاد کنيم که چرا اينقدر بي مسئوليتي؟ اون وقت که با اين جور انتقاد کردن خودمون رو هم زير سئوال مي بريم قبول دارين؟ چقدر خوبه موقع انتقاد کردن جوري صحبت بکنيم که طرفمون فکر نکنه داريم بهش دستور مي ديم يا براش تعيين تکليف مي کنيم در واقع به جاي لحن خشن و صريح سعي کنيم خواسته و انتقاد ها مون رو به صورت پيشنهاد مطرح کنيم مثلا به جاي اينکه بگيم فلان لباس رو نپوش بهتره بگيم بهتر نيست اون لباس رو بپوشي که برازنده شما و شخصيت شماست؟ اينجوري با اون شخص هم صحبت مي شيم و ازش نظر خواهي مي کنيم و مسلما با اين گفتگوي صحيح و سازنده به نتيجه اي که توي ذهنمونِ خواهيم رسيد. بطور مثال براي اينکه برادر خودتون رو متوجه اشتباهش بکنيد و ذهن او آماده پذيراي يه انتقاد سازنده بشه بايد خيلي دوستانه سر صحبت رو باز کنيم. قبل از هر چيز از اشتباهات خودمون توي درس و دانشگاه براش بگيم يا از موفقيت هامون که چيکار کرديم که توي دانشگاه قبول شديم. بله اگه قصد دارين از کسي انتقاد کنيد يه راهش اينه که از خوبيهاي خودمون يا اشتباهاتمون براش بگيم تا به نتيجه دلخواه برسيم. دوستان ديدين بعضي ها الکي به آدم گير مي دن و مسائل پيش پا افتاده و جزئي رو بزرگ مي کنن اون وقت نتيجه اش چي مي شه هيچي نه تنها مشکلي حل نشده بلکه اين انتقاد هاي بي جا مشکلاتي رو هم به دنبال خواهد داشت. بنابر اين راه دور شدن از اينگونه انتقادها و نتيجه نا مطلوبشون اينه که از خرده گيري و ايراد هاي بني اسرائيلي بپرهيزيم. يه عده ديگه از سر تا پاي آدم ايراد مي گيرن و در مقابل اعتراض مي گن يه کم انتقاد پذير باش. حالا به نظر شما خواننده محترم اين درسته که هر اظهار نظري و ايرادي رو قبول کنيم؟ براي اينکه مثلا انتقاد پذير باشيم؟ براي بعضي از ما آدمها اينجوري جا افتاده که انتقاد يعني بيان کردن ضعف ها و ايرادها. ولي هنگام شنيدن نقد اولين چيزي که به يادمون مي ياد اينه که داريم متهم مي شيم و همه مارو دارن به رگبار بدي ها و ضعف ها مي گيرن. در صورتي که انتقاد يعني جدا کردن مثبت ها از منفي ها. دوستان به نظر شما انتقاد يعني چه؟ شايد بهترين معني که مي شه براي اون پيدا کرد اظهار نظر باشه اما آيا به نظر شما هر اظهار نظري مي تونه انتقاد باشه؟ما فکر مي کنيم انتقاد يعني ضعف ها و ايرادها و کم و کاستي هاي ديگران رو به اونها گوشزد کردن.بطوري که اين انتقاد نتيجه مطلوبي رو به دنبال داشته باشه و بتونيم عيب و ايرادهاي طرف مقابلمون رو بر طرف کنيم. اين نظر ماست نظر شما چيه؟
دوستان پس چقدر خوبه حالا که اهل مارکده « نگين انگشتري حاشيه زاينده رود » هستيم خدائيش بياييم اهل انتقاد پذيري و همين طور انتقاد سازنده و صحيح و بدون غرض ورزي و تخريب و خراب کردن ديگران هم باشيم که با توجه به شناختي که من از اهالي خوب و باصفاي ديار ساحلي مارکده دارم حتما همين طوره و کسي نيست که بخواد خداي ناکرده مغرضانه کسي رو به باد انتقاد بگيره بلکه هممون حرفمون اصلاح و بر طرف کردن ضعف هاي همديگه است اون هم به شکل صحيح ، سازنده و پسنديده. رجبعلي عرب مارکده آبانماه 86
زير ذره بين
اگر به دقت به حالات جسمي مردم بنگريم و بويژه اگر نگرنده مقداري هم اطلاعات پزشکي داشته باشد در بيشتر ما مردم يک ناخوشي و درد که باعث رنج مي گردد خواهيم ديد. تاسف آور در اين زمينه اين است که هيچ يک از مسئولان امر به فکر چاره جويي فراگير که بتواند همه آلام مردم را درمان کند نيست. جالب اين است که تقريبا همه ي ما مردم هم توجهي به اين بيماري هاي خفيف خودمان که در آينده اي نزديک و يا دور شدت خواهد يافت نداريم. يعني مي خواهم بگويم سلامتي را نمي شناسيم و يا به مفهوم و ارزش واقعي آن پي نبرده ايم و آن را يکي از حقوق مسلم خود نمي شماريم بدين جهت هم براي دست يابي به آن کوشش لازم را نمي کنيم ، هزينه با ارزشي نمي پردازيم. براي برون رفت از اين بي تفاوتي در برابر سلامتي مان بايد سلامتي را حق مسلم خود بدانيم و بدان باور داشته باشيم و براي دست يابي به اين حق از هيچ کوشش و پرداخت هزينه اي دريغ نورزيم و اين اهميت دادن به سلامتي را تبديل به يک فرهنگ عمومي کنيم و از مسئولان بخواهيم که تامين و حفظ سلامتي مردم را در اولويت کارهاي خود قرار دهند. آنگاه افرادي خواهيم داشت سالم ، شاداب. چنين آدمياني به دنبال دانايي ميروند دنبال تحصيل علم مي روند.
پس اگر سلامتي را محور قرار بدهيم و سلامتي را يک حق جدا ناشدني ، تعطيل ناشدني خود بدانيم و در پي تحقق آن باشيم و به آن اهميت بدهيم از مسئولان روستا و متوليان امر بهداشت و سلامت مردم ، خواهيم خواست تا پيگيري نمايند مرکز درماني مارکده تبديل به شبانه روزي گردد. رمضان عرب مارکده
استاد آواز ايران در نصف جهان
در تاريخ هفتم آبان ماه 86 برابر با 29 اکتبر که بر اساس تقويم سازمان ملل « روز جهاني کورش کبير » بنيانگذار حقوق بشر و پدر ايران نام گرفته ، افتخار يافتيم با تعدادي از اعضا فاميل در شب پاياني کنسرت استاد آواز ايران ، استاد شجريان حضور داشته باشيم. کنسرت در سالن فردوسي دانشگاه آزاد واحد خوراسگان اصفهان برگزار مي گرديد. لازم به ذکر است که ثبت نام به صورت اينترنتي و چندين روز قبل انجام شده و تمام بليط ها به قيمت 25، 20 و 15 هزار تومان در همان ساعات اوليه پيش فروش شده بود. بليط هاي هر روز هم چند ساعت قبل از اجراي کنسرت در کنار عمارت عالي قاپوي ميدان نقش جهان عرضه مي شد. پس از اخذ بليط در ساعت 30/18 يعني يک ساعت قبل از زمان تعيين شده با اتومبيل يکي از دوستان به سمت خوراسگان حرکت کرديم. در دل قرار نداشتيم و باورمان نمي شد که مي توانيم استاد شجريان و گروه ايشان را از نزديک ببينيم.
در طول مسير برايم بسي جاي سئوال بود مي پنداشتم حتما بايد سالن مجهز و مخصوصي باشد که به رغم دوري و مهجوري ، و با وجود اماکن مناسب در شهر اصفهان ، اين کنسرت مهم در اين منطقه برپا مي شود و انتظار داشتم علائم گوناگوني در مسير براي راهنمايي و سهولت دستيابي افراد تعبيه و نصب شده باشد. با اينکه چندين سال قبل يکبار گذرم به خوراسگان افتاده بود و دوستم کاملا منطقه را مي شناخت اما هرچه پيش مي رفتيم اثري از علائم راهنما نبود ، طوري که مجبور شديم در چند جاي مسير از رهگذران و بازاريان مکان کنسرت را بپرسيم و تنها در نزديکي هاي محل برگزاري ، پارچه ي کوچک مندرسي بدين منظور نصب شده بود و دست و پا شکسته مکان کنسرت را نشان مي داد. ساير افراد هم وضعيت بهتري از ما نداشتند و سر در گم شده بودند و تازه برخي از آنان از ما راهنمايي مي خواستند!
در هر صورت هر جوري بود به دانشگاه خوراسگان رسيديم ، محلي دور افتاده و نا مناسب که به ساختارش نمي آمد در حد اين کنسرت سترگ باشد. بعد از پرداخت 500 تومان به عنوان حق پارک يا هر عنوان ديگر ! وارد شديم و پس از پارک کردن اتومبيل ، همپاي خيل عظيمي از علاقه مندان به موسيقي و استاد شجريان به سمت سالن برگزاري به راه افتاديم. پچ پچ جمعيت ، از اشتياق دوستداران استاد و نا مناسب بودن مکان حکايت مي کرد. صف طويلي پشت محلي با پوشش پلاستيکي که بي شباهت به مکان هاي کشت گلخانه اي نبود ، منتظر و مترصد بازرسي و کنترل بليط بودند. از بردن دوربين فيلم برداري و برخي ادوات ديگر ممانعت به عمل مي آمد.
پس از دقايقي انتظار و تفتيش و سفتن بليط ها و دادن کارت پستالي منقش به تصوير استاد و معرفي اعضاء و برنامه ي کنسرت ، وارد شديم و سپس به سمت سالن اصلي حرکت کرديم. به محض ورود جا خورديم ، صندلي هايي پلاستيکي از همين هايي که در هر جايي پيدا مي شوند و در ادارات براي ارباب رجوع عام مي نهند و اصلا براي نشستن مناسب نيستند. در رديف هايي تنگ و نزديک به هم با چسب هاي شيشه اي و نخ هاي پلاستيکي به طرز نا زيبايي به هم چسبيده شده بودند. سالن سوله اي بود طويل و بزرگ که تنها مزيتش همين بزرگيش بود و الا هيچ ويژگي بارز و برجسته اي که به چشم بيايد نداشت و آدم را به ياد سوله هاي مرغ داري ، انبار غلات و مکان هاي برگزاري امتحانات کنکور سراسري مي انداخت! سنِ آن بسيار ساده و تصوير هاي پشت صحنه ي آن بي ارتباط با کنسرت فعلي و نمادهاي شهر اصفهان ، مربوط به بزرگداشت سعدي در ارديبهشت ماه 86 بود! کف قسمت پيشين و رديف هاي جلو که ما هم به يمن بليط 25 هزار توماني در آنجا مستقر بوديم با فرش هايي کم بها و به طور نا منظم پوشيده شده بود. کمي عقب تر ميز صدا با ساز و برگ و تجهيزات ويژه ي آن و دوربين مرکزي قرار داشت. تلويزيوني بزرگ ( اسکوربورد ) در سمت چپ سن تعبيه شده بود. مسئولان برگزاري و عوامل شجريان همچنان مشغول آماده کردن سن و سالن بودند و طرز کارشان نشان از نا مناسب بودن مکان مي داد. اين تازه قسمت جلويي سالن بود، در قسمت هاي عقب وضع به مراتب بدتر بود و اينطور که بعدا فهميدم کيفيت صدا چندان مناسب نبوده است. با اينکه گنجايش سالن 2400 نفر اعلام شده بود اما جمعيتي فراتر از اين تعداد در شب آخر حضور يافته بودند. افراد حاضر ظاهري آراسته ، لباسهاي شيک و شکيل و بعضا با دسته گلهايي در دست داشتند.
هر چند از زمان مشخص شده ي شروع برنامه ، دقايقي گذشته بود اما کارگزاران کنسرت کماکان سرگرم مهيا کردن سالن بودند. سرانجام برنامه مثل بيشتر جلسات ، نشست ها ، گردهمآيي ها و همايش هاي مملکت ما با تاخيري نزديک به نيم ساعت شروع شد و پس از عرض خير مقدم توسط « مژگان شجريان » دختر استاد و تاکيد بر خاموشي گوشي هاي همراه و عدم فيلم برداري در حين اجراي کنسرت ، استاد شجريان به همراه همايون و ساير اعضا گروه در ميان تشويق هاي بلند و بسيار حضار وارد سن شدند. لباس هايي ويژه و به رنگ هاي گوناگون به تن داشتند. تشويق جمعيت تمامي و فرود و رکود نداشت. استاد و ديگر افراد گروه با اينکه هنوز کف زدن ها و سوت کشيدن ها ادامه داشت ، ضمن اداي احترام به جمعيت ، بر روي کرسي هاي مخصوص نشستند و گروه سازهاي خود را در دست گرفتند. ترغيب همچنان تداوم داشت و اجازه ي اجراي برنامه را نمي داد. يکي يکي تصوير اعضا گروه بر روي اسکوربورد نمايان مي شد و بر شدت تشويق ها و هورا کشيدن ها مي افزود. سر انجام صداي سازها سکوت را بر سالن حکمفرما ساخت و گوش ها را متوجه و مدهوش خويش نمود. همه چشم به سن و گوش به صداي سازها و آوازها سپرده بودند. رامشگران مي نواختند و خنياگران مي خواندند. محمدرضا شجريان : آواز ، همايون شجريان : تنبک و آواز ، مجيد درخشاني : تار و سرپرست گروه ، سينا جهان آبادي : کمانچه ، محدرضا ابراهيمي : بربط ، شاهو عندليبي : ني ، حسين رضايي نيا : دف و دايره.
استاد را براي اولين بار و احتمال زياد آخرين باري بود که از نزديک مي ديدم ، هرچند چندين سال است با صداي سماوي او انس و الفت دارم و روحم با آواي داودي او آرامش و التيام مي گيرد. احساس مي کردم سال هاست با او آشنايم و با اين که استاد آن قدرت صدا و توان تحرير گذشته را نداشت و پا به سن گذاشته بود و آن آوازها و تصنيف هايي را که من دوست داشتم نخواند ولي بازهم استاد آواز ايران و کسي بود که آن همه آوازهاي آسماني قبل ، از حنجره او برخاسته بود. همايون با صدا و لحني بسيار شبيه به پدر ، پرتوان و با آتيه نشان مي داد. ساير اعضا گروه به نظر من خيلي شهره نبودند. شايد بي ربط و بي محل باشد و انتظار و توقعي محال ، اما بسيار دوست داشتم در نصف جهان ، شهر ساز و آواز ، خدواندگار ني نوازي استاد حسن کسايي که اهليتي صفاهاني دارد ، ني مي نواخت. خلاصه ، برنامه در دو وقت 30/1 ساعته اجرا شد و با اينکه سالن و صندلي ها اصلا مناسب و مطلوب نبودند ، ولي کسي احساس کسالت و خستگي نمي کرد. من که شب قبل شيفت بيمارستان بودم و روز هم استراحت نکرده بودم و بيم از چرت زدن در حين اجراي برنامه داشتم ، به هيچ وجه احساس خستگي و خمودگي نمي کردم. من و قطعا بيشتر جمعيت حاضر بسيار مايل بوديم جملاتي از زبان استاد بشنويم اما ايشان تنها به عبارت « اين شب ها قطعا براي ما خاطره ي خوشي باقي خواهد گذاشت » اکتفا کردند.
در پايان استاد به خاطر تشويق بسيار مردم و درخواست هاي مکرر آنان ، دو قطعه ي « ساقيا » و « مرغ سحر » را به صورت افتخاري خواند و سپس جمعيت با هجوم به سمت سن و با اهدا دسته هاي گل و ابراز ارادت و اشتياق و بعضا با چشماني گريان و با دعا و درود با استاد بدرود گفته و مراسم در ساعت 24 به اتمام رسيد. اين کنسرت با همه فراز و فرودهايش به پايان رسيد اما با خود پيامهايي داشت و سئوالهاي بي پاسخ در ذهن من بجاي گذاشت و آن اينکه : 1 – حقيقتا موسيقي ، يويژه موسيقي فاخر و فرهمند باعث آرامش روان و تلطيف روح آدمي مي شود و مي تواند پيام کلام و شعر را بهتر ، گويا تر و تاثير گذارتر بيان کند. آيا نمي شد اين کنسرت در مکاني مناسب مثلا کاخ چهل ستون ، هتل عباسي ، دانشگاه اصفهان ، حاشيه زنده رود و تالارهاي موجود در شهر بزرگ و زيباي اصفهان برگزار مي گرديد که بسيار با ساختار فرهنگي و هنري اين شهر سنخيت داشت و افراد بيشتري مي توانستند حضور يابند و بهره من شوند؟
2 – چرا در مورد حضور استاد در شهر اصفهان تبليغي نشده بود ، هيچ پوستر و پلاکاردي در سطح شهر وجود نداشت و هيچ خبري از طريق راديو و تلويزيون اعلام نشد. در حالي که اگر کوچکترين مقام مملکتي و يا مداحي در مکاني حضور مي يافت ميادين و معابر ، و ديوارها و تابلوهاي شهر پر مي شد از تبليغات گوناگون و رسانه ها و مطبوعات ، سايت ها و ساعت هايي را به آن اختصاص مي دادند؟! 3 – چرا استاد ، اعضا گروه و کاگزاران و عوامل کنسرت راضي شده بودند در چنين مکان نا مناسب و نا موزوني کنسرت بدهند؟! 4 – در اين روزگار غريب و در اين وانفساي ازدهام و اصوات گوش خراش و جانکاه مدرنيته که مسئولان و مردم فقط به دنبال توسعه و تامين غذاي جسم هستند ، چرا شرايط و اسبابي براي شادي و آرامش جامعه و تغذيه روح و روان مردم فراهم نمي گردد و چنين
کنسرت ها و برنامه هايي هر از گاهي برگزار نمي گردد؟!
شکرالله شاهسون مارکده، آبان 86
نقدي بر مقاله اعتماد اجتماعي
ساعت 15/14 روز 14/8/86 در شهر سامان روبروي رئيس اداره اي روي صندلي نشسته بودم. دعوت قبلا تلفني انجام شده و موضوع دعوت هم مشخص شده بود. گفتگو در باره مقاله هاي نشريه آوا. کدام مقاله ها؟ اين يکي را نمي دانستم. نخست رئيس سخن را آغاز نمود و حدود 30/1 ساعت از هر دري سخن گفتيم تا به هنر و توانايي نويسندگي رسيديم. که رئيس گفت : راستي نوشتن کار بسيار سخت و زمان بري است! من گاه و بيگاه مي خواهم گزارشي تدوين کنم آن را چندين بار مي نويسم ، خط مي زنم ، دوباره پاک نويسي مي کنم ، دوباره مي خوانم باز وسوسه مي شوم که آيا درست است؟ و… و مي بينم شما مرتب در نشريه تان مقاله مي نويسي و سر وقت هم چاپ مي کني مي دانم که خيلي زحمت دارد و خيلي زحمت مي کشي. و خيلي از وقت و انرژي خود را صرف مي کني. و اين نشان از پشتکار ، تعهد و مسئوليت پذيري شما دارد. من مرتب مقاله هايت را مي خوانم مي خواهم بگويم جالب اند ولي راستي در مقاله اعتماد اجتماعي که در شماره هاي 99 و 100 چاپ شد اينقدر پير زن ها را مورد حمله قرار داده بودي؟ اين قسمت مقاله ات را نپسنديدم و به نظر من درست نبود و ما بايد حرمت پير زنان را نگاه داريم. اينها مادر و مادر بزرگان ما هستند، زحمت زيادي کشيده اند، سختي هاي فراواني را متحمل شده اند. من مي توانم به جرئت بگويم اگر اينها بجاي ما با امکانات امروز بودند خيلي از ما هم بهتر رشد مي کردند. در نکته اي ديگر که من با نظر شما مخالفم اين است که شما باورهاي پير زنان را خرافات ناميده اي. مي خواهم بگويم اينگونه نيست چيزهايي که در ذهن پيرزنان هست مقداريش باورهاي ماست، مقداريش سنت هستند و مقداريش هم مي تواند خرافات باشد ولي ما بخاطر احترام به بزرگترها که سنتي است حسنه ، بايد به ديده احترام به آنها بنگريم. مثلا همين چشم شوري که باعث چشم زخم مي شود را شما خرافات خوانده اي در صورتي که حقيقت دارد ، واقعيت دارد و من در زندگي با چنين آدم هايي بر خورد کرده ام. مي خواهم بگويم بعضي آدم ها واقعا چشم شان شور است و مي تواند با يک نظر به ديگري آسيب بزنند شما حتما داستان و سر گذشت مرتاضان هندي را شنيده و يا خوانده اي؟ اينها با تمرين روح خود نيرويي کسب مي کنند که مي توانند حتي قطار را از حرکت باز دارند. مي خواهم بگويم بعضي ها که، البته تعدادشان بسيار اندک است ، واقعا شوم اند. وجودشان تخريب گر است و هر کجا که بروند آسيب وارد مي کنند. شما حتما ضرب المثل دسته گل به آب دادي را شنيده اي؟ آيا داستان و فلسفه آن را هم مي داني؟ حال من برايت مي گويم. مي گويند آدمي بوده داراي چشمان شور و هرکجا مي رفته به اطرافيان آسيب مي رسانده است. مثلا به هر عروسي که مي رفته آن عروسي به شکلي تبديل به عزا مي شده است!! همه مردم اين شخص را مي شناخته اند و از او مي خواهند که به صورت انفرادي زندگي کند و چندان در اجتماعات و يا کارهاي بزرگ و از جمله عروسيها به هيچ وجه شرکت نکند و ايشان هم مي پذيرد. و اين آدم چشم شور از قدرت تخريبي که در وجود خودش بوده ناراحت بوده و قبول مي کند که ديگر در هيچ عروسي شرکت نکند. تا مبادا به ديگران آسيب بزند. تا اينکه نوبت عروسي دوست جون جوني اش مي شود با اينکه دوست داشته شرکت کند ولي بخاطر جلوگيري از حادثه ، در خانه مي ماند و شرکت نمي کند. در روز عروسي فکري به ذهنش مي رسد و تصميم مي گيرد از اين طريق دين خود را نسبت به دوستش ادا کند جوي آبي بوده که از جلو خانه آدم چشم شور و نيز از جلو خانه دوستش که حالا عروسيش است مي گذشته ، به فکرش مي رسد دسته گلي فراهم و آن را به جريان آب بسپارد و با خود مي گويد وقتي ديدند دسته گل روي آب روان است خواهند دانست که آن را براي عروس و داماد فرستاده اند خواهند گرفت و تقديم عروس و داماد مي نمايند آنگاه همانند اين است که من شخصا چنين کاري را کرده ام . و بعدا به دوستم خواهم گفت که فلان دسته گل را من فرستاده ام. همين کار را مي کند و دسته گل وقتي جلو خانه دوستش مي رسد نخست پسر بچه کوچکي آن را مي بيند و هنگامي که در کنار جوي تلاش مي کند آن را بگيرد پايش مي لغزد و توي آب مي افتد و خفه مي شود و عروسي تبديل به عزا مي گردد. بعد مردم مي فهمند که دسته گل را فلان شخص چشم شور به آب داده که مي گويند : پس تو دسته گل را به آب دادي؟! و اين جمله به صورت ضرب المثل در جامعه و فرهنگ ما مي ماند و بر سر زبان ها جاري و ساري مي گردد. محمدعلي شاهسون مارکده 15/8/86
اندکي سايه
در اين پاراگراف مي خواهم شما را با يک هم منطقه اي نويسنده آشنا کنم. آقاي احمد بيگدلي. نويسنده کتاب رمان « اندکي سايه » : که کتاب برگزيده سال 1385 جمهوري اسلامي اعلام و جايزه گرفته است. نخست بهتر است آقاي بيگدلي را بشناسيم. آقاي احمد بيگدلي پسر مرحوم عزيزالله بيگدلي ياسه چاهي است. در روستاي ياسه چاي متولد مي شود در خوزستان بزرگ مي شود در سال 1345 در اهوازديپلم مي گيرد در تيرماه همين سال با دختري قاليباف ( صادق آبادي تبار )در کوچه برجي نجف آباد ازدواج مي کند و به عنوان سپاه دانش عازم خدمت سربازي مي شود و به روستاي « آپونک » در بخش زرند کرمان فرستاده مي شود و اولين فرزندش در همين ده و در همين دوران متولد مي شود پس از سربازي به استخدام بانک پارس در مي آيد سپس استعفا و در آموزش و پرورش استخدام و به لاهيجان مي رود. در اين حين فوق ديپلم مي گيرد و به دزفول و اهواز منتقل مي شود در همين سالها به نمايش نامه نويسي براي اجرا در تآتر و تلويزيون روي مي آورد و به عنوان دانشجوي رشته تآتر وارد دانشکده هنرهاي دراماتيک تهران مي شود. يکي از نمايش نامه هاي او بنام « دالو » مي درخشد و مشهور مي گردد. در سال 1360 به نجف آباد منتقل و در اين منطقه تدريس سپس بازنشسته و در شهرک يزدانشهر ساکن مي شود.
در تاريخ 14/8/86 جلسه نقد کتاب اندکي سايه آقاي احمد بيگدلي در سالن سازمان تبليغات اسلامي شهرکرد به همت حوزه هنري شهرکرد برگزار شد. در اين جلسه آقاي دکتر اميرخاني استاد دانشگاه ، آقاي محمودي نويسنده نجف آبادي و آقاي صفار از شهرکرد هر يک مطالبي به عنوان نقد کتاب بيان داشتند و خود استاد بيگدلي پاسخ هاي لازم را دادند سپس حاضران در جلسه که بيشتر دختر خانم هاي جوان و نيز تعدادي از مردان بودند پرسش هاي خود را در رابطه با مطالب کتاب پرسيدند و استاد پاسخ گفت.
و اما خود کتاب : گفتم کتاب رمان است و به قول نويسنده خاطرات و مشاهدات دوران نوجواني اوست. مطالب داستان گفتگوهايي است در باره خاطراتي که در خوزستان رخ داده است و حالا چند نفر مسافر در حين مسافرت بر زبان مي آورند. اين مسافرت از ايسي سو آغاز و پس از گذر از روستاهاي حاشيه زاينده رود به پل زمان خان مي رسند. در حين بيان خاطرات خود گهگاهي هم اشاره به جاها و طبيعت اين منطقه و روستاها هم دارد.
استاد احمد بيگدلي در جلسه نقد گفت : اين رمان خاطرات کودکي من است و داستاني است واقعي. و در کتاب مي گويد : « من از جمله آدم هايي هستم که کودکي شان را با خودشان به گور مي برند. ده سالگي ام ، هميشه همراه من است بنا بر اين قاعده ، به خاطرء روز هايي باز مي گردم ، تا گوشه اي از زندگي ام را ، آنگونه که ارزش باز گفتنش را دارد ، براي شما نقل کنم».
آقاي بيگدلي علاوه بر کتاب اندکي سايه ، آواي نهنگ ، آناي باغ سيب را هم نوشته است. محمدعلي شاهسون مارکده 15/8/86
نمي دانم چرا؟
زياد شنيده ايم که گفته مي شود شورا براي مردم چکار کرده است؟و يا شورا هيچ کاري نکرده است؟ اين ديدگاه و فکر گاهي با مقايسه با شوراهاي ديگر بدين شکل بيان مي گردد که ؛ شوراي فلان روستا فلان کارها را کرده ولي شوراي ما نه.
بدون شک گفتن اين جمله ها اشکال ندارد بلکه حق هر آدمي از آدم هاي جامعه است که در باره هر موضوعي از موضوع هاي جامعه اظهار نظر نمايد و نظر خود را صريح و آشکا را بگويد. فقط نکته اي که در اينجا مي خواهم خدمت همشهريان عرض کنم و به اطلاع آن دسته از دوستان که جمله هاي معترضه فوق را بر زبان جاري مي کنند بگويم اين است که اگر بپذيريم که فرمايش شما درست است و شورا کاري نکرده ، بهتر است عکس اين پرسش را هم از خود نماييم که ؛ من براي روستا چه کرده ام؟ ممکن است يکي از پاسخ ها اين باشد که ؛ زمينه اي پيش نيامده که تک تک مردم ارق ملي و روستا دوستي و تعهد اجتماعي و انساني خود را بروز دهيم و به منصه ظهور برسانيم ، عملي انجام دهيم و نشان دهيم که در قبال اجتماع احساس مسئوليت مي کنيم و نشان دهيم که متعهد هستيم و تعهد خود را ايفا نماييم. در پاسخ اين دوستان بايد بگويم.
در طول 5 سال شورايي ام با بيشتر مردم در جلسات تصميم گيري ، در حل اختلافات ، در دعوت به همکاري براي کارهاي عمومي و اجتماعي ، در دعوت به همياري براي کارهاي عمراني بر خورد داشته ام ، گفتگو کرده ام ، درخواست کرده ام ، خواهش و تمنا نموده ام و با توجه به مطالعاتي که در زمينه اجتماعي و رواني دارم با قاطعيت مي گويم. بعضي از ما مارکده اي ها يک رگه ، يک بينش ، يک فرهنگ ، يک حسي داريم. به موجب اين رگه و بينش و حس، هنگامي که مسئولان روستا در خواست همکاري و همياري مي نمايند با يک حالت تهاجمي روبرو مي شويم با يک حالت طلبکارانه با آنها برخورد مي نماييم با يک ديد بد بينانه با آنها مواجه مي شويم و آنها را افرادي که مي خواهند سر مردم کلاه بگذارند و يا مي خواهند به مردم دروغ بگويند ، مي نگريم و در پاسخ همياري و همکاري پاسخ منفي مي دهيم. چرا ؟ نمي دانم ؟ بعضي از ماها يک عادت و يک سري رفتارهاي متناقض ديگري داريم که من نتوانستم بفهمم چرا؟ حيران مانده ام که اين رفتارهاي دوگانه چرا و براي چيست؟ منشا آن از کجاست؟ مثلا درجايي نه چندان ضروري با اشتياق ، ده ها هزار تومان مي پردازيم ، هزينه مي کنيم ولي در جايي که سود مستقيم برايمان دارد نمي خواهيم يک تک ريالي هزينه نماييم و مقاومت مي کنيم ، خساست به خرج مي دهيم و بعضي وقت ها حتي متوجه هم نمي شويم. ولي براي پرداخت مبلغي براي عمران و آبادي و مسائل فرهنگي در مدرسه مقاومت مي نماييم ، به شکايت مي رويم و … اين رفتارهاي ضد و نقيض همشهريان مرا سخت به تفکر واداشته است. که چرا؟ ريشه درچيست؟ چند نمونه ضد و نقيض رفتاري همشهريان را با هم مطالعه مي کنيم.
مسئولان محترم شرکت تعاوني فردوس مارکده در طول 5 سال زمامداريشان ، ساليانه مبالغي پول بابت هزينه هاي شرکت از سهامداران گرفته اند. در ازاء اين پول هاي دريافتي رسيدي به مردم نداده اند ، حسابي و کتابي ندارند ، ترازنامه ننوشته اند صورت مالي تنظيم نکرده اند ، مجمع عمومي تشکيل نداده و هيچ گزارشي به مردم نداده اند که چکار کرده ايم. به علاوه قانون تعاوني ها را هم زير پا گذاشته و اعتنايي به قانون اداره تعاون هم نکرده اند و صورت هاي مالي شرکت را به اداره تعاون هم نداده اند. علاوه بر پول هاي دريافتي مستقيم از مردم چند ميليون هم از پول هايي که مردم بابت پرداخت اقساط وامشان به حساب شرکت تعاوني ريخته اند برداشت کرده و هزينه نموده اند که مردم بايد ديرکرد بپردازند و … و من با تعجب مي نگرم اکثر قريب به اتفاق مردم اصلا متوجه اين فاجعه نيستند ، احساس تعهدي نسبت به اين بي قانوني نمي کنند ، احساس مسئوليتي و پرسشي نمي کنند که؛ آقايان هيات مديره و مدير عامل چرا و به چه دليل شما حساب و کتابتان را ارائه نمي دهيد؟ چرا و به چه دليل سه سال مديريتتان که تمام شد نرفتيد کنار و دو سال است که غير قانوني چسبيده ايد به دم و دستگاه؟ و اضافه مانده ايد؟ و تعاوني را رها نمي کنيد؟ چرا و به چه دليل اقساط وام هاي مردم را به حساب بدهي وام شرکت نريخته ايد؟ برخلاف نظر مجمع عمومي از آن برداشت نموده ايد ؟ چرا و به چه دليل پول تعاوني را در حساب هاي شخصي تان نگهداري مي کنيد؟.
نمونه دو : روز 27/7/86 با دعوت از دارندگان زمين ، و درخت و خانه ، در محل سر حمام قديم و باغ بزرگ دعوت به عمل آمد تا با مشورت براي اين قسمت راهي ايجاد شود و با ادامه راه براي بقيه زمين ها که که به دليل ساخت ديوار حائل بدون راه مانده اند چاره اي انديشيده شود. وقتي عده اي در آنجا جمع شديم و گفتگو ها آغاز شد ديدم همه از ما طلب دارند آنهايي که نياز به راه دارند اين انتظار را دارند که شورا بدون هزينه و در اسرع وقت براي انها جاده احداث کند و آنهايي که با ارائه زمين و درخت خود بايد همکاري مي کردند تا اين راه احداث گردد اعضا شورا را آدم هايي تلقي مي کردند که به آنها دروغ مي گويد ، زور مي گويد ، چيزي سرشان نمي شود نمي دانند چه کار مي کنند و يا بکنند ، حق و نا حق مي کنند و مي گويند ، طرف گيري مي نمايند و … متاسفانه هيچ يک از همشهرياني که آنجا گرد آمده بودند حتي يک لحظه اين پرسش به ذهنشان تداعي نشد که ؛ شورا جاده را براي چه مي خواهد؟ از احداث جاده چه سود شخصي مي برد؟ و آيا وظيفه ما فقط مقابله با شورا است؟ و آيا وظيفه اخلاقي اجتماعي انساني مبتني بر همکاري و همياري به منظور رشد و آباداني روستا نداريم؟
نمونه سه : همه مي دانيم در طول دو سه سال گذشته کار بزرگ پروژه گاز رساني انجام گرفت و اکنون گاز به در خانه ها و درون خانه ها آمده است و باز همه مان تاثير مثبت اين پروژه را روي ترقي منطقه مي بينيم ، رفاه و آسايشي که گاز به خانه هاي ما آورده مي دانيم و مي بينيم حس مي کنيم و لمس مي نماييم ، ولي ديديم در عرض اي دو سه سال براي پرداخت مبلغ همياري جان اعضا شورا را به لب رسانديم. ما همانيم که در شرکت فردوس پولمان بدون حساب و کتاب هزينه مي گردد و اصلا نمي دانيم ، متوجه نيستيم ، به روي خود نمي آوريم ولي در باره گاز که ترقي برايمان مي آورد رفاه و آسايش برايمان ايجاد خواهد کرد آن خساست را به خرج مي دهيم.
نمونه چهار : از اول مهر ماه 82 کار جمع آوري زباله هاي روستا آغاز گرديد و تا اکنون ادامه دارد و دهياري مبلغي از هزينه را به صورت سرانه از مردم مي گيرد همه مان مي دانيم جمع آوري زباله رابطه مستقيم با سلامتي همه مان دارد ولي مي بينيم بعضي هامان چه خساست و مقاومت در باره پرداخت چندرغاز سرانه هزينه زباله مان از خود بروز مي دهيم.
من ندانستم چرا در شرکت فردوس دست و دل بازيم ولي در پرداخت پول زباله ، همياري گاز و ديگر کارهاي عمراني و اجتماعي و فرهنگي به گونه اي ديگر هستيم؟ هرکه مي داند بيان کند تا هم من و هم ديگران بدانند!
محمدعلي شاهسون مارکده 13/8/86
جوهر مردانگي
مرد آن باشد که اندر گير و دار ايستد مانند کوهي استوار
پاي تا سر زندگي جنگ است و جنگ رو بمير ار خسته اي از کارزار
کاهلي دوري ست از مردانگي جوهر مردانگي کار است کار
در مصاف زندگي بايد زدن مشت محکم بر دهان روزگار
با تهور بايدش بيرون کشيد گر به کام شير باشد افتخار
تا نفس بالا و پايين مي رود زندگاني کن ، ولي با اقتدار
قهرمان يک بار مي ميرد به عمر هر که تر سو شد به هر روزي دوبار
چرخ بازيگر به هنگام حساب هيچ ترسو را نيارد در شمار
چرخ را از بهر تو حق آفريد تو چه مي ترسي ز چرخ کجمدار
گر نگردد بر مرادت لحظه اي چرخ گردون را به زير پا گذار
قامت آزاد خود را خم مکن پيش دياري به غير از کردگار
ترس از غير خدا کفر است کفر زين سبب « منصور » بوسد پاي دار
نقل از ديوان منصور ، سراينده شادروان منصور اميني باغبادراني.
زندگي لطف و صفاست
هر جلوه زندگي پر از لطف وصفاست هر ذره پر از جمال وعشق است و بهاست
در چشم من و تو گر جهان زشت نمود ترديد مکن که عيب در ديدن ماست
نقل از ديوان منصور. سراينده شادروان منصور اميني باغبادراني
آقا مجيد ، سميه خانم
شروع زندگيتان را که با سادگي و زيبايي آغاز شد تبريک مي گوييم. اميدواريم هميشه شاد و خرم باشيد.