سپاسگذاري
لازم است از آقاي مهندس علي زالي كه ما را در راه اندازي ، بروز رساني و لوگو و ….. اين سايت راهنمايي و كمك نموده و مي نمايند تشكر و قدرداني گردد. اينگونه افراد مايه مباهات هستند.
ابوالفضل شاهسون
آواي ماركده شماره 126- پانزدهم شهريور 1387
جلسه بانوان
روز 10/6/87 ساعت 10 صبح جلسه ی گفتگوی بانوان با حضور تعداد 9-10 نفر از بانوان جوان در محل دفتر دهیاری تشکیل شد. موضوع جلسه؛ چگونگی و موضوع های گفتگوی یک دختر و یک پسر برای برنامه های زندگی مشترک آینده بود. که خلاصه ای از گفتگوها را با هم می خوانیم.
– مراحل آشنایی یک دختر و پسر و سر انجام ازدواج را می توان تا حدودی بدین شکل دسته بندی کرد. نخست آشنایی و دیدن شکل و قیافه ی ظاهری. در صورت مورد پسند و خوشایند بودن، زیبا بنظر آمدن، شروع به گفتگوی رو در رو، نشست برخاست و رفت و آمد جهت بدست آوردن شناخت می نماییم. حد اقل برای شناخت دقیق 100 ساعت گفتگوی رو در رو و بدون تعارف و جدی و دقیق لازم است. در این مرحله باید در باره طبقه اجتماعی اقتصادی خانواده، روابط اعضا خانواده با یکدیگر و نیز بامردم، میزان سن، تحصیلات، باورها، ادبیات، شغل، درآمد، توانایی ها و امکانات اقتصادی، اختلالات روانی و رفتاری ، خواست ها، آرمانها، جهان بینی، مهارت ها و هنرها گفتگو نمود تا چگونگی شخصیت او برای شما مشخص گردد. همچنین در باره سلامتی روانی و بیماری های ارثی خانوادگی تحقیق و در صورت وجود اختلالات روانی مانند افسردگی، شک و سوء ظن، بدبینی، حقارت های دوران کودکی، حسادت، خشم وکین، خودشیفتگی، خودخواهی، سرخوشی، حالت خجالتی، عقب ماندگی های ذهنی و … باید قبل از پاسخ مثبت به ازدواج، با مراجعه به روان شناس و روان پزشک بهبودی حاصل گردد و اگر بیماری های جسمی و راثتی در فامیل و خانواده هست با مراجعه به پزشک متخصص از چگونگی انتقال آن بیماری به بچه ها پرس و جو و مشورت نمود. بدیهی است پس از بدست آوردن شناخت و رفع اختلال های روانی احتمالی و اطمینان ازعدم انتقال بیماری های و راثتی، درصورت مورد پسند بودن خوی و خصلت خواستگار و بودن مشابهت های زیاد بین یک پسر و دختر، الفت و دوستی ایجاد خواهد شد آنگاه با تکرار، تمرین و ممارست دوستی، عشق بوجود می آید. یعنی یک دختر و یک پسر عاشق یکدیگر خواهند بود. این عشق وقتی بدست خواهد آمد و حقیقی خواهد بود که اولا دختر و پسر به سن بلوغ جسمی و رشد فکری و عقلی رسیده و با کسب دانایی دارای استقلال و آزاد جهت تصمیم گیری باشند. شرط دیگر دست یابی به عشق واقعی این است که دختر و پسر خود را از هر جهت برابر بدانند یعنی رابطه ها افقی باشد نه عمودی و بالایی و پایینی. و در تمام مراحل آشنایی، کسب شناخت و دوستی باید این سه اصل را رعایت نمود تا شناخت مان دقیقتر باشد. یکی این که واقع بین باشیم. یعنی پدیده ها، موضوع ها، رویدادها، امکانات، داشته ها و نداشته ها را آنگونه که هستند و وجود دارند و به همان مقدار که وجود دارند و به همان اندازه که هستند ببینیم و بشناسیم و مورد ارزیابی قرار دهیم و روی آن ها برنامه زندگی خود را بنا کنیم و از خیال بافی های ذهن و ایده آلی اندیشیدن و آرمان گرایی پرهیز کنیم. دیگر این که مسئولیت پذیر باشیم. یعنی با تمام توان و در حد وسواس راجع به تمام جوانب رفتاری و توانایی های شخصیتی پسر مورد نظرکنکاش کنیم و در صورت وجود نشانه های مثبت و مشابهت با خود و مورد پسند بودن تصمیم بر ازدواج بگیرید و مسئولیت خوب و بد این تصمیم و نیز مسئولیت تصمیم ها در تمام مراحل زندگی را باید پذیرفت. نمی توان و دور از انصاف هست که در مرحله شناخت دقت لازم را نکنیم آنگاه در صورت نا مناسب بودن، گناه را گردن پدر، مادر و یا دیگران انداخت و نیز این هم دور از خرد هست که بخواهیم آن را شانس، اقبال، قضا، قدر و سرنوشت بشماریم. و سرانجام می رسیم به اصل سوم که رعایت اصول اخلاق در تمام مراحل است بزرگترین سرمایه هر انسان که بیان کننده انسانیت او نیز هست پاکی و پاک بودن از آلودگی هاست. بنابر این یک دختر و یا پسر، فرقی نمی کند باید در تمام ساعات گفتگو، رفت و آمد و نشست و برخاست از تماس بدنی تا رسیدن به مرحله عشق و هنگام ازدواج پرهیز نمایند. چون این پاکی و پرهیز از آلودگی ها در طول دوران زندگی شخصیت انسان را استوار تر می نماید و زندگانی افتخار آمیز را باعث می شود. پس از ازدواج می رسیم به مرحله پدر و مادر شدن. یک زوج جوان وقتی باید بچه به دنیا بیاورند که از پایداری از دواجشان و توافق و سازگاری بین خود اطمینان داشته باشند و هر دو نفر، نه به توصیه این و آن، بلکه خودشان بچه بخواهند. و سه شرط اساسی پدری و مادری را دارا باشند. یک: دانایی. دو: مهربانی. سه: داشتن امکانات زندگی مناسب. دانایی را با تحصیل، مطالعه، گفت و شنود، پرس و جو، تحقیق، رفتن، گشتن، دیدن و تجربه نمودن می توان بدست آورد. مهربانی را با از بین بردن کلیه بیماری ها و اختلالات روانی، بویژه اختلالات روانی ناشی از دوران بد کودکی و دستیابی به شخصیت سالم می توان بدست آورد. و سرانجام امکانات اقتصادی را با کار تولیدی و کسب در آمد حلال از روابط اقتصادی سالم می توان حاصل نمود. چنین زن و شوهری صرف نظر از این که میزان دارایی شان کم باشد یا زیاد بی گمان خوشبخت خواهند بود.
– پدری و مادری دختری را در دوران کودکی برای پسری از اقوام نامزد کرده اند و حال که بزرگ شده اند دختر پسر را دوست ندارد چکار باید بکند؟
– بدون شک این کار پدر و مادر غلط، دور از انصاف و دور از اخلاق انسانی است حال دختر باید به پدر و مادر بگوید؛ پدر و مادر، دوستتان دارم، احترام هم برایتان قائلم ولی اجازه بدهید خود شخصا در باره زندگی مشترکم تصمیم بگیرم.
– نظر شما درباره ازدواج فامیلی چیست؟
– علم امروز ازدواج فامیلی را رد می کند بیشتر بخاطر وجود بیماری های ارثی. وقتی دو ژن همانند، زنی و مردی در سلول آغازین بچه درکنار هم قرار گرفتند می شوند ژن غالب، و ژن غالب خصوصیات ارثی را از پدر و مادر به بچه منتقل می کند. حال اگر در ژن پدر و مادر بیماری وجود داشته باشد براحتی آن بیماری به فرزند انتقال داده می شود. به علاوه درخانواده های ما طبقات پایین اجتماع ضمن وجود دوستی ها، با هم کدورت ها، حرف و نقل هایی هم بوده و هست در صورت انجام ازدواج فامیلی این کدورت ها وارد زندگی زن و مرد تازه ازدواج کرده می شوند و تلخی ایجاد می نمایند. و موضوع سومی هم قابل طرح است و آن این است که ما اقوام را داریم حال اگر با غریبه ازدواج کنیم شبکه دوستان، آشنایان و اقوام را گسترش داده ایم.
– ممکن است وقتی با پسر به خواستگار آمده که گفتگو می کنیم در پاسخ پرس و جوهای ما دروغ بگوید و ما به واقعیت ها نتوانیم دست یابیم؟
– بله ممکن است. ببینید شما اگر دختر دانایی و با هوشی باشید می توانید با مشاهده رفتارش و نیز تطبیق جمله ها و گفته هایش، از لابلای بیان خاطراتش خیلی زود دروغ را از راست بشناسید. ببینید من مثالی می زنم تا بهتر موضوع روشن شود. یکی از همشهریان ما، مامور می شود که متهمی را از شهر سامان به شهرکرد ببرد و تحویل زندان دهد. این همشهری با افتخار برایم تعریف کرد که؛ زمستان بود و هدو هم می آمد من بودم و راننده وانت می توانستم متهم را درجلو بین خود و راننده سوار کنم ولی به عمد دسبند او را به نرده های باربند وانت بستم و تا شهرکرد در جریان وزش باد بود و هدو توی سرش ریخت. این همشهری این رویداد را یکی از افتخارات خود می شمرد و بیان می کرد ولی من با شنیدن فهمیدم در درون او چه جهنمی است و مبتلا به بیماری روانی سادیسم است و از رنج دیگران لذت می برد. شما هم همینطور. وقتی پسر خواستگار خاطرات، دیده ها، شنیده ها، دوست داشتن ها و بد آمدن هایش را برایت باز گو می کند می توانید از کارهایی که کرده، حرف هایی که زده، دید و نگرش هایی که به رویدادها و قضایا داشته و دارد بدانید چه نوع شخصیتی دارد. لازمه دست یابی به این توانایی تشخیص، قدری مطالعه و بالا بردن دانش خود است.
– خواستن با عاشق بودن تفاوت دارد؟
– کاملا. خواستن، بسیار سطحی و خام می تواند باشد و مراحل اولیه و آغازین دیدن و آشنایی است. فرض کنید پسری، دختری را بخواهد اگر به دختر بهتر و زیباتر و پول دار تری برخورد کرد خیلی راحت می تواند خواسته قبلی را رها کند و خواسته جدید را که مزیت بیشتری دارد برگزیند. ولی عشق حاصل آن شناخت است حاصل آن کنکاش چندین وقته است که دختر و یا پسر به این نتیجه رسیده که تنها و یگانه آدمی که با او همانندی دارد، به درد او می خورد همان معشوق اوست. عشق حاصل عقل و خرد است، عشق ویژه انسان است دو نفر عاشق به این نتیجه رسیده اند که؛ خداوند ما دو نفر را برای یکدیگر آفریده است و اگر صد تا پسر و دختر زیبا، خوشگل، خوش تیپ هم در دسترشان باشد هریک دنبال معشوق خود است و به زیبایی دیگران توجهی ندارد. در عشق وفا داری مطلق وجود دارد در صورتی که خواستن ممکن است توام با هوس باشد. در رابطه عاشقی هریک می خواهد مکمل دیگری باشد ولی در خواستن ممکن است هدف کامجویی باشد. عشق فرزند آزادی و استقلال است. عشق یک احساس، یک هیجان است که با بالا ترین سطح واقعیت و عقل در ارتباط و نتیجه شناخت و آگاهی و نشات گرفته از درون آدمی است که با حالت خواستن و خوش آمدن مردی از زنی و یا زنی از مردی متفاوت است یک انسان عادی و سالم از جنس مخالف خود خوشش می آید اگر خوشش نیاید بیمار است خوش آمدن می تواند یک احساس انسانی، اخلاقی، نوع دوستی و یا جنسی باشد.
– پیشنهاد می کنم جلسات هر دو هفته یک بار باشد.
– انشاء الله در جلسه بعدی روی این موضوع هم صحبت خواهیم نمود.
– با پسران هم چنین جلسه ای هست؟
– از سال گذشته جلسه داشته ایم و بعضی از گفتگوها هم در نشریه آوا چاپ شده است.
جلسه پس از دو ساعت گفتگو پایان یافت. جلسه بعدی 10/7/87 و موضوع گفتگو هم؛ جایگاه زن در خانواده و جامعه تعیین گردید.
تدوین کننده: محمدعلی شاهسون مارکده 11/6/87
ساخت و ساز غیر مجاز ممنوع
روز چهار شنبه 6/6/87 ساعت30/9 جلسه ای به دعوت بخشداری و با حضور آقای قربانی بخشدار، نماینده جهادکشاورزی شهرستان و دهیاران بخش در روستای چمعالی تشکیل شد. هدف از این دعوت و نشست؛ بررسی ساخت و ساز های غیر مجاز در باغات حاشیه زاینده رود بود. نخست آقای قربانی گزارشی از ساخت و سازهای غیر مجاز در باغ های حاشیه زاینده رود ارائه داد و از دهیاران خواست که مردم را در جریان غیر مجاز بودن چنین ساخت و سازهایی قرار دهند. سپس نماینده جهاد کشاورزی ضمن ارائه گزارش و آمار و ارقام برخورد باسازندگان، ساخت های غیر مجاز درزمین های کشاورزی حاشیه زاینده رود و نیز چند مورد تخریب ساختمان با حکم قضایی، از دهیاران خواست که این آگاهی را به مردم بدهند که فقط با اخذ مجوز تغییر کاربری می توان در زمین های کشاورزی ساخت و ساز نمود در غیر این صورت از طریق مراجع قضایی با متخلفان برخورد، و ساختمان تخریب خواهد شد.
گزارش از: کریم شاهسون
مراکز مشاوره و درمان
بخشداری سامان طی نامه شماره 1370 – 3/6/87 وجود ونشانی مراکز مشاوره و درمان اعتیاد وابسته به سازمان بهزیستی در شهر سامان ارسال و درخواست نموده اطلاع رسانی شود تا نیازمندان به مشاوره و درمان بتوانند با مراجعه به این مراکز در راستای کاهش آسیب های فردی بهره و استفاده لازم را ببرند.
1- مرکز مشاوره رهنما، سامان میدان بسیج، پاساژ نور 03823524532
2- مرکز درمانی سرپایی اعتیاد، سامان، پاساژ نور 03823524532
سمینار سرمایه گذاری ( قسمت دوم )
روزهای 23و24 مرداد ماه 1387 سمیناری با نام « سمینار ملی سرمایه گذاری در مناطق مستعد کمتر توسعه یافته کشور» با حضور استانداران، کارشناسان و دیگر مسئولان 11 استان توسعه نیافته کشور در محل دانشگاه شهرکرد برگزار گردید. قسمتی از سخنان مطرح شده در سمینار را در شماره قبلی خواندید. خلاصه ای از سخن چند سخنرانهمدر اینشماره باهم می خوانیم.
سپس آقای ناصری امام جمعه شهرکرد سخنانی بیان نمود و با ذکر حدیثی گفت که هدف از سرمایه گذاری نباید سود شخصی باشد اگر چنین باشد همان سرمایه داری خواهد بود بلکه باید هدف از سرمایه گذاری سود جامعه و دیگر مردمان باشد آقای ناصری علت عدم توسعه یافتگی را خود ما دانست واشاره نمود باید بررسی گردد که چرا سرمایه و مغز های متفکر و مبتکر ما از کشور فرار می نمایند. آنگاه آقای دکتر علی آبادی سخن گفت وضمن رد کردن نظر آقای ناصری گفت: حتما باید در سرمایه گذاری سود اصل باشد. آقای علی آبادی متمرکز کردن صنایع را در 5 قطب کلان شهر کشور را در دهه های پیش درست خواند و گفت این قطب بندی در آن روز اجتناب ناپذیر بوده ولی امروزه دیگر نه. چون می باید این قطب های صنعتی همانند لوکوموتیو صنایع دیگر کشور را دنبال خود بکشند. سپس مهندس نجابت معاون وزیر نفت و مدیر عامل صنایع شیمیایی سخن گفت و هدف بنیادی شرکت صنایع پتروشیمی را توسعه برای زندگی بهتر نامید و گفت سرمایه گذاری به منظور بردن سود بیشتر و دست یابی به زندگی بهتر است و تا سود حاصل نشود به زندگی بهتر دست نخواهیم یافت و در کنار آن تا فرهنگ با اخلاق در سرمایه گذاری نداشته باشیم باز به زندگی بهتر نمی رسیم سرلوحه کار شرکت پتروشیمی تلاش، آفرینش و بالندگی است و من اکنون باارائه آمار و ارقام نتیجه تلاشمان و آفرینندگی مان و بالندگی مان را برای شما بیان می کنم. آنگاه ضمن ارائه اعداد و ارقام نشان داد که سرمایه گذاری در صنایه پتروشیمی سود آور است و نظر آقای ناصری را که سرمایه گذاری نباید برای سود باشد را رد کرد و گفت اگر دنبال سود نباشیم پیشرفت نخواهیم کرد. سپس آقای مهندس علی یوسف پور معاون پشتیبانی، حقوقی و امور مجلس وزارت نیرو سخن گفت و اشاره کرد طرح آمایش سرزمین باید اجرا شود، باید مدیران اجرایی یک دست داشته باشیم بدین منظور باید مؤسسه های آموزشی تربیت مدیر ایجاد کنیم سیستم آموزشی ما ناکار آمد است از نظر کمی توسعه یافته ولی ازنظر کیفی موفقیتی نداشته است و نتوانسته افراد با مهارت در جامعه بپروراند بزرگترین مانع توسعه یافتگی ساختار خود دولت است ما می بینیم هرکجا که مردم را آزاد تر گذاشته اند سرمایه گذاری بیشتر صورت گرفته و توسعه را به دنبال داشته است چون ما می بینیم پول هایمان به خارج از کشور می رود و سرمایه گذاری می شود آنگاه ما درخواست می کنیم تا دیگر کشورها بیایند و در ایران سرمایه گذاری نمایند. سپس سخنرانان دیگر سخن گفتند.
گزارش از: محمدعلی شاهسون مارکده
صحبت یک همشهری
همشهریان عزیز مارکده ای، سلام. نمی دونم از کجا باید شروع کنم. می دونید ما مارکده ای ها اصولایک جانبه فکر می کنیم یعنی این که مسیر فکری خودمون رو می گیریم و بدون فکر کردن به نظر دیگران قضاوت می کنیم. چند وقت پیش یه بحثی توی خانواده ما پیش اومد که من رو به نوشتن این مطلب وا داشت یه چیزی در حد جر و بحث های خانوادگی نکته جالب این بود که دو یا چند طرف بحث بدون اجازه دادن به طرف مقابل و بدون شنیدن صحبت اون و آشنایی با افکارش خیلی راحت تصورات خودش رو از اون و از طرز فکر مقابل می گفت و در مقابل باز هم خیلی راحت طرز فکر و دفاعیه خودش رو مطرح می کرد و با استدلال کامل اون رو درست می دونست در حالی که این دو نفر نه با هم دیگه صحبت کرده بودند و نه کاملا از افکار همدیگه خبر داشتند فقط این وسط یکی بود که صحبت های اون ها رو واسه همدیگه اون هم نه به طور کامل می گفت و دو طرف با شنیدن اون صحبت ها و طرز تفکر خود شون که در بالا بهش اشاره کردم قضاوت می کردند و حق رو به خودشون می دادند. این صحبت ها مقدمه بود که بگم. مردم عزیز مارکده، پدر و مادر ها، بیاییم درست قضاوت کنیم. بیاییم دست از تفکر غلط خودمون بر داریم. بیاییم با حق دادن به بقیه و شنیدن صحبت هاش نظر بدیم و بدون فکر کردن، بدون در نظر گرفتن همه جوانب و بدون مشاوره با بقیه قضاوت نکنیم. چرا ما که ادعای متمدن بودمون گوش عالم روکر می کند این همه غیر متمدنانه نظر می دیم؟ چرا ماکه می دونیم با صحبت کردن عادی می تونیم مشکل رو حل کنیم با صحبت های نا به جا باز هم مشکل درست می کنیم؟ تا حالا به این مسئله دقت کرده بودین؟ تا حالا توی بحث ها و دعوا ها تون رعایت حق طرف مقابل رو کردین؟ تا حالا تو اختلاف خانوادگی بدون جر و بحث نشستین با هم صحبت کنین؟ مطمئن هستم جواب اکثر شما نه هست و عده کمی هستن که واقعا این کار رو توی روستای ما می کنن. پس بیایید با یک راه حل ساده که چیزی جز درست کردن طرز فکر مون نیست از این به بعد توی بحث هامون با هم صحبت کنیم، حرف طرف مقابل رو گوش کنیم، با طرز فکرش آشنا بشیم و در نهایت درست قضاوت کنیم.
ح. شاهسون 3/6/87
وبا
روز یک شنبه10/6/87 جلسه ای در بخشداری سامان باحضور آقایان: قربانی بخشدار، دکتر جعفری کارشناس مبارزه با بیماری ها در مرکز بهداشت شهرستان، مهندس خلیلی کارشناس مرکز بهداشت، دکتر نوری دامپزشک، محمدی نماینده شرکت آب و فاضلاب، دکتر رئیسی مسئول مرکز بهداشتی درمانی شوراب صغیر، روستا کارشناس بیماری ها در مرکز بهداشتی درمانی مارکده، پناهنده، متولی امامزاده بابا پیر احمد، مهندس رستمی، مسئول کنترل کیفی شرکت آب و فاضلاب و دهیاران بخش در محل بخشداری سامان تشکیل شد. از روستای مارکده کریم شاهسون، دهیار در این جلسه حضور داشت. هدف از این جلسه؛ بررسی و شناساندن بیماری وبا و رساندن هشدار به مردم بود. نخست آقای قربانی سخن گفت. سپس دکتر جعفری گفت: بیماری وبا به دلیل خشک سالی امسال شیوع پیدا کرده است. تاکنون 95 مورد بیماری وبا در سطح کشور گزارش شده است که 5 مورد آن منجر به مرگ شده. که 3 نفر از اتباع خارجی و 2 نفر آن ایرانی باسن بالا بوده اند. بیماری وبا یک بیماری عفونی روده ای است مهمترین راه انتقال از طریق آب می باشد و بعد ازطریق مواد غذایی فاسد. ما در مورد آب آشامیدنی شهرها و روستاهایی که لوله کشی آب دارند نگرانی نداریم چون این آب ها صد در صد سالم هستند اکنون بیشتر نگرانی ما انتقال از طریق ورود گردشگران در محل های گردش و امامزاده ها است. همچنین آب رودخانه هایی که فاضلاب انسانی مستقیم وارد آنها می شود می تواند ناقل بیماری وبا باشد. دوره کمون و تاثیر گذاری بیماری وبا از 7 ساعت تا 10روز است. بیماری وبا همراه اسهال شدید و رقیق بدون تب بدون دل درد و بدون غرغر شکم است و شخص مبتلا بدون تهوع استفراغ می کند. جوشاندن آب به مدت 2 دقیقه میکرب وبا را از بین می برد. بهترین راه پیشگیری شستشوی دست ها با آب وصابون بعد از توالت و قبل از صرف غذا است. انگل زدایی سبزیجات با محلول های ضد عفونی کننده و استفاده از آب های معدنی و بسته بندی شده در مسافرت و استفاده نکردن از یخ توزیعی درکنار خیابان است چون آلودگی از سطح یخ سریعا به عمق آن نفوذ مینماید و با شستن سطح یخ آلودگی بر طرف نمی شود. آنگاه مهندس خلیلی گفت: اگر یک مورد بیماری وبا گزارش شود در وضعیت خطرناک قرار گرفته ایم و اگر یک مورد مرگ بر اثر بیماری وبا گزارش گردد در وضعیت بحرانی قرار داریم بنابر این اکنون کشور ما در این باره در وضعیت بحرانی قرار دارد. وزارت بهداشت در مورد کنترل بیماری وبا اکنون اقداماتی از قبیل کنترل مزارع کشت سبزیجات، کنترل اتباع خارجی، زائر سراها،کارخانه های یخسازی، برخورد جدی باعاملین فروش مواد غذایی فاسد و… در حال انجام وظیفه است. سپس دکتر نوری گفت: بیماری وبا مشترک بین انسان ودام نیست و مخصوص انسانست. آنگاه محمدی گفت شرکت آب و فاضلاب نهایت تلاش خود را جهت تصفیه و سالم سازی آب آشامیدنی با تزریق کلر بوسیله دستگاه کلرزن های گازی می نماید همچنین مطالعات جامع جمع آوری فاضلاب روستاها انجام شده منتظر تخصیص اعتبار جهت اجرا هستیم. در پایان مهندس رستمی گفت: در آینده که فاضلاب روستاها توسط تصفیه خانه ها تصفیه شد از این آب ها میتوان در کشاورزی استفاده نمود و هیچگونه خطری ندارد.
گزارش از:کریم شاهسون
حرف های مردم
1- من یک پیشنهاد در باره گزارش های شرکت تعاونی نگین دارم و آن این است که وقتی گزارش جلسات شرکت تعاونی نگین را می نویسی بجای این که بنویسی « هیات مدیره شرکت تعاونی نگین» بنویس « هیات دلالان شرکت تعاونی نگین »!؟
2- یک جوان تحصیل کرده مارکده ساکن بیرون از مارکده: در چند جلسه عروسی و دیگر مراسم در میان مردم مارکده نشسته ام، اغلب لابلای صحبت های خود، شرح کارها و رفتارهایی مانند رشوه دادن، دروغ گفتن به مامور، کلک زدن به دیگری، سوء استفاده از نا آگاهی دیگری، زیر پا گذاشتن قانون، گران فروشی و ناروزدن ( زرنگی ) خود را و … را با آب و تاب بیان می کنند، متاسفانه هیچ توجهی ندارند که در پشت سر هر یک از آنها زشتی و پلشتی نهفته است و گوینده سخن با بیان این سخنان می خواهد بگوید من زرنگم. غافل ازاین که 4 نفر سخن سنج هم در جلسه نشسته و با شنیدن این سخنان در می یابند که گوینده، شخصیت ناسالم و نا هنجار دارد و از نظر روانی آدمی است بیمار.
حرف های مردم که در زیر می آید توسط حبیب شاهون گرد آوری شده.
3- از ماشین پلاک قرمز دولتی برای جابجایی و به گردش بردن اعضا خانواده و نیز آوردن بادام از مزرعه استفاده می شود.
4- نماکار ساختمان مسجد می گوید چند سال قبل کار کرده ام ولی مزدم را نداده اند.
5- ازمدیر عامل شرکت تعاونی فردوس تشکر می کنم و پیشنهاد می نمایم بیایید توی این شرایط بحرانی او را کمک و همراهی کنیم.
6- دو تا درخت چقدر حریم دارد؟ از دره مارکده بروید بالا و ببینید یک خونه خرابه باید 70 جیریب حریم داشته باشد به این شورا باید گفت شورای تعیین حریم باغات و مزارع.
7- طرح گلستان که گفته می شود نفسی تقسیم می شود به مرور زمان دچار آب رفتگی می شود 7 هکتار آن کم کم دارد از بین می رود و آینده آن مشخص است هرکه شورا شد برای خودش قدم بر می دارد.
8- کار سرویس های بهداشتی به گفته مردم تمام شده است و مسئول آن در پاسخ این که چرا افتتاح نمی شود می گوید اگر مورد استفاده قرار گیرد پول هایی که ازجیبم داده ام از دستم می رود. مردم می گویند ساختمان سرویس مگر بااستفاده کردن تمام می شود؟ چون چند نفر از غریبه ها به خاطر بسته بودن سرویس می خواستند تابلو دهیاری را بشکنند.
9- عده ای از مردم می گویند اعضا شوراها بهتر است بجای نامه نوشتن و قلمداد کردن آن در عملکرد خود، در مورد ورود افراد غریبه و خوش گذرانی آنها که در نهایت مقداری زباله برای ما بجا می گذارند فکری کنند.
10- در پیچ ورودی شرقی روستا هر هفته تصادفی رخ می دهد به اعضا شوراها می گوییم هر وقت بادام و هلوهایتان را چیدید و وقت کردید یک فکری هم برای این پیچ بکنید.
11- بعضی از کارمندان دولت مشغول کار در روستا، آبیاری مزرعه فردوس شان را در وقت اداری انجام می دهند این را ما به عینه میبینیم و میدانیم.
بررسی استعداد های گردشگری
روز چهار شنبه 13/6/87 جلسه ای با حضور آقایان: قربانی بخشدار، سمیعی، قائدی و محمدی از سازمان میراث فرهنگی، بیگدلی شهردار و رؤسای شورای اسلامی و دهیاران روستاهای بخش سامان تشکیل شد. از روستای مارکده کریم شاهسون، دهیار در این جلسه حضور داشت. هدف از این دعوت و نشست شناسایی مکان های مستعد ایجاد گردشگاه در روستاها بود. نخست آقای قربانی گفت: بخش سامان با مساحت 948 کیلومتر مربع وسعت از دید مسئولان یک قطب مهم گردشگری محسوب می شود. بخش سامان در امتداد حاشیه زاینده رود با طول 85 کیلومتر و گذر 50 متر مکعب آب در هر ثانیه قرار دارد به همین منظور منطقه سرشار از قابلیت ها و پتانسیل های گردشگری است با این که هیچ تبلیغی برای قابلیت های جذب گردشگر هم نشده و نمی شود سیل جمعیت گردشگر روز به روز بیشتر می شود. متاسفانه امروزه حضور گردشگران در منطقه جز زیان و خسارت چیز دیگری برای منطقه ندارد. برای بردن سود باید زیر ساخت هایی مناسب صنعت توریسم ایجاد کنیم این جلسه جهت شناسایی راه کارهای مناسب تشکیل شده است. آنگاه مهندس سمیعی گفت: برابر مطالعات انجام شده محورکوهرنگ تالاب گاوخونی یکی از بهترین محور های گردشگری در سطح کشور معرفی شده است که سهم استان ما تماما در بخش سامان قراردارد و این یک موهبت الهی است و جا دارد که استفاده شایان از آن شود. خواسته ما از دهیاران این است که سرمایه گذاران را جهت سرمایه گذاری و ایجاد مناطق مناسب برای اسکان گردشگر معرفی نمایند همچنین مناطق مستعد را شناسایی نموده و به سازمان معرفی نمایند ایجاد زیر ساخت ها با دولت است و تسهیلات جهت ایجاد مناطق جذب گردشگر به صورت 70 درصد با دولت و 30 درصد مابقی با سرمایه گذار است. سپس مهندس بیگدلی گفت: به طور متوسط روزانه 10000 مسافر در بخش سامان ترد می کنند که فعلا فقط زباله تولید می نمایند و هیچ گونه سود دیگری برای مردم منطقه ندارند زیرا مسافران که عمدتا از استان اصفهان می آیند مایحتاج خود را از محل خود فراهم می نمایند و به این محل می آیند .اگر برای جمع آوری زباله هر نفر 2000 تومان هزینه نماییم در سال چیزی حدود 7 میلیارد تومان تنها زیان ورود گردشگران را می پردازیم می توان با برنامه ریزی واحداث مجتمع های جذب گردشگر زیان ها را تبدیل به سود کنیم. در پایان از دهیاران خواسته شدکه مناطق و محل های مناسب برای ایجاد مکان های گردشگر در روستاها را شناسایی و معرفی نماییم. در پایان آقای رنجبر رئیس بانک قرض الحسنه مهر ایران شعبه سامان گفت: حدود 10 ماه است که بانک قرض الحسنه مهر ایران افتتاح شده و تا کنون سه هزار شعبه در سطح کشور دایر کرده است و قرار است سه هزار شعبه دیگر نیز افتتاح کند و همه فعالیت های این بانک در قالب قرض الحسنه است و در زمینه ازدواج، خریدمسکن، تعمیر مسکن، خرید خودرو و… به مشتریان خود تسهیلات با سود حد اکثر 4 درصد می دهد و اگر در روستایی قابلیت پذیرش و افتتاح یک شعبه از این بانک باشد می توانیم تاسیس کنیم.
گزارش از : کریم شاهسون
جلسه شورای اداری بخش
جلسه ای در روز 6/6/87 ساعت 30/9 با حضور تمامی مسئولان بخش به علاوه تنی چند از مسئولان شهرستان و استان آقایان: کاظمی از استانداری، زمانیان فرماندار، زمانی از آب و فاضلاب روستایی، حیدری از راه و ترابری، مجیدی از مسکن و شهرسازی، اعلایی و ریاحی از بنیاد مسکن، هیبتیان از شرکت گاز، قاسمی از جهاد کشاورزی در محل بخشداری تشکیل شد. از روستای مارکده مسعود شاهسون، رئیس شورای اسلامی در این جلسه حضور داشت. نخست طاهری امام جمعه خواستار اجرای مصوبات جلسه قبلی شد و گفت: در این جلسه روی مسائل منطقه بحث و گفتگو شود. بعد آقای قربانی بخشدار گزارشی از میزان طرح های اجرا شده و در دست اقدام در سطح بخش اشاره نمود و خواستار حمایت مادی و معنوی مسئولان شد. سپس آقای زمانیان درخواست نمود فقط روی پروژه های مورد نیاز منطقه مانند تصفیه خانه آب آشامیدنی و فاضلاب، جاده ها، وکمبود زمین مسکونی که در روستاها مشکل دارند صحبت شود. آقای زمانی گفت: در تملک زمین جهت احداث تصفیه خانه آب آشامیدنی در روستاهای حاشیه زاینده رود با مشکل مواجه هستیم. آقای حیدری گفت: اعتبارات زیر ساخت جاده بن قوچان مصوب شده که در سال جاری آغاز خواهد شد ولی اعتباری برای آسفالت نداریم. آقای مجیدی گفت: قرار است یک بیمارستان 10 تختخوابی درشهر سامان ساخته شود لذا به زمینی به مساحت 3 تا 5 هزار متر مربع نیاز است اگر چنین زمینی واگذار گردد کار آغاز خواهد شد. آقای اعلایی گفت: امروزه اعتبارات حرف اول را می زند و ما با توجه به مشکلات عدیده روستائیان و داشتن پروژه های ضروری فراوان اعتباری نداریم که بتوانیم کاری بکنیم بسیاری از روستاهای حاشیه زاینده رود از جمله مارکده و سوادجان با مشکل کمبود زمین مسکونی مواجه اند و ما به تنهایی نمی توانیم بر این مشکل فایق آییم. آقای ریاحی گزارشی از مشکلات زمین مسکونی روستاهای بخش سامان ارائه داد و اشاره نمود که می خواهیم در قسمتی از زمین های کشاورزی مارکده به صورت پایلوت جهت ساخت مسکن اقدام کنیم لذا از دیگر مسئولان بویژه از مدیریت محترم جهاد کشاورزی درخواست می کنیم ما را یاری دهند. در این وقت آقای زمانیان فرماندار از قاسمی خواست که نظر خود را اعلام نماید که مهندس قاسمی سریع و رک و پوست کنده گفت: به هیچ وجه موافقت نخواهیم کرد. مسعود شاهسون گزارشی از وضعیت کمبود زمین مسکونی و این که روستای ما بین کوه و زمین های کشاورزی محدود شده و ما با تلاش 800 هکتار زمین خشک بیابانی را تبدیل به باغ نموده ایم حال خواستار 2 تا 3 هکتار از زمین های قریه که قابلیت کشاورزی خود را هم از دست داده اند هستیم تا با اخذ مجوز تغییر کاربری به ساخت مسکن اختصاص یابد اکنون به علت نبود زمین، مردم ناگزیر به صورت غیر مجاز در زمین های کشاورزی خانه می سازند اصول کوچه و خیابان را رعایت نمی کنند و از طرفی هم جهاد کشاورزی آن ها را به دادگاه می فرستد جریمه کلان می پردازند و با سرخوردگی ساخت خود را می سازند لذا ما دست یاری جهت حل مشکل زمین مسکونی به سوی شما بزرگوران دراز می کنیم تا با همکاری بتوانیم این معضل را حل نماییم. زمانیان فرماندار قول مساعد داد که با اخذ مجوز تغییر کابری این مشکلا را حل نماید. آقای هیبتیان گفت: روستاهای باقی مانده بخش سامان که گاز شبکه ای ندارند اگر امسال اقدام به گاز رسانی نکنند سال آینده با درخواست ان ها مخالفت خواهد شد. آقای کاظمی گفت: درست است که قانون سازمان جهاد کشاورزی را ملزم به حفظ باغات و مزارع نموده اما وقتی کمبود زمین جهت ساخت مسکن روستائیان به حدی می رسد که برای مردم مشکل بوجود می آید نا گزیر هستیم با صدور مجوز تغییر کاربری مشکلات مردم را حل کنیم.
گزارش از: مسعود شاهسون
حقایقی در باره ایدز
گفته می شود عامل بیماری ایدز ویروسی بنام اچ. آی.وی است که با مختل کردن عملکرد و از بین بردن برخی از یاخته های سیستم ایمنی، منجر به نقص دستگاه دفاعی بدن انسان می گردد. فرد مبتلا به و یروس اچ. آی.وی می تواند هیچ علامتی از بیماری نداشته باشد و قادر به ادامه کار و فعالیت های اجتماعی باشد. ایدز چیست؟ مرحله پیشرفته ابتلا به اچ. آی وی را ایدز می نامند در این مرحله بیشتر یاخته های دستگاه ایمنی تخریب شده و فرد آماده بروز انواع بیماری های عفونی و سرطان و مشکلات دیگر می گردد. می رسیم به این پرسش که آیا ایدز درمان دارد؟ با توان و شناخت موجود علم پزشکی می توان بیماری را کنترل نمود ولی ویروس از بدن خارج نمی شود. طریقه انتقال ویروس اچ. آی.وی از طریق انتقال خون آلوده، وسایل برنده آلوده مثل سرنگ و سوزن، بوسیله آمیزش جنسی و از مادر مبتلا به نوزاد در طی دوران بارداری، شیر دهی و زایمان. پس ویروس ایدز با تماس پوستی، دست دادن، روبوسی کردن، در آغوش گرفتن، استفاده از لباس و یا غذای فرد مبتلا انتقال نمی یابد. بنابر این فرد مبتلا به ایدز از حقوق اجتماعی برخوردار و نباید آن ها را از جامعه طرد کرد. برای پیشگیری از ایدز واکسن وجود ندارد ولی پیشگیری از مبتلا شدن آسان است لذا با دادن آگاهی به کودکان و نوجوانان و آموزش مهارت های زندگی به ویژه برای پیشگیری از رفتارهای پر خطر می توان آنان را در برابر گسترش این بیماری توانمند کرد.
نقل از بروشور منتشره وزارت بهداشت
سرگذشت موسیقی در مارکده ( قسمت نهم )
مهدي كار نوازندگي را پيش از سال 1330 ه ش رسماً شروع كرد و تا سال 1357 در بسياري از مراسم عروسي هاي ماركده و روستاهاي ديگر ساز مي زده است. نوازنده دهل بيشتر شاد روان علي ميرزا عرب فرزند موساقلي از خاندان جعفر خدادادي ها بود ولي وقتي فرزندان مهدي بزرگ شدند كم كم آنها در نواختن دهل به پدرشان كمك مي كردند. در سال 1357 با پيروزي انقلاب اسلامي گفته شد كه ساز زدن حرام است و نوازندگي در روستا تحريم گرديد. دو يا سه سال قبل از 1357 فرزندان دايي مهدي كه ديگر بزرگ شده بودند بر اثر تلقينات مردم اينگونه مي انديشيدند كه كار نوازندگي حرام و حرفه اي است پست. بدينجهت در دو يا سه سال با پدرشان همكاري نمي كردند و مرتب به پدرشان فشار مي آوردند كه ساز زدن را ترك كند و توبه كند. دايي مهدي در جواب مي گفته؛« مگر از ديوار كسي بالا رفته ام كه توبه كنم ؟»
شاد روان خانم ام ليلا همسر دايي مهدي مي گويد ” دايي مهدي سخت به كار خود علاقمند بود و نيز بر اين باور بود كه كارش نه تنها پست نيست ، بلكه كاري است هنري و براي شاد نگاه داشتن و آرامش رواني مردم لازم و ضروري است و نيز بر اين باور بود كه نوازندگي موسيقي نه تنها حرام نيست بلكه كاري است مثبت و مفيد براي سلامتي و شادابي روان انسان ها. دايي مهدي كاري را حرام مي دانست و انجام دهنده اش بايستي توبه كند كه تجاوز به حق و حريم ديگران باشد. بنابر اين هر گاه فرزندانش او را سرزنش كرده و فشار مي آوردند كه ترك ساز زدن كرده و توبه كند. مي گفت شما چه كار به كار من داريد ، كمكم نمي كنيد كه نكنيد ، كاري هم به كار من نداشته باشيد ، مگر من چه كار كرده ام كه توبه كنم ؟ مگر از ديوار خانه كسي بالا رفته ام كه بايد توبه كنم ؟ ساز مي زده ام ، مردم لذّت مي بردند ، خود مردم دعوتم مي كرده اند و پول هم مي داده اند تا بروم و ساز بزنم. بگذاريد من بميرم آنگاه خواهيد فهميد كار پدرتان نه تنها زشت و حرام نيست بلكه يك كار هنري و پدرتان هنرمند بوده و شما قدرش را ندانسته ايد ولي افسوس كه ديگر آن وقت پدري در كار نيست و شما بايستي افسوس بخوريد “ .
خانم ام ليلا اضافه مي كند ” اين سرزنش ها و فشارها هيچ گاه بر اراده قوي مهدي تأثير نگذاشت و من خود از همان ابتدا از صداي ساز لذّت مي بردم و با اين كه در جامعه به من گفته مي شد كه كار شوهر تو حرام و پولي هم كه در مي آورد حرام است اين حرفها را مي شنيدم و چيزي هم بلد نبودم كه جواب بدهم و سكوت مي كردم ولي در انديشه و نهاد خود هيچ گاه نوازندگي را زشت و حرام نمي دانستم چون همانگونه كه خود لذّت مي بردم احساس مي كردم ديگران هم لذّت مي برند و شاد مي شوند و با خود مي گفتم كه مردم از شنيدن صداي ساز اين همه لذّت مي برند و شاد مي شوند پس چگونه مي تواند حرام باشد؟ چگونه مي تواند كاري پست باشد؟ من از اوّل تا به امروز بر اين انديشه بوده ام و حتي يك بار با فرزندانم هماهنگ نشده تا به دايي مهدي جهت ترك ساز زدن فشار بياورم بلكه گاهگاهي از دايي مهدي در مقابل فرزندانم دفاع مي كردم و به آنها مي گفتم چه كارش داريد ؟ ولش كنيد به حال خودش ؛ كمكش نمي كنيد ، ديگر اذيتش نكنيد. فرزندانم هم تقصير نداشتند آنها هم در جامعه ميان مردم بودند و تحت تأثير تلقينات مردم قرار داشتند و فكر مي كردند مردم هر چه مي گويند درست است ولي امروزه ديگر بر آن عقيده نيستند و فكر مي كنند به پدرشان ظلم كرده اند. “.
شاد روان خانم ام ليلا در ادامه مي گويد ” در همان سال 1357 نزديک به پيروزي انقلاب پس از پايان يك عروسي وقتي دايي مهدي به خانه آمد از نق زدن ها و سرزنش هاي پسرش در طول عروسي بسيار عصباني و خشمگين بود ، پس از اينكه وارد خانه شد سرنا را به شدت تمام به ديوار كوبيد كه چند تكه شد و با چاقو پوست ناقاره اش را قطعه قطعه كرد آنگاه به تكه هاي ساز و دهلش نگريست و نشست زاز زاز گريست. من در طول زندگي مشتركمان اين حالت خشمگينانه و اين شكل گريه را از دايي مهدي نديده بودم ، در اين وقت من هم در كنار او نشستم و همراه او دو تايي زار زار گريستيم.. “
راستي گريه براي چه بوده ؟ آيا براي فقر و محروميت ها و رنج هايي كه در طول زندگي متحمل شده بوده ؟ آيا براي بها ندادن مردم به موسيقي و هنر او بوده ؟ آيا براي ناآگاهي و سرزنش و فشارهايي كه فرزندانش بر او وارد مي كردند بوده ؟ … ؟ و یا همه ی اینها؟
خانم ام ليلا عرب هم سرگذشت جالبي داشته است هنگامي که دخترک کوچکي بوده توي تنوره آب آسياب مي افتد، مادرش نذر مي کند که؛ دخترش سالم بماند او را به عنوان نذري به سيد شوهر بدهد!!؟؟ دختر بچه نجات داده مي شود و هنگامي که بزرگ مي شود مي گويد: من سيد را نمي خواهم و به او شوهر نمي کنم. مشکل بزرگي بوجود مي آيد پرسش را نزد روحاني علوي مي برند و ايشان حل معما مي کند و مي گويد: اين گونه نذرها درست نيست حال بايستي شير بهاي دختر را بگيريد و به سيد به پردازيد که مبلغ 25 تومان از داماد اخذ و به سيد تحويل مي گردد. براي من نگارنده اين پرسش مطرح است که اگر اين نذرها درست نيست پس چرا بايد شير بها اخد و پرداخت گردد؟؟ و آيا گرفتن شير بهاکاري معقول و درست است؟ که تجويز مي گردد؟
دو نفر از پسران دايي مهدي دلايل خود را براي سرزنش پدرشان اينگونه بيان مي كنند : در آن روزها مردم سخت بر اين باور بودند كه ساز زدن حرام است ، نوازنده ساز كه كاري حرام انجام مي دهد فردي گناهكار است و پولي هم كه در مي آورد حرام است. مردم براي توجيه گفته هاي خود مي گفتند هنگامي كه اسيران كربلا را به شهر و دربار يزيد مي بردند ، يزيديان براي پيروزي خود شادماني كردند و بدستان خود حنا گذاشتند و در اين شادماني ساز زدند و سازشان همين كرنا و سرنا و دهل بوده!؟ به همين جهت ساز زدن را حرام مي دانستند. از طرفي مردم حرفه نوازندگي را پست مي دانستند و به ما با تحقير مي نگريستند ، ما هم كه در ميان مردم و با مردم بوديم اين حرفها را مي شنيديم و خودمان هم بر اين باور بوديم بنا بر اين به پدرمان فشار مي آورديم كه كارش را ترك كند تا مردم ما را سرزنش نكنند و چون كارش را حرام مي دانستيم مي گفتيم كه بايد توبه كني ، ما با اين كار خود فكر مي كرديم كه كار درستي مي كنيم و خودمان را دلسوز پدرمان مي دانستيم. اين عقيده در زمان پبروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به اوج خود رسيد و ما فكر مي كرديم كه انديشه ما صد در صد درست است و پدرمان كه در مقابل ما مقاومت مي كرد انديشه اش نادرست است ولي با گذشت زمان ديديم كه راديو و تلويزيون همان ساز پدرمان و نيز ديگر سازها را مي نوازد و با درگذشت پدرمان كم كم به اشتباه خود پي برديم ولي افسوس كه ديگر پدرمان در كنار ما نبود و دقيقاً همان كه گفته بود شد. پدرمان بارها و بارها مي گفت : وقتي من مُردم شما خواهيد فهميد پدرتان هنرمند بوده و آنگاه افسوس خواهيد خورد. پدرمان اراده قوي داشت وهيچگاه تلقين هاي مردم روي ذهن و ضمير او تاثير منفي نگذاشت و همچنان به کار خودش به عنوان يک کار هنري مي نگريست و ما امروز از اين که پدرمان را براي ترک ساز زدن رنجانده ايم احساس شرمندگي و پشيماني مي کنيم.
سرانجام همين فرزندان سرزنش كننده پدر در تاريخ 8/9/75 چهلمين روز درگذشت پدرشان نوشتند … آنكس كه مرا فخر زمان بود پدر بود !… .
در اينجا بايد از مردم پرسيد در كجا نوشته شده ، هنگامي كه اسيران كربلا را به شهر و ديار يزيد مي بردند ساز و ناقاره ـ آن هم به همين شكل كنوني اش ـ مي زده اند ؟ و اگر آن نا بخردان ساز و ناقاره زده اند و از اين آلت هاي موسيقي استفاده غير اخلاقي نموده اند به چه دليل و چرا ما حق نداريم از آن استفاده خوب بكنيم ؟ بدون شك در آن هنگام سفره هاي رنگين غذا هم گسترانده اند آيا ما نبايد سفره بگشاييم ؟ بنابرگفته مردم ، آن روز كفّار جهت شادماني بدستان خود حنا هم گذاشته اند پس چرا اكنون آنرا تحريم نمي كنيم ؟
براي اطلاع و آگاهي خوانندگان مي گويم: عرب ها قومي بدوي و بي تمدن بودند هرگاه در جنگي پيروز مي شدند زنان و دختران و مردان را به اسيري مي گرفتند و به شهر هاي خود مي بردند و همانند کالا بين خود تقسيم مي نمودند و آنها را برده خود مي کردند بدينجهت هنگامي كه اسيران را به شهر هاي عرب نشين به ويژه به شهرهاي پايتخت مثل شام ، بغداد ، مدينه و … مي بردند مردم بنا بر عرف آن روز سر راه قرار مي كرفتند ، شادي مي كردند و زنان كِل مي زدند و مردان چشمان درشت خود را در حدقه مي چرخاندند و دنبال زنان و دختران زيبا روي بودند تا آن ها را به عنوان کنيز بگيرند و … اين رويداد هنگامي که زنان و دختران نياکان ما ايرانيان را به اسارت مي بردند هم اتفاق افتاده است ولي چون ما از تاريخ خودمان بي اطلاع و در نا آگاهي مطلق هستيم و هويت تاريخي مان را فراموش کرده ايم و احساسي ايراني نداریم بنابر این اصلا نمی فهمیم چنین قضایایی در طول تاریخ هم بوده است. پس ضرورت دارد تاريخ ايران خودمان را بخوانيم. براي نمونه سرگذشت بابک را بخوانيد، سرگذشت اسيران ايراني را در شهر هاي عرب بخوانيد، ستم ها و تجاوزات حجاج را بخوانيد تا به عمق فاجعه پي ببريد.
بدون شك هنگامي كه اسيران كربلا را به دربار يزيد مي بردند ، مردم و درباريان سفره رنگين نيز گسترانيده بودند ، بدستان خود حنا هم گذاشته بودند ، لباس نو هم پوشيده بودند ، به يكديگر تبريك هم مي گفته اند و … ، چرا در ميان اينان فقط ساز زدن بايستي حرام باشد؟ آيا اين منطقي است به صرف اين كه ديوانگاني همچون بني اميه 1400 سال قبل از ساز و ناقاره استفاده غير انساني كرده اند ، مردم ما اکنون حق استفاده درست و اصولي از آن را نداشته باشند؟ اين چه منطقي است که چون زنان آن روز عرب نا آگاهانه هنگام ورود اسيران كربلا كِل زده اند ، اکنون گيلي لي كشيدن براي زنان ما حرام است ؟ و چون مردان عرب دنبال كار ديگري بوده و فرصت نکرده اند شباش بکشند حال شباش كشيدن ثواب دارد؟! منطق را بنگريد ؟
مي دانيم در جامعه انساني ديوانگاني و يا انسانهاي بي خردي يافت مي شوند كه با چاقو شكم همنوع خود را مي درند آيا ما حق داريم پزشكان را كه با چاقو شكم بيمار خود را پاره كرده تا غده سرطاني را بيرون بياورند به صرف اين كه از چاقو استفاده كرده اند تحريم كنيم ؟ يا فقط حقّ داريم كسي كه از آن استفاده نادرست كرده سرزنش كنيم؟ گفتني است انسان وقتي عقل و خرد خود را به کار نينداخت و انديشيدن را وظيفه خود ندانست شجاعت طرح سئوال را نيز نخواهد داشت و يا سئوال به ذهنش خطور نمي كند. علاوه بر پسران مهدي ، آقاي نورالله عرب ، برادر زن دايي مهدي ، مهدي را سرزنش مي كرده ؛ ايشان مي گويد ” من بارها و بارها با مهدي صحبت و او را نصيحت كردم، به او تذکر دادم، او را سرزنش کردم و به او گفتم که ساز زدن حرام است و گناه مي کني و از او خواستم كه ساز زدن را ترك كند ، ايشان مي گفتند هر گاه شما را به بهشت بردند قطعاً من هم به دنبال سر شما خواهم آمد ، شما چه كار به كار من داريد ، اگر خيلي ناراحت هستي بيا خواهرت را ببر و گرنه ما را به حال خودمان بگذار ، يك لقمه نان در مي آوريم و مي خوريم “. همچنين وي مي افزايد : ” من بارها به خواهرم گفتم که از مهدي بخواه که ساز نزند و او مي گفت من زنِ مهدي هستم من که به او نمي گويم برو ساز بزن او خودش با علاقه خود اين کار را مي کند بعد هم مقداري در آمد بدست مي آورد و زندگي مان را مي چرخانيم من نمي توانم به او دستور بدهم چون او شوهر من است. “
آقاي نورالله عرب اضافه مي كند ” مهدي اين قدر به موسيقي و نوازندگي ساز علاقمند بود كه هيچ چيز او را از اين علاقمندي نتوانست باز دارد . پس از پيروزي انقلاب كه جرأت نمي كرد در روستا ساز بزند ، سازش را بر مي داشت و به مزرعه اش مي برد و در آنجا ساز مي زد تا كسي صدايش را نشنود “.
يكي از نوادگان مهدي مي گويد ” بسياري از روزها من با پدر بزرگم به مزرعه اش مي رفتيم ؛ در نزديكي مزرعه ، سازش را از توي گوني در مي آورد و مي گفت : مردم كه ديگر اينجا نيستند كه زورشان بيايد و شروع به نوازندگي مي كرد . پس از مقداري كار كردن براي رفع خستگي ساز مي زد و هنگام رفتن و آمدن سازش را در گوني مخفي مي كرد“. نگارنده پس از پرس و جو يک قطعه از صداي ساز دايي مهدي همراه صداي ناقاره که گفته مي شود توسط شاد روان علي ميرزا عرب نواخته مي شده بوسيله يکي فرزندان علي ميرزا فراهم نموده ام که بارها آن را گوش کرده ام و هر بار برايم جالت تر از گذشته است.
محمد علي شاهسون مارکده.
تدوين اوليه 8/1/77 بازنويسي8/2/87