شهرک صنعتي
جلسه اي با همآهنگي دهيار روستاي ياسه چاي ، در تاريخ 1/10/86 ساعت 19 در خانه آقاي ناصر کرمي در روستاي صادق آباد با حضور قرباني بخشدار، حيدري دهيار ياسه چاي، علامي و بهارلو شوراي ياسه چاي، مسعود و محمدعلي شاهسون و محمد عرب اعضا شوراي مارکده، شاهبندري دهيار قوچان، رسول شاهبندري شوراي قوچان، شهرام مرداني از شوراي گرمدره، هرمز کرمي شوراي صادق آباد و سه نفر از معتمدين صادق آباد آقايان علي قلي و مرادعلي ايزدي و ناصر کرمي تشکيل شد. هدف از اين نشست و جلسه مذاکره و صحبت با اعضا شورا و بزرگان روستاي صادق آباد به منظور موافقت با واگذاري و رفع موانع اجتماعي زمين شهرک صنعتي براي 6 روستاي منطقه بود. که پس از بحث و گفتگو دوستان صادق آبادي حاضر در جلسه موافقت نمودند چهل هکتار از زمين هاي صحراي صادق آباد به منظور احداث شهرک صنعتي و نيز مجتمع هاي کشت گلخانه اي اختصاص يابد. که موضوع صورت جلسه و به امضا رسيد. و مقرر گرديد ؛ 1 – شوراي هر روستايي يک نفر را به عنوان نماينده خود تعيين و به شورا و يا هيات مديره شهرک صنعتي معرفي نمايد. 2 – بخشدار محترم سامان با دعوت از کارشناسان ادارات ذيربط و تشکيل جلسه اي و سپس بازديد از محل بررسي هاي کارشناسانه يکجا انجام گيرد.
جاده کشاورزي
جهت پيگيري احداث جاده ميان زمين هاي کشاورزي مقرر شد جلسه اي در تاريخ 4/10/86 راس ساعت 1 بعد از ظهر با حضور کشاورزان قريه در محل مسجد مارکده تشکيل گردد. بدين منظور از تعداد 64 نفر از کشاورزان قريه که بين کوچه 6 دانگي تا کوچه سر حمام زمين داشتند دعوت کتبي به عمل آمد که متاسفانه 7 نفر در جلسه حاضر شدند. که جلسه رسميت نيافت و تصميمي اتخاذ نگرديد. و مقرر گرديد آقاي محمد عرب عضو شورا با مالکان هر سه حبه مذاکره و به صورت سه حبه، سه حبه جاده احداث گردد.
مجمع عمومي فردوس
آگهي دعوت مجمع عمومي نوبت دوم شرکت تعاوني باغداري فردوس طي شماره 11830 مورخه 4/10/86 توسط اداره تعاون صادر شده بود در تاريخ 5/10/86 تعداد 20 نسخه کپي شد و در 20 نقطه روستا در محل هاي تجمع مردم نصب گرديد. اداره تعاون در اين آگهي روز برگزاري مجمع را 12/10/86 ساعت 9 صبح در محل مسجد جامع مارکده اعلام نموده است.
صندوق بيمه اجتماعي
بخشداري سامان طي نامه شماره 3286 مورخ 24/9/86 به استناد نامه شماره 24132/86 مورخ 17/8/86 مدير عامل صندوق بيمه اجتماعي روستائيان و عشاير نوشته است « … مقتضي است به منظور بهره مندي روستائيان از مزاياي صندوق بيمه اجتماعي اطلاع رساني لازم به اهالي محترم روستا معمول گردد لازم به ذکر است با عضويت در آمدن به اين صندوق از مزاياي مستمري پيري ( بازنشستگي ) و مستمري از کار افتادگي کلي ناشي از کار و مستمري بازماندگان برخوردار گرديده و در عين حال بابت حق بيمه پرداختي به صندوق توسط سرپرست خانوار ساليانه بين 540000 ريال و 900000 ريال مي باشد و دو سوم ديگر آن را دولت پرداخت مي نمايد. »
جلسه شوراي اداري شهرستان
جلسه اي به دعوت فرماندار شهرستان شهرکرد در تاريخ 5/10/86 ساعت 30/10 با
حضور مسئولان ادارات و دهياران و بخشداران در سالن اجتماعات فرمانداري تشکيل شد. نخست آقاي هاديان رياست سازمان نيروهاي مسلح، سخناني پيرامون واقعه قدير خم و سپس اهميت امر به معروف و نهي از منکر بيان کرد. آنگاه آقاي ذوالفقاري رئيس اداره ثبت احوال شهرستان شهرکرد گزارشي از عملکرد آن اداره را بيان نمود. که به چند نکته آن در اينجا اشاره مي شود. اداره ثبت و احوال کشور در تاريخ 1297 تاسيس شد و اولين شناسنامه بنام فاطمه ايراني را ثبت نمود. شعبه اين اداره در تاريخ 1305 در شهرکرد تاسيس شد کار اداره ثبت احوال ثبت هويت مردم است از جمله ثبت ولادت ، وفات ، ازدواج، طلاق ، عکس دار کردن شناسنامه ، صدور کارت ملي ، تعويض شناسنامه ، جمع آوري آمار جمعيتي ، آمار ازدواج و طلاق ها. در سال جاري در سطح شهرستان 4137 ولادت و 1360 فوت ثبت شده است. طبق قانون، ولادت نوزادان حد اکثر 15 روز بعد از تولد و تاريخ فوت 10 روز بعد بايد ثبت شود. براي بهتر و به موقع ثبت شدن ولادت ها و فوت ها در روستا، يک نفر رابط لازم داريم که به اتفاق کارکنان خانه بهداشت، ماموران اداره ثبت و احوال را ياري نمايند. که طبق قانون دهيار همکار مامور اداره ثبت و احوال در روستا است. دهياران روستاها طبق قانون موظفند همکاري لازم را با ماموران ثبت و احوال داشته باشند تا ولادت ها و فوت ها در کمترين زمان ثبت گردند. آنگاه آقاي صفري رياست سازمان نهضت سواد آموزي سخناني پيرامون تشکيل و اهداف و کارهاي سازمان بيان و با ارائه آمار و ارقام از تعداد بي سوادان اول انقلاب و اکنون، گفت : اميدواريم هرچه زودتر جشن هاي شکرگزاري پايان بي سوادي را در روستاها برگزار کنيم.
سپس فرماندار نکات زير را تذکر دادند. دهياران موظفند با نهضت سواد آموزي همکاري کنند. دهياران موظفند با ماموران اداره ثبت احوال همکاري کنند. هيچ يک از کانديد هاي انتخاباتي حق استفاده از امکانات دهياري را ندارند با متخلفان سخت برخورد خواهد شد. وظيفه نماينده مجلس قانون گذاري است حقي بر دخالت کردن در کارهاي اجرايي ندارد اگر نماينده اي قول کارهاي اجرايي داد نبايد انتظاري ايجاد شود چون بودجه ها مشخص است و کارها هم مشخص است طبق قانون کسي نمي تواند در روند کارهاي اجرايي دخالت کند. دهيار هر روستا بايد رؤس برنامه هاي 9 ماهه اش را به فرمانداري گزارش نمايد. همچنين شوراها بايد گزارش عملکرد خود را به مردم بدهند. دهياران روستاها بايد آمادگي خود را براي ارائه گزارش به صورت مصاحبه با ماهنامه شهرستان باشند. دهياران بايد پروژه هاي اساسي و اصولي روستاي خود را تدوين و برنامه ريزي بين 1 تا 5 آماده کنند و بفرستند اگر دهياري و شورا کارش را جدي انجام نداد با آنها برخورد جدي و در جمع مردم در مسجد براي مردم بازگو خواهم کرد. من مخالف هر نوع پارتي بازي هستم لذا اگر گزارش و ثابت شود که دهيار و شورايي براي اقوام خود پارتي بازي کرده اند سخت برخورد خواهم کرد.
کتابخانهبه دعوت و همآهنگي آقاي قاسمي گردهمآيي در تاريخ 6/10/86 ساعت 11 صبح با حضور طاهري امام جمعه سامان، قرباني بخشدار سامان، کبيري رئيس آموزش و پرورش سامان، اعضا شوراي اسلامي ، دهيار و جمعي از مردم روستا و دانش آموزان دبيرستان دخترانه قوچان در محل کتابخانه عمومي امام علي مارکده به منظور افتتاح کتابخانه تشکيل شد. نخست آقاي طاهري سخن گفت و ضمن تبريک عيد قدير از تلاش همه دست اندرکاران راه اندازي کتابخانه بويژه آقاي قاسمي تشکر و قدرداني نمود. سپس آقاي قاسمي، امام جماعت روستاي مارکده، ضمن تبريک عيد قدير و تشکر از زحمات کساني که در آماده شدن ساختمان زحمت کشيده اند از کمک و
همکاري آقاي طاهري امام جمعه سامان تشکر و تقدير نمود. آنگاه از تابلو کتابخانه پرده برداري و کتابخانه توسط آقاي طاهري رسما افتتاح گرديد. آقاي قاسمي گزارشي از فعاليت هاي خود ارائه داد و گفت يک ميليون تومان تا کنون هزينه شده است و در خواست داريم يک حساب جاري بدين منظور افتتاح گردد تا مردم کمک هاي خود را واريز نمايند. در پايان آقاي مسعود شاهسون گزارشي از چگونگي کار ساختمان سرويس بهداشتي مسجد و مشکلات آن به طاهري، امام جمعه ارائه داد. گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده
انتخابات شرکت فردوس
در تاريخ 12/10/86 ساعت 10 صبح جلسه نوبت دوم مجمع عمومي شرکت تعاوني فردوس مارکده به دعوت اداره تعاون استان در محل مسجد جامع مارکده تشکيل گرديد. از اداره تعاون، آقايان خدابنده رئيس محترم اداره تعاون شهرستان شهرکرد و مهندس ولي پور کارشناس آن اداره بر اين جلسه نظارت داشتند. نخست اسامي حاضران جلسه ثبت و برگه راي توسط مهندس ولي پور بين افراد توزيع شد. آنگاه آقاي خدابنده دليل دخالت اداره تعاون را در برگزاري مجمع عمومي بدين شرح بيان نمود.
برابر قانون، هر هيات مديره اي هرسال، بايد مجمع عمومي برگزار و تراز مالي خود را به مجمع اعلام و به تصويب برساند، در آن مجمع بازرس اصلي و علي البدل را براي سال مالي بعد انتخاب کند ولي متاسفانه هيات مديره شرکت تعاوني فردوس وظيفه خود را انجام ندادند و بجاي سه سال پنج سال هم در سر کار ماندند و هيچگونه حساب و کتاب ننوشتند و به مجمع عمومي ارائه ندادند اصلا مجمع عمومي برگزار نکردند و با اينکه اداره تعاون چندين فقره درخواست کتبي نمود، حضوري در جلسه و با تنظيم صورت جلسه از آنها درخواست نمود که تراز مالي خود را ارائه دهيد ولي به اداره هم پاسخ ندادند تا اينکه اعتراضات مردم بلند شد و شوراي اسلامي هم پيگيري نمود تا بلکه ارائه حساب و کتاب ها و گزارش مالي و روشن شدن کارهاي هيات مديره به شکل کدخدا منشي حل و فصل و روشن گردد که متاسفانه در اينجا هم پاسخ داده نشد در اين حال اداره تعاون به موجب قانون جهت جلوگيري از اين هرج و مرج وارد صحنه شد و مجمع عمومي برگزار نمود اين استکه اکنون شما بزرگواران در اينجا جمع شده ايد تا هيات مديره جديد را انتخاب نماييد. هيات مديره جديد دو وظيفه مهم دارد يکي اينکه شرکت را به طرز مطلوب اداره کند ديگر اينکه به حساب و کتاب هيات مديره قبلي دقيق و مو به مو رسيدگي نمايد هيات مديره قبلي بايد تمام حساب و کتاب خود را دقيق به هيات مديره جديد ارائه دهند در غير اين صورت اداره تعاون توسط کارشناسان امور حقوقي خود به هيات مديره جديد مشاوره خواهد داد تا بر عليه هيات مديره قبلي در محاکم دادگستري طرح دعوي نمايند و حقوق مردم را پس بگيرند پس کساني که امروز انتخاب خواهند شد وظيفه اي بس خطير دارند اگر در خود يارايي نمي بينند اين مسئوليت را نپذيرند اداره تعاون در اين امر به صورت جدي موضوع را پيگيري خواهد بود.
در اين وقت با انتخاب شفاهي، افراد زير به عنوان هيات رئيسه، انتخاب شدند. محمدعلي شاهسون، محمدابراهيم شاهسون، اکبر عرب فرزند عباسقلي و مسعود شاهسون. سپس اسامي کانديد ها به شرح زير براي ديد و اطلاع حاضران روي تابلو نوشته شد. کانديد هاي هيات مديره: محمود عرب فرزند احمد. علي عرب فرزند عباسقلي. رمضانعلي ( حسن ) عرب فرزند لطفعلي. رمضانعلي شاهسون فرزند لطفعلي. عليرضا ( رجبعلي ) عرب فرزند عليميرزا. عليرضا صميمي فر. ابوطالب عرب. ابراهيم عرب فرزند موسي قلي. رمضان عرب فرزند علي آقا.
کانديد هاي بازرس: صادق عرب فرزند عليميرزا. محمدرضا شاهسون فرزند عبدالوهاب. محمدعلي شاهسون فرزند عبدالکريم.
در اين وقت راي گيري به عمل آمد که نتايج به شرح زير است. عليرضا عرب 38 راي. محمود عرب 33 راي. رمضانعلي عرب 31 راي. ابوطالب عرب 30 راي. رمضان عرب 19 راي. ابراهيم عرب 17 راي. عليرضا صميمي فر 13 راي. رمضانعلي شاهسون 12 راي. علي عرب 11 راي. محمدعلي شاهسون 36 راي. صادق عرب 13 راي. محمدرضا شاهسون 2 راي.
حاضرين در جلسه 52 نفر بود. گزارش از محمدعلي شاهسون 12/10/86
سرعت گير
به دنبال پيگيري هاي شوراي اسلامي مبني بر نصب سرعت گير در خيابان اصلي روستاي مارکده ، بخشداري سامان کپي نامه شماره شماره 56 س مورخ 16/9/86 اداره راهداري سامان را به اين شورا ارسال نموده که با هم مي خوانيم. « … نصب سرعت گير در فصل زمستان به علت بازگشائي و امر عمليات برف روبي مقدور نمي باشد انشاء الله در سال 1387 و پس از پايان بارندگي هاي سال جاري و با مساعد شدن آب و هوا اجراي آن بلا مانع است. مسئول راهداري سامان ، تراکمه».
انتخابات هيات مديريه مؤسسه خيريه
دو جلسه به دعوت مدير عامل جهت انتخاب هيات مديره مؤسسه خيريه حضرت زهرا(س) مارکده تشکيل شد. نخستين آن در منزل آقاي کريم شاهسون بود که به علت اختلاف نظر منجر به تصميم گيري نشد و جلسه دوم در تاريخ 6/10/86 در منزل آقاي اکبر عرب فرزند عباسقلي با حضور 17 نفر به شرح زير تشکيل شد. رمضانعلي شاهسون. محمدرضا شاهسون. عطاء الله شاهسون. سيد ابراهيم حسيني. ابوالقاسم عرب. محمد عرب( لطيف). محمود عرب( احمد). مسعود شاهسون. مهندس غلامعلي عرب. حمزه خسروي. عباس باقري. محمد ابراهيم شاهسون. بهرام عرب (نورالله). اکبر عرب ( عباسقلي). غلامرضا خسروي. مصطفي عرب( اکبر). سيد اسماعيل حسيني. نخست گزارشي از درآمد ها و هزينه هاي مؤسسه به شرح زير به سمع حاضران رسيد.( ارقام به ريال است.)
درآمدها: ماهيانه 196100- ريسه و تابلو 200000 – صندوق خانگي 5570550 – کمک هاي متفرقه 1672750 – تاج گل 10325000 – صندوق اتومبيل 841250 – دريافت وام 10000000 – جمع کل درآمدها؛ 28805750 ريال.
هزينه ها: تاج گل 6200000 – ظروف کرايه 9230000 – تعمير حمام 3677500 – صندوق هاي صدقات 2859000 – متفرقه 6381240 – کمک هاي بلا عوض 2300000 – کمک هاي قرض الحسنه 2000000 – جمع کل هزينه ها 28347740 ريال. مانده 458010 ريال که به حساب پست بانک واريز شد. در پايان راي گيري به عمل آمد که نتايج به شرح زير است. سيد ابراهيم حسيني 13 راي رئيس هيات مديره. مصطفي عرب 13 راي نايب رئيس هيات مديره. کريم شاهسون 13 راي منشي هيات مديره. مسعود شاهسون 12 راي مدير عامل. محمد رضا شاهسون 11 راي مسئول مالي. حمزه خسروي 11 راي عضو علي البدل. حسين شاهسون 11 راي عضو علي البدل. محمود عرب 9 راي بازرس اصلي. سيد اسماعيل حسيني 9 راي بازرس علي البدل. رمضانعلي شاهسون
ضوابط لازم الاجرا
بخشداري سامان طي نامه شماره 3437 مورخ 11/10/86 اطلاعيه شماره 223/29/1/3/1814 اداره نظارت اماکن استان را در ارتباط با کار صنفي عکاسان و فيلمبرداران به اين شورا ارسال نموده که جهت اطلاع عموم در نشريه چاپ مي گردد. 1 – دارندگان پروانه فعاليت مطروحه مجاز به تکثير، خريد و فروش و اجاره و همچنين نمايش نوارها و لوح هاي فشرده فراهم شده تحت هيچ عنوان و شرايطي نمي باشد. 2 – دارندگان اين گونه فعاليت مکلف مي باشند نوار و لوح هاي فشرده فراهم شده را بدون تهيه کپي يا نسخه اضافي به هر شکل و عنوان به سفارش دهنده تحويل نمايند و هرگونه ذخيره اطلاعات در اين خصوص را از حافظه دستگاه هاي خود پاک نمايند. 3 – دارندگان اين قبيل پروانه به استفاده از بخش هايي از فيلم هاي سينمايي ، عکس و تصاوير هنر پيشگان فيلم ( ايراني و خارجي ) يا هر دو افزودني ديگري که داراي حق مالکيت مي باشد در مرحله مونتاژ فيلم هاي تهيه شده در مراسم و مجالس نمي باشند. 4 – بديهي است دارندگان مجوز اين قبيل فعاليت مجاز به استفاده از موسيقي، عکس و تصاوير غير مجاز ، مبتذل و مستهجن نيستند و با متخلفان از اين امر علاوه بر برخورد بر اساس ضوابط و مقررات صنفي بر مبناي قانون نحوه مجازات اشخاص که در امور سمعي و بصري فعاليت غير مجاز مي نمايند برخورد خواهد شد. 5 – دارندگان مجوز هاي فعاليت يادشده نمي توانند بر اساس اين مجوز در ساير فعاليت هاي فرهنگي و هنري و سمعي و بصري فعاليت داشته باشند.
خبرهاي فرهنگي مذهبي
1 – امام جمعه محترم سامان پس از افتتاح کتابخانه در جمع دانش اموزان مدرسه راهنمايي فيض حضور يافتند و به پرسش هاي دانش آموزان پاسخ گفتند و به 4 نفر از دانش آموزان هدايايي به رسم يادبود اهدا شد.
2 – آقاي قرباني بخشدار محترم سامان هنگام بازديد از کتابخانه مبلغ 50 هزار تومان بن به کتابخانه اختصاص دادند.
3 – جلسه شوراي اقامه نماز در تاريخ 8/10/86 با حضور امام جمعه سامان ، رئيس آموزش و پرورش سامان و ائمه جماعات مدارس در محل دفتر امام جعه سامان برگزار گرديد. در اين مراسم امام جمعه گفت: اگر نماز به طور مداوم در مدارس برگزار گردد بسياري از معضلات مدارس و جامعه حل مي شود. آقاي کريمي دبير اقامه نماز استان گفت: مخاطب شناسي چهره به چهره اصلي ترين کار روحاني و معلمان است. آقاي قاسمي ضمن سخناني خواستار؛ 1 – اجراي طرح تشويق معلمان فعال شد. 2 – امکاني در اختيار ائمه جماعت قرار گيرد تا بتواند به تناسب هدايايي اهدا کند. 3 – طرح پرسش و پاسخ ماهيانه در مدارس اجرا شود. 4 – بيرون آوردن اجراي نماز مدارس از وضع و حالت خستگي آور فعلي و تبديل آن به حالت اجرا با شادابي و شادباشي و خواستن. 5 – توجه بيشتر مسئولان به روستاهاي حاشيه زاينده رود. 6 – مديران و معلمان در نماز فعالانه شرکت نمايند تا بتوانند الگوي خوبي براي دانش آموزان باشند.
4 – در پايان جلسه امام جمعه سامان به عنوان پرکارترين امام جمعه و نمونه اعلام شدند و همچنين آقاي قاسمي به عنوان فعال ترين امام جماعت مدارس معرفي گرديد.
5 – با پيگيري هاي امام جمعه سامان مشکل اداري و صدور مجوز لوله کشي گاز مساجد روستاهاي حاشيه زاينده رود حل گرديد.
6 – از همه مردم خوب مارکده ، گرمدره ، قوچان ، مسئولان شهرستان و منطقه که به مناسبت سال روز عيد غدير خم با اينجانب ديدار نمودند تشکر و قدرداني مي نمايم. همچنين از مديريت و دبيران محترم دبيرستان قوچان که در روز عيد غدير نسبت به اينجانب عنايت داشته اند تشکر مي نمايم. سيد رحمان قاسمي
نشريه صادق آباد
به دعوت اعضا شوراي اسلامي روستاي صادق آباد جلسه اي در تاريخ 8/10/86 ساعت 14 در منزل آقاي حسين نوري با حضور اعضا شوراي اسلامي، دهيار و چند نفر ديگر از مردم صادق آباد به اتفاق محمدعلي شاهسون عضو شوراي اسلامي مارکده تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست بررسي راهکار انتشار نشريه اي در روستاي صادق آباد بود. حاضران در جلسه از نبود وسيله اطلاع رساني مناسب در سطح روستا ، نبود وسيله و محلي که جوانان علاقمند بتوانند انديشه هاي خود را ابراز نمايند و نيز نبود وسيله بيان کاستي ها و نبود امکان و وسيله ارزش گذاري و ترويج به مطالعه و کتابخواني گله داشتند و از من خواستند که تجربيات خود را از انتشار نشريه آواي مارکده را براي آنها بازگو نمايم که اين کار انجام شد و من تجربه هاي تلخ و شيرين خود را و نيز همکاري هاي صادقانه ديگر دوستان را که منجر به تداوم انتشار نشريه آواي مارکده شده را براي حاضران بازگو نمودم. جلسه بيش از 2 ساعت به طول انجاميد و در پايان صورت جلسه اي مبني بر ضرورت انتشار نشريه اي محلي در سطح روستاي صادق آباد تنظيم و به امضا حاضران رسيد. در پايان همين جلسه اعضا شوراي اسلامي صادق آباد اعلام نمودند که دهيار روستاي صادق آباد داوطلبانه مسئوليت پيگير کارهاي اداري احداث شهرک صنعتي در زمين صحراي صادق آباد را پذيرفته و انجام خواهد داد. گزارش از ؛ محمدعلي شاهسون مارکده 8/10/86
حرف هاي مردم
1 – گفته مي شود ؛ در ظرف يکي دو ماه گذشته، سه بار کفش هاي آقاي… را از مسجد برده اند و حتي يک بار کفش قرمز زنانه براي او برجاي گذاشته اند. اميد وارم اين گفته ها نادرست باشد. با اين حال مي خواستم بگويم ؛ دوستان ، همشهريان عزيز و گرامي ؛ اگر با کسي بد هستيد، ازش خوشتان نمي آيد ، کينه و يا نفرتي از کسي داريد، اين مسائل را به حريم امن خانه خدا نياوريد ، بياييد مسجد را با اغراض کينه توزانه خود نيالاييم ، بياييد قداست مسجد را پاس بداريم ، و وقتي مي خواهيم پاي در مسجد بگذاريم نخست قلب هايمان را از کينه خالي کنيم و ظرف وجودمان را مالا مال از عشق به خدا و خلق خدا نماييم آنگاه پاي در مسجد بگذاريم.
2 – روز 27/9/86 تعدادي اندک با زمزمه هاي در گوشي، و بعضا با مراجعه به در خانه ها، تشويق و درخواست مي کردند که مردم در جلسه مجمع عمومي فردوس شرکت نکنند. از اين دوستان و همشهريان عزيز مي پرسم؛ تداوم بي برنامگي و لجام گسيختگي مديريت تعاوني فردوس به سود کيست؟
3 – تعدادي مي گويند چون شورا در ساختن مدرسه در محل فعلي اشتباه کرده ، بعد ديوار حائل را براي لاپوشاني اشتباه محل مدرسه در اينجا درست کرد که يک اشتباه ديگر بود و حالا با دعوت از مردم مي خواهند با احداث جاده از وسط زمين ها، روي خطاها و اشتباه هاي خود را بپوشانند. اين بود که مردم هم در جلسه احداث جاده حاضر نشدند و شورا هم نتوانست کاري بکند.
پاسخ شورا : در انتخاب زمين مدرسه نقش شورا ناچيز بود چون محل زمين توسط گروهي از بزرگان و مسئولان روستا که دو سه نفرشان هم شورا بودند انتخاب شد سپس موضوع صورت جلسه و امضا شد و مقرر گرديد توسط دو نفر کارشناس قيمت گذاري گردد که چنين هم شد بعد از اين ، کارهاي اداري اش را شورا پيگيري کرد. ديوار حائل براساس نياز محل، يعني باريک و پرتگاه بودن خيابان، احداث شد نه بخاطر مدرسه، همينگونه که اکنون پيگير هستيم تا بنياد مسکن قسمت انتهايي خيابان اصلي روستا را با ساخت ديوار حائل تعريض و ايمن نمايد. در احداث جاده ميان زمين ها، اعضا شورا همان قدر سود دارند که ديگر مردم، همکاري نکردن با شورا زيانش متوجه همه مردم است.
4 – مي پرسيم حالا چه عجله بود که کتابخانه هول هولي و عجله اي با تعمير نيمه تمام و مرطوب افتتاح گردد؟ مي گذاشتيد کامل تعمير مي شد، خشک مي شد و بعد افتتاح مي کرديد تا مجبور نباشيد کتاب هاي خيس شده را به جاي ديگر انتقال دهيد. به نظر من رد پايي از خود بزرگ جلوه دادن و خودي نشان دادن در اين کار عجله مي توان ديد!؟
5 – فروشنده شرکت تعاوني بازنشسته شده است و بنظر مي رسد شرکت تعاوني و فروشگاه آن، يک دکان و يا سوپرمارکت شخصي و خانوادگي شده باشد و کم کم به صورت ارث و ميراثي در خواهد آمد و در وصيت نامه هم قيد خواهد شد که چگونه تقسيم گردد و يا سهم کدام يک از فرزندان خواهد بود. آيا هيات مديره مي بينند و مي دانند؟ و يا سرشان را زير برف کرده اند؟
6 – به يکي از ميني بوس داران روستايمان گفتم: 17 نفر دانش آموز هست به شهر بن ببريد. که با تعجب گفت: 17 نفر براي يک دستگاه ميني بوس نمي صرفد!!؟؟ از آن روز اين سئوال براي من هست که ظرفيت يک ميني بوس چقدر است؟ يک وقت اين را توي آوا ننويسي؟ چون مي داند چه کسي گفته، آنوقت از دست من دلخور خواهد شد.
7 – تو هنوز ما مردم را نشناختي مطمئن باش که روز 12/10 /86 هم براي انتخابات فردوس نمي آيند ولي بيا و ببين در پشت سر چقدر فلسفه مي بافيم، طرح هاي جور واجور مي دهيم، متاسفانه ما مردمي چند رو هستيم.
8 – دو نفر آقايان صادق عرب و محمدرضا شاهسون براي هيات مديره فردوس کانديد شده بودند ولي روز انتخابات 12/10/86 سر ازکانديد بازرس در آوردند؟! تحقيق کنيد ببينيد چه دست هاي پنهاني در کار بوده؟؟
9 – در دو جلسه انتخابات هيات مديره مؤسسه خيريه حضرت زهرا(س) مارکده حضور داشتم و دقيق به حرف ها، لحن گفتارها، ارائه طريق ها، مانع تراشي ها، تصميم گيري ها و واکنش هاي حاضران جلسه گوش دادم کمرنگ ترين مشخصه در آنها صداقت و پررنگ ترين شاخصه اي که به عيان مي شد ديد و لمسش کرد، حب و بغض ها و تسويه حساب هاي ديرينه بود که در اين دو جمع کوچک خود را نشان مي داد.
10 – من هيچ اميدي ندارم که هيات مديره جديد شرکت تعاوني فردوس بتوانند حساب و کتاب هيات مديره قبلي را رسيدگي و روشن نمايند. نمي خواهم بگويم هيات مديره جديد ضعيف است، نه، بلکه ترکيب خوبي هم انتخاب شده و تبريک هم مي گويم، مي خواهم بگويم هيات مديره قبلي چغندر ناپز هستند.
11 – قديما غذايي که در عروسي ها به مردم مي دادند وليمه مي گفتند. وليمه يک واژه عربي و اسلامي است که به فرهنگ ما راه يافته و معاني زير را براي آن نوشته اند : « ضيافت عروسي، ضيافت شادي، طعام عروسي، مهماني عروسي. مي گويند دادن وليمه مستحب است و بعضي هم آن را واجب مي دانند. نام وليمه بر هر دعوت به شادماني و سرور اطلاق مي گردد ولي بيشتر و مشهور تر در مورد مهماني نکاح اطلاق مي شود. وليمه يکي از سنن اسلام که از مناسک حضرت ابراهيم خليل بلکه از دستورات آسماني براي همه پيغمبران بوده … در اسلام اين سنت سفارش شده و همه ائمه به سنت رسول خدا وليمه مي دادند … وليمه براي پنج مورد داده مي شود. 1- براي عروسي کردن. 2 – براي اولاد پيدا کردن. 3 – براي ختنه نمودن اولاد. 4 – براي خريدن خانه. 5 – براي رفتن و مراجعت از مکه معظمه ». چندي قبل جشن عروسي در روستاي ما انجام مي شود و بچه يتيمي سر سفره وليمه عروسي مي نشيند، غذايي مي خورد و هنگام پرداخت بهاي غذا، چون پول نداشته از اتاق بيرون مي آيد. يکي از افراد عروسي او را دنبال مي کند و بچه يتيم وقتي خود را تحت تعقيب مي بيند فرار مي نمايد. آدم عروسي با پيمودن حدود 400 تا 500 متر او را دستگير و کتک مفصل مي زند. پس از شنيدن اين ماجرا دو نکته مرا تکان داد. 1 – فراموشي اخلاق حسنه وليمه دادن و تبديل شدن جشن هاي عروسي به رستوران که بايد غذا بخوري و در ازائه آن پول بدهي و اگر چنين نکني تعقيبت مي کنند و کتکت مي زنند!؟ 2 – اينکه تعقيب کننده و کتک زننده بچه يتيم وليمه خورده، يک نفر از فعالان گروه دار… هاي روستاي ما است که سالها ادعاي الگو بودن براي جوانان و نوجوانان روستا داشته اند!!؟؟
سيب زميني و گوجه فرنگي
در مزرعه تحقيقاتي دانشگاه آزاد اسلامي شهرکرد يک بوته گوجه فرنگي را روي بوته سيب زميني پيوند زده اند و پس از دو ماه داشت و نگهداري گياه داراي دو محصول ، نيمي از بوته سيب زميني و نيمي ديگر گوجه فرنگي بوده است. آقاي مهرداد عطايي کچويي عضو هيات علمي دانشگاه آزاد هر دو محصول را با کيفيت خوانده و گفته؛ « پيوند هاي مجاورتي و زميني ، موفق تر از بوته هاي ديگر است و در محل پيوند يک لايه بافت چوبي پنبه اي مقاوم تشکيل مي شود. بهبود کيفيت محصول ، افزايش توليد ، صرفه جويي در مصرف آب ، برداشت بيشتر از واحد سطح از ويژگي هاي استفاده از اين نوع پيوند است »
منبع : ماهنامه فرمانداري شهرستان شهرکرد با نام شهرستان شماره 4 آذر 86.
دوست انسان
دوستي را مي شناسم که دست يابي بدان آسان است، براي همگان مفيد و سودمند است ، نقش آموزگار را دارد و برايگان اندوخته هاي خود را در اختيار ما مي گذارد ، هيچگاه از دست کسي آزرده خاطر نمي شود هميشه و در همه وقت آماده است که سودش به ما برسد فقط لازم است که ما اراده کنيم هرچند که به اين دوست مراجعه کنيم و بقول خودمان سروقتش برويم و ازش راهنمايي بگيريم خسته نمي شود و با چهره گشاده، باز ما را پذيرا خواهد شد و دانسته هاي خود را در اختيار ما قرار خواهد داد و اگر ما هم از او خسته شويم و چند روزي سراغش نرويم قهر نمي کند و دلخور نمي شود. از اين دوست هرچه که به پرسيم با ملايمت پاسخ مي دهد اين دوست گرامي براي دادن اطلاعات و آگاهي به ما منتي نمي گذارد ، هيچگاه ما را سرزنش نمي کند افاده و تکبر ندارد و معلومات خود را به رخ ما نمي کشد. هر يک از ما با انس و الفت با اين دوست مي توانيم به دانايي برسيم و در کنار آن ارامش رواني خود را باز يابيم و خوشبختي را در آغوش بکشيم خواننده گرامي آيا مي تواني نام اين دوست را حدس بزني؟ بله درست حدس زده اي. اين دوست کتاب است.
يکي از بزرگان قرن 14 ميلادي ايتاليا توصيف جالبي از دوستي کتاب دارد که با هم مي خوانيم « گروهي دوستان جاني و يکرنگ دارم که شب و روز خويش را با آنها مي گذرانم. دوستان من همه از نام آوران جهانند که قرن ها و زمان ها را در هم پيچيده ، فاصله هاي دنيا را از ميان برداشته تا به خانه من رسيده و در خانه چشمم جاي گرفته اند. هر وقت بخواهم به ديدن آنها مي روم و هر جا بروم آنها را به همراه خود مي برم. به قدري خوش محضر و شيرين زبانند که هيچکس از صحبتشان سير نمي شود. به زبان طبيعت سخن مي گويند و اسرار حيات را آشکار مي کنند. زمان و مکان را از پيش برداشته مرا با مردمان قرن هاي گذشته الفت مي دهند. از روزگاران باستان داستان ها مي گويند و از سرنوشت انسان رازها فرو مي خوانند. تجربه هاي گذشتگان را در اختيار من قرار مي دهند تا من چگونگي زندگي ام را به راحتي انتخاب کنم. وقتي غمگين مي شوم آتش غمم را به آب حکمت فرو مي نشانند. سخنان شيرين و نکته هاي نمکين مي گويند تا خرم و مسرور شوم. راه سعادت را به من نشان مي دهند و براي پيمودن آن از راهنمايي دريغ نمي کنند. نمي توانم بگويم که از مصاحبتشان چه سودها مي برم که زبانم از شمار آن ناتوان است. با وجود همه اين ها دوستان با وفا و مهربانم در مقابل محبت هاي خود از من تمنايي ندارند. و براي خدمت هاي خود پاداشي نمي خواهند. مگر اين که آنها را در اتاقي خلوت دور از دسترس ديگران جاي دهم و اين هم بخاطر من است که بتوانم با فراغت تمام از مصاحبت شان بهره مند شوم » اين توصيف را يک نفر در 5 قرن قبل نموده است زماني که دستگاه چاپ نبوده و توليد کتاب به سختي انجام مي شده است.علوم هنوز گسترش نيافته بود و بشر به اندازه امروز بهره و نتيجه اي از علوم نگرفته بود حال ما فرزندان قرن 21 که شاهد پيشرفت شگفت انگيز علوم امروز هستيم انصاف حکم مي کند که چه توصيفي از کتاب داشته باشيم؟ بياييد ما مارکده اي ها قدري با خودمان رو راست باشيم و هريک در خلوت خود به اين پرسش ها پاسخ درست و دقيق بدهيم ؛
هر يک از ما چه مقدار دغدغه خريد کتاب و خواندن کتاب داريم؟ آيا خريد کتاب در سبد هزينه هاي زندگي مان جايي دارد؟ توي خانه هايمان قسفه براي چيدن ظروف چيني، عکس، و ديگر لوازم تزئيني داريم ولي وجدانا کداممان جايي براي جا دادن کتاب هايمان درست کرده و يا در نظر گرفته ايم؟ و اصلا با مقوله کتاب چه مقدار آشنايي داريم؟ چند درصد از عمرمان را صرف مطالعه مي کنيم؟ اصلا احساس نياز به مطالعه مي کنيم؟ باز يکي از بزرگان جهان گفته : « اتاق بدون کتاب مانند جسم بدون روح است» آيا شما اين گفته را قبول داريد؟ انسان موجودي است اجتماعي و از تنهايي مي گريزد دوست دارد با دوستان معاشرت داشته باشد گفتگو نمايد بدون ترديد کتاب براي انسان بهترين دوست و مونس است زيرا مصاحبت با کتاب، ما را از محيط عامي ، عادي ، و نازل طبقات پايين اجتماعي دور و با انسان هاي بزرگ و افکار و انديشه هاي عالي همنشين مي کند و اين عين سعادت است. محمدعلي شاهسون 24/9/86
تورم چيست؟
اين روزها بسياري لغت تورم را مي شنويم و خبر افزايش يا کنترل آن را مي خوانيم و مي شنويم و آن چيزي که لمس مي کنيم افزايش قيمت ها و کاهش قدرت خريد مردم حتي در تامين نيازهاي اوليه هستيم. اما به راستي تورم چيست؟و به چه دلايلي ايجاد مي شود؟ ما قصد نداريم مفاهيم اقتصادي تورم را در اين نوشته تحليل کنيم بلکه مي خواهيم با گذري مختصر بر دلايل آن شرايط ايجاد تورم و راه هاي کنترل آن را آشنا شويم. اولين نشانه هاي تورم افزايش بدون زمينه و ناگهاني و زياد قيمت کالاهاست. مثلا اجناس يک فروشگاه در طول يک هفته 2 بار افزايش قيمت مي يابد. چرا؟ تزريق پول به ساختار اقتصادي جامعه بدون توجه به موارد مصرف آن نخستين عامل تورم است. يعني اينکه مقدار پولي که در دست مردم است به شدت افزايش مي يابد و به اين ترتيب تقاضا براي خريد افزايش و در عدم تعادل عرضه و تقاضا قيمت ها بالا مي رود. اما گاه اين سئوال مطرح مي شود که چرا در شرايطي که کالاها به وفور موجود مي باشد بازهم قيمت ها بالا و توان خريد مردم پايين است؟ پاسخ اينجاست که که لوازم اوليه و قيمت خدمات انجام شده بر اين کالا نيز در کارخانه توليد کننده بالا رفته است. و توليد کننده چاره اي جز افزايش قيمت ندارد. مثلا پنير را در نظر بگيريد. قيمت شير ، دستمزد کارگر و هزينه آب و برق بالا رفته است. اما دولت در دستورات خود قيمت را همان قيمت اعلام مي کند. در اين شرايط توليد کننده دچار ضرر خواهد شد يا در بسته بندي خود تغيير ايجاد مي کند مثلا پنير 500 گرمي را 470 گرم بسته بندي مي کند و به قيمت قبل مي فروشد يا راهکارهاي ديگر. اما نکته مهم اين است که 95 درصد چرخه اقتصادي از تورم و شرايط نا پايدار آسيب مي بيند. مثلا ما بسياري اوقات فکر مي کنيم مغازه دار محل از افزايش قيمت ها سود مي برد در حاليکه اينگونه نيست. افزايش قيمت ها باعث مي شود. مغازه دار محل سرمايه بيشتري در کار بگذارد چون نياز دارد جهت تهيه اين اجناس پول بيشتري بپردازد از طرفي با کاهش قدرت خريد مردم ميزان خريد کاهش و در نتيجه سود حاصله از فروش نيز کاهش مي يابد. همچنين با اين کاهش بسياري مجبور مي شوند نسيه خريد کنند. اين نسيه باعث مي گردد ميزان سرمايه سرگردان نيز افزايش يابد يا به قول معروف پولي که از اين مغازه دار در دست مردم است بالا رود و قدرت فعاليت اقتصادي را کاهش دهد. پس تورم براي کسبه نيز خيلي خوشايند نيست. تورم اثر رواني فوق العاده اي هم دارد. و آن اين است که باعث عدم پايداري در برنامه ريزي و رشد مي گردد عدم برنامه ريزي و عدم پايداري باعث هدايت سرمايه ها به سمت بازارهايي مي گردد که به سرعت و سريعتر از بخش هاي ديگر قابل تبديل است. مثل ارز، سکه و مسکن. دليل اينکه کالا در ايران تورم بيشتري دارند اين موضوع است که سرمايه هاي سرگردان به اين سو هدايت مي شود. و هدف از خريد آنها سرمايه گذاري است. نه استفاده و مصرف. در کنار اين هدايت انحرافي سرمايه هاي کمتري به بخش هاي توليدي هدايت مي شود. و به نسبت آن کاهش اشتغال و افزايش بيکاري حاصل مي شود. اما در اين ميان واسطه گران و دلالاني که با رانت اطلاعاتي مي توانند پيش بيني بازار کنند با خريد هاي يک شبه و تغييرات بازار به سودهاي کلاني مي رسند. و اينجاست که ثروت در مقابل کار ايجاد نمي شود و به طبع آن انگيزه توليد کاسته و نتيجه آن فقر و فاصله طبقاتي هرچه بيشتر در جامعه است.
مهدي عرب 13/9/86
زيبايي در بستر انتقاد!
روز 4 آبانماه راس ساعت 5:30 به طرف اصفهان و به مقصد دانشگاه آزاد اسلامي خوراسگان به راه افتاديم تا از نزديک شاهد کنسرت استاد آواز ايران باشيم. در راه همه ي فکرم به استاد بود و اين که چه قطعاتي را مي خواهد اجرا کند. خوشحال بودم که توانستم براي اولين بار و يا شايد آخرين بار شاهد اجراي زنده استاد شجريان به همراه فرزند برنا و خوش صداي ايشان، همايون، باشم. پس از چند توقف و پرسيدن محل کنسرت به محل مستقر رسيديم و با صف بسيار طولاني افراد که براي گرفتن بليط از قبل خريداري شده خود ايستاده بودند برخورديم. در جلوي درب ورود به دانشگاه ماموراني با گرفتن ميلغي ظاهرا براي پارکينگ، ماشين ها را هدايت مي کردند. با اندکي پياده روي وقتي به نزديکي سالن اجرا رسيديم. در کنار سالن اجراي کنسرت فضاي موقتي را توسط اسکلت فلزي و پوشش پلاستيکي ايجاد کرده بودند و ابتداي آن افرادي براي ديدن بليط ها و نظارت بر روي ورود افراد به سالن مشغول به کار بودند. با در دست داشتن بليط وارد راهرو شديم. از درون اين راهرو دو درب به سالن اجرا باز مي شد تا جمعيت کثيري که انجا بودند راحت تر بتوانند رفت و آمد کنند. باگرفتن بروشور مصور به عکس استاد و حاوي معرفي اعضاي گروه و برنامه ها، وارد سالن اجرا شديم. سالن شبيه به يک سالن ورزشي و يا يک سوله بود. همراه با صندلي هاي پلاستيکي که براي نظم بيشتر آنها را به هم چسبانده بودند. آن چه ديده مي شد حاکي از محيطي نامناسب براي اجراي کنسرت بود. دست اندرکاران مشغول راهنمايي مردم براي نشستن با توجه به بهاي بليط آن ها(15-20-25هزار توماني) و با توجه به شماره صندلي ان ها بودند. حضار در سالن که از شهرستان هاي اطراف و بعضا از نقاط ديگر کشور آمده بودند اغلب شيک پوش و بعضا کراوات زده و گل به دست مشتاق شروع کنسرت در جاي خود قرار گرفته بودند. در سمت راست سن اسکوبردي براي ديد بهتر تماشاگران نصب شده بود. آرايش پشت و روي سن با کنسرت تابستان 86 استاد در تهران تفاوتي نکرده بود. با اين که مربوط به شهر اصفهان و يا حتي همان تهران نمي شد اما زيبايي خاصي را نمايانگر بود. در ميان سالن و بين تماشاگران، مرکز کنترل صدا و دوربين اصلي قرار داشت و افراد مسئول در انجا حضور داشتند از جمله مژگان شجريان دختر استاد که طراحي گرافيکي را بر عهده داشت و ريموند موسسيان صدا بردار و مسئول ضبط ديجيتالي کنسرت.
پس از تاخير حدودا نيم ساعته و عرض خوش امد گويي توسط مژگان شجريان و تذکراتي مبني بر رعايت سکوت و خاموش کردن گوشي هاي موبايل و عدم هرگونه عکسبرداري يا فيلم برداري استاد شجريان به همراه گروه «آوا» با همراه دست زدن هاي پر شوق حاضران روي سن آمدند و پس از اداي احترام و در ميان تشويق هاي مردم بر جاي خود نشستند. اين کنسرت استاد شجريان همانند تهران به همراه گروه اوا بود با اين تفاوت که دو نفر از اعضاي گروه (سعيد فرجپوري: کمانچه و محمد فيروزي: عود) حضور نداشتند و ساز ني هم در اين کنسرت اضافه شده بود. اعضاي اين گروه جديد به صورت زير بود:
محمد رضا شجريان(آواز)- همايون شجريان(تنبک و آواز)- مجيد درخشاني(تار و سرپرست گروه)- محمد رضا ابراهيمي(عود)- سينا جهان ابادي(کمانچه)- شاهو عندليبي(ني)- حسين رضايي نيا(دف و دايره).
کنسرت در دو بخش اجرا مي شد. بخش اول-سخن عشق- در دستگاه ماهور و بخش دوم-غوغاي عشق بازان- در دستگاه شور و افشاري که به نظر من دو دستگاه زيبا و مرتبطي انتخاب شده بود.
چون بخش دوم کنسرت(غوغاي عشق بازان) تابستان 86 به صورت کاست به بازار عرضه شده بود و در کنار آن قبلا با يکي از کارهاي اقاي جهان آبادي آشنا بودم حدس مي زدم(و در ميان اجرا برايم آشکار شد) که کيفيت کار آقاي جهان آبادي به زيبايي استاد فرجپوري نيست و تفاوت کار اين دو را مي شد حس کرد. در مورد عود هم اين مطلب بيراهه نمي رفت و تقريبا درست بود و به نظر من از اين رو بود که ساز ني که توسط شاهو عندليبي نواخته مي شود در گروه گنجانده شده بود که اين تفاوت را کمرنگ کند. اما به هر حال همه نوازندگان قطعات را به زيبايي و به طرز شگرفي اجرا مي کردند.
بخش اول کنسرت«سخن عشق-ماهور» با قطعه ي انتظار ساخته ي مجيد درخشاني شروع شد و بعد از آن ساز و اواز استاد روي غزل هاي مولانا اجرا شد. سپس با شروعي زيبا و استادانه تصنيف سرو چمان –ساخته محمدرضا شجريان- روي غزل حافظ شروع شد. آن جا بود که براي اولين بار همايون با صداي جوان خود لب بر آواز گشود:
سرو چمان من چرا ميل چمن نمي کند همدم گل نمي شود ياد سمن نمي کند
در ادامه استاد به اجراي قطعات ساز و آواز«غزل مولانا»-چهار مضراب دلکش ساخته ي مجيد درخشاني و ادامه ساز و آواز پرداخت. در اين قطعات استاد با تحريرهاي زيبا و هنرمندانه خود نظر همگان را جلب کرده بود. و درپايان در يک تصنيف بسيار زيبا ساخته ي استاد شجريان پدر و پسر زيبايي قابل تحسيني را آفريدند: سخن عشق تو بي انکه برآيد به زبانـم
رنگ رخسـاره خبر مي دهد از حال نهانم
گاه گــويم کـه بنالـم ز پريشــاني حالــم
باز گويم که عيان است چه حاجت به بيانم
پس از بخش اول انتراکت نيم ساعته اي براي استراحت تماشاگران و هنرمندان در نظر گرفته شد. در اين ميان در سالن اجرا مصاحبه گران باشگاه خبرنگاران جوان مشغول به جمع اوري نظرات بودند. دوستم که مرا در اين کنسرت همراهي کرده بود ان جا رفت و درخواست کرد تا از او هم نظر خواهي بشود. مصاحبه کننده نگاهي به او کرد و با گفتن جمله ي لباست مناسب نيست به طرف شخص ديگري رفت.! من در عين تعجب جز شلوار جين ساده اي که همه مي پوشند يک تکپوش که نيمي از آن در زير يک پليور مخفي شده بود چيز خاصي نديدم. وقتي در کار خبرنگاران دقت کردم تنها با کهن سالاني که داراي ريش و يا ته ريشي بودند مصاحبه مي کرد که مي توان دريافت از نظر شيک پوشي نسبت به بقيه هيچ جايگاه خاصي نداشتند.!!! آنچه در بخش اول به چشم مي خورد يکي تصنيف هاي ماهور سرو چمان و سخن عشق و چهارمضراب دلکش بود که زيبايي خاصي را به نمايش گذاشتند و دوم اين که در بخش هاي اوج صداي خواننده به دليل سن نسبتا بالاي استاد و نداشتن توان سابق بيشتر صداي همايون شجريان شنيده مي شد که با صداي زيبا، جوان و گستاخ خود به زيبايي پدر مي خواند و به تصانيف جلوه خاصي مي داد. بخش دوم کنسرت (غوغاي عشقبازان- شور و افشاري) با قطعه ي ديدار ساخته ي سعيد فرجپوري شروع شد. و بعد از آن قطعه ي آرام و زيباي بداهه خواني بر قطعه ي ديدار با غزل سعدي زيبايي خاصي داشت: من چـرا دل به تو دادم که دلـم مي شـکني
يا چه کـردم که نگـه باز به مـن مي نکــني
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ راست
تـا نگـوينـد رقيـبان کـه تـو منـظـور مــني
و در ادامه قطعه پنج ضربي به همراه آواز ديلمان که روي ابيات زيباي حافظ و غزلي از سعدي و با صداي همايون شجريان بود:
چشـم رضا و مرحمــت بر همــه باز مي کني
چون که به بخت ما رسد اين همه ناز مي کني
اي کـه نيازمــوده اي صــورت حــال بيدلان
عشــق حقيقـي است اگـر حمل مجاز مي کني
سپس تصنيف شور در فراق از محمد رضا شجريان و ساز و آواز روي دو غزل سعدي سپس چهار مضراب زيباي افشاري رقص پروانه از سعيد فرجپوري و در ادامه سازوآواز و تصنيف افشاري باده عشق اثر محمدرضا شجريان روي غزل هاي سعدي.
در بخش دوم هم قطعات زيبا و ماهرانه اي چون بداهه خواني و قطعه پنج ضربي- چهار مضراب افشاري و تصنيف در فراق جلوه خاصي داشت. پس از پايان بخش دوم با درخاست مکرر حاضران ابتدا تصنيف شاد و ضربي ساقيا و سپس تصنيف مرغ سحر با همراهي هماهنگ تماشاگران به صورت افتخاري اجرا شد. و پس از آن در ميان دست زدن هاي تماشاگران استاد همراه با گروه در جلوي سن با تعظيم و بلند کردن دست براي تماشاگران صحنه را ترک گفتند.
و اما در نقد اين کنسرت دو مقاله با نام هاي«کنسرت» و «استاد آواز ايران در نصف جهان» در شماره هاي پيشين آوا چاپ شد که جاي بحث دارد:
آنچه در اين دو مقاله به جا و صحيح مي باشد و همان طور که در اين مقاله نيز اشاره شد سالن نامناسب است که جاي انتقاد براي اين کنسرت باقي گذاشت و ديگر اين که بهاي بالاي بليط ها. که البته به نظر من مورد دوم زياد جاي نقد ندارد. کافي است که چشم خود را باز کنيم و ببينيم که در روي سرزميني هستيم ثروتمند در عين حال که مردمي نسبتا فقير هستيم يعني کشوري ثروتمند با مردمي فقير؟!!! حال آن که رقم سهم من، شما و تک تک مردم از ثروت کشور نه تنها از هزار ها بالاتر است بلکه به ميليون ها ميرسد و ما چيزي از ان را مشاهده نمي کنيم. اين بدان مي ماند که مثلا فردي يک صندوق طلا و در کنارش 10 هزار تومان پول را گم کند و بعد گله و شکايت کند که 10هزار تومان از من دزديده شده! و به نظر من اين مقدار پولي که استاد و گروهش در اين کنسرت اضافه گرفتند را در مقابل کار زيبايي که عرضه کردند مي توان ناديده گرفت اما آن پول را با ازاي کدام خدمت بزرگ ناديده بگيريم…؟!!
قسمت ديگري از مقاله به مقايسه اين کنسرت با يک گاردن پارتي در ساليان دراز قبل اشاره شده که به صراحت مي توان گفت اين مقايسه از ريشه نادرست مي باشد. در اين مقايسه و ياد اوري خاطره آن پارتي، منتقد منتظر موسيقي ريتميک و حرکت هاي بدن(که با اين مقايسه احتمالا همان رقص در ريتم هاي شاد باشد) در هنگام خواندن را از استاد شجريان دارد! مي توان گفت که بيش از 95% مردمي که انجا بودند شجريان سبک ايشان را و کارهاي قبلي او را مي شناختند و با آن آشنايي داشتند و به خاطر موسيقي نسبتا آرام او را دوست داشتند و انتظاري از ريتميک بودن نداشتند و در کل زيبايي کار شجريان و محبوبيتش به خاطر سبک آرام و دلپذير ايشان است و کسي از او انتظار ريتميک خواندن را ندارد. خوشبختانه(!) خوانندگان و نوازندگان موسيقي ريتميک و پاپ در کشور ما زياد مي باشند و مردمي که به آن موسيقي علاقه مندند مي توانند در کنسرت هاي پاپ شرکت کنند. پس با وجود اين کنسرت ها و جشنها که در همه شهر ها و حتي در سال چند بار و در مکان هاي مناسب اجرا مي شوند کسي که به کنسرت شجريان مي رود انتظاري از آن موسيقي که منتقد انتظار داشت را ندارد.
شعر هايي که شجريان در اين کنسرت انتخاب کرده بود اکثر از سعدي بود و فقط چند مورد از حافظ و مولانا بود و مي دانيم سعدي عاشقانه مي سرايد و نه عارفانه اين کنسرت شجريان نسبت به کارهاي قبلي عاشقانه تر بوده و به نظر من اين سخن که قطعات را عارفانه اجرا کرد اشتباه است. البته وقتي کنسرت شجريان با گاردن پارتي مقايسه مي شود انتظاري جز اين نيست که اگر تصنيف و يا حتي آوازي که حتي مصداق کاملي از عشق زميني است وقتي ريتميک و براي رقص نباشد خوب حتما عارفانه است ولي انچه من در اين کنسرت حس کردم نه تنها غزل هاي حافظ و سعدي که عاشقانه بودند بلکه حتي قطعه ساقيا که روي شعر مولانا(شاعر عرفان سرا) بود هم شجريان آنرا چنان اجرا کرد که بو و حسي کاملا عاشقانه داشت و مضمون عشق زميني را نمايانگر بود.
در يک جمع بندي کلي مي توان گفت که منتقد کنسرت را کاملا اشتباه رفته بود و اين طور که معلوم است موسيقي مورد علاقه ايشان هم موسيقي ريتميک است. به همين دليل کاستي هاي کوچکي چون قيمت بالاي بليط و يا سخن نگفتن استاد و يا نخنديدن شجريان و دست تکان ندادن ايشان(که مطلقا به اشتباه بيان شده) را به خوبي مي بيند اما زيبايي و بزرگي و شگرفي پر شور کار را ناديده گرفته و کوچکترين سخني از ان نگفته است. و در آخر بايد گفت اين نقد ها در اين جا و مخصوصا چاپ آن در اين نشريه ها کار نادرستي است و اين گونه مقالات از کساني چون شجريان بايد در جايي انتشار يابد که انتقاد شونده -استاد شجريان- بتواد آنرا بررسي و پاسخ دهد. چاپ مقاله تند و منتقدانه اي مثل «کنسرت» از کسي که دسترسي به آن ندارد در آوا که نشريه محلي است کمي از غيبت کردن ندارد. احسان شاهسون
گل سنگ
گدا طبعان ز ثروت بي نيازند ولي اندر عمل در نوش و نازند
به ظاهر عابد و تسبيح و يارب بود مردم فريبي کارشان شب
هميشه شکر و استغفار گويند که تا راهي ز بهر نفع جويند
به چنگ آرند مرد ساده لوحي که تا نفعي برند از وي به نوعي
درخت حرص دائم مي نشانند وليکن غافل از باد خزانند
زه بهر نفع کتمان است تصديق شده غافل جهان جمع است و تفريغ
معاش خويش را جمع آوري کن شود افزون ضعيفي ياوري کن
خدا گر بر تو روزي داد افزون نما يادي ز مسکينان محزون
چه خوش باشد يتيمان را نوازي به هر بيچاره اي کن چاره سازي
شعر از ؛ عنايت الله ايلبيگي روستاي سيف آباد، بازفت. به انتخاب عليرضا عرب
زخمِ زبان
وقتي در ميان مردم باشيم و به سخنان آنها گوش دهيم خواهيم ديد براي تاييد
هر سخن خود از ضرب المثل ها استفاده مي نمايند. آنکه خود بدون اراده است
ديگران را به سازش دعوت مي کند و مي گويد « اگر خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت باش » و آنکه آدمي است ماجراجو ، کار ماجراجويي خود را اينگونه توجيه مي کند که« حق گرفتني است». و آنکه از پذيرش مسئوليت کارها و افکار ناسالم خود هراس دارد و تلاش مي کند کينه جويي و بد انديشي خود را توجيه کند استناد مي کند که؛ « زخم زبان از زخم شمشير بد تر است » و ….
بايد دانست ما ايرانيان بخاطر داشتن فرهنگي ملي بس ديرينه و کهن و اختلاط اين فرهنگ ملي ديرينه با فرهنگ عربي و اسلامي از حيث تعداد ضرب المثل و نيز محتوا و معاني و مفاهيم آنها، که حتي در بعضي جاها متضاد و متناقض يکديگر هم هستند بسيار غني هستيم و هريک از ما براي هر کاري که در جامعه مي کنيم مي توانيم توجيهاتي با استناد به همين ضرب المثل ها بياوريم. بدون اينکه به ريشه رفتارهايمان توجه کنيم به چرائي انديشه هايمان پي ببريم. شگفت اينکه هيچ يک از ما مردم طبقه پايين اجتماع هيچگاه فکر نمي کنيم ممکن است پيام و محتواي اين ضرب المثل با توجه به داده هاي علمي و اصول خرد نادرست باشد. يکي از اين ضرب المثل ها اين است. « زخم زبان از زخم شمشير بد تر است!!؟ » آيا به راستي همين گونه است؟ بي گمان اين ضرب المثل نشات گرفته از فرهنگ گذشته بوده که بد ترين و کشنده ترين سلاح، شمشير بوده است ولي زخم هاي ناشي از اسلحه هاي کشنده و مرگبار امروزي مانند تير تفنگ، ترکش هاي بمب و خمپاره و سر انجام اسلحه هاي ميکربي و اتمي چطور؟ آيا ما امروز بايد اين ضرب المثل را تغيير بدهيم و مثلا بگوييم زخم زبان از زخم سلاح هاي ميکربي و اتمي هم بدتر است؟ و آيا واقعا اينگونه است؟ نخست ببينيم زخم چيست؟ زخم واژه اي است پارسي که در پهلوي هم به کار مي رفته و در اصل به معني زدن بوده است نه به معني امروزي يعني جراحت. و زخم و جراحت امروزي را ريش مي گفتند. از آنجاييکه جراحت و ريش حاصل زدن و برخورد شمشير و ديگر آلات زدني و جراحت زا بوده ، اين نام مجازا بر جراحت و يا ريش اطلاق شده است. و زخم زبان يا به معني درست تر ضربه زبان کنايه از از دشنام دادن ، ملامت کردن ، سخن تلخ گفتن درباره کسي ، بدي هاي کسي را به رخش کشيدن ، سرزنش کردن ، گوشه و کنايه زدن ، طعنه زدن مي تواند باشد. زخم زبان کلمه است مرکب. ترکيبي است وصفي يعني ما آدميان وقتي حرف و سخن ناشايست و نا خوشايندي را که از ديگري درباره خودمان مي شنويم اثر ناخوشايندي آن را به اثر زخمي که توسط شمشير بر بدن ايجاد شده تشبيه مي کنيم و مي گوييم همانگونه که فرود آمدن شمشير بر بدن ما باعث دريدن بدن ما مي گردد که براي ما رنج در پي دارد، فرود آمدن و يا شنيدن سخن ناخوشايند، همان اثر را بر روان ما دارد لذا روان ما مجروح مي گردد و از آن به عنوان زخم زبان نام مي بريم. و گفته ايم: زخم زبان از زخم شمشير بد تر است . زخم تير، بر تن است و زخم سخن يا زخم زبان، بر جان. حرف هست از شمشير بدتر. و شاعر هم گفته: ز زخم سنان بيش زخم زبان که اين تن کند خسته و آن روان پيکان ز درون برون شود بي مشکل بيرون نشود حديث ناخوب از دل. آنچه زخم زبان کند با من زخم شمشير جان ستان نکند. زخم کان از زبان ياران است بدتر از زخم تير باران است.
ولي آيا همينگونه است؟ و تاثير شنيدن حرف ناخوشايند همانند زخم بر بدن انسان دردآور و رنج آور است؟ در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: نه الزاما. هميشه و در همه جا و نزد همه کس اينگونه نيست. و بايد ديد شنونده کيست ؟ داراي چه فرهنگي است؟ چه مقدار به علم و آگاهي آراسته است؟ ببينيد صوتي از دهان فردي بيرون مي آيد و به گوش ما مي رسد و اين مغز ما هست که آن صوت را تعريف مي کند و بدان معني مي بخشد آنگاه ما آن را خوشايند و يا بد آيند مي دانيم يعني عملا از نظر فيزيکي خودِ حرف کاري نمي تواند بکند بلکه اين برداشت ما، تفسير ما و به دنبال آن عکس العمل هاي ما هست که مي تواند خوب ، مثبت و يا زيان بخش باشد. يعني منِ شنوند ي حرف و سخن هستم که با توجه به اينکه از نظر رواني چه مقدار سالم ام، چه مقدار دانا هستم ، چه مقدار واقع بين هستم ، مي توانم واکنش نشان ندهم و يا جنجال راه بيندازم و بعد هم آن را در ذهنم نگهدارم و يا فراموشش کنم. فرض بگيريد فردي به فرد ديگري بگويد ؛ پدر سوخته. سوختن يک عمل فيزيکي و عيني است که در جهان مادي و واقعي انجام مي شود و ما مي توانيم به عينه ببينيم و لمسش کنيم ولي در اينجا نه پدر کسي سوخته شده و نه سوخته خواهد شد و نه مراد گوينده سوختن به معني فيزيکي عمل سوختن است بلکه يک تفسير صرفا ذهني است که ما اين کلمه را به معني دشنام تلقي مي کنيم و خشمگين مي شويم و واکنش نشان مي دهيم و بعد هم آن را در ذهن خود نگه مي داريم و مرتب يادآوري مي کنيم و بزرگش مي نماييم تا تبديل به کينه، نفرت، خشم و دشمني گردد در صورتي که نيک و واقع بينانه به قضايا بنگريم اگر کلمات دشنام را زشتي پليدي و پلشتي و آلودگي بپنداريم نخست دهان گوينده آلوده مي گردد سپس گوش شنونده و اگر شنونده عاقل هم باشد مي تواند در گوش خود را بگيرد اين فحش و دشنام در بيرون از اذهان، يعني در عالم واقع، هيچ نمود عيني ندارد، هيچ اتفاقي رخ نمي دهد. حال اگر از ما درباره گوينده دشنام نظر خواهي کنند او را فردي بي ادب و غير اخلاقي خواهيم ناميد چرا؟ براي اينکه حرف هاي ناشايست برزبان جاري مي کند. و هيچگاه از خود نمي پرسيم حال که او بخاطر بر زبان راندن حرفهاي نا شايست بي ادب است ما بخاطر شنيدن همان حرفها، بي ادب نيستيم؟ در اينجا عقل و خرد حکم مي کند اگر مي خواهيم هم سنگ آدم هاي بي ادب نباشيم همانگونه که حرف هاي بد نبايد بزنيم حرفهاي بد را هم نبايد بشنويم. هر يک از ما، در طول عمرمان، کم و بيش، اين چنين حرفهاي ناخوشايندي از ديگري شنيده ايم و در آن موقع برايمان ناخوشايند بوده و ما را رنجانده است. بايد بپذيريم که آن فرد هم تحت يک شرايطي آن حرف هاي ناخوشايند را به ما زده است. اکنون نه آن شرايط پا برجا اند و نه ديگر آن حرف ها شنيده مي شود چرا ما آن را کش مي دهيم؟ بازتوليد مي کنيم؟ با يادآوري تازه اش مي کنيم؟ ممکن است بگوييم گذشته را نمي توانيم فراموش کنيم و اين حرفهاي ناخوشايند در ذهنم باقي مانده و هميشه جاري و ساري است. بايد دانست در چنين حالتي ما بيمار هستيم و بايد خود را معالجه نماييم راه درست اين است که بپذيريم در گذشته از آدمي رنجيده ايم ولي در حقيقت گذشته در گذشته و گذشته مال گذشته است و امروز روزي است دگر و فضايي است دگر و زماني است متفاوت از گذشته. اگر چه از گذشته تلخي در ذهن من باقي مانده و با يادآوري مي توانم آن خاطرات تلخ را تازه کنم و دوباره شروع کنم به رنج بردن ولي اين توانايي را هم دارم که به گذشته بر نگردم و جلو ذهنم را بگيرم پرونده گذشته را يکبار براي هميشه حلاجي تفسير و ريشه يابي کنم و مختومه کنم و ببندمش و براي امروز در رابطه با آن فرد اگر هنوز در نزديک من هست و من ناگزير بايد با او مراوده داشته باشم با توجه به واقعيت هاي امروز پرونده اي ديگر با توجه به نکات مثبت امروزش باز کنم. مي خواهم در اينجا بگويم همه مان مي دانيم اين چنين حرف ها مال گذشته است و باز خودمان مي گوييم حرف باد است ولي باز هم ديده مي شود همچنان حرف ها را نگهداشته ايم و گاه گاه بازگو و آه مي کشيم و احساس درد و رنج مي کنيم دندان هايمان را روي هم مي فشاريم و آماده تهاجم مي شويم . نکته اي را مي خواهم در اينجا يادآوري کنم و آن اين است که حرف در يک زماني گفته شده است و ذهن ما آن را معني به بدي کرده تفسير بدي از آن نموده که نتيجه آن معني و تفسير باعث رنج ما در آن روز شده است و ما مي توانستيم از آن حرف معني بدي برداشت نکنيم و يا آن را به بدي تفسير نکنيم و باز مي توانستيم آن صدا را نشنيده بگيريم و يا آن فرد را در همان موقع ببخشيم و موضوع را فراموش کنيم و بگذريم و باز مي توانستيم بعد از مدتي کوتاه آن را از ذهنمان بيرن بريزيم ولي هيچ يک از اين کارها را نکرده ايم و آن حرف را در ذهنمان نگهداشته ايم و هر روز و يا هر از چند گاهي در ذهنمان براي آن فرد دادگاه گرفته ايم و محکومش کرده ايم و با ياد آوري رنج خود را تازه تر کرده ايم و آن را تبديل به کينه نموده ايم و در درون خود نفرت ايجاد کرده ايم و يک بار از خودمان نپرسيده ايم اين همه تداوم رنج به سود کيست؟ خوب خود ما از آن آدم که بيشتر رنج مي بريم و از پاي در مي آييم چون اصلا ممکن است گوينده آن حرف هاي رنجش آور خود فراموش کرده و رفته باشد دنبال کار و زندگي خود ولي ما با دست خودمان و با صرف زمان و عمر خودمان به خودمان آسيب مي زنيم بايد دانست اينها همه اش در ذهن ما ايجاد مي شود و در عالم واقع هيچ چيزي نيست و مي توان اين ها را را به راحتي از ذهن بيرون ريخت و زندگي و ذهني آرام داشت. متاسفانه اينگونه رفتارها و نگريستن به جهان شيوه زندگي بيشتر ماها هست و شما به راحتي در اطراف خود مي توانيد ببينيد. مثلا شما ممکن در طول چندين سال چند بار با يک آدمي برخورد کني مي بيني هنگام بازگو کردن درد دل هايش يک موضوع رنج آور را که در گذشته برايش اتفاق افتاده برايت تکرار مي کند آنگاه از خودت مي پرسي آيا اين آدم چيز ديگري در ذهنش نيست؟ که هرگاه با تو برخورد دارد همين يک خاطره رنج آور را بازگو مي کند؟ آيا اين آدم هيچ سخن خوبي از کسي نشنيده که يک بار بازگو نمي کند؟ اينگونه آدم ها دنياي بسته اي دارند، چيزي که در ذهن بسته آنها نمي گنجد بخشش است به علت آسيب هايي که در دوران کودکي ديده اند و نتوانسته اند در عالم و جهان واقع آنگونه که مي خواسته اند رفتار نمايد و پيرامون برايشان ناخوشايند و نا مناسب بوده آنها به تخيل پناه برده اند در ذهن خود براي خود جهاني خلق کرده اند و از واقعيت ها دور شده اند اين است که هرگاه موضوعي رنج آور برايشان رخ مي دهد و يا حرف رنج آوري مي شنوند ذهنشان مشغول فعاليت مي شود و صبح تا شب براي آن موضوع و فرد دادگاه تشکيل مي دهد محکومش مي کند و هميشه در ذهن خود هم پيروز و حق به جانب است و هيچگاه فکر نمي کند که ممکن است او هم خطايي کرده باشد.
اگر آدمي در خود اين خصوصيت را مي بيند نخست بايد بپذيرد که رواني ناسالم دارد، واقع بيني را که رکن اوليه سلامتي رواني است را از دست داده، استدلال هايي را که براي توجيه رفتارهايش مي کند با عقل و خرد همخواني ندارد و داراي تناقض و تضاد است حال وقتي واقع بين شديم خواهيم ديد چقدر راه هاي راحت زيستن در پيش رو داشته ايم و خود را گرفتار يک حرف کرده ايم. در صورت واقع بيني خواهيم فهميد که حرف ها باد است، زخم شمشير نيست، و گوينده حرف هم ممکن است آدم ناسالمي بوده است خوب از آدم ناسالم چه انتظار؟، و يا در يک شرايط رواني نا متعادل آن حرف را بر زبان آورده خوب وظيفه ما بوده که شرايط و آن حالش را درک مي کرديم و کمکش مي کرديم تا به حال عادي برگردد و آرامش يابد، و اين ذهن ما بوده و هست که از آن حرف تفسير بدي کرده و مي توانسته چنين تفسير بدي نکند ، در عالم واقع هيچ اتفاقي نيفتاده چيزي جا بجا نشده و اين ذهن ما هست که اينها را ساخته، و بعد ما مي توانسته ايم آن حرف را فراموش کنيم، آن فرد را ببخشيم و از آن حرف در گذريم ولي از توانايي بخشندگي خود هيچ سود نبرديم در عوض توانمندي منفي خود را که همان کينه توزي و انديشيدن به بدي هست را رشد داده ايم ، چون گذشته در گذشته، درست اين است که در حال زندگي کنيم ولي ما حال و زندگي امروز مان را خراب کرده ايم و هميشه در گذشته منفي زيسته ايم ، در صورت پذيرش واقعيت ها خواهيم دانست معقول و درست اين بوده و هست که از گذشته پند گيريم براي آينده برنامه ريزي کنيم و در زمان حال شاد و شادمانه و توام با لذت و ذهني تهي از کينه و نفرت و با احساسي آرام و عشق ورزي به هم نوعان زندگي نماييم و اين مي تواند عين سعادت باشد. محمدعلي شاهسون مارکده 13/10/۸۶