آواي ماركده شماره 123 – یكم مرداد 1387

جلسه گفتگوي بانوان روستا
جلسه مقدماتي گفتگوي بانوان مارکده در تاريخ 16/4/87 ساعت 15  با حضور حدود 17 نفر از بانوان جوان در محل دفتر دهياري تشکيل شد. هدف از اين گرد هم آيي برنامه ريزي براي موضوع هاي آموزشي که قرار است توسط کارشناسان جهاد کشاورزي به بانوان روستا آموزش داده شود بود. که پس از بحث و گفتگو موضوع هاي زير مطرح و قرار گرديد به خانم بهرامي اطلاع داده شود تا ايشان بر اساس اين خواسته ها برنامه ريزي آموزشي نمايد.  پرورش گل و گياه، توليدگل هاي مصنوعي، پرورش ماهي، پرورش مرغ، توليد سبزي و صيفي جات، پرورش و نگهداري گاو و توليد لبينيات و …
 همچنين داشتن جلسه گفتگو علاوه بر کلاس هاي آموزشي ضروري تشخيص داده شد که مقرر گرديد جلسات گفتگوي اختصاصي بانوان جوان روستا ماهيانه روز 10 هر ماه ساعت 10 صبح در محل دفتر دهياري تشکيل گردد موضوع اولين جلسه در تاريخ10/5/87  گفتگو و اظهار نظر پيرامون جهيزيه نوعروسان تعيين گرديد.
تصحيح و پوزش
اسامي دانش آموزان ممتاز راهنمايي پسرانه مارکده در شماره قبل اشتباه چاپ شده که با عرض پوزش مجدددا چاپ مي گردد.
دانش آموزان ممتاز کلاس اول: حسن شاهبندري فرزند رسول با معدل 15/19.  محمدرضا شاهبندري فرزند صفر با معدل 93/18. جعفر شاهبندري فرزند نجفقلي با معدل 71/18.
دانش آموزان ممتاز کلاس دوم: مجيدشاهبندري فرزند منوچهر با معدل 55/19.  علي عرب فرزند حسين با معدل 24/19. احسان شاهسون فرزند ابوالفضل با معدل 18/19.
دانش آموزان ممتاز کلاس سوم: محمد شاهسون فرزند عشقعلي با معدل 42/19.  حسين شاهبندري فرزند رسول با معدل 05/19. حسين شاهبندري فرزند ابوالقاسم بامعدل 39/18.
تقدير و تشکر از دانش پژوهان دختر 6 روستا
درود، درود و آفرين بر شما دختران دانش پژوه روستاهاي قوچان، مارکده، گرمدره، ياسه چاي، صادق آباد و قراقوش که با تلاش وکوشش خود توانسته ايد رتبه هاي برتر دبيرستان را به خود اختصاص دهيد. نشريه آواي مارکده با افتخار نام و معدل شما را  به منظور اطلاع همشهريان درج مي نمايد.
دانش آموزان برتر کلاس اول الف: خانم پريسا شاهسون معدل 78/19.   خانم فرشته مرداني معدل 08/19.   خانم الهام منصوري معدل 89/18.
دانش آموزان برتر کلاس اول ب: خانم نسيم شاهسون معدل  39/19.  خانم زهرا علامي معدل 30/19  خانم فروزان بهارلويي معدل 05/19.
دانش آموزان برتر کلاس دوم تجربي: خانم مريم شاهبندري فرزند عبدالحسين معدل 56/19.   خانم مريم شاهبندري فرزند بختيار معدل 60/18. خانم آرزو شاهبندري معدل 32/18.   خانم زهرا شاهبندري معدل 32/18.
دانش آموزان برتر کلاس  دوم ادبيات: فاطمه مرداني معدل 61/18.   مژگان شاهسون معدل 52/18.   معصومه شريفي معدل 47/18.
دانش آموزان  برتر کلاس سوم تجربي: خانم ليلا هاشمي معدل 74/18.   خانم زهرا کرمي معدل 61/18.   خانم اکرم مرداني معدل 13/18.
دانش آموزان برتر کلاس سوم ادبيات: خانم زهرا عرب معدل 73/18.   خانم الهام
 حسيني معدل 43/18.   خانم معصومه شريفي معدل 33/18.
با تشکر از آموزگاران محترم دبيرستان دخترانه بويژه سرکار خانم کريمي پور مدير محترم آموزشگاه و با تشکر از زحمات بي دريغ آقاي يحيي عرب.

جلسه هيات مديره نگين

روز 24/4/87 ساعت 21 به درخواست نايب رئيس هيات مديره، جلسه اي با حضور آقايان؛ محمود عرب، جهانگير شاهسون، مصطفي عرب، قربانعلي عرب و محمدعلي شاهسون در محل دفتر تعاوني نگين تشکيل شد. در اين جلسه، اعضا حاضر هيات مديره، نارضايتي خود را از برخي عملکرد مدير عامل از جمله انجام کار دلالي در خريد و فروش سهام نگين اعلام و مقرر گرديد تکرار نگردد. همچنين اعضا هيات مديره از مدير عامل درخواست نمود عملکرد چند ماهه خود را تدوين و در جلسه بعدي به هيات مديره ارائه دهد. جلسه بعدي به دعوت رئيس هيات مديره درتاريخ 28/4/87 باحضور همه ي اعضا هيات مديره آقايان: محممود عرب، جهانگير شاهسون، قربانعلي عرب، مصطفي عرب، محمد عرب، حميد شاهسون و محمدعلي شاهسون در ساعت 21 در محل دفتر شرکت تشکيل گرديد. مدير عامل فاکتور لوازم خريداري شده را ارائه داد از جمله اين که؛ قطعه زميني به مساحت 970 متر مربع جهت راه زمين منابع ملي مورد درخواست تعاوني نگين واقع درسکوي چم بالا به مبلغ18480000 تومان خريداري شده است و به منظور فراهم کردن باقي مانده بدهي بابت زمين تعداد 4 سهم از تعاوني به مبلغ 8000000 تومان فروخته شده است. سپس گزارشي کامل از روند انجام کارهاي تعاوني ارائه آنگاه ليست روزهايي که از آغاز تا به امروز دنبال کارهاي اداري رفته ارائه نمود و گفت هر چند روزي را که اعضا هيات مديره تاييد نمودند من50 درصد مزد ان را مي خواهم.که مقرر گرديد ليست را هيات مديره بررسي و اعلام نظر نمايند. سپس نامه درخواست عضويت آقاي سيد رحمان قاسمي توسط مدير عامل مطرح گرديد که به خاطر نداشتن  شرايط عضويت درخواست رد گرديد همچنين در اين جلسه مقررگرديد ليست سهامداران شرکت تعاوني نگين مارکده توسط محمدعلي شاهسون تايپ و پس از بررسي و امضا اعضا هيات مديره جهت اطلاع اعضا به شيشه دفتر نصب گردد. ضمنا مقرر گرديد از طريق نشريه آوا به اطلاع سهام داران برسد؛ خريداران و فروشندگان پس از پرداخت بدهي خود و اخذ تاييديه عضويت تعاوني شخصا به منظور نقل و انتقال به اداره تعاون مراجعه نمايند. اين هيات مديره هيچگونه مسئوليتي در مقابل خريداراني که بدون همآهنگي با هيات مديره و اخذ تاييديه سهام شرکت را خريده اند ندارد.  

چهره هاي علمي فرهنگي

بخشداري سامان طي نامه ي شماره 918مورخ 17/4/87  از شوراي اسلامي در خواست نموده« …در خصوص شناسايي و معرفي چهره هاي علمي، فرهنگي، ديني، اجتماعي، انقلابي و تاريخي از قديم تا سه دهه اخير شناسايي و به همراه مستندات از قبيل کتاب، فيلم و غيره حد اکثر تا مورخ 20/4/87 به اين بخشداري ارسال نماييد.»
بدينوسيله از همه ي همشهريان درخواست مي گردد هر گونه اطلاعات ومدارکي از چهره هاي شاخص گذشته روستا دارند به شوراي اسلامي اعلام فرمايند.
پرداخت مستمري ازطريق سپهر
به دنبال در خواست مکرر مستمري بگيران کميته امداد ساکن مارکده مبني بر پرداخت مبلغ مستمري از طريق باجه هاي پست بانک، اين شورا تقاضا را به کميته امداد سامان ارسال که پاسخ طي نامه شماره 1077/1923 مورخ 18/4/87 چنين داده شده است.
«… در حال حاضر امکان پرداخت مستمري از طريق سيستم پست بانک مقدور نمي باشد ولي پيگيري هاي لازم در اين خصوص انجام گرفته که به محض اعلام از اين طريق پرداخت مي گردد. ضمنا در حال حاضر پرداخت مستمري به روش دريافت از طريق سپهر مي باشد.»

توجه، توجه

به منظور پاسخ به بعضي از انتقادها، به صورت آزمايشي، مقداري تغييرات در لوگوي نشريه داده شده است. از خوانندگان تقاضا مي گردد نظرات خود را نسبت به تغييرات داده شده  اعلام تا بررسي و جهت زيبا تر و دلنشين تر شدن لوگو بکارگرفته شود.

کاربردي شدن کارت ملي

بانک کشاورزي شعبه سامان طي نامه شماره 2095/242 مورخه 23/4/87  اطلاعيه زير را به اين شورا ارسال و درخواست نموده به اطلاع مردم روستا رسانده شود. « به اطلاع کليه مشتريان محترم مي رساند که بر اساس تصويب نامه 33053/ت 38196 مورخ 5/3/1387  هيات محترم وزيران در خصوص آيين نامه کاربردي شدن کارت شناسايي ملي ، کليه دستگاه ها و سازمان ها مکلفند از تاريخ 1/4/87  ارائه خدمات به متقاضيان را با ارائه شماره ملي مندرج درکارت شناسايي انجام نمايند و چون اين شعبه مجهز به سيستم مهر گستر گرديده و جهت ارائه خدمات سريعتر اين سيستم الکترونيکي به مشتريان نياز به اطلاعات کامل از قبيل کد ملي – شماره سريال شناسنامه –کد پستي همراه با آدرس و تلفن کامل مي باشد لذا از مشتريان محترم دعوت مي شود هرچه سريعتر حد اکثر تا تاريخ 12/5/87 با ارائه اصل شناسنامه و اصل کارت ملي و دفترچه بانکي به اين شعبه مراجعه نمايند»

چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند

روز سه شنبه ساعت 19 – 18/4/87 درخيابان اصلي تعداد 17 نفر از جوانان ورزشکار و فوتباليست روستاي مان را ديدم که ساک وکيف خود را بسته و منتظر راننده ميني بوس بودند تا آنها را جهت شرکت در مسابقه و بازي به روستاي هوره انتقال دهد. از جواني مقصد سفر را پرسيدم که؛ با بر کشيدن آهي سرد گفت: به روستاي هوره مي رويم، در سالن ورزشي بازي مسابقه داريم. گفتم: بازي و مسابقه در سالن ورزشي هوره آه کشيدن دارد؟ که گفت: آري دارد!!؟ آخي قرار بود اين سالن در روستاي مارکده ساخته شود چون مردم شريف ما زمين ندادند سالن در هوره ساخته شد. حال ما نا گزيريم جهت شرکت در مسابقات هزينه رفت و برگشت و هزاران خطر جاده را برجان خود بخريم تا بتوانيم در سالن ورزشي سر پوشيده هوره به بازي بپردازيم. به دنبال اين گفتگو متن نامه آقاي جهانگير کبيري رئيس آموزش و پرورش سامان را در خصوص انتقال دانش آموزان دختر راهنمايي به مدرسه راهنمايي سمسار زاده گرمدره در آواي شماره 122 تحت عنوان آموزشگاه جديدالاحداث، خواندم که بسيار نگران کننده بود. و اين سئوال در ذهنم تداعي شد که؛ خواهشمندم خوانندگان عزيز پاسخ دهند. بارها در جلسات، آقاي محمدعلي شاهسون توضيح دادندکه به آقاي الله وردي شاهسون زحمت زيادي داديم تابتوانيم سند زمين مدرسه را به صورت ثبتي به نام آموزش و پرورش انتقال دهيم تا بتوانيم مجوز تغيير کاربري براي ساخت و ساز بگيريم. چرا همان موقع شوراي اسلامي و بويژه محمدعلي شاهسون به فکر جاده ي مدرسه نبودند؟ تا امروز دچار مشکل نشوند؟ مي پرسم اگر مالکان زميني که قرار است جاده از آن محل عبور کند همانند آقاي الله وردي از قشرضعيف روستاي مان بودند آيا باز هم شوراي اسلامي زورش نمي رسيد؟ به هر صورت معلوم نيست جاده از بالا به پايين باشد يا از پايين به بالا. در هر صورت مي خواهم بگويم شخص نيکوکاري ميليون ها پول در اين مکان مقدس هزينه نموده است به اميد اين که فرزندان روستاي مارکده از نظر آموزشگاه امنيت داشته باشند و بتوانند با آرامش خاطر به کسب علم و دانش و رشد وکمال دست يابند آنگاه بعضي از صف اولي هاي نماز جماعت و برخي پول دارها و بعضي طمع کاران با گذشت سه سال از بحث کلنگ زني و آغاز کار ساختمان سازي مدرسه، جاده موقتي مدرسه را مسدود مي کنند تا پيمان کار ناگزير به تعطيلي کار گردد و فرزندان دختر روستاي مان هم ناگزير به روستاي همسايه بروند. با توجه به عرايض فوق بايد گفت چون به خلوت ميروند آن کار ديگر مي کنند.
من شخصا 9 سال عضو انجمن اوليا و مربيان مدرسه پگاه بوده ام. فضاي آموزشي آن بسيار کوچک و شاخه هاي مزاحم درختان گردوي همسايه هم مزيد بر علت شده و محيط و فضاي مدرسه را تاريک نموده، اين مدرسه تخريبي است و هر آن امکان دارد سقف بر سر فرزندان ما فرو بريزد و فاجعه اي بيافريند.
با پيگيري هاي زيادکار ساخت و ساز مدرسه به قسمت هاي پاياني اش رسيده است متاسفانه بعضي از همشهريان ما عقده زمين هاي تصرفي و غصبي بياباني را مي خواهند سر مدرسه خالي کنند و از آب گل آلود ماهي بگيرند.
در پايان به به اطلاع مي رسانم که ما اوليا دانش آموزان مدرسه راهنمايي پگاه مارکده در اولين فرصت ممکن در خصوص عدم بازگشايي جاده مدرسه جديدالاحداث  شکايتي مبني بر سهل انگاري و عدم پيش بيني و تامين راه مدرسه بر عليه اعضا شوراي اسلامي و دهيار روستا به مقامات قضايي تسليم خواهيم نمود.
   رمضانعلي شاهسون، رئيس انجمن اوليا و مربيان مدرسه راهنمايي پگاه مارکده.

حناي زيادي يا آب زيادي

در يکي دوسال گذشته نشريه محلي آواي مارکده در همه شماره ها  نق نق ها و انتقاد هاي پياپي افرادي که با شخص مدير عامل قبلي غرض شخصي داشتند و يا احتمالا جهت رفع بعضي از مشکلات فردوس را داشته اند را منعکس مي نمود خوشبختانه با انجام انتخابات هيات مديره و مدير عامل جديدي در شرکت فردوس روي کار آمدند و مي بينم ديگر از انتقاد خبري نيست. از نظر من همه ي انتقاد ها از مدير عامل قبلي غرض آلود و از باب آبرو ريزي بوده است اعضا هيات مديره قبلي و بويژه شخص مدير عامل با تحمل زحمت زياد و تلاش فراوان با همکاري سهامداران و صرف هزينه هاي کلان توانستند ميزان آب رساني به استخر ها را افزايش دهند وکمبود آب را بر طرف نمايند و نام نيکي از خود به يادگار بگذارند اما اين همه تلاش توانسته تنها 40 درصد از مشکلات آبرساني را بر طرف نمايد و مي بينيم در اين فصل گرم قسمت زيادي از زمين هاي فردوس موسوم به تختي هنوز با بي آبي و تشنگي دست و پنجه نرم مي کند. ظاهرا آب به اندازه کافي هست و اشکال در لوله هاي انتقال است در اين خصوص آقاي محمدعلي عرب آبدار مي گويد: لوله هاي اضافي به اندازه نياز در لابلاي تپه ها و دره هاي مزرعه فردوس وجود دارد که بدون استفاده زير خاک رها شده اند و يا زير آفتاب فرسوده مي شوند. از هيات مديره و مدير عامل  فردوس مي پرسيم بعد از شش ماه چه کار مثبتي براي مزرعه انجام داده ايد؟ کار چشم گيرتان اين بوده که به اقوام خود آب بفروشيد. حدود يک اينچ آب در جاده اصلي از نزديک قطع کن هدر مي رود چاره اش تعويض واشر است. مقدار 2 اينچ آب از استخر مياني در دره امام روان است.
اکنون زمين هايي که از استخر بالايي آبياري مي شوند مشکل کمبود ندارند ولي زمين تختي و زمين هاي بالاي درختان توت نورالله در حالت تشنگي بسر مي برند. ما کشاورزان مزرعه فردوس قسمت تختي  از مدير عامل و هيات مديره فردوس تقاضا داريم از هدر رفتن آب ها جلوگيري نمايند و چون در پرداخت هزينه ها با ديگران مساوي هستيم انتظار داريم در بهره گيري از آب هم مساوات رعايت شود در غير اين صورت از پرداخت هزينه ها خود داري خواهيم نمود و شکايت خود را پيش مقامات مسئول هم خواهيم برد.
اعضا هيات مديره عزيز بياييد مشکل آبرساني زمين هاي تختي را هم حل کنيد و نام نيکي از خود تان بر جاي بگذاريد.                
 رمضانعلي شاهسون مارکده

حرف هاي مردم

1- آقا، بنويس هرکي به فکر منافع اقتصادي خويشه، عاقل را يک اشاره بس است. در همين راستا  پيشنهاد مي کنم تابلو شرکت نگين را تغيير و بنويسيد؛ دکان … !!؟ بهتر جور مي آيد.
2- شما تو آوا نوشته بودي در سه ماهه اول سال شرکت تعاوني روستايي سامان دهي مي شود و  مدير عامل هم بايد دکترا و فوق ليسانس داشته باشد؟ به نظر مي رسد بنياد حرف هاي شما هم بر باد است.
 پاسخ: دوست عزيز ما نگفته بوديم. رئيس اداره تعاون روستايي طي نامه کتبي و رسمي چنين ادعايي کرده بود.
3- بالاخره ما نفهميديم اين سرويس بهداشتي راکي مي سازد، شورا؟ ياميراث فرهنگي؟ و چرا کارش اين قدر طول کشيد وکي تمام خواهد شد.
 پاسخ: سرويس بهداشتي مسجد جامع با هزينه و نقشه و نظارت اداره ميراث فرهنگي ساخته مي شود. پيمانکار اين پروژه شرکت مهراز سامان است. آقاي مسعود شاهسون اجراي کار اين پروژه را با عقد قرار دادي با شرکت مهراز به صورت پيماني اجرا مي نمايد.
4- بنويسيد که براي راه مدرسه چه تدبيري انديشيده ايد؟ آيا نشسته ايد که مدرسه راهنمايي دخترانه هم از مارکده برود؟ آنوقت هر يک تقصير را بر گردن ديگري بيندازيد؟
5- شش ماه از روي کار آمدن هيات مديره جديد فردوس مي گذرد چرا حساب و کتاب هاي گذشته اين شرکت رو نمي شود؟ آيا کاسه اي زير نيم کاسه هست؟
6- از مرحمت سر ريزي آب استخر مياني مزرعه فردوس، آب زايشي دره امام فوران نموده است. آفرين بر مسئولان محترم که علاوه بر فردوس مي کوشند به همه جا آب برسانند. به خاطر همين تلاشي افزون بر وظيفه، به گفته يکي از اعضا هيات مديره، مدير عامل محترم درخواست  13000 تومان دستمزد روزانه نموده است.
7- گفته مي شود بعضي از اموال فردوس فروخته مي شود، بعضي به حراج گذاشته مي شود، بعضي به کرايه داده مي شود، مي خواستم به هيات مديره محترم بگويم درباره اموال شرکت شما پاسخگو هستيد. جوابتان چيست؟
8- آقا بنويس؛ اگر شرکت نگين براي مردم سود نداشت براي عده اي دلال بسيار پرسود و با برکت بود. راستي جريان اين  150000 تومان پول دلالي چيست؟ اين را روشن کنيد تا ماهم بدانيم، مطمئن باشيد نا محرم نيستيم.
9- چند سال قبل مقداري از لوله هاي فردوس توي دره مارکده ريخته شده بود بعد گفته شد مدير عامل محترم قبل، به عنوان قرض به عباس شاهسون داده. لطفا هيات مديره محترم فردوس گزارش دهد که اين لوله هاي قرضي پس گرفته شده؟ يانه؟ اگر آري، اکنون در کجا هستند؟
10- آقايان شورا، وعده سالن ورزشي به جوانان مي داديد چه شد؟ نکند فراموش کرده ايد؟
11- من سه موضوع دارم که مي خواهم برايت بگويم تا در قسمت حرف هاي مردم بنويسي.  الف: فکر برهم زدن جلسه فرهنگي 6  روستا درگرمدره، به پيشنهاد همکار گرمدره اي ات ريخته و دو نفر به روستاي قوچان گسيل مي شوند و طي نشستي با دو نفر از قوچان هم پيمان مي شوند که جلسه را بر هم بزنند تا تو نتواني در روستاهاي ديگر حرفي بزني. علت اين تصميم و اين هم پيماني هم نفوذ و تاثير تو در منطقه است که اين بندگان خدا را به وحشت انداخته و حسادت شان مي شود. البته نام آن را چيز ديگري مي گذارند . يکي از دو نفرِ قوچاني زرنگ است ضمن اين که رفيقش را تهييج ميکند، خود به بهانه اي نمي آيد. من هم قرار بود بيايم وقتي ديدم آن دو اهدافي غرض آلود دارند چيزي را بهانه کردم و نيامدم سر انجام سه نفر از قوچان شمشيرها را از رو بستند و آمدند. من فکر نمي کردم اين قدر نا بخردانه حرف بزنند ولي وقتي مقاله شما را خواندم تعجب کردم و به همشهري مان اعتراض کردم که چرا ما نبايد بتوانيم آزادانه کتاب بخوانيم؟
ب: اين مؤسسه ي خيريه شما گران فروشي مي کند. يک برگه آچار پيام تسليت را به مبلغ 500  تومان مي فروشد. مي پرسم چرا؟ بر چه مبنا؟ و بر چه اساس اين قيمت تعيين شده؟ مگر چقدر هزينه برده؟
پ: چند شب قبل آبيار بودم که صداي ساز و ناقاره شنيدم. در پي صدا آمدم ديدم، جوانِ هنر جوي مارکده اي است که در باغ هاي قوچان تمرين مي کند – راستي اين بنده خدا خيلي پشتکار دارد شايسته است با او يک مصاحبه کني – خسته نباشيد گفتم و پرسيدم؛ ها؟!  اينجا؟! که گفت: مارکده اي ها گفتند؛  تو که توي لته هاي مارکده ساز مي زني مرگ و مير در روستا زياد شده است. حالا آمده ام در باغ هاي قوچان تمرين مي کنم که همشهريان عزيزم نميرند!!؟؟
12- يکي ازدلال هاي نگين که جزو صف اول هم هست به همکاران دلال خود رهنمود کرده: ازکساني که احتياج مبرم به پول دارند مي توان نگين شان را با زير قيمت خريد.
13- يکي غير مارکده اي گفته: مارکده اي ها نمي خواهد ادعا کنند که آدم هاي خوبي هستند بهتر است بروند جاده مدرسه شان را درست کنند که توي دنباله رود خانه انگشت نما نشوند.
14- دهيار براي بعضي از مغازه ها قبض زباله صادر نمي کند شايد بخاطر اين که قوم و خويش شورا يا از بستگان خودش است.
15- از قديم و نديم شنيده بوديم از زبان مقدسين توصيه مي کردند؛ اگر مي خواهيد پدر و مادرتان آمرزيده شود راه بسازيد. اکنون دنيا تغيير کرده و راه  مي بندند.
16- من از همان جلسه اول فرهنگي 6 روستا در دهياري مارکده حدس مي زدم اين فکر شما را حد اقل در روستاي گرمدره نمي گذارند به بار بنشيند چون بيشتر همسايگان محترم گرمدره اي مان يک خصوصيت منحصر به فرد دارند و آن اين است که بسيارغرور دارند و هرگز نخواهند و نمي توانند ببينند در بالاي هرم برنامه اي فرهنگي در منطقه، يک نفر مارکده اي باشد. مي گويند اگر يک نفر گرمدره اي روي مرز ايستاده باشد و با يک نفر ديگر سخن بگويد هم سخن او روي مرز ايستادگي او را بر نخواهد تافت، يا او را هل مي دهد تا از روي مرز پايين بيايد و يا خود هم روي مرز قرار مي گيرد تا از رفيقش پايين تر نباشد.

 آدم توخالي
بي گمان شما هم آدم هايي را ديده ايد و يا مي شناسيد که دوست دارند روزي يک جور لباس بپوشند. به همين جهت هم بيشتر خريد مي کنند. دنبال اين هستند که چه نوع لباس تازه به بازار آمده. حريصانه دنبال مد روز هستند. يا به آدم هايي بر خورده ايد که با توجه به موقعيت اجتماعي و اقتصادي خود به شيوه اي مي خواهند جلوه گري نمايند. وقتي با چنين آدم هايي برخورد کني خواهي ديد بدون مقدمه از داشته ها و يا بوده هايش تعريف مي کند. از لباس زيبايش، از ماشين ويژه اش، از سفرهاي زيارتي اش که از نظر خودش خاص بوده اند ، از نقشه، معماري و مصالح بي همتايي که در ساخت خانه اش به کار برده، از گذشت و بخشش حاتم طائي گونه اش که به ديگران نموده، از مبلغ پول کلاني که به ساخت مسجد اهدا کرده، از پذيرائي مفصلي که در ميهماني از سفر زيارتي برگشته اش نموده، يا سفره رنگيني که در عروسي فرزندش چيده، بيان و باز گويي صحبت هاي زيادي که ديگران در تعريف و تمجيد ش کرده اند، از موفقيت بي نظير فرزندش، از تعداد ادم هاي بزرگ و سرشناس يا تاج گل هاي فراواني که در مراسم فوت پدر و يا مادرش آمده و آورده اند ، از مقدار طلايي که براي عروسش خريده، از جهيزيه کلاني که به دخترش داده، از خوابي که ديده و در آن خواب به حضور مقدسي رسيده، و … وقتي يکي يکي اين گفته ها و ادعاها را که بررسي کني خواهي ديد مي خواهد بگويد من آدم مهمي هستم، من آدم با ارزشي هستم، من آدم خوبي هستم. من آدم مفيدي هستم. مانند اين که مردم او را نمي بينند و يا نمي شناسند. پرسشي که به ذهن مي رسد اين است که  چرا؟ درپاسخ مي توان گفت چنين آدمي زندگي اش بسيار خالي است. خالي بودن يعني چه؟ يعني اين که در درون خود احساس ارزشمندي، احساس توانمندي، احساس مفيد بودن، احساس خوب بودن، احساس عشق ورزي و مهر ورزي ندارد، از بودن خود احساس خرسندي و خوشنودي نمي کند. حال با خرج کردن، اهدا کردن، پذيرائي کردن، خريد جور وا جور کردن احساس وجود داشتگي مي کند، با ظاهر سازي و خود نمايي و جلوه گري و نمايش، احساس مطرح بودگي و برتري مي کند يعني من با داشتن فلان لباس و يا شي و يا صفت، کس ديگري هستم. با اين وصف آدم هايي که دوست دارند جلوه گري کنند، بيشتر دوست دارند نقش نمايشي داشته باشند تا اين که، خود واقعي شان باشند، بسيار به ظواهر مي چسبند و اهميت مي دهند. جلوه گري ونمايش، همانند يک قلعه اي است که آدم تو خالي براي خود مي سازد تا درون آن احساس امنيت کند. پرسشي که پيش مي آيد اين است که چه نياز به جلوه گري؟ در جلوه گري هدف اين هست که توجه ديگران را به خود جلب کنيم، تا ديگران ما را آدم مهمي قلمداد کنند، آدم با اهميتي بدانند، آدم برجسته اي به شمار آورند، همه تعريف و تمجيد مان کنند. آدم از درون تهي دوست دارد جلب توجه ديگران باشد به همين خاطر دست به کارهاي عجيب و غريب مي زند.  مثلا لباس هايي مي پوشد که ديگران کمتر آنگونه مي پوشند، آرايش غليظ مي کند، موتور سيکلت و يا موبايل اسپرت و يا منحصر به فرد فراهم مي کند. اگر نيک بنگريم و بخواهيم رفتار آدم توخالي را خوب بررسي کنيم به اين نکته مي رسيم که اين کارهاي عجيب و غريب يک فرياد است، يک دعوت فرياد گونه است که؛ آهاي آدما، به من نگاه کنيد، به من توجه نماييد، من آدم مهمي هستم. چرا؟ براي اين که آدم از درون خالي توجه ديگران برايش مهم است. اصطلاح از درون خالي يک اصطلاح نا آشنا براي خوانندگان است. آدم تو خالي، به آدم هايي که بيشتر کارها و رفتارهاي شان براي حفظ آبرو است نه نياز واقعي و شخصي وخواست دروني شان، اطلاق مي گردد. براي مثال زمين مان را مي فروشيم تابه زيارت برويم. چرا؟ چون ديگران رفته اند حال اگر ما نرويم آبروي مان کم و زياد مي شود. قرض مي گيريم تا مراسم فوت پدر و مادرمان را پرهزينه و با تشريفات برگزار کنيم. چرا؟ چون اگر با تشريفات برگزار نکنيم و به قول عاميانه سنگ تمام نگذاريم مردم خواهند گفت خسيس بوده و براي پدرش خرج نکرد. قرض مي نماييم تا جهيزيه کلان با دخترمان همراه کنيم. قرض مي گيريم تا عروسي فرزندمان را با تجملات برگزار کنيم. چرا؟ براي اينکه مردم نگويند دست کسر روي بچه اش گذاشت آنگاه آبروي مان مي رود. يعني رفتار و زندگي مان را به گونه اي تنظيم مي کنيم که مردم بگويند خوب است حال خودمان در چه موقعيتي هستيم آيا رنج مي بريم؟ لذت مي بريم؟ برابر خواست خودمان است؟ اين ها مهم نيست. مهم داوري مردم است. حال اگر بخواهيم خود آبرو را بررسي کنيم که چيست؟ خواهيم ديد نظر و داوري خوب و مثبت ديگران در باره خودمان است.  يعني به گونه اي رفتار مي کنيم، ظاهر کارها را  مي آراييم تا ديگران بگويند آدم خوبي است. بنابر اين نظر و داوري ديگران در باره خودمان را آبرو مي ناميم. يعني دو شخصيتي هستيم. شخصيت حقيقي خودمان که از درون خالي هستيم در خود چيزي که نشان از توانمندي، مهارت و هنرِ ما باشد  نمي يابيم و لي شخصيتي که از خودمان ظاهر مي کنيم هميشه بهترين است. به همين خاطر براي مثبت کردن نظر ديگران نسبت به خودمان نقش و رل بازي مي کنيم. چرا آبرو براي وجود ما اين قدر مهم است؟ چون متکي به توانمندي خودمان نيستيم خود را ارزشمند نمي دانيم حال مي خواهيم ديگران به ما بگويند تومهم هستي. ممکن است خواننده اي اين پرسش برايش پيش آيد که همه ي آدم ها دوست دارند مورد توجه ديگران قرار گيرند؟. در پاسخ بايد گفت کاملا درست است و اين خواست همه است. تفاوت در مقدار و نيز کيفيت آن است. نياز آدمي با شخصيت سالم و عادي به توجه ديگران همانند مقدار نمک در غذا است ولي وقتي مقدار اين درخواست زياد شد يکنوع بيماري است. به اين مثال توجه کنيد. مي دانيم فقط بايد خداي را نيايش کرد و اين خدا هم هست که داوري خواهد نمود که عبادت ما خالصانه بوده و قابل پذيرش هست يا نه، و نظر ديگران ارزش واهميتي در قبولي ويا نا قبولي ان ندارد. ولي آدم توخالي همين عبادت که بايد خاص براي خدا باشد را به گونه اي انجام مي دهد که عالم وآدم بفهمند و اگر فردي هم نفهميده و ندانست در برخورد اوليه از چگونگي انجام فريضه عبادي اش تعريف مي کند تا به طرف بفهماند.
آدم از درون تهي از نظر هويتي هم دچار مشکل است اگر از محيط اجتماعي خود خارج شود ودر محيط اجتماعي ديگري قرار گيرد خواهي ديد خيلي سريع جذب آن فرهنگ شده است آن هم نه جذب آموزه هاي والاي آن فرهنگ بلکه جذب نمودها وجلوه هاي سطحي وگاها مبتذل مي گردد. مثالي ملموسي که مي توان زد بعضي از مارکده اي هاي مهاجر به منطقه نجف آباد است که مي بينيم بعضي هاشان به شدت جذب فرهنگ لمپني و يا بينش تعصب آلود و جزم انديشي و سطحي نگري عوامانه و يا لهجه و گويش لمپني منطقه شده اند  و اثري از اصالت شخصيت خود در او نمي توان يافت.
درون داشتگي آدمي بايد معنوي و مهارت و فضيلت انساني باشد تا آدمي بتواند احساس توانمندي کند يعني بايد آدمي از درون داراي مهارت، معنويات و فضيلت انساني باشد تا احساس نيازمندي نکند و گداي توجه ديگران نباشد آدم تو خالي چون از درون خود اين احساس ها را ندارد لذا مي خواهد تهي و خالي بودن از مهارت و معنويات دروني خود را با داشتن ماديات تامين کند لذا بيشتر دنبال بدست آوردن پول و موقعيت اجتماعي است. بنابر اين آدم توخالي فکر مي کند با داشتن پول و موقعيت هاي اجتماعي احساس خالي بودن نخواهد کرد مثلا جواني فکر مي کند اگر همسر زيبايي داشته باشد او هم زيبا خواهد بود يا اگر ماشين گران قيمت داشته باشد ارزش او هم افزوده خواهد شد. يا اگر ثروت و پول بيشتري داشته باشد فردي ارزشمند تلقي خواهد شد يا اگر خود را وابسته به شخص قدرتمندي نمود او هم داراي قدرت  خواهد بود و با اهميت مي گردد يا اگر خود را به شخص مقدس و يا موضوع و مکان هاي مقدس چسباند او هم مقدس و پاک خواهد بود. ريشه اين ها کمداني و تهي بودن و خالي بودن آدمي را مي رساند. خالي بودن زندگي آدمي را مي نماياند. چنين آدم هايي با آويزان کردن  پول، خانه، مقام و ديگر داشته ها به خود مي خواهند به ديگران بگويند که من چقدر مهم ام. در اصطلاح عاميانه به چنين آدم هايي مي گوييم تازه به دوران رسيده و در اصلاح ادبي اش نو دولت مي گويند. و آن آدمي است که تازه توانسته به ثروت و قدرت و مکنتي برسد حال جلوه گري مي نمايد. حافظ شيرين سخن از دست چنين ادم هايي پيش خدا شکايت برده و مي گويد؛
 يارب اين نو دولتان را بر خر خودشان نشان
کين همه ناز از غلام ترک و استر مي کنند.
اگر درباره آنچه مي بينيم و مي شنويم قدري بينديشيم امروزه به آدم هاي نو دولت زياد بر مي خوريم. يک نمونه مثال مي زنم. ببينيد موسيقي براي روان هر آدمي لازم و ضروري است يعني هر آدمي که از موسيقي لذت نبرد بايد به سلامت رواني خود شک کند. چگونگي شنيدن موسيقي به منظور آرامش روان هم اهميت دارد. موسيقي بهتر است با صداي آرام شنيده شود به گونه اي که گوش خراش و آزار دهنده گوش نباشد حال شما زياد ديده ايد که بعضي ها موسيقي اتومبيل خود را بويژه هنگامي که به آدميان برخورد مي کنند بلند مي نمايند که هر گوشي را آزار خواهد داد هر انسان عاقلي باديدن و شنيدن اين واقعه با خود مي انديشد که چه نياز به اين همه صداي بلند؟
اين چنين آدم هايي در کودکي آسيب ديده اند، پي ريزي شخصيت شان خوب و از روي سلامت نبوده، شخصيت شان آسيب ديده، خود را خوب نمي دانند، باورشان نيست که خود بدون نظر ديگران هم مي توانند خوب باشند، اين است که دوست دارند ديگران بگويند چقدر تو خوب و زيبا هستي، اسير و تشنه و گداي همين يک جمله اند که، از زبان و دهان ديگري بشنوند، چون ظرف وجودي شان ته ندارد، هرچه هم مردم بگويند تو خوب هستي ظرفيتش پر و بي نياز نمي گردد، اين چنين آدم ها دچار اختلال شخصيت و از نظر رواني مشکل دارند.
قرار است ما انسان ها با کسب علم و دانش به دانايي برسيم، و با کسب مهارت ها و فضيلت هاي انساني به رشد و کمال دست يابيم، تا احساس ارزشمندي انساني از خود داشته باشيم، باور کنيم که داراي معني هستيم، و در جامعه انساني ارزشمند و مفيد براي خود و ديگرانيم، يعني راه ارزشمندي کسب علم و دانش و داشتن فضيلت هاي انساني هم چون دانايي و آگاهي نوع دوستي و عشق ورزي است، و با اينها مي توان احساس معني دار بودن نمود.
آدم جلوه گر مي خواهد مرکز توجه باشد مي خواهد با جلوه گري يک پيامي به ديگران بفرستد که؛ من زيبا ام، داراي هنرم، آدم مقدسي ام، آدم قدرتمندي ام، آدم نيکوکاري ام. چرا؟ باجلوه گري مي خواهد اين پيام ها را به  مردم بدهد؟ چون در درون خود اين ها را نمي يابد، لمس نمي کند، ولي دوست دارد اين چنين باشد، حال باجلوه گري مي خواهد بگويد من اين چنينم.
آدم جلوه گر واقعيت گريز است چرا؟ چون واقعيت اين هست که آدم تو خالي، در درون خود چيزي ندارد و اين نداشته ها برايش ناخوشايند است و نمي خواهد واقعيت ها را بپذيرد. آدم جلوه گر يک توهم و تصور دارد که؛ اگر ديگران به من نگاه کنند و مرا زيبا ببينند، قدرتمند ببينند، مقدس بپندارند، مومن تشخيص دهند، من اين گونه خواهم بود. براي مثال بي گمان شما آدم هايي راديده ايد که مي خواهند به مهماني بروند يکساعت جلوآينه مي ايستند و به خود آرايي مي پردازند تا زيبا جلوه دهند. يا آدم هايي را ديده ايد وقتي مي خواهند به مسجد براي نماز بروند يا مي خواهند يک کار نيکي بکنند با چنان جلوه گري انجام مي دهند تا عده اي زياد تر او را در اين حال ببينند.
بايد دانست اختلال شخصيتي خالي بودن، ريشه اش در دوران کودکي هر آدمي است. بچه اي که در خانواده به شخصيت او احترام گذاشته نمي شود چنين بچه اي داراي عقده کم بيني مي گردد، عقده نا ديده انگاشتن دارد، آنگاه چنين بچه اي خيال پرداز مي گردد و براي جلب توجه ديگران به جلوه گري افراطي مي پردازد. مهمترين مقوله هاي جلوه گري در اين مايه ها است که مردم ببينند و داوري بر خوب بودن فرد نمايند. مانند جلوه گري با لباس هاي خاص و آرايش غليظ تا بگويند چقدر زيبا است، آويزان کردن زيور آلات به خود تا مردم بگويند چقدر زن مهم و ثروتمند است، تعريف، تمجيد، بازگويي و بزرگ نمايي از ريخت و پاش ها در سفرهاي زيارتي، عروسي ها، عزاها تا ديگران بگويند آدم دست و دل بازي است، تعريف، تمجيد، تبليغ و بزرگ نمايي از انجام کارهاي نيکوکارانه مانند؛ کمک به تهي دستان تا مردم بگويند آدم نيکوکاري است. بازگويي تعداد و شمارش سفر هاي زيارتي، بيان و به رخ ديگران کشيدن کمک به ساختمان مسجد و نوشتن نام خود در سر در مسجد، و يا در بالاي محراب مسجد، بازگويي انجام  فلان مقدار نذري، جلوه گري و خود نمايي در نماز خواندن تا مردم بگويند آدم با ايمان و مقدسي هست. در اين زمينه صدها مثال مي توان زد. راه درمان آدم توخالي نخست واقع نگري و پذيرش واقعيت ها است و بعد بالا بردن دانش، اطلاعات و آگاهي خود است.            
محمدعلي شاهسون مارکده 25/4/87   

ما و توانگري
ميان عقايد من و محمدعلي شاهسون اختلافات و اشتراکاتي است که هر از چند گاهي انگيزه دست به قلم بردنم مي شود. چالش مهم من و ايشان خصوصا در مورد مسائل اقتصادي است.که علاوه بر بحث ها و تبادل نظر هاي حضوري بسياري اوقات به بيان آن از طريق نشريه آوا نيز کشيده شده است. به اعتقاد نگارنده اين بحث در حقيقت نمايندگي دو تفکر متفاوت در مورد پديده هاي روزگار ماست که بيان آن را خالي از لطف نميدانم. هر چند براي من روشن است که اساسا بحث هاي مالي و اقتصادي و پرداختن به ان در جامعه اي که سرمايه داري و توانگري ضد ارزش و فقر و ابوذر وار بودن در بعد اقتصادي مايه مباهات است چندان خريداري ندارد و انچه از نظر مي گذرد تنها ديدگاه هاي اقتصادي است که فکر مي کنم جامعه ما به آن مبتلا است و صد البته قلم آقاي شاهسون درنقد و نگارش و پاسخ از همه شيوا تر است. نخستين عامل توانگر ستيزي در جامعه ما عقبه تاريخي ماست. در جامعه ما خصوصا در قرن هاي اخير توانگري غالبا به واسطه نفوذ سياسي و حکومتي است.که توانايي هاي کار و توليد يعني چرخه اقتصاد از فرآيند طبيعي خودخارج شده و درامدها از محل ديگري به معيشت افراد تزريق مي شد. بيشتر جامعه از طبقه فرودست بوده و لذا طبيعي است که اين بدبيني شديد به وجود آيد. و جملاتي که نشانگر اين موضوع است را به وفور مي توان در ادبيات ما پيدا کرد نظير اين که هيچ مالي جمع نمي شود مگر اين که بر فقيري ظلم روا شود. دوم اين که فقر و ناداري فضيلت شمرده مي شد. دوري از دنيا و گوشه نشيني تبليغ مي شد وکمال به شمار مي رفت. درهر زماني که اوضاع از نظر رشد اقتصادي بدتر بود اين مسائل بيشتر به چشم مي خورد مثلا بعد از حمله مغول به ايران يا حمله افغان ها.
در ديدگاه هاي مذهبي ما به واسطه اين که زادگاه دين ما در سرزميني است که هيچگاه در طول تاريخ از رونق اقتصادي چنداني برخوردار نبوده و امپراتوري محکمي ساکن آن نشده است. لذا ثروت آن از راه توليد نبوده است. و عامه مردم آن در تنگ دستي به سر مي بردند در حالي که در ايران و روم به دلايل بسيار اقليمي و موقعيت جغرافيايي اوضاع مردم بهتر بوده است بدين جهت اين گونه جهت گيري ها در آن چندان دور از ذهن نيست هرچند در دستورات ديني و رساله هاي عملي بخش مهمي به مسائل اقتصادي اختصاص دارد و فاصله حجره و بازار باحوزه و مسجد چندان طولاني نيست. اگر ثروت همسر پيامبر در راه تبليغ دين نبود ديگر جنس منتقدان دنيا همجوره جور بود. با اين حال همه اين مروجان دوري از دنيا به محض فراهم شدن شرايط همه قصه هاي خود را در تاقچه گذاشته و مفصل به تنعم مي پرداختند اين کشش طبيعي بشر است و در خلاف آن نمي توان چندان حرکت نمود.
جامعه ايراني دردهاي مزمن اقتصادي ديگري را نيز شاهد بود که با ورود نفت به سبد درامدها وضع نه تنها عوض نشد بلکه تلاش براي وصل شدن به هرم قدرت جهت بهره گيري از اين در امد آغاز شد و ديگر توليد وکار مفيد مختص طبقه فرودست ايران شد. شکوفايي و رونق مالي از روياها گشت و دولت ها نيز به واسطه داشتن ثروت مجاني نيازي به فراهم کردن شرايط جهت توليد ثروت در کشور احساس نمي کردند. اين عدم احساس نياز در طول تاريخ به ديکتاتوري گرديد. و بي نيازي از مردم همراه با عدم توجه به معيشت آنها گرديد. به دنبال آن و در انديشه اين که تزريق پول مي تواند موجب بهبود اوضاع شود شرايط تورمي آغاز گرديد. پولي که ايجاد آن بدون تکيه بر توليد يا خدمات بود. ما را در صدر 5 کشور با تورم بالاي دنيا قرار داد. اين موضوع به قدري ساده است که حتي دانشجوي ترم 2 اقتصاد هم آن را مي فهمد. دريافت وجهي که در قبال آن هيچ کالا يا خدماتي ارائه نمي گردد. اين گونه است که به ازاي هر 5 نفر انسان تنها يک نفر کار مي کند. و ما بقي به نوعي از اشکال مصرف کننده هستند. و هيچ ثروتي ايجاد نمي کنند. يکبار سخنراني مدير گروه بهروز را خواندم که گفته بود « مديريت کارهاي توليدي در ايران شاهکار است » برايم هم جالب بود و هم دردناک چون اين سخن نشان مي دهد توليد در اين کشور از همه کار براي بهره مندي و درآمد سخت تر و پر ريسک تر است. پس ديگر نبايد دهان از تعجب باز کرد که چرا زميني امروز 5 برابر ديروز ارزش پيدا کرده است چون بخش هاي ديگر جاذبه اي ندارند که سرمايه ها وارد آن شوند. مفهوم پولداري و سرمايه داري نيز دو مفهوم متفاوت است. ما در ايران پولدار زياد داريم اما سرمايه دار نه! اما ما ايراني ها در تغيير دادن مفاهيم يد طولاني داريم. ما مردمان بسياري داريم که سکه هاي طلاي فراواني را به جهت عدم اعتماد به اقتصاد و شرايط روزگار در صندوقچه هاي خودمخفي مي دارند. اما اين ثروت ها و سرمايه ها هيچ گاه وارد چرخه توليد نمي شود. اما شما به ليست ثروت مندان آمريکا يا اروپا نگاه کنيد. مثل بيل گيتس که ثروت آنها در کار آفريني ، توليد فکر تکنولوژي است. و اتفاقا زندگي شخصي آنها مانند بسياري از افراد ديگري خيلي هم عادي است. دقيقا خلاف آن چيزي که افراد ثروتمند ما اين همه در راه تفاخر خود هزينه مي کنند از اين اقتصاد بيمار و نا توان که با آمدن و رفتن هرمديري به سمتي چب مي افتد نمي توان انتظاري بيش از اين داشت. اقتصاد سياست زده ما نميتواند براي عموم مردم شرايط مساعدي از درآمد و معيشت را فراهم آورد. اين چالش اصلي من با آقاي شاهسون است که معتقدم در صورت عدم بهبودي کلي در اقتصاد نمي توان به رشد فرهنگي، علمي و غيره دل بست. اگر آوا خواننده دارد و اگر ذهني براي انديشيدن به مطلب ان وجود دارد به واسطه اندک ترقي اقتصادي ماست. و الا مگر در زمانه 20 سال پيش اين مطالب خريداري داشت. فقر، تنگدستي، بيکاري، فساد همه واگن يک قطارند و به قول معروف از دري که فقر آمد از پنجرها يش مي رود. هر چند کلي گويي دردي را دوا نمي کند. اما زدودن اين غبار ديرينه براي آغاز رشدي مضاعف لازم است. براي من مهم است که چرا در ميان همشهريان من انسان هاي مؤثري که بتوان از انها حتي در سطح استان به عنوان فعال اقتصادي ياد کرد وجود ندارد. و صدها سئوال ديگر که پاسخ آن به نگرش هاي محدود و شرايط بد اقتصادي بر مي گردد. خطيب نمازي بر منع شرعي وامها و موارد مصرف آن خرده مي گرفت و سخن از حرام بودن مصرف آن مي گفت و من در انديشه که ما چقدر مصداق « معصيت را خنده مي آيد ز استغفار » ما هستيم.  اساس و متد هيچ تغييري نمي کند. و ما به خيال خام ظواهر را تغيير مي دهيم و با گذراندن چند شرط و بر چسب مذهبي و خسته کردن هر چه بيشتر وام گيرنده تسهيلات آن را اسلامي مي کنيم همگي مي دانيم که ظواهري بيش نيست و در حقيقت خودمان را گول مي زنيم قطعا فقه نيز همانند بسياري از مسائل مانند انتقال جنين، ديه، ارث وغيره اين موضوع را نيز در خود حل خواهد نمود. و من مانده ام در پاسخ که آيا در شرايط تورمي حرف آن ناطق درست است يا نه؟ چه مثال زيبايي است که مي گويد: « شخص خوابيده را بهتر از آن خود خواب زده اي که هزار بانگ هم بر او اثر ندارد ميتوان بيدار کرد»
 منابع:  1- ليلاز سعيد – توانگر ستيزي – شهروند امروز – 23 تير 87.     2- آيت الله صدر –اقتصادما.                                مهدي عرب تير ماه 87

سرگذشت موسيقي در مارکده ( قسمت ششم)

نبايد اينگونه پنداشت كه ترك زبانان مخالف نوازندگي و يا نوازندگان بوده اند ، بلكه تمام نوازندگان ساز و ناقاره در ميان همين ترك زبانان منطقه رشد كرده و پرورش يافته اند.
ولي فارس زبانان از ديد ديگري به اين موضوع مي نگريستند ، آن ها بيشتر بر حرام بودن ساز و ناقاره  تكيه داشتند و اين كه نوازنده را مطرب مي دانستند كه كار گناه انجام مي دهد و گناهكار است و از اين كه عمل نوازندگي او باعث به انحراف كشاندن و تحريك حس شهواني جوانان مي گردد مي خواستند از آن دوري  کنند و نگرش طبقاتي به نوازنده ها در اهميت دوم قرار داشت.
 ساز و ناقاره همراه با دهل : اين آلت ها صرفاً توسط مردان نواخته مي شد ، ساز به كرنا و سرنا مي گفتند . در ماركده بيشتر ساز بزرگه و ساز كوچيكه اطلاق مي گرديد. ناقاره هم همان دهل را مي گفتند ، سازو ناقاره بيشتر در عروسي ها ، ختنه سوران ها و گاهگاهي در شيريني خوران نيز نواخته مي شد. نوازندگان ساز و ناقاره مقام هاي مختلفي مي نواختند كه هر مقامي در يك زمان خاصي از عروسي و توسط كرنا و يا سرنا نواخته مي شد. از ديد روحانيان آن روز و به پيروي از آن ها مومنان متعصب آلت هاي سرنا و كرنا و دهل، نجس ؛ و شنيدن صداي آن ها و نوازندگي شان حرام بود و مي گفتند كساني كه به صداي ساز گوش دهد در قيامت سرب داغ توي گوششان خواهند ريخت.
مقام ها و آهنگ ها :  مقام چوب بازي ؛ :يا به گفته ترك زبانان« آغاج اوينو » كه با كرنا همراه با دهل نواخته مي شد ، بيشتر زمان عروسي را به خود اختصاص مي داد. اين آهنگ بيشتر حالت رزمي دارد. در اين وقت مردان در كوچه و يا ميدان گاهي دايره مي ايستادند و دو نفر در ميان ميدان چوب بازي ، بازي مي كردند. اين بازي صرفاً مردانه بود و زنان تماشاگر بودند.
مقام حمام ببري : يا به گفته ترك زبانان « آغير » يا « آغور اوينو» . اين آهنگ هنگامي در عروسي ها نواخته مي شد كه عروس و يا داماد را جهت ريختن آب عقد بر سرشان به حمام مي برده يا مي آوردند و نيز گاهي هم براي رقص مردان و زنان مسن تر نواخته مي شد. ريتم اين آهنگ ها ملايم است و به همين جهت بعضي از پيرمردان و ياپير زنان علاقمند با اين ريتم مي رقصيدند. اين آهنگ نيز با كرنا و همراه با دهل نواخته مي شد.
مقام قيزاويني : يا به گفته ترك زبانان « قيزاوينو». اين آهنگ با سرنا همراه با دهل نواخته مي شد ، اين آهنگ ريتم تندي دارد و مخصوص رقص دختران و زنان جوان و گاهي نيز پسران است كه به صورت دسته جمعي يا چند نفره و دستمال به دست مي رقصيدند و بيشتر در اتاق ها يا در جاهاي داخل ساختمان نواخته مي شد. زمان هايي كه داماد روي تخت مي نشست ، عروس وارد خانه داماد مي شد ، دست و پاي عروس و داماد حنا مي گذاشتند و … نواخته مي شد.
مقام عربي : اين آهنگ گاهگاهي نواخته مي شد. در اين آهنگ بيشتر دختران يا پسران با دستمال مي رقصيدند ، ريتم اين آهنگ هم نسبتاً تند بود و با سرنا در اتاق نواخته مي شد.
آهنگ مجسمه : اين مقام هم گاهي نواخته مي شد. وزن آن اين گونه بود.
لاي لاي لاي مجسمه          من که تو را مي خواستمت
ادامه دارد                                      
محمدعلي شاهسون مارکده