خبرهاي بهداشتي
1 – آزمايش طبي عمومي اندازه گيري فشار خون و ديابت ( بيماري قند ) با نام طرح غربالگري از اول آذر ماه در خانه بهداشت مارکده آغاز شده است و بيشتر مردم اين آزمايش را طي نموده اند. لذا از کليه مردم روستا، که بالاي 30 سال سن دارند و در اين آزمايش شرکت نکرده اند دعوت مي شود در اسرع وقت به خانه بهداشت مراجعه نمايند.
2 – تنظيم خانواده امري صرفا زنانه نيست بلکه مسئوليت آن متوجه زن و مرد خانواده است که بايد هر دو اين مسئوليت را به خوبي انجام دهند. لذا از مردان روستا هم دعوت مي گردد دوشا دوش همسران خود به خانه بهداشت مراجعه و در امر تنظيم خانواده مشارکت جدي داشته باشند.
3 – سلامتي بالاترين نعمتي است که خداوند به ما ارزاني داشته است و ما وظيفه داريم آن را با مراقبت ها و رعايت بهداشت حفظ کنيم. خانه بهداشت به منظور دادن اطلاعات بهداشتي جهت بالا بردن آگاهي و سطح بهداشت فردي و جمعي جلساتي را تنظيم و از عده اي دعوت مي نمايد که متاسفانه بي توجهي مي گردد و تعدادي شرکت نمي کنند. لذا از همه زنان و مردان روستا خواهشمنديم در جلساتي که از طرف خانه بهداشت براي گفتگو در امر بهداشت دعوت مي شوند اهميت داده، شرکت نمايند 4 – بهداشت و تغذيه مناسب در سلامتي همه نقش مهمي دارد بويژه قشر آسيب پذير مانند زنان باردار ، زنان شيرده ، کودکان زير 6 سال و دختران در سنين بلوغ. از اين اقشاري که نام برديم جهت دريافت اطلاعات بيشتر در امر تغذيه دعوت مي گردد به خانه بهداشت مراجعه نمايند. مسئول خانه بهداشت مارکده
ساعات کار پست بانک مارکده
رياست شعبه پست بانک مارکده طي يادداشتي ساعات کار پست بانک را بدين شرح اعلام و از مردم خوب روستاي مارکده درخواست نمود که در مراجعات خود رعايت ساعات کار را بنمايند. شنبه تا چهار شنبه از ساعت 30/7 صبح تا 30/1
پنجشنبه از ساعت 30/7 صبح تا 30/12 محمد عرب
غذاي نونهالان
جلسه اي در تاريخ 21/9/86 ساعت 9 صبح به درخواست خانم عرب و با حضور اعضا شورا و دهيار و خانم ها: سوراني مربي مهد و عرب بهورز روستا در محل خانه بهداشت تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست بررسي چگونگي پخت غذا براي نونهالان مهد کودک بود. نخست خانم عرب گفت: به صورت آزمايشي قرار شده سه ماه روزانه يک وعده غذاي گرم به نونهالان در مهد داده شود. حال مانده ايم که چه کسي اين غذا را پخت نمايد. اگر بخواهيم اين مسئوليت را به عهده خانم سوراني بيندازيم ممکن است از نظر زماني در آموزش و رسيدگي به نونهالان افت ايجاد شود. به همين خاطر گفتيم با شما مشورت نماييم تا راه حلي بهتر پيدا نماييم.
پس از گفتگو سرانجام مقرر شد با دعوت از مادران نونهالان جلسه اي تشکيل و از آنها کمک گرفته شود. گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده
صدور معرفي نامه با اخذ تعهد تعريض معابر
بخشداري سامان طي نامه شماره 3221 مورخ 12/9/86 دستور داده است « … تاکيد مي شود صدور هرگونه معرفي نامه به منظور تامين آب ، برق ، گاز ، سند ثبتي توسط دهيار جهت ساختمان هاي جديد الاحداث ( صرفا داخل محدوده ) مطابق طرح هادي مصوب روستا و در مورد بناهاي قديمي با اخذ تعهد رسمي مبني بر تعريض معبر در حين تخريب و زمان مناسب اقدام گردد. بخشدار سامان ، قرباني»
تنظيم ليست کامپيوتري اطلاعات آرد خانه پزي
مدير عامل شرکت تعاون روستايي شهرستان شهرکرد طي نامه شماره 1862/611 مورخ 2/8/86 از مدير عامل شرکت تعاون روستايي مارکده درخواست نموده ، ليست افراد دريافت و مصرف کننده آرد خانه پزي تحت پوشش تعاوني را ( شامل مشخصات شناسنامه اي سرپرست خانوار و افراد تحت تکفل به همراه کد ملي، کد پستي، ميزان تحصيلات ) را در اسرع وقت تهيه و ارسال نمايد. متن نامه به شرح زير است« … در خصوص تکميل ليستهاي اطلاعات آرد خانه پزي روستايي ، روستاهاي تحت پوشش آن شرکت متاسفانه تا کنون هيچ گونه اقدام جدي در اين مورد صورت نگرفته و چون در نظر است سيستم نرم افزار آرد روستايي در کامپيوتر يکايک شرکت ها نصب شود نياز به تکميل سريع ليست هاي مذکور مي باشد. لذا تاکيد مي گردد هرچه سريع تر نسبت به اين مهم اقدام و از نتيجه اين اداره را مطلع نماييد. بديهي است هرگونه قصور به عهده شخص مدير عامل مي باشد.
ذبيح الله رمضاني، رئيس اداره تعاون روستايي شهرستان شهرکرد»
آقاي عبدالمحمد عرب ، مدير عامل تعاون روستايي مارکده، بدينوسيله از يکايک مردم درخواست نمود هرچه زودتر اطلاعات خواسته شده را به اين تعاوني جهت تنظيم ليست تحويل نمايند.
تعاوني نگين
صورتجلسه 20/9/86 : جلسه اي در تاريخ فوق با حضور هيات مؤسس شرکت تعاوني
توسعه روستايي نگين مارکده، آقايان : محمود عرب ، رمضان عرب و اسدالله عرب و باتفاق اعضا شوراي اسلامي آقايان: مسعود شاهسون ، محمدعلي شاهسون و محمد عرب، در منزل آقاي محمود عرب تشکيل گرديد. هدف از اين دعوت و نشست برنامه ريزي براي برگزاري اولين جلسه مجمع عمومي شرکت تعاوني توسعه روستايي مارکده بود که پس از گفتگو موارد زير به تصويب رسيد.
1- مقرر گرديد آگهي انتخابات که توسط اداره تعاون ارائه مي گردد در روز 3/10/86 در چند نقطه روستا نصب و نيز در نشريه محلي چاپ گردد و از اين دو طريق به اطلاع و آگاهي مردم برسد.
2- مصوب گرديد که همه مردم ساکن روستاي مارکده بالاي 18 سال ، چه زن و چه مرد، مي توانند با واريز حق عضويت تعيين شده، عضو تعاوني فوق گردند. ( مردان بايد موضوع نظام وظيفه خود را حل و مدرک خود را دريافت نموده باشند تا بتوانند عضو تعاوني گردند)
3- مقرر گرديد هر يک از مردم مارکده براي عضو شدن در تعاوني فوق مبلغ 15 هزار تومان به يکي از حساب هايي که اعلام مي گردد واريز و با در دست داشتن فيش بانکي در روز انتخابات براي کانديداتوري و دادن راي در مجمع عمومي حضور يابند. مبلغ فوق به صورت علي الحساب بوده و سقف سهام را هيات مديره بعدا تعيين خواهد نمود.
4- مقرر گرديد براي سهولت واريزي مبالغ علي الحساب سهام توسط اعضا ، به درخواست شوراي اسلامي يک شماره حساب جاري بنام تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده در شعبه پست بانک مارکده افتتاح گردد. مبالغ پس از جمع آوري توسط دونفر از هيات مؤسس و يک نفر عضو شورا از حساب برداشت و به حساب جاري صندوق تعاون واريز خواهد شد و پس از تعيين هيات مديره حق برداشت با صاحبان امضايي از هيات مديره که توسط اداره ثبت و اسناد معرفي مي گردد خواهد بود.
5- محل برگزاري مجمع عمومي و انتخابات هيات مديره مسجد جامع روستاي مارکده تعيين گرديد. تاريخ و ساعت برگزاري مجمع10 صبح روز 3/11/86 خواهد بود.
6- هريک از مردم مارکده فعلا يک سهم مي توانند خريداري نمايند. در باره افزايش تعداد سهام يک نفر، هيات مديره بعدا تصميم خواهد گرفت.
7- در باره مارکده اي هاي مهاجر که آيا مي توانند عضو تعاوني گردند يا خير بعدا هيات مديره تصميم خواهد گرفت. محمود عرب رمضان عرب اسدالله عرب مسعود شاهسون محمدعلي شاهسون محمد عرب.
کوچه هاي عرض کم
اداره کل بنياد مسکن استان طي نامه شماره 7013/17 مورخه 15/9/86 دليل کم عرض بودن کوچه هاي منتهي به زمين هاي کشاورزي را اعلام نموده است که با هم مي خوانيم. « … در خصوص معابر فرعي طرح پيشنهادي در سمت زمين هاي کشاورزي و رودخانه زاينده رود رعايت عرض معابر مطابق طرح پيشنهادي با عرض کم به دليل محدود نمودن رفت و آمد و ساخت و ساز در ناحيه مذکور بوده لذا جهت حفظ موقعيت منطقه مذکور ساخت و سازها منحصرا در محدوده مشخص شده در طرح هادي و فقط در يک طبقه مجاز مي باشد. مدير کل بنياد مسکن انقلاب اسلامي استان چهار محال و بختياري ، سام انصاري».
توزيع کالا برگ
بخشداري سامان طي نامه شماره 3314 مورخه 24/9/86 خطاب به رئيس شوراي
اسلامي اعلام نموده « … توزيع کالا برگ مرحله 13 از تاريخ 10/9/86 به مدت 60 روز در دو نوبت 40 و 20 روز توسط اکيپ دفاتر پستي در مناطق روستايي انجام خواهد شد لذا مقتضي است با دفاتر پستي همکاري لازم معمول گردد ضمنا تاکيد مي گردد شوراي اسلامي نسبت به تاييد افرادي که ساکن روستا هستند اقدام نمايد».
خبرهاي فرهنگي مذهبي
1 – آقاي قاسمي امام جماعت در مصاحبه راديويي خود که در تاريخ 16/9/86 انجام شد از مسئولان درخواست نمود با حضور خود در روستاهاي حاشيه زاينده رود بويژه روستاي مارکده از نزديک با مشکلات مردم آشنا و در جهت حل آنها اقدام نمايند.
2 – جلسه آموزشي بهشت آيين 14/9/86 در دبيرستان شهيد رياحي شهرستان برگزار و از مارکده آقاي قاسمي امام جماعت حضور داشت. در اين جلسه چند تن از مسئولان سخن گفتند. در پايان رئيس آموزش و پرورش از بي سوادان و کم سوادان خواست با شرکت در کلاس هاي آموزشي اقماري سطح دانش خود را بالا ببرند.
3 – خبرنگاران صدا و سيما ، روزنامه جمهوري و هفته نامه زردکوه در منزل آقاي محمدرضا عرب فرزند اسدالله ، جوان مبتکر مارکده اي، حاضر و فيلم و گزارش تهيه نمودند. که از شبکه استاني و شبکه دوم سراسري پخش شد. از جمله ابتکارات محمدرضا ساخت دستگاه شارژ رادياتور ماشين، کارت خوان آيفن منزل، دوزبازي برقي، عروسک بازي برقي و فازمتر دستي مي توان اشاره کرد.
4 – با پيگيري هاي آقاي قاسمي مجوز تاسيس مؤسسه فرهنگي هنري توسط اداره ارشاد اسلامي داده شد و مبلغ يکصد هزار تومان نيز توسط ارشاد اسلامي جهت راه اندازي اين مؤسسه تحويل آقاي قاسمي شد. به منظور تاسيس مؤسسه فوق الذکر از کليه جواناني که ديپلم و يا بالاتر دارند جهت همکاري با مؤسسه و تشکيل هيات امنا و تعيين يک نفر مدير عامل به آقاي قاسمي مراجعه نمايند.
5 – آقاي قاسمي طي نشستي با رياست اداره شبکه بهداشت استان از عملکرد پرسنل مرکز بهداشتي درماني مارکده بويژه آقاي دکتر بابائيان و خانم دکتر تهراني تقدير و تشکر نمود.
6 – با پيگيري آقاي قاسمي در طول يکسال کارهاي زير انجام شده است. الف : کتابخانه با هزينه اي بالغ بر 2 ميليون تومان به همت امام جمعه محترم سامان در شرف تاسيس است. ب : مهد قرآن شکوفه هاي نور خرد سالان 4 الي 6 سال تاسيس شد. پ : 1200 جلد کتاب از سازمان تبليغات اسلامي به منظور استفاده مردم دريافت شد. ت : چندين همايش از جمله همايش ناصحين و ضابطين بسيجي، همايش زن و خانواده و مواد مخدر، همآيش تجليل از هيات امنا مسجد و مؤذنين. برگزار گرديد.
8 – همچنين پيگيري جهت راه اندازي بسيج خواهران صورت گرفت و کلاسهاي عقيدتي به منظور بالا بردن آگاهي خواهران بسيجي تشکيل شد.
9 – سمينار ائمه جماعت کشور از تاريخ 17 تا 19/9/86 در شيراز برگزار شد. آقاي قاسمي گزارشي از عملکرد يکساله خود در اين سمينار ارائه داد. در پايان از آقاي قاسمي به عنوان روحاني نمونه کشور و از همسر ايشان به عنوان همسر نمونه فرهنگي در سطح کشور تجليل ، لوح تقدير و هدايايي داده شد. که اينجانب لوح تقدير را به همه مردم خوب مارکده تقديم مي نمايم.
10 – در تاريخ 22/9/86 امام جمعه سامان از ساختمان کتابخانه در شرف تاسيس مارکده بازديد نمودند و سپس در دبيرستان قوچان در خصوص ازدواج و اخلاق در خانواده سخن گفتند. در اين جلسه آقاي قاسمي خطاب به امام جمعه گفتند: يکي از دلايلي که مردم بيشتر به نجف آباد مي روند وبه شهر کرد نمي روند سخت گيري هاي بي مورد ماموران پليس راه شهرکرد است. که امام جمعه و بخشدار طي نامه اي خواستار تغيير در رفتار ماموران پليس راه شدند. همچنين امام جمعه سامان مبلغ 100 هزار تومان به کتابخانه مارکده اهدا نمودند.
11 – درنشست کوتاهي که با معاون پرورشي اداره آموزش و پرورش استان بود، آقاي قاسمي، امام جماعت مارکده، گزارشي از موضوعات فرهنگي روستاي مارکده ارائه داد و خواستار تغيير و تحول در سطح مدارس گرديد تا معلمان و دانش آموزان اقامه نماز را با جديت بيشتري برگزار نمايند و افراد کوشا در اين زمينه مورد تشويق مادي و معنوي قرار بگيرند.
12 – در ملاقاتي که آقاي قاسمي با مشاور استاندار و دبير اقامه نماز استان داشتند، خواستار توجه جدي مسئولان استان در رابطه با فرهنگ عمومي نماز، و تشويق معلماني که در برگزاري نماز فعال هستند شد. آقاي کريمي ضمن قبول پيشنهاد، قول مساعد دادند و همچنين مقداري اقلام نماز مانند مهر، تسبيح و جا نماز و … تحويل آقاي قاسمي دادند تا بين دانش آموزان توزيع گردد.
13 – پنچشنبه 29/9/86 ساعت 30/2 مراسم قرائت دعاي عرفه با حضور جمع کثيري از مردم در محل مسجد جامع مارکده برگزار شد.
14 – نماز عيد سعيد قربان با حضور جمع کثيري از مردم مارکده در روز جمعه در محل مسجد اقامه شد. آقاي قاسمي در خطبه اول توصيه به تقوا نمود و در باره اهميت عيد قربان و حج سخن گفت و در خطبه دوم کارهاي انجام شده فرهنگي در سطح روستا بيان و اشاره اي هم به رخدادهاي کشوري و منطقه اي داشت و در پايان ضمن تشکر از مسئولان از جمله امام جمعه و بخشدار سامان همه را به همدلي توصيه نمود.
15 – حضرت علي ( ع ) فرمود: « برخي از گناهان جز در عرفه بخشوده نمي شوند. سيد رحمان قاسمي
جلسه در مرکز بهداشتي درماني
جلسه اي در تاريخ 29/9/86 به دعوت رياست محترم مرکز بهداشتي درماني مارکده با حضور آقايان: دکتر بابائيان مسئول مرکز، رستمي مسئول بهداشت محيط، عرب بهورز ، اعضا شوراي اسلامي مارکده، قاسمي امام جماعت مارکده، بهرام عرب فرمانده سابق بسيج مارکده، نيازعلي شاهبندري از شوراي اسلامي قوچان در محل مر کز تشکيل شد. نخست آقاي دکتر بابائيان کارهاي انجام گرفته شده در سطح روستا را در يکي دو سال گذشته بسيار مثبت شمرد و پيگيري هاي خود را نسبت به حل معضل تجمع فاضلاب ها بيان و گفت : قرار است با همت يک نفر خير يک دستگاه آب سردکن فراهم و در مرکز به منظور استفاده عموم نصب گردد. مرکز درماني مارکده غير شبانه روزي است و ساعات کار معيني دارد که از همه مردم خوب مارکده درخواست مي گردد رعايت نمايند و در ساعات غير اداري فقط بيماران اورژانسي مانند بيماري هاي قلبي و تصادفات پذيرفته مي شود.
حاضران جلسه از شوراي اسلامي درخواست نمودند؛ جمع آوري زباله ها از هفته اي دو روز به سه روز افزايش يابد که شورا قول داد افزايش هزينه ها را برآورد و محاسبه مي نماييم تا ببينيم بودجه مان چنين اجازه را مي دهد يا خير. مشکل کشتار دام توسط قصابان مطرح گرديد که قرار شد آقاي دکتر بابائيان موضوع را پيگيري نمايد. از آقاي دکتر بابائيان در خواست شد توجه ويژه اي نسبت به پذيرش بيماران اورژانسي در ساعات غير اداري داشته باشد.
گزارش از ؛ محمدعلي شاهسون مارکده
آگهي دعوت به مجمع عمومي
اولين مجمع عمومي عادي شرکت تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده ( در شرف تاسيس ) در ساعت 10 صبح روز چهارشنبه مورخ 3/11/86 در محل مسجد جامع مارکده برگزار مي شود. از کليه داوطلبان عضويت دعوت مي شود با در دست داشتن ورقه ورود ( فيش واريزي حق عضويت به حساب شرکت ) به جلسه جهت اتخاذ تصميم نسبت به موضوعات ذيل در اين جلسه حضور بهم رسانند.
ضمنا داوطلبان عضويت در هيات مديره يا بازرسي موظفند تا 5 روز پس از صدور دعوتنامه تشکيل مجمع عمومي عادي، مدارک مربوطه را به هيات مؤسس تحويل نمايند.
دستور جلسه: 1 – گزارش هيات مؤسس در مورد ارزيابي آورده هاي غير نقدي و اتخاذ تصميم در مورد آنها. 2 – بررسي و تصويب اساسنامه. 3 – انتخاب اعضاي اصلي و علي البدل وفق اساسنامه تصويبي و همچنين انتخاب بازرس يا بازرسان اصلي و علي البدل وفق اساسنامه تصويبي. 4 – تعيين روزنامه کثيرالانتشار براي درج آگهي هاي تعاوني. 5 – دادن ماموريت به اعضاي هيات مديره ثبت قانوني.
شماره حساب واريز مبلغ 15 هزار تومان حق عضويت، در صندوق تعاون کشور شعبه شهرکرد 6/1987 و نزد شعبه پست بانک مارکده 100020 مي باشد.
لذا از کليه مردم روستاي مارکده، زن و مرد، بالاي 18 سال دعوت مي گردد مبلغ حق عضويت علي الحساب را به يکي از دو شماره حساب فوق واريز و در روز انتخاب با در دست داشتن فيش واريزي در جلسه مجمع عمومي شرکت فرمايند.( مردان نبايد مشکل نظام وظيفه داشته باشند) نماينده هيات مؤسس، محمود عرب.
انتخابات فردوس
اولين جلسه مجمع عمومي عادي شرکت تعاوني فردوس مارکده با حضور خدابنده، و ولي پور از اداره تعاون و حدود 40 نفر از اعضا شرکت در ساعت 30/9 صبح روز 27/9/86 در محل مسجد جامع مارکده تشکيل شد که به علت به حد نصاب نرسيدن رسميت نيافت. آقاي خدابنده گفت : برابر قانون، هيات مديره شرکت فردوس موظف بوده اند هر ساله جلسه مجمع عمومي برگزار و ضمن اينکه صورت هاي مالي تنظيم شده خود را به اعضا ارائه و تصويب مي نمودند بازرس را هم انتخاب مي نمودند که متاسفانه چنين کاري را نکردند و ما هم که اخطار داديم و درخواست نموديم صورت هاي مالي را ارائه دهند به ما هم پاسخ ندادند. لذا اداره تعاون هم به حکم قانون آگهي مجمع عمومي داده است و چون امروز جمعيت حاضر به حد نصاب نرسيده رسميت ندارد و باز طبق قانون 15 روز ديگر دومين جلسه مجمع عموي برگزار خواهد شد. بنابر اين دومين جلسه در ساعت 9 صبح روز 12/10/86 در همين محل برگزار مي گردد تقاضاي ما اين است که شما که اکنون حضور داريد تشريف بياوريد و به ديگر دوستانتان هم بگوييد شرکت نمايند. گزارش از محمد علي شاهسون مارکده
اخطار انتظامي
پاسگاه انتظامي هوره طي يادداشتي به شوراي اسلامي نوشته است با توجه به اينکه قرارداد موتورچي هاي مزارع به اتمام رسيده و مسئوليتي در قبال تجهيزات در موتور خانه ها ندارند لازم است به سردانگها جهت پيشگيري از سرقت هاي احتمالي تذکراتي داده شود تا از تجهيزات موتورخانه ها مراقبت بيشتري نمايند.
شهرک صنعتي
با دعوت شوراي اسلامي مارکده از اعضا شوراهاي اسلامي روستاهاي گرمدره، قراقوش، قوچان، صادق آباد و ياسه چاي، و حضور آقاي قرباني بخشدار محترم سامان ، دهيار و شوراي قوچان، شوراي گرمدره و دهيار ياسه چاي جلسه اي در تاريخ 28/8/86 ساعت 14 محل دفتر دهياري مارکده تشکيل گرديد که راجع به مسائل مختلف روستا بحث و گفتگو شد و مقرر گرديد با همآهنگي آقاي حيدري دهيار روستاي ياسه چاي جلسه اي در تاريخ 30/9/86 ساعت 19 در محل روستاي صادق آباد با حضور اعضا شوراهاي اسلامي 6 روستا تشکيل و راجع به محل شهرک صنعتي بحث و گفتگو گردد.
حرف هاي مردم
1 – تا به اين سن رسيدم به هيچکس جريمه ندادم و هيچکس، کدخدا، ژاندام، دادگاه مرا جريمه نکرد ولي تو ( محمدعلي شاهسون ) مرا 5 هزار تومان در باره گاز جريمه کردي. و اين براي من خيلي گران آمد.
2 – براي تاييد برگه مربوط به کوپن ارزاق به درخانه شورا رفتم و در زدم که ناگهان باعصبانيت و خشم در را باز کرد و با يک حالت طلبکارانه گفت: « چرا اينگونه در زدي؟ بچه من از خواب بيدار شد؟» اين درحالي بود که من به آرامي در را زده بودم. در اينجا مي خواهم چند جمله با اين آقايان شورا ها حرف بزنم و بگويم ؛ آقايان شورا، آنوقت که مي افتاديد دنبال مردم و تبليغ مي کرديد، التماس مي کرديد و مي گفتيد بياييد به من راي بدهيد نمي دانستيد مردم به در خانه هاي شما خواهند آمد؟ و در خواهند زد؟ و بچه تان از خواب بيدار خواهد شد؟ چرا آنوقت با حالت خنده و مهربانانه با مردم روبرو مي شديد ولي حالا به گونه اي ديگر؟ در مسجد و در صف نماز خود را افتاده و خاکي مي گيريد ولي وقتي مردم باهاتان کار دارند اين چنين برخورد مي کنيد؟ ريشتان را نمي زنيد که خود را مومن قلمداد کنيد آنگاه با مردم اينگونه رفتار مي کنيد؟
3 – آقا بنويس خلايق هرچه لايق. چند سال است عده اي زياد از کشاورزان فردوس از بي قانوني و نداشتن مسئولان دلسوز و ارائه نشدن حساب و کتاب در شرکت فردوس در پشت سر حرف مي زنند ولي ديدم در روز انتخابات 27/9/86 تعداد اندکي در جلسه حضور داشتند. مي خواهم بگويم لياقت ما فردوسيان همين هيات مديره است. بي جهت هم پشت سر داد نزنيد و غيبت هم نکنيد.
4 – چند نفر از خانم هاي روستا از تجمع مردان در جلو تعاوني روستايي و نيز مسجد شکايت دارند و مي گويند: « اين محل سر راه خانه بهداشت است تجمع مردان در اين محل مزاحم رفت و آمد ما زنان است ». و از شوراي اسلامي در
خواست کرده اند که از تجمع مردان در اين محل جلوگيري نمايد.
اخطار شورا: 1 – دوستان ، بزرگواران ، همشهريان و برادران گرامي که در اين محل در سينه آفتاب جمع مي شويد ؛ اين دومين بار است که اين اخطار از طرف خانم هاي روستا که مادران، خواهران و دختران ما هستند توسط اين نشريه به شما داده مي شود. خواهشمند است در اين محل تجمع نفرماييد. 2 – از مسئولان تعاوني و نيز هيات امنا مسجد تقاضا مي شود به تجمع کنندگان اخطار گردد که از جمع شدن در اين محل ها خود داري نمايند.
منصفانه قضاوت کنيم
نظر دادن و داوري در باره رفتار و يا شخصيت ديگري را به نوعي مي توان همان قضاوت ناميد که تاثير خوب وبد خودش را در عملکرد شخص مورد ارزيابي خواهد گذاشت. اگر داوري منفي باشد مي تواند تاثير ويرانگري در پي داشته باشد. پس انصاف حکم مي کند هنگام داوري قدري، اگر ناگزير از داوري هستيم ، با تامل بيشتري نظر خودمان را ابراز کنيم. بگذاريد روان بگويم. زماني که به هر دليل نتوانيم آب پمپ کنيم مخازن آب آشاميدني خالي مي گردد ، در شبکه کمبود آب خواهيم داشت ، اولين خانه هايي که آبشان قطع مي گردد خانه هاي شمال روستا است و آخرين خانه ها، با فاصله زماني زياد، خانه هاي پيرامون خيابان اصلي روستا است. در اين فرآيند اگر ساکنان قسمت شمال روستا بيشتر داد و فرياد کنند قابل درک است. ممکن است دو روز پشت سرهم بر اثر شکستگي لوله، آب همه روستا و از جمله خيابان اصلي قطع شود دور از انصاف است ساکن حاشيه خيابان اصلي زنگ بزند و بگويد هميشه آب قطع است. شما ساکنان خيابان اصلي از قطعي هاي آب خيلي خبر نداريد زيرا آب خيابان اصلي هر روز و زمان زيادي قطع نمي شود. چند روز قبل به علت آسيبي که به لوله وارد شده بود و نيز تعمير قسمتي از شبکه، متاسفانه دو روز پياپي قطعي آب داشتيم. پس بسياري از حوادث قابل پيشبيني نيست که « همآهنگي شود » بدين خاطر اين يادداشت را نوشتم که وقتي پديده اي ، رويدادي را ديديم بررسي کنيم و بعد نظر دهيم.
ميرآب روستا
پول داران، پولتان را به رخ نکشيد
بنام خداي کعبه، با سلام و عرض تبريک و تهنيت خدمت همه خوانندگان آوا به مناسبت ايام فرخنده ماه ذي حجه. مدتي است که در روستاي با صفاي و بي رياي مارکده، چشم و هم چشمي ها رونق گرفته است. پدران و مادران بنظر خودشان به دختران خودشان زيادي محبت مي کنند تا خوشبخت شوند، ولي نمي دانند که با اين کارشان بدبختي تقديمشان مي کنند. با اين کارشان بدبختي را به جوانان کم در آمد روستا هديه مي کنند تا نتوانند ازدواج کنند و منصرف شوند. و چه گناهي بزرگتر از اين؟؟!!
پدر و مادري دختر يکي يکدانه خود را به خانه بخت مي فرستد و در جمع ميهمانان تعريف مي کنند که با پسرهايم فرقي نمي کند 26 ميليون تومان جهيزيه برايش خريده ام. آن يکي مي گويد چون پسر ندارم براي دخترم خيلي جهيزيه خريدم تا نگويند دختر دارد. اينها با اين عمل و حرفهايشان نمي دانند که چه آتشي در روستا و توي خانواده ها بر پا مي کنند؟؟!!
تعريف مي کنند ، پز مي دهند و فيس و افاده مي فروشند که 950 هزار تومان لباس براي عروسمان خريده ايم. اما اگر يکي به اينها بگويد 1000 تومان به امر خيري بدهيد مي گويند دستمان تنگ است!!.
ما دختران شما، از شما پدر و مادر ها مي پرسيم: چرا هزارها تومان خرج چشم و هم چشمي و تجملات مي کنيد؟! اگر به فکر خودتان نيستيد به فکر جوانان کم در آمد روستا باشيد. تا کِي ، براي کي و تا کجا چشم و هم چشمي و به رخ کشيدن پولهايتان را مي خواهيد ادامه بدهيد؟؟ به فکر آخرت خود هم باشيد مگر نمي دانيد اسراف حرام است.
خواهش مي کنم در آوا بنويسيد که چرا؟ چرا پسرها بخاطر نداشتن خانه و ماشين و دختر ها بخاطر نداشتن جهيزيه زياد نبايد بتوانند ازدواج کنند؟ مقصر و گناهکار شماها که روز به روز چشم و هم چشمي ها را بيشتر و بيشتر مي کنيد و پولهايتان را به رخ مي کشيد هستيد بدانيد سخت مسئول هستيد و در برابر خدا پاسخگو، چه پاسخي داريد؟؟؟!!! جمعي از دخترهاي روستا
قداست طلبه ها
در عصري که ما زندگي مي کنيم در همين جامعه روستايي ما ، مردمان از قشرهاي مختلفي تشکيل شده اند، مانند جوانان، زنان، کاسبکاران، کشاورزان، فرهنگيان، دانشجويان، دانش آموزان و … که هر يک جايگاه ويژه خود را دارند. يکي از اين اقشار جامعه ما را هم چند نفر جوان طلبه تشکيل مي دهد. که قشر روحانيت هم مي گويند و از جايگاه مخصوصي برخوردار هستند. بنظر من کلمه روحاني جايگاه والايي دارد حال اطلاق اين کلمه به اين گروه در ذهن ما اين تداعي را بوجود مي آورد که اين گروه ، طيف و قشر از انسان هاي جامعه، بايد درست کارتر ، راستگوتر باشند. چرا که با بعد روح انسان ، و معنويت انساني سر و کار دارند. بنظر مي رسد که خودشان هم اين نقش را براي خود قائل هستند چون مي بينيم هميشه در حال وعظ و پند و اندرز و نصيحت ديگران اند. بي گمان کسي که ديگر و يا ديگران را نصيحت مي کند اينگونه مي پندارد که من بهتر و بيشتر مي دانم و طرف مقابل من کمتر و بد تر، حال بايد مسائل خوب و بهتر را به او بگويم. در کنار پند و اندرز بنظر مي رسد خود را هم الگو مي دانند و انتظار دارند که ديگران ازشان پيروي و حرف شنوي داشته باشند. در اين فرآيند هاله اي از قداست هم به دوراين قشر تنيده شده است. مجموع اين موارد اين پيام را به مردم داده و مي دهد و در جامعه جا افتاده که به اين قشر احترام خاصي قائل باشند و هنگامي که با آنها روبرو مي شوند حتي تظاهر به خوب بودن نمايند سخناني بگويند و يا رفتاري بکنند و يا واکنشي از خود نشان دهند که مورد پسند اين قشر قرار گيرند. من با يک بررسي دريافته ام که اين فکر و رفتار ما از دير زمان در اذهان ما ريشه دوانده و هنوز هم اين حالت را حفظ کرده ايم. ولي اگر نيک بنگريم خواهيم ديد در طي چند سال اخير اين قداست قدري شکسته شده است. فکر مي کنيد چرا؟
جامعه روستايي ما بخاطر کوچک بودن شناخت کامل نسبت به پيشينه يکديگر دارند که هنگام برخورد منافع دو نفر يا گروه با يکديگر، ضمن اينکه با هم رقابت مي کنند همه کاستي هاي طرف مقابل در جلو چشممان ظاهر مي شود و به رخ مي کشيم که اين رفتار ناخوشايند است، اين قشر طلبه ها هم همانند ديگر قشرهاي جامعه مان، همين کار را مي کنند. يعني از هم تيپ هاي خودشان خوششان نمي آيد و خود را رقيب هم مي پندارند و از دست هم مي زنند ، رقابت مي کنند و اين روش ناسالم که، ريشه اش برخورد منافع مي تواند باشد، متاسفانه در بين قشر طلبه هاي روستاي ما هم رخنه کرده است و بعضا ديده مي شود آنها هم کار خود را همانند يک شغل مي پندارند و از هم شغليشان بدشان مي آيد بدين جهت براي دور زدن و يا حذف يکديگر رفتارهايي نا شايست از خود بروز مي دهند و يا حرفهاي نا مناسبي مي زنند. اين رفتارها و سخن ها باعث شده که قداست شان بشکند. اين درحالي است که شنيده ايم در جامعه هاي بزرگتر همين قشر حساسيتي نسبت به هم ندارند و شايد همديگر را هم حمايت نمايند. به اين موضوع از زاويه اي ديگر هم مي شود نکريست. ببينيد وقتي از فردي بپرسيم شغلت چيست؟ بدون تامل اين موضوع در ذهن او تداعي مي گردد که منبع درامد تو از چه طريقي بدست مي آيد. حال اگر طلبه هاي روستا هم روحاني بودن خود را به عنوان يک شغل در آمد زا بنگرند شايسته نمي تواند باشد. چرا؟ براي اينکه بايد با هم شغل هاي خود به رقابت برخيزند و اين با اصل روحاني بودن منافات دارد. من فکر مي کنم بزرگترين علتي که سبب شده قداست طلبه هاي روحاني ما در روستا شکسته شود همين مورد و موضوع بوده است. من دوست دارم اين قشر با رفتار و گفتارهاي سنجيده محبوبيت خود را حفظ نمايند. محمد عرب
درخت بادام
با توجه به بالا بودن سطح زير کشت باغات بادام در استان و با توجه به اين که معاش اغلب ساکنين روستاها از راه فعاليت هاي کشاورزي تامين مي گردد و با توجه به محدوديت منابع آب و خاک يکي از راه کارهاي اساسي براي افزايش عملکرد و بهبود کيفيت اين محصول استفاده بهينه از کودهاي شيميايي توام با مواد آن است.
تاريخچه ؛ بادام درختي است که دانشمندان موطن اصلي آن را به ايران نسبت مي دهند. بلندي آن به شش تا ده متر مي رسد. ريشه آن قوي است و به طور عمودي تا سه متر در زمين فرو مي رود. به همبن دليل نسبت به خشکي و کم آبي مقاوم است.
غذاي مورد نياز بادام ؛ با توجه به اين که اکثر خاک هاي تحت کشت بادام در اراضي آهکي ، سنگلاخي ، تپه ماهوري فقير و شني است به منظور تامين نيازهاي تغذيه اي درختان بادام مصرف بهينه کود مي باشد.
ازت ؛ مديريت صحيح مصرف کودهاي ازته يکي از عواملي است که مي تواند در افزايش کميت و بهبود کيفي ميوه بادام نقش مؤثر داشته باشد.
علائم کمبود ازت؛ به صورت رنگ پريدگي و کاهش رشد شاخه ها در اوايل فصل رشد بروز مي نمايد و در نهايت در پاييز برگ ها بزودي پير و زرد شده و زودتر از معمول مي ريزند. تحقيقات نشان داده که يک هکتار باغ بادام حدود يکصد و ده کيلو گرم ازت را از خاک خارج مي کند. که براي جايگزيني اين مقدار ازت به دويست و بيست و پنج تا دويست و هشتاد کيلو گرم ازت خالص نياز است.
ازت از جمله عناصري است که در مراحل اوليه رشد ميوه بادام نقش بسزايي دارد زيرا در اين مرحله حجم پوسته بادام در 2 ماه اول رشد به حد اکثر مقدار خود مي رسد که اين عامل مهمي در توليد ميوه بادام است. با توجه به آهکي بودن خاک هاي تحت کشت بادام حتي الامکان سعي شود از کودهاي اسيدي نظير سولفات آمونيوم و يا از نيترات آمونيوم استفاده شود. بديهي است با مصرف اين کود در دراز مدت از مقدار اسيديته اين گونه خاک ها کاسته شده و حلاليت عناصر غذايي ريز مغذي نظير آهن، روي – منگنز – مس و بر افزايش مي يابد.
مقدار مصرف ازت براي هر درخت بالغ ده ساله نيم کيلو گرم ازت خالص مي باشد که ضروري است مصرف آن با تقسيط در سه نوبت باشد. در نوبت اول بيست و پنج درصد کل ازت پانزده تا بيست روز قبل از گلدهي. در نوبت دوم پنجاه درصد کل ازت هنگام فندقه شدن ميوه حدود سه هفته بعد از ريزش گلبرگ ها و در نوبت سوم بقيه کود ازته بيست روز قبل از برداشت محصول.
فسفر ؛ يکي از دلايل مصرف محصولات آجيلي ، ميزان فسفر در اين گونه مواد خوراکي است. در بادام علايم مشخه خوبي براي کمبود فسفر وجود ندارد و تنها درختاني که شديدا مبتلا به کمبود فسفر باشند در اندازه و برگ و همچنين در طول شاخه ها کاهش رشد نشان مي دهند.
پتاسيم؛ يکي از عناصري است که تاثير به سزايي در افزايش کمي و بهبود کيفي محصولات کشاورزي دارد. علايم کمبود پتاسيم در بادام از اواسط تابستان شروع مي شود و برگ ها رنگ پريده مي شوند. در ضمن اندازه و برگ و رشد شاخه ها نيز کاهش مي يابد در موارد کمبود شديد نوک و حاشيه زير آن در برگ هايي که روي شاخه هاي قويتر هستند نکروزه شده و اين مسئله اغلب موجب مي شود که نوک برگ ها به طرف بالا خم شود. با توجه به اينکه باغداران هرساله تمام يا قسمتي از محصول خود را در اثر سرماي بهاره يا زمستان شديد از دست مي دهند و با توجه به اينکه پتاسيم نقش به سزايي در افزايش مقاومت گياهان نسبت به سرمازدگي دارد ضرورت مصرف کودهاي حاوي پتاسيم براي افزايش عملکرد و کاهش خسارت سرمازدگي بيش از پيش آشکار مي شود.
کلسيم و منزيم ؛ کلسيم يکي از عناصري است که که به مقدار زياد توسط درختان بادام جذب مي شود. کمبود کلسيم معمولا کمتر از خاک هاي آهکي اتفاق مي افتد. ولي چون تحرک کمي دارد اين عنصر محلول پاشي چند باره با کلرو کلسيم در درختان بادام بسيار مفيد و مؤثر مي باشد. علايم کمبود منيزيم به صورت نواحي رنگ پريده در راس حاشيه هاي جانبي برگ ظاهر مي شود و در نهايت يک قسمت سبز رنگ به شکل عدد هشت در قسمت زيري رگبرگ اصلي به وجود مي آيد. و اين برگ هاي زيري زود پير شده و ريزش پيدا مي کنند.
روي – بر ؛ از ميان عناصر ريز مغذي دو عنصر روي و بر اهميت فوق العاده اي در تشکيل و توسعه ميوه در بادام دارند. با محلول پاشي طول عمر تخمک افزايش يافته، گرده افشاني مؤثر طولاني شده و به اين ترتيب در صد تشکيل ميوه افزايش مي يابد.
نقش اصلي بر و روي از فرآيند گرده افشاني و جوانه زدن دانه گرده مي باشد بنابر اين غلظت بهينه اين عنصر در مرحله گرده افشاني درصد تشکيل ميوه را افزايش مي دهد.
در اوايل بهار که دماي خاک پايين است برگ ها ظاهر نشده اند و جذب از خاک صورت نمي گيرد غلظت بهينه اين عناصر در جوانه ها فرآيندهاي تفسيم و توسعه سلولي را تسهيل خواهد نمود.
محلول پاشي پاييزه ازت، بر، روي مؤثرتر از محلول پاشي بهاره است زيرا بعد از برداشت محصول جوانه ها و بافت هاي ذخيره اي به عنوان يک مقصد قوي عمل کرده و اين مواد غذايي ذخيره شده را در سال هاي بعد در اختيار اندام هاي زايشي قرار مي دهند.
کمبود بر در درختان بادام منجر به ريزش برگ ها در شاخه هاي انتهايي و مرگ اين شاخه ها مي شود. صمغ از سطح هاي بادام بيرون مي زند و اين ميوه ها نارس مانده و حوالي خرداد ماه مي ريزند. علايم کمبود بر در درختان بادام در ابتدا به صورت تاخير در باز شدن جوانه هاي گل و جوانه هاي رويشي درخت و يا شاخه ظاهر مي شود که حتي ممکن است باز شدن جوانه ها را تا يک ماه نيز به تاخير بيندازد. کاهش سطح برگ وجود مناطق زرد کم رنگ در طول حاشيه و نوک برگ و موجدار شدن حاشيه برگ ها از ديگر علايم کمبود روي در درختان بادام است که کمبود آن را مي توان با مصرف خاک و يا محلول پاشي با کود هايي نظير روي به راحتي حل کرد. نقل از نشريه آواي سبزجهاد کشاورزي استان شماره 56. نوشته خانم الهام کريمي، کارشناس محصولات زراعي و باغي.
کنسرت
روز 4/8/86 ساعت 15/19 شب بود که بنا بر در خواست فرزندانم در سالن دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان اصفهان روي صندلي پلاستيکي قرار گرفته بودم تا ساعت 8 شب شاهد اجراي کنسرت استاد شجريان باشم. برابر تعارف معمول جامعه سنتي ما ، در اينجا بايد به شماي خواننده بگويم جاي شما خالي بود. ولي از آنجا که قصد ندارم به شما دروغ بگويم چنين حرفي نمي زنم چون هيچ جاي خالي وجود نداشت. ولي چون دوست دارم يکايک شما هم آنجا حضور مي داشتيد و بهره اي و حظي مي برديد ناگزير ديده ها و شنيده هاي خود را براي شما بازگو و باز آفريني مي نمايم تا شما را هم از آنچه ديده و شنيده ام سهيم کرده باشم.
جلو در ورودي به دانشگاه از هر ماشيني 500 تومان مي گرفتند ، براي ورود به سالن، صف طولاني تشکيل شده بود بعد که جلو آمديم مشاهده کردم راهرو باريکي به اندازه عبور يک نفر با لوله هاي داربست درست کرده اند که همه مردم بايد از آن عبور کنند در کنار راهرو باريک چند نفر ايستاده بودند که بليط ها را کنترل مي نمودند ، هرکه کيف داشت آن را به قسمت امانات مي سپرد دوربين عکاسي نبايد به سالن برده مي شد و به خانم ها تذکر رعايت حجاب داده مي شد. وارد سالن کوچکي شديم که با داربست و پارچه چادري درست شده بود و از اين سالن دو ورودي به سالن اصلي داشت که با حروف الفباي انگليسي تقسيم بندي سالن ، آدرس داده شده بود. به نظر مي رسيد که سالن را به سه قسمت تقسيم کرده بودند يک قسمت جلو ، ديگري مياني و قسمت سوم هم آخر سالن. جاي ما در قسمت مياني و نزديک به قسمت جلو بود بهاي بليط ما هر نفر 20000 تومان بود. گفته مي شد بهاي بليط قسمت جلو بيشتر و قسمت آخر کمي کمتر است. بنظر مي رسيد سالن به منظور ورزش ساخته شده و به علت صاف بودن سطح سالن ، چندان مناسب براي تماشاي اجراي نمايش و يا کنسرت نبود. چون هنگام اجراي کنسرت ، سر کساني که جلو نشسته بودند مزاحم ديد پشت سري ها مي شد. براي حل اين معضل يک صفحه نمايش تصوير ، به ابعاد حدود 2 متر در 5/1 متر در قسمت راست سالن نصب کرده بودند که تصاوير را به صورت خيلي بزرگ در آن صفحه مي شد ديد . سالن بسيار بزرگ بود و تخمين زده مي شد بيش از 2000 نفر را در خود جاي داده است.
همراهان من جوان بودند و به اقتضاي سن دقايق قبل از شروع برنامه روي صندلي ها ننشستند بلکه در ميان جمعيت مي گشتند و دوستان ، همکلاسي هاي خود را مي جستند . گفتگو مي نمودند. در همين دقايق گفته شد پسر آقاي شجريان بنام همايون و دختر ايشان بنام مژگان نيز پدر را همراهي مي کنند. پسر تنبک مي نوازد و آواز مي خواند ولي دختر با اينکه در آواز خواني دستي و هنري هم دارد ، به علت ممنوعيت خوانندگي زنان، نمي تواند بخواند و لي طراح گرافيک را به عهده دارد. و قبل از شروع برنامه جوانان دختر و پسر از جاي جاي سالن مي آمدند در کنار دستگاه ضبط و پخش صدا که در ميانه سالن و در قسمت جلو قرار داشت و کمي هم به جايگاه ما نزديک بود تا مژگان خانم شجريان را از نزديک ببينند. از دور دختري را به من نشان دادند و گفتند مژگان است. دختري بودلاغر اندام همانند هزاران دختر ايراني. ولي نامش از آنجا که نامي اصيل ايراني است برايم جالب بود و به انتخاب استاد شجريان بايد آفرين گفت. و مي دانيم مژگان جمع مژه است و به موهاي پلک چشم گفته مي شود. کار مژه علاوه بر زيبايي و زينت دادن چشم ، از چشم هم حفاظت مي کند. مي نويسند تعداد موهاي مژه پلک بالا در انسان يکصد تا يکصد و پنجاه و پلک پاييني هفتاد تا هفتاد و پنج تا است.
سالن دو در ورودي داشت که مردم وارد و راهنماهاي سالن با توجه به شماره بليط ، ميهمانان را راهنمايي مي کردند تا جايگاه خود بنشينند. و من که بيکار نشسته بودم تماشاگر آمدن ، نشستن ، گفتگو و حالت هاي مردم بودم و همانند دوربين فيلمبرداري نگاه ها ، رفتارها ، ظواهر ، تيپ ها ، صحبت ها و … را ضبط مي کردم. که خلاصه اي از ديده ها و شنيده ها و برداشت هاي خود را برايتان شرح مي دهم.
شايد بتوان گفت بين 70 تا 80 درصد جمعيت ، جوانان زير 30 سال بودند و به طور يقين مي توان گفت حدود نيمي از اين جمعيت جوان را دانشجويان تشکيل مي دادند. تک تک افراد بالاي 60 سال هم ديده مي شد. بيش از يک سوم جمعيت را خانم ها تشکيل مي دادند. در آمدن و رفتن و نشستن ، خانم ها و آقايان مختلط بودند. يعني تفکيک جنسيت در آنجا اعمال نشده بود. از لهجه ها و قيافه ها مي شد حدس زد که از جاهاي مختلف آمده اند. چنانچه دختري در نزد ما نشسته بود که از مردم پل دختر خرم آباد و دانشجوي دانشگاه آزاد نجف آباد بود بليط کنسرت تهيه مي کند و زنگ مي زند برادرش هم از پل دختر مي آيد و دونفري به کنسرت آمده بودند.
پوشش ها هم قابل وصف است تقريبا لباس تمام ميهمان ها نو ، پاکيزه و اتو کشيده بود. رنگ لباس ها کمي شاد بود. تقريبا از هر 30 تا 40 نفر مرد يک نفر کراوات زده بود. خانم ها مانتو و شلوار پوشيده بودند و تک تک مانتو هاي با رنگ شاد و گلدار هم در ميان پوشش خانم ها ديده مي شد تقريبا همه مانتوها کوتاه و چسبان بدن بودند. تک تک خانم هاي چادري هم بود. و تک تک پوشش سر خانم ها مقنعه و بقيه روسري و يا شال بود. تقريبا 70 تا 80 تا درصد روسري ها و شال ها به گونه اي پوشيده شده بود که موهاي جلو سر به مقدار کم تا زياد به چشم مي خورد دو طرف گونه ها و گوش ها و زير چانه به خوبي ديده مي شد و بسياري از آنها موهاي جلو سر را رنگ کرده بودند و اغلب آرايش هاي معمول زنانه را داشتند و بعضي ها هم به گونه اي آرايش غليظ نموده بودند. اغلب مردان ريش تراشيده بودند. تک تک مردان ريش به شکل سنتي و مذهبي آن داشتند تعداد قابل توجهي ريش معروف به ريش بزي و يا پرفسوري داشتند که بعضي از اين ريش ها متصل به سبيل و بعضي ها صرفا در حد چانه بود. تک تک پسر ها موهاي سرشان بلند بود ، چهره ها اغلب شاد و خندان بود. خانم هايي که حجاب معمول را رعايت کرده بودند و نيز آنهايي که چادر پوشيده بودند بدون استثنا با مردان خود همراه و کم حرف و اغلب ساکت بودند و هنگام دست زدن ها و ابراز شور و هيجان يا ساکت و آرام بودند و يا خيلي شور و هيجان از خود نشان نمي دادند اينگونه به نظر مي رسيد که يا موسيقي را نمي شناسند و يا لذت زيادي از آن نمي برند بلند حرف نمي زدند و خنده بلند نمي کردند در باره نوازنده ها و خواننده ها و نوع موسيقي به ندرت ابراز نظر مي کردند نگاه هاشان به اطراف کمتر بود ، هنگام راه رفتن بيشتر سر بزير بودند. و خانم هايي که حجابشان خوب نبود خيلي راحت ابراز احساسات مي کردند به اطراف مي نگريستند و نيز هنگام گفتگو و بيان نظرات خود، راحت تر به نظر مي رسيدند و نظرات متفاوت داشتند و در هنگام خنده به راحتي هيجان خنده خود را ابراز مي کردند. چيزي که برايم خيلي خوشايند بود و مرا به آينده اميدوارتر کرد برخورد ميهمان ها با يکديگر بود که توام با محبت ، رعايت ادب ، احترام و متانت بود.
هنگامي که به ريش هاي مردم مي نگريستم و شکل آنها را با صورت ها در ذهن خود بررسي مي نمودم ياد آبراهام ( همان ابراهيم خودمان ) لينکن ( 1865 – 1809 م ) معروف، شانزدهمين رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا ، قهرمان مبارزه با برده داري ، افتادم. مي نويسند و مي گويند و عکس ها هم همين را گواهي مي دهد که آبراهام لينکن مردي لاغر اندام ، بلند قد با گوش هاي بزرگ بود علي رغم محبوبيت اجتماعي، شکل و قيافه جذابي نداشت. روزي دختر خانم 13 ساله اي طي نامه اي به رئيس جمهور مي نويسد : آقاي رئيس جمهور اگر ريشتان را نتراشيد و با صورت داراي ريش ظاهر شويد زيباتر و جذاب تر به نظر خواهيد آمد آنگاه زن ها به شوهرانشان توصيه خواهند نمود به شما راي بدهند. مي گويند آبراهام لينکن بعد از آن ديگر ريشش را نتراشيد و هميشه با صورت داراي مو ظاهر مي شد.
اين جمعيت با پرداخت هزينه نسبتا زياد و پيمودن راه طولاني و صرف وقت چندين ساعته ، در اين محل گرد آمده بودند. براي چه هدف و منظوري؟ بدون شک براي ديدن و تماشاي کنسرت استاد شجريان!!. کنسرت چيست؟ کنسرت concert اصطلاحي است موسيقي و واژه اي است فرانسوي که همراه موضوع هاي مدرنيته به فرهنگ ما راه يافته است و به معني « اجراي قطعه و يا قطعات موسيقيايي در حضور عام » است. من به اقتضاي سن ، دو نظام سياسي و اجتماعي را تجربه و مشاهده کرده ام. قبل از انقلاب کنسرت هاي زيادي اجرا مي شد علاوه بر شهرهاي بزرگ در شهرستان هاي کوچک هم برگزار مي گرديد و بهاي بليط هم پايين بود همچنان که بهاي بليط سينما هم ارزان بود و فقير ترين آدم ها مي توانستند به راحتي هفته اي يک بار سينما بروند. در آن هنگام هم به اقتضاي روز ، جوانان و علاقه مندان به کنسرت ها مي رفتند. از آن همه کنسرت هايي که در آن زمان اجرا شد تنها يکي از آنها در سال 1353 نصيب من شد و بعد از 33 سال دوباره يک کنسرت ديگر در تاريخ فوق ( 4/8/86 ) نصيب من شده است و نمي دانم براي باقي مانده عمر ديگر سهمي دارم يا نه ؟ بد نيست تجربه آن را بازگو و مقايسه اي داشته باشيم.
نيمه هاي مرداد ماه 53 ، شبي به ضرورت در شهرکرد ماندگار شدم و از قضا کنسرتي در اين شهر اجرا مي شد که نام آن را « گاردن پارتي garden party » ( جشن يا ميهماني که درباغ يا فضاي آزاد برگزار مي شود) گذاشته بودند. من به اتفاق يک همشهري ديگر مارکده اي که حدود 7-8 سال از من بزرگتر بود با خريد بليط به اين کنسرت رفتيم. اين کنسرت در فضاي آزاد و در محل باغي در ميانه هاي شهر از ساعت 9 تا 1 بعد از نيمه شب اجرا مي شد. هنرمنداني که برنامه داشتند آقاي صمد عقاب و خانم آزيتا بود. جمعيت خيلي انبوهي نبود حتي صندلي خالي هم وجود داشت. از ريخت لباس ها و بررسي چهره ها مي شد فهميد که ميهمانان اغلب از طبقات پايين اجتماع بودند. ولي از تيپ ها و طبقه متوسط اجتماعي هم در لابلاي جمعيت بويژه در صندلي هاي جلو ديده مي شد که قيافه و لباس هاي شسته رفته تري داشتند و خانم هاي تماشا گر همه شان از اين تيپ و طبقه بودند. . خيلي کم و تک تک خانم در آن پارتي شرکت نموده بود که هم باحجاب و بي حجاب در لابلاي آنها ديده مي شد. جمعيت اغلب جوان بودند. و من که يک جوان حدود 22-23 ساله روستايي بودم مات و مبهوت در ميان جمعيت نشسته بودم خوب يادم هست که گهگاهي بين ميهمانان ابراز نظر مي شد که مثلا فلان ترانه صمد را درخواست کنيم و يا بهمان ترانه خانم آزيتا را درخواست کنيم و من تعجب مي کردم چگونه اينها مي دانند فلاني چه ترانه هايي خوانده است !!؟ و نام همه ي ترانه هاي خوانده شده را مي دانند ؟؟! با اين وصف سوت کور و حتي بدون کوچکترين ابراز احساسات روي صندلي خود نشسته بودم. به هر صورت هريک از خواننده ها يکي دو ترانه نخست به انتخاب خود خواندند و بقيه وقت خود را ترانه هايي که از طرف ميهمانان درخواست مي شد اجرا کردند. ترانه ها همه اش مضامين عشق زميني ، گفتگو هاي عاميانه عشق و عاشقي ، يعني سخنان بين يک زن و مرد عاشق را داشت. موسيقي ريتميک و شاد بود و خواننده ها و نيز نوازنده ها هنگام اجرا اجزا بدن خود را نيز به ضرورت ريتم به عنوان رقص تکان مي دادند و خواننده ها نگاه شان به مردم بود بگونه اي که انسان فکر مي کرد با حاضران گفتگو مي کند بدين جهت يک احساس همدلي و نزديکي بين خواننده و حاضران بوجود آمده بود به همين علت بسياري از جوانان بيشتر وقت کنسرت در جلو و پاي سن مي رقصيدند و همچنين بقيه ميهمانان با دست زدن اجراي ترانه ها را همراه مي شدند در پايان اجراي برنامه هريک از خواننده ها با اصرار حاضران يکي دوتا ترانه ديگر اجرا کردند. به جرئت مي توانم بگويم اغلب حاضران اطلاعات فراگيري نسبت به موسيقي و دستگاه هاي موسيقي نداشتند فقط از نواي خوش موسيقي و صداي دل نشين خواننده ها لذت مي بردند. هنگامي که برنامه به پايان رسيد و مردم بيرون مي رفتند احساس کردم با رضايتمندي مي روند چون بهاي بليط ناچيز بود و خواننده ها هر ترانه اي را که مردم خواسته بودند خوانده بودند به علاوه يک رابطه احساسي ، عاطفي و همدلي بين خواننده و تماشاچي بر قرار بود که سطح و ميزان احساس خوشي و شادي را بالاتر مي برد. اگر اين دو کنسرتي که من ديده و تجربه کرده ام را بخواهيم مقايسه کنيم کنسرت سال 53 مردمي تر ، بي تکلف تر ، ملموس تر ، خود جوش تر ، عاميانه تر ، کوچه بازاري تر ، بي رياتر ، ساده و سطحي تر و خودماني تر بود و کنسرت سال 86 مکلف تر ، رسمي تر ، خشک تر ، فاخر تر ، اشرافي تر ، معنوي تر و دستوري تر به نظر مي رسيد. هيچ يادم نيست چه سازهايي در اين گاردن پارتي نواخته مي شد دليل آن هم اين است که همچنان مانند امروز سازها را بجز سازهاي کرنا و سرنا و دهل نمي شناختم. و اين کوتاهي هاي جامعه و بويژه سيستم آموزشي ما بوده و هست که آموزش موسيقي را تابو مي دانند و آن را در مدارس به فرزندان اين آب و خاک آموزش نمي دهند تا يک جوان هم آلات موسيقي را بشناسد و هم موسيقي را. ولي يادم هست که ويولون بود و آن هم از اين جهت به خاطرم مانده که اولين بار بود مي ديدم سازي را زير چانه خود گذاشته اند و مي نوازند و برايم تازگي داشت. به هر صورت در آن شب تابستان و در هواي خنک و خوش شب هنگام شهرکرد عده اي خوش بودند و شاد و لي من بجاي خوش بودن بيشتر حيران بودم و متفکر. که اطلاعاتي ندارم ، چيزي نمي شناسم و… مي دانيد چرا حيران مانده بودم ؟ علي رغم اينکه استعداد يادگيري خوبي داشتم و مي توانستم در فراگيري درس و علم خوب پيشرفت کنم حدود 12 – 10 سال چوپان بودم و شب و روز در بيابان زندگي مي کردم و مونس و همدم من گوسفندان بودند. و متفکر بودم که چه مي توانم بکنم ، و چه بايد بکنم؟
ولي کنسرت استاد شجريان تفاوت عميقي با گاردن پارتي 33 سال قبل که ، من ديده و تجربه کرده بودم داشت. اول اينکه مضامين اشعار خوانده شده همه اش مضامين عرفاني داشت و از اشعار مولانا ، حافظ ، سعدي و… انتخاب شده بود. موسيقي ريتميک نبود و بسيار ملايم و غير ريتميک بود. خواننده ها و نوازنده ها ، به شکل نشسته و بدون حرکت بدن ، اجراي برنامه کردند و حالت شان عرفاني به نظر مي رسيد. نگاه هاي نوازنده ها و نيز خواننده ها بويژه خود استاد شجريان اغلب به خود و يا به زير بود و به ندرت به مردم مي نگريستند. اجراي برنامه بسيار رسمي و خشک به نظر مي رسيد و آن نزديکي و همدلي که ميهمانان نسبت به اجرا کنندگان و بويژه استاد شجريان ابراز مي نمودند و در قلب يکايک حاضران وجود داشت و موج مي زد و ابراز مي شد حتي يک صدم آن از طرف مقابل ، انعکاس داده نمي شد. به علت ريتميک نبودن موسيقي حاضران نمي توانستند با دست زدن اجرا کنندگان را همراهي کنند با اينکه اين حس همراهي در وجود اغلب حاضران وجود داشت و خواهان بودند. چون هرگاه لحظه اي موسيقي به سمت ريتميک شدن مي رفت مي ديدي شروع به دست زدن مي کردند که به علت تداوم نداشتن ريتم موسيقي دست زدن ها قطع مي شد. و من اين احساس جوانان را خوب در چهره شان مي ديدم ، حس مي کردم و دانستم که جوانان علاقه مندند با دست زدن هم گروه را همراهي نمايند و هم احساس خوشي و شادمان بودن را بالاتر ببرند و تجربه کنند چنانکه در پايان برنامه که به اصرار حاضران ، گروه هنرمندان ناگزير شدند دو تا تصنيف به انتخاب مردم اضافه بر برنامه بخوانند جمعيت حاضر در سالن تمام اشعار و کلمات را يکصدا با استاد شجريان همراهي کردند. بنظر مي رسيد تعداد قابل توجهي از حاضران اطلاعات و آگاهي هايي ، هرچند کم و اندک ، نسبت به موسيقي و دستگاه هاي موسيقي دارند چون در باره هر قطعه اي که اجرا مي شد ابراز نظر شنيده مي شد. برداشت من اين بود که به علت بي توجهي مسئولان امر به موسيقي و هنر، موسيقي ما ، جاي خود را در ميان طبقات اجتماعي بالاترباز کرده و فاخر تر شده است. و اين علي رغم اين بوده و هست که سيستم آموزشي ما موسيقي را آموزش نمي دهد سازها را به دانش آموزان معرفي نمي کند. شدت بي توجهي مسئولان امر به حدي است که، مثل اينکه ، پديده اي همانند موسيقي در روي کره زمين نيست. اين در حالي است که همه اقشار مردم بويژه جوانان روزانه در خانه ، توي ماشين و … از موسيقي استفاده مي کنند و لذت مي برند. و در هر خانه اي که قدم بگذاري وسايل پخش موسيقي موجود است بايد گفت موسيقي هميشه يک نياز رواني انسان بوده و امروز در زندگي ماشيني اين نياز بيشتر احساس مي گردد و با اينکه سيستم آموزشي ما روي خوش به موسيقي نشان نمي دهد و به آساني از کنار اين پديده مهم و فراگير مي گذرد قشر آگاه تر و فرهيخته تر جامعه با اراده خود دنبال آن مي روند ، سرمايه گذاري مي کنند، هزينه مي پردازند ، فرا مي گيرند ، مي شناسند ، گوش مي دهند ، مي نوازند ، و مي آموزانند و اکنون هم با چشم خود مي بينيم با پرداخت هزينه کلان و تحمل زحمات طاقت فرسا در اين محل گرد آمده اند تا اجراي قطعه اي موسيقي را به صورت زنده ببينند و بشنوند. بدون شک اين کنسرت امشب به صورت يک تجربه و خاطره خوش در اذهان اغلب حاضران خواهد ماند. پرسشي دارم که مي خواهم از دست اندر کاران فرهنگي ، اجتماعي هنري جامعه مان بپرسم چرا اين خاطره هاي خوش و به ياد ماندني را گسترده تر و قابل دسترس تر براي همگان نمي کنيم تا افراد بيشتر جامعه مان را در آنها سهيم کنيم؟
ساعت 20/8 رسما برنامه ها آغاز گرديد. قبل از شروع ، صداي خانمي اعلام کرد که در طول اجرا عکس برداري و فيلمبرداري ممنوع است و تلفن هاي همراه را هم خاموش نماييد. دومين توصيه تا حدودي رعايت گرديد و لي از هر 20 تا 30 نفر يکي با تلفن موبايل خود مشغول فيلبرداري و ضبط صدا بود. افراد اجرا کننده کنسرت 7 نفر بودند که به صورت رديفي و کمي هلالي شکل نشسته بودند. نوازنده هاي تار ، ني و بربط در سمت راست استاد و نوازنده هاي تنبک ، کمانچه و دف و دايره در سمت چپ قرار گرفته بودند. استاد شجريان در ميانه نشسته بود همايون شجريان پسر استاد در کنار دست چپ استاد جاي گرفت و تنبک مي نواخت و آواز مي خواند و پدر را همراهي مي نمود. وقتي ايستاده پدر و پسر را ورانداز کردم پدر قدري خميده تر ، شکسته تر ولي پسر راست قامت تر و چند سانتي متري از پدر بلند قد تر بنظر مي رسيد لاغر اندام و مقداري شبيه پدر بود. هنگامي که آواز اجرا مي نمود اگر کسي نگاه نمي کرد و اجرا کننده را نمي ديد مشکل بود که تشخيص بدهيم صداي پدر هست يا پسر ، تفاوت در اين بود که صداي پسر بخاطر جواني پر انرژي تر بنظر مي رسيد. گروه اجرا کننده پوشش معمول خود را نداشتند بلکه لباس هاي خاصي پوشيده بودند که براي من جاي پرسش بود و ندانستم چرا؟. برابر بروشوري که به دست همه دادند سازهايي که نواخته مي شد عبارت بودند از تنبک که توسط همايون شجريان نواخته مي شد ، ني توسط شاهو عندليبي ، کمانچه بوسيله سينا جهان آبادي ، بربط توسط محمدرضا ابراهيمي ، تار توسط مجيد درخشاني ، و دف و دايره توسط حسين رضائي نيا. و قطعه هايي که اجرا شد عبارت بودند از قطعه انتظار ، ساز و آواز ، تصنيف ماهور سرو و چمان ، ساز و آواز ، چهار مضراب دلکش ، ادامه ساز و آواز ، تصنيف ماهور سخن عشق ، قطعه ديدار ، بداهه خواني بر قطعه ديدار ، شور ، تصنيف شور در فراق ، ساز و آواز ، چهار مضراب افشاري رقص پروانه ، ساز و آواز ، تصنيف افشاري باده عشق.
در وسط اجرا حدود يک ساعت به قول خودشان انتراکت و يا همان استراحت خودمان داده شد که ميهمانان جهت استراحت به بيرون رفتند ، از بوفه خريد کردند که داد همه از بالا بودن قيمت اجناس بلند بود. و دوباره برنامه دنبال شد در پايان با اصرار حاضران دو تصنيف فوق برنامه اجرا گرديد. مردم در طول اجراي برنامه ، هنگام آمدن و رفتن ، در پايان هر تصنيف يا قطعه با کف زدن هاي ممتد و سوت زدن هاي جوانان و گاهي با اداي کلمات تحسين بويژه در پايان برنامه ابراز احساسات خود را بيان مي کردند. گروه هنگام آمدن روي صحنه و نيز رفتن ، در کنار سن حاضر و با خم شدن اداي احترام مي نمودند که به نظر مي رسيد خيلي رسمي و خشک بود. در اين هنگام مردم به احترام ، همه از روي صندلي خود بلند مي شدند و با دست زدن هاي ممتد و سوت کشيدن به اداي احترام هنرمندان پاسخ مي دادند من در چشم بعضي اشگ شوق ديدم ولي در رفتار و واکنش گروه هنرمندان بويژه استاد ، شوق چنداني را احساس نکردم. گفته مي شد برنامه ريزي براي اجراي 4 شب بوده که اعلام گرديد دو شب ديگر به برنامه افزوده شده است.
به نظر منِ روستايي ، به قول نويسنده نجف آبادي ، شادروان ابوالقاسم پاينده « بي سواد کمال » کمبود هايي در اين کنسرت وجود داشت که اگر اين کمبود ها به شکلي تامين مي گرديد هيچ زياني به کسي و جايي وارد نمي شد بلکه رضايت خاطر بيشتري فراهم مي آمد. نخست اينکه جايي مناسب نمايش مثل سالن سينما انتخاب مي شد تا مردم اشراف بر اجرا کنندگان داشته باشند چرا اين را مي گويم براي اينکه نوار ها و سي دي هاي اين موسيقي و آوازي که اجرا شد در بازار به وفور مي توان يافت و با توجه به وسايل و دستگاه هاي پخش صوت و تصوير متعدد و موجود در هر خانه ، مي توان در خانه نشست و صداي استريو شده را با کمترين هزينه و بدون زحمت شنيد پس مردم بليط گران قيمت خريده اند و مسافت زيادي را پيموده اند و رنج نشستن روي صندلي پلاستيکي و… را تحمل مي کنند تا استاد را ، سازها را ، نحوه اجرا را و… ببينند و يک رابطه انساني ، يک نگاه عاطفي و انساني بين خداوند صدا و شنونده برقرار گردد و يک تجربه خوش ، يک خاطره به ياد ماندني ، يک افتخاري که ؛ چند ساعتي در حضور و نزديک استاد شجريان بودم ، را بدست آورند. حال در يک سالن با کف صاف اين خواسته ميسر نيست و اين اجحاف به مردم است و از استادي مردمي ، همچون شجريان ، و نيز برنامه ريزان اين کنسرت انتظار مي رفت که به اين مهم توجه مي نمودند. دوم اينکه بهاي بليط به نظر مي رسد غير معقول و غير منطقي بود بدون شک بسياري از مردم مشتاق ديدن کنسرت استاد به خاطر بالا بودن بهاي بليط اين امکان را نخواهند يافت و باز از استاد آواز ايران اين انتظار مي رفت که به اين امر مهم هم توجه مي نمود و مي پرسم چرا بايد به مردم اجحاف کنيم ؟. سوم طرز نگاه استاد بود چه در هنگام اجراي برنامه و چه هنگامي که براي اداي احترام به حاضران در جلو سن حاضر مي شدند اغلب نگاه ها به زير بود چهره ها کمي عبوس ، خشک و بسيار رسمي به نظر مي رسيد چون تقريبا هيچ لبخندي بر لب مشاهده نمي شد هيچ ارتباط چهره به چهره و چشم با چشم برقرار نمي شد . و اين براي من پرسش برانگيز بود که چرا به مردم نگاه نمي کند و با نگاه با مردم ارتباط عاطفي برقرار نمي نمايد و با نگاه توام با لبخند محبت آميز ابراز احساسات خود را بيان نمي کند و با لبخند و تکان دادن دست و ابراز احساسات ، به ابراز احساسات مردم پاسخ نمي دهد؟ به باور من ديدن مردم ، نگاه به مردم ، تماشاي مردم ، تکان دادن دستي به مردم بويژه در چنين جايي که مردم بخاطر ديدار او آمده اند حد اقل پاسخ عاطفي انساني است که بهتر بود ادا مي گرديد. من خودم هرگاه در ميان جمعي قرار مي گيرم نگاه به چهره ها برايم خوشايند است و احساس مي کنم يک رابطه انساني با نگاه ها مي توان برقرار نمود با نگاه مي توان ابراز محبت نمود و … . چهارم اينکه اغلب حاضران جوان بودند جوان اصولا تمايل به موسيقي ريتميک و شاد دارد و با توجه به اينکه در جامعه ما محافل و مجالس شادي بخش و شادي آفرين کم هست و يا حد اقل در دسترس همه نيست اين انتظار از استاد مي رفت که دست کم دو سه تا از آهنگ ها را شاد و ريتميک انتخاب و اجرا مي نمود تا پاسخ حد اقلي به خواسته هاي جوانان داده مي شد مي خواهم بگويم بيشتر برنامه اجرا شده حتي از بسياري از سي دي هاي موجود در بازار هم ملايم تر و غير ريتميک تر بود و به نظر من اين اجحاف و بي توجهي به خواست نسل جوان است که با آن شور و شوق و تحمل هزينه و زحمت در اين محل گرد آمده بود و من در چهره يکايک جوانان مي ديدم اين خواسته را داشتند و به خواسته خود نرسيدند شدت علاقه جوانان به هنرمندان جامعه مان بويژه به استاد شجريان و جايگاه والاي هنري استاد باعث گرديد ، علي رغم اينکه جوانان به خواسته دلخواه خود در اين کنسرت دست نيافتند رنجشي هم از استاد در ذهن آنها ايجاد نگردد و من نسل جوان و تحصيل کرده جامعه مان را بسيار بزرگوار يافتم و ارزيابي کردم اميدوارم ارزيابي من درست باشد. پنجم اينکه از استاد انتظار مي رفت در آغاز و يا پايان برنامه با اداي 4 تا کلمه ، رو در روي حاضران ، مراتب تشکر خود را از اين همه شور و شوق و علاقه نسبت به جمعيت حاضر ابراز نمايد که متاسفانه دستي تکان نداد و کلمه اي نگفت.
محمدعلي شاهسون مارکده 9/8/1386
جلسه آوا ( قسمت دوم )
در جهت نوشتن بر خود سخت نگيريد موضوع ها و نظرات خود را خيلي راحت روي کاغذ بياوريد و نبايد از خودمان اين انتظار را داشته باشيم که بايد مانند فلان نويسنده بنويسيم. نه ما يک عده آدم هستيم روستايي و کم سواد مي خواهيم با همين سوادهاي اندکمان خلاق باشيم و پيشرفت کنيم.
– پيشنهاد مي کنم از خانم هاي روستا درخواست کنيم که در اين زمينه فعال تر باشند چون هم وقت بيشتر و هم ذوق بهتري دارند.
– نشريه آوا از اين پيشنهاد استقبال مي کند و در همين جا از خانم هاي روستا و بويژه از دخترخانم هاي باسواد روستا درخواست مي کنيم با نوشتن مطالب نشريه آوا را ياري کنند.
– از آقاي قاسمي در خواست مي گردد براي هر شماره نشريه يک حديث بنويسد.
– شعرهايي که در آوا چاپ مي شود اغلب پر معني و جالب و زيبايند ولي شعر هاي ترکي را ما معني اش را نمي دانيم بهتر است ترجمه فارسي آن را هم بنويسيد. در ضمن از آقاي عطاء الله شاهسون هم در خواست گردد اشعار بيشتري براي آوا بفرستد.
– اشعار ترکي همه اش از کتاب « حيدر بابايه سلام ) شادروان شهريار است. و براي من بسيار جالب است و من شايد ده بار اين منظومه را خوانده ام. همانند اين است که 50 – 60 سال قبل روستاي ما را توصيف کرده است. و من فکر مي کردم شما معاني آن را مي توانيد بفهميد. از اين بابت پوزش مي خواهم. و در همينجا از جناب آقاي عطاء الله شاهسون درخواست مي نماييم که سروده هاي خود را براي نشريه ارسال تا به اطلاع خوانندگان آوا برسد.
– طي نامه اي، رسما از مديران مدارس و نيز از نهادهاي اجتماعي روستايمان در خواست کنيد که خبرهاي خود را براي چاپ بفرستند.
– متاسفانه مسئولان نهادهاي آموزشي و اجتماعي ما و نيز آنهايي که مدعي سواد وکمال و جايگاه اجتماعي اند سخت محافظه کارند و چنان به ميز و موقعيت هاي خود چسبيده اند که نمي خواهند کسي بگويد بالاي چشمتان ابرو هست. به همين جهت حاضر نيستند قدمي فراتر از موقعيت موجودشان بردارند براي مثال اغلب تحصيل کردگان امشب دعوت بوده اند ولي مي بينيم که نيامده اند. من بر اين باورم که اين عدم استقبال تحصيل کردگان و مدعيان موقعيت هاي اجتماعي نبايد ما را دلسرد کند و بگوييم : آنها که ادعارسان ما هستند در اين ميدان غايب اند و ما چهارتا آدم معمولي چکار مي توانيم بکنيم!؟ اگر اينگونه فکر مي کنيم نادرست است. چرا؟ براي اينکه هر آدمي در اين اجتماع چه باسواد و چه بي سواد، چه ثروتمند و چه نادار، چه داراي مو قعيت اجتماعي و چه آدم معمولي ، نخست يک انسان است و داراي حق، اراده و اختيار. درست و منطقي نيست که دنباله رو ديگران باشيم. ما مي توانيم به گونه اي ديگر بينديشيم و زندگي کنيم. دليل اينکه اغلب ما ها مي خواهيم دنباله رو باشيم و همه همرنگ جماعت باشند و يک جور فکر کنند و يک جور زندگي داشته باشند اين است که فرهنگ ما استبدادي بوده و هميشه شاهي و خاني و يا صاحب نفوذي بالاي سر ما از مردم مي خواسته که آنگونه که او مي خواهد يا مي پسندد، فکر کنند زندگي نمايند و اين در فرهنگ ما شده يک قاعده و براي آن هم ضرب المثل ساخته اند که « اگر خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت باش » که فکري کاملا غلط و نادرست است. درست اين است که هرکه تلاش کند آن باشد که هست و مي خواهد باشد. ياد آوري مي کنم ما در قرن 21 زندگي مي کنيم ، تکنولوژي ارتباطي کره زمين را همانند يک روستا کوچک کرده است پس بهتر است با زمان حرکت کنيم.
– اگر مي خواهيد در نشريه تبليغات چاپ کنيد در متن نباشد بلکه در صفحات اضافي چاپ کنيد.
– مي دانيم روزنامه يک پديده غربي است و حدود 150 سال قبل در زمان ناصرالدين شاه قاجار با تجدد به ايران ما راه يافته است. و اولين روزنامه وقايع اتفاقيه است. و از آن زمان تا کنون صدها روزنامه و مجله در کشور ما بوجود آمده و از ميدان بدر رفته اند فقط نام روزنامه ها و مجله هايي در اذهان تاريخي ما باقي مانده که حرفي براي گفتن داشته اند. و همين امروز مجله هاي رنگي فراواني چاپ مي شود که از آنها به عنوان نشريات زرد ياد مي شود يعني بود و نبودشان چندان تفاوت ندارد. اگر مي خواهيم نشريه مان تاثير گذار باشد بايد محتوايش را پربار کنيم تا به خواننده اش شناخت بدهد ، پنجره جديدي به روي ديد او باز کند ، انديشه ها را منطقي تر کند. با اين اوصاف من با داشتن تبليغات مخالفم.
– من دوست دارم هميشه مطالب انتقادي بنويسم و از آنجايي که جامعه مان انديشه هاي انتقادي را نمي پذيرد نمي توانم. چرا مي خواهم انتقادي بنويسم ؟ من بر اين باورم که وقتي کسي در يک موضوعي مي لنکد نمي تواند همان موضوع را به صورت پند و اندرز به ديگران توصيه کند. ولي متاسفانه از اين گونه آدمها ما در جامعه مان فراوان داريم حال من مي خواهم نقدشان کنم لذا مي بينم تحمل نيست و ممکن است باعث رنجش گردد لذا از نوشتن خود داري مي نمايم.
– دوست عزيز طبيعي است که جامعه روستايي ما انتقاد را بر نمي تابد چون فرهنگ ما يک فرهنگ شفاهي و سنتي است و مردمان ما با روزنامه و مجله و فرهنگ نوشتاري آشنايي چنداني ندارند و ما بايد بدانيم در ميان چنين جامعه اي مي خواهيم قلم بزنيم ، و واکنش هاي آن را هم بايد بر جان خريد. يک تفاوت بين جامعه سنتي و جامعه اي آشنا به علوم امروز هست. در جامعه سنتي آنهايي که بزرگتر و صاحب نفوذ ترند خود را داناتر هم محسوب مي کنند و حق خود مي دانند که همه را نصيحت کنند و اين انتظار را دارند که ديگران به نصيحتشان گوش فرادهند. اين بزرگان در قالب نصيحت نظر و انديشه هاي خود را به ديگران ديکته مي کنند که بعضي جاها هم کميک و خنده دار از آب در مي آيد. چرا؟ چون بسياري از نصيحت کنندگان خود آن نمي کنند که مي گويند به همين جهت مي بينيم با اين همه کتاب هاي پند و اندرز و نصيحت و اين همه موعظه، ما اندر خم يک کوچه ايم و حافظ شيرين سخن اين پديده را چه زيبا بيان کرده است.
واعظان کين جلوه در محراب و منبر مي کنند
چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند.
مشکلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر مي کنند.
از بررسي داده هاي علوم روان شناسي اينگونه مي توان برداشت نمود که با نصيحت صرف نمي شود و نمي توان جامعه اي را هنجار و سالم نمود اگر مي شد حالا ما بايد اخلاقي ترين و اجتماعي ترين ها باشيم. پس بايد گشت و ريشه رفتارهاي نا هنجار را شناخت و در مان کرد و براي درمان ريشه ناهنجاري ها بايد آگاهي ها را بالا برد ، اذهان را منطقي و واقع بين کرد. پس جامعه هاي آشنا به علوم امروز براي نصيحت صرف جايگاه سترگي قائل نمي شوند بلکه باورمند به آگاهي و آگاهي بخشي اند به گونه اي که همه حرفها زده شود ، همه نظرات بيان گردد آنگاه هر يک از مردمان جامعه آزادانه و با اراده و اختيار خود از ميان آن همه نظر و انديشه بهترين و يا تلفيقي از بهترين هايش را برگزينند.
– من هيچ گاه به قصد نوشتن قلم بر دست نگرفته ام چون هميشه احساس مي کنم در اين زمينه توانايي ندارم. ولي مرتب آوا را مي خوانم و برايم جالب است.
– اگر يک تابلو پارچه اي جلو دکان حبيب نصب شود و نوشته شود محل توزيع نشريه آوا خود يک تبليغ خواهد بود.
– من فکر مي کنم حسن آوا مطالب حرف هاي مردم است چون هرکه اين قسمت را مي خواند يک تکاني مي خورد و خود را جمع و جور مي کند که نکند روزي کاستي هاي من هم منعکس شود. بعد از قسمت حرفهاي مردم قسمت زير ذره بين است که آقاي رمضان عرب مي نويسد. اين دو قسمت پر خواننده اند. ولي من نظري دارم که مي خواهم بيان کنم. شمايي که اين قسمت ها را مي نويسيد و تنظيم مي کنيد قبل از نوشتن يک تحقيقي در باره آن مطلب هم بکنيد و پس از اطمينان از صحت و سقمش آنگاه چاپ کنيد. براي مثال آقاي رمضان عرب يک مطلبي راجع به تخليه نخاله هاي ساختماني سرويس بهداشتي مسجد نوشت. مي خواهم بگويم محلي که اين نخاله ها تخليه شدند هيچ ارتباطي با محل ورود آب آشاميدني به پمپ خانه ندارد حال در مقاله زوم شده که آبدار و آبيار و … کجا هستند. اين مقداري نادرست بود که جا داشت نويسنده با دقت و وسواس بيشتري مي نوشت. البته وظيفه هر يک از ماها هست که بخاطر حفظ محيط زيست سعي کنيم چنين اتفاقي نيفتد. يا مثلا در قسمت حرفهاي مردم ، يک قسمتش را آقاي عليرضا عرب در قالب طنز نوشته بود که « شورا گاز آورده و آبدار نفت » اين جالب بود. ولي يک نفر ديگر مثلا گفته بود شورا و دهيار خوابند و نرفته اند ببينند آيا نفت به چاه آمده يا نه. مي خواهم بگويم مگر نفت خبر مي کند که من کي و کجا مي خواهم بيايم. من فکر مي کنم حرفهايي را که مي شنويد و مي خواهيد در قالب حرفهاي مردم چاپ کنيد قدري پيرامون آن تحقيق کنيد و بعد بنويسيد. چون محيط ما کوچک است همه مردم همه خبرها و حرف ها را مي دانند و وقتي در آوا اشاره شود مي دانند که مخاطب کيست.
– يکي از اشکالات ما اين است که حرف هايي که در قسمت حرف هاي مردم چاپ مي شود را خيلي جدي مي گيريم. اين ها همان حرف هايي هستند که مردم به صورت شفاهي در نزد يکديگر بر زبان مي آورند حال بعضي از اين حرف ها اين شانس را مي يابند که سر از توي آوا در مي آورند. حال مي بينيم وقتي مردم اين ها را شفاهي بيان مي کنند چندان واکنش نشان نمي دهيم ولي وقتي چاپ مي شوند ناراحت مي شويم. معمولا حرف هاي مردم را به عنوان يک سخن و مقاله تحقيق شده نمي نگرند بلکه به عنوان يک زنگ خطر و يک هشدار دهنده مي پندارند.
– مي داني چرا اين دوست گرامي از حرف هاي مردم که مربوط به او مي شده رنجيده است؟ چون اين قسمت پر خواننده ترين و تاثير گذار ترين قسمت نشريه آوا است و توي مردم اينگونه جا افتاده که اين جمله ها درست اند و واقعيت دارند.
– ببينيد دوست عزيز مردم در خانه خود مشغول زندگي اند و دوست دارند هميشه آب، برق، گاز و تلفن داشته باشند حال اشکالي پيش مي آيد اولا همه مردم که ريشه اشکال را نمي دانند دوما اشکال هم که زود تر خبر نکرده تا مردم آمادگي لازم را داشته باشند پس برنامه زندگي مردم به هم مي ريزد و آرامش را از خانواده ها مي گيرد و ناراحتي توليد مي کند آنگاه زنگ مي زنند و با توجه به اطلاعات و بينش و فرهنگ خود سخناني را بر زبان مي آورند و هدفشان اين است که زودتر آن کمبود جبران گردد.
– من هم مي پذيرم که همه مردم نمي دانند ريشه مشکل پيش آمده چيست ولي شمايي که اين مطالب را تدوين و تنظيم مي کني و مي نويسي که مي داني؟ خوب آنهايي که چندان با واقعيت مطابقت ندارد ننويس.
– ببين دوست عزيز من مدافع آبدار و يا ديگري نيستم بلکه انتقال دهنده نظرات مردم هستم و نمي گويم آنچه را که انتقال مي دهم همه اش درست است. دوست عزيز؛ بهتر بود شما، بخاطر احترام به مردم ، پس از ختم قائله، يک گزارشي از چگونگي اين رويداد مي نوشتي و در اين گزارش از آنهايي که پيش داوري کرده اند گله مي کردي و از بقيه مردم هم که مشکل را تحمل کرده و چيزي نگفته اند تشکر مي نمودي، آيا چنين کاري را کرده اي؟
در پايان جلسه از حاضران نظرخواهي شد که يک شماره نشريه آوا را چند نفر مي خوانند؟ که اغلب سه تا چهار نفر را عنوان کردند. و با احتساب اينکه هر شماره ميانگين 50 تا 60 نسخه کپي مي گردد تخمين زده شد که نشريه آوا بيش از 200 نفر خواننده دارد. و قرار شد در هر شماره حد اقل تعداد ده شماره در قوچان توزيع گردد. گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده
پاسخ به حرف مردم
در پاسخ به بند چهارم از حرفهاي مردم در خبرنامه شماره 108 آواي مارکده.
نبايد سخن گفت نا ساخته نشايد بريدن نينداخته
تامل کنان در خطا و صواب به از ژاژ خايان حاضر جواب
دوست عزيز اي کاش کمي با تامل و تحقيق ايراد سخن کنيم. از شما عزيزي که اين مطلب را بيان و در خبرنامه آوا به چاپ رسيد خواهش دارم : لطف نماييد و متحمل زحمت شويد و از نحوه لوله کشي گاز ساختمان مخابرات روستايتان ( مارکده ) و فاصله علمک گاز تا لوله گاز را بسنجيد و سري هم به نحوه گاز کشي و فاصله علمک گاز تا لوله گاز خانه بهداشت بزنيد. اگر متوجه شديد که الحمدالله و اگر نه، ما در خدمت شما هستيم براي توضيحات بيشتر. و اما نکته مهم اين است که ندانسته نگوييم و اگر ندانستيم بپرسيم و بگوييم.
عليرضا شاهبندري
لطيفه :
يک نفر آفريقايي و يک نفر ايراني و يک نفر آمريکايي در کلاسي براي آموزش درسي در کنار هم نشسته بودند و قرار بود استاد براي آنها درس بگويد. استاد تصميم گرفت سخنان خود را با خبر روز آغاز کند و گفت : قرار است طبق قانون، توزيع گوشت را جيره بندي کنند! آمريکايي پرسيد: جيره بندي چيه؟! آفريقايي گفت: گوشت چيه؟! و ايراني هم گفت : قانون چيه؟!عيد سعيد قربان و عيد سعيد غدير خم بر همگان مبارکباد