جارچی مارکده شماره 46- پانزدهم اسفندماه 89

گوهر خالَه
در طول سال‌هاي گذشته كه با پيرمردان روستاي قوچان درباره گذشته‌ي روستا گفت‌وگو مي‌كردم در لابلاي حرف‌هاي خود به نام گوهر خالَه اشاره  و از انسان دوستي‌‌هاي ايشان تعريف مي‌كردند.
گوهر نام يكي از زنان روستاي قوچان و زنِ حيدرقلي، معروف به حاج حيدرقلي بوده است. پدر حيدرقلي آقاجان نام داشته است. از حيدرقلي و گوهر خالَه دو پسر و يك دختر مي‌ماند. مي‌گويند: دختر خانواده به نام نرگس در جواني فوت مي نمايد. نام يكي از پسرها  عباس و ديگري امير شاهبندري معروف به حاج امير بوده است. اكنون در يادها نمانده كه گوهر خالَه دختر كيست. حيدرقلي يكي از مردان ثروتمند روستاي قوچان بوده است. گوهر زنِ انسان دوست و فقير نوازي بوده، هركه از مردم روستا كه تهي دست بوده و از او درخواست خوراكي و مواد غذايي مي‌نموده به او كمك مي‌كرده، درِخانه‌اش به روي مردم تهي دست باز بوده، مي‌گويند: اغلب روزهاي قراياز كه مردم از حيث مواد غذايي در تنگنا بوده‌اند هر روز صبح زود دامنش را پر از سنجد و كشمش و گردو مي نموده و به محل جمع شدن گوسفندها مي‌آمده و كشمش و گردو را توي كوله بار چوپانان مي‌ريخته است و اگر مي‌ديد كه چوپاني نان در كوله بارش نيست سريع از خانه‌اش نان هم براي چوپانان مي‌آورده است. به همين جهت انسان دوستي‌اش و رفتارهاي مهربانانه‌اش همه‌ي مردم قوچان او را گوهر خالَه مي‌گفته‌اند. خالَه كه به دنبال نام زنان مي‌آيد هرگاه اين نام همگاني شود و همه، زني را خاله بنامند، ناشي از مهرباني و انسان دوستي و مردم نوازي آن زن بوده است.  با اينكه حدس زده‌ مي‌شود 70 سال قبل فوت كرده باشد هنوز هم نام نيكش بر سرِ زبان هاست. بزرگانِ اَدب، نام نيك را عمرِ دوباره‌يِ آدمي شمرده‌اند و سعدي، بزرگ مردِ ادب پارسي مي‌گويد:
       نام نيكو گر بماند ز آدمي             به كز او ماند سراي زر نگار
و حكيمِ توس، فردوسي بزرگ مي‌گويد:
كه نام است اندر جهان يادگار           نماند به كس جاودان روزگار
نديدي كه چند از بزرگان كه مُرد      ز گيتي جز از نام نيكي نبرد
 مي‌گويند: عروس گوهر خالَه، زنِ امير، به نام ربابه، كه بعد به ربابه خالَه مشهور مي‌شود تا حدودي تحت تاثير مهرباني‌ها و مردم نوازي گوهر خاله قرار مي‌گيرد و بعد از فوت گوهر خاله، او هم همانند ايشان به مردم تهي دست كمك مي‌نموده است به همين جهت مردم قوچان او را هم ربابَه خالَه مي‌ناميده‌اند. ربابَه خالَه دختر اسكندر بوده است. روان‌شان شاد باد.
                                                                                محمدعلي شاهسون ماركده 9/12/89  
چوپان و حافظ
چند روز قبل مشغول خواندن غزل‌هاي حافظ بودم كه ناگه يادم به زمان نوجواني و خريد همين كتاب حافظ افتاد و اين پرسش در ذهنم بوجود آمد كه؛ چرا منِ نوجوانِ چوپان، در ميان بازارچه روستاي امام‌زاده احمد‌رضا كه خيلي چيزهاي زرق و برق دارِ خوردني و نوشيدني خوشمزه شهري و پوشيدني قشنگي هم بود بيشتر وقتم صرف تماشاي بساط كتاب فروشي شد و تنها خريد من از اين بازارچه يك جلد كتاب بود؟
  تيرماه 1345 بود كه اولين مسافرت من به خارج از روستا اتفاق افتاد در آن زمان پسركي14- 15 ساله بودم و گوسفند چراني مي‌كردم يعني چوپان بودم. مسافرت با كاروان زيارتي به سمت امام‌زاده احمدرضا بود. خانواده من آن موقع ييلاق و قشلاق مي‌كردند يعني تابستان در قلعه مزرعه ماماگلي و زمستان در ماركده زندگي مي‌كرديم تصميم خانواده براين شد كه من و مادرم به همراه دوتا از خواهرهايم همراه كاروان به زيارت برويم. صبحِ خيلي زودِ روزي، عده‌اي از همشهريان ماركده‌اي با زن و بچه لوازم سفر را بار خران كرده حركت كرده بودند و ما هم به آنها ملحق شديم. صبحانه را سرِ چشمه و آبِ قنات قلعه‌حوض خورديم. قلعه‌حوضي‌ها بوسيله نيروي گاو، آب از چاه بالا مي‌كشيدند كه براي من تازگي داشت بدين منظور چرخ بزرگ چوبي و دلو ( دول) بزرگي فراهم و چرخ را بوسيله طناب به يك جفت ورزا ( ورزو= گاونر) بسته بودند و گاوها وقتي به جلو مي رفتند طناب متصل به دلو در ته چاه به چرخ مي‌پيچيد و دلو پر از آب بالا مي‌آمد وقتي به بالاي چرخ مي رسيد آب آن خالي مي‌شد در زير چرخ با تخته چوبي ناو بزرگي ساخته بودند كه آب ريخته شده را به جويي هدايت مي‌نمود.
 بعد از صبحانه حركت كرديم با گذر از گردنه‌ي كرتونه مرغي به همواري كرون رسيديم مردان كاروان گردنه سرخ را نشان دادند و گفتند سال گذشته دونفر سپاهي دانش را گرگ در همين گردنه سرخ توي برف خورد و توضيح دادند اگر گرگ گرسنه‌اي در ميان برف به آدمي برخورد كند نخست با پاهايش به آدم برف مي‌پاشد تا آدم يخ كند و نتواند فعاليتي كند آنگاه حمله مي‌كند و مي‌خورد. ظهر بود كه به مقصد رسيديم اولين باري بود كه من به جاي شلوغي رفته بودم همه‌ي جاهاي اطراف امام‌زاده اِشغال شده بود و كاروان ما ناگزير در يك باغ بادامي، كه در و ديوار داشت، و كمي دورتر از حرم، در سمت شمال امام‌زاده اتراق كرديم و پس از خوردن ناهار به زيارت رفتيم. مجموعه ساختمان امام‌زاده يك مربع بود. حرم در ضلع جنوبي ساختمان بود. وسط، حوضي بزرگ قرار داشت كه از گوشه جنوب غربي آب به حوض وارد و از سمت جنوب خارج مي‌شد و سه طرف ديگر ساختمان بود از دو طرف شرق و غرب در ورودي داشت. درون حرم آخوندي ايستاده بود كه شكم بزرگي هم داشت و براي مردم روضه مي‌خواند. مادرم قدري پول به آخوند داد و گفت روضه ابوالفضل را بخوان من هم همانجا ايستادم وقتي روضه شروع شد مادرم زار زار گريست از ناله‌هايش فهميدم براي برادرش مي‌گريد چون با اين ناله‌ها آشنا بودم براي برادرش كه دو سه سال قبل فوت شده بود و گاه و بيگاه در خانه‌مان مي‌گريست و اين براي من تعجب بود كه از روضه‌خوان درخواست كرد روضه ابوالفضل بخواند و من فكر مي‌كردم براي ابوالفضل خواهد گريست. بعد از زيارت، من توي بازارچه‌ي سيار كه بوجود آمده بود و براي من تازگي داشت و تا آن روز نديده بودم به گردش پرداختم همه چيز بود چندجا آهنگر خران را نعل مي‌زدند همانند آپاراتي‌هاي امروز. مردي هم دوتا بشكه مانند توي‌هم گذاشته بود و داخلي را مي‌چرخاند عرق از سر و رويش مي‌ريخت و بستني درست مي‌كرد با اينكه بستني نديده و نخورده بودم بر دلم ننشست كه بخرم و بخورم بازارچه نسبتا بزرگي تشكيل شده بود چند جا لباس فروشي بود، مواد غذايي و نوشيدني پپسي و كانادادراي سرد را داد مي‌زدند تقريبا همه چيز بود چشمم به بساط كتاب فروشي افتاد كه كتاب‌هايش را روي پارچه‌اي بر روي زمين در سايه درختي پهن كرده بود تا آن موقع كتاب فروشي و اين تعداد كتاب نديده بودم ساعت‌هاي زيادي وقت من صرف تماشاي كتاب گرديد عنوان‌هايي كه تا آن‌روز نه ديده بودم و نه شنيده و همه چيز برايم تازگي داشت  و بوي ناشناختگي مي‌داد فقط نام كتاب شاهنامه و دو سه نام ديگر برايم آشنا بود نام حافظ و سعدي را هم شنيده بودم  ولي تا آن روز كتاب‌شان را نديده بودم دلم مي‌خواست چندين جلد كتاب بخرم چه كتابي‌؟ اين را هم نمي دانستم اصلا درباره كتاب شناختي نداشتم نكته‌ي مهم ديگر كه محدودم مي‌كرد پول بود كه نداشتم سر انجام پس از ساعت‌ها نگريستن و تماشا يك جلد كتاب حافظ خريدم به مبلغ 60 ريال و زير درخت بادام مشغول خواندن شدم.
 مدت‌هاي زيادي كتاب حافظ در دست و توي كوله‌بار چوپاني مونس من در همين بيابان ماركده بود با اينكه فهمش برايم سنگين بود ولي مي‌خواندم گهگاهي هم كه فرد باسوادي به خانه‌مان مي‌آمد كلماتي را مي‌پرسيدم بر اثر تكرار خواندن، بعضي از غزل‌ها را حفظ كرده بودم  حفظ اين غزل‌ها در دانشگاه هنگامي كه 4 واحد حافظ را پاس مي‌كردم بسيار كمكم كرد. با اينكه شيرازه كتاب از هم پاشيده ولي هنوز هم آن كتاب حافظ را دارمش و يك عالمه خاطرات و يادگاري و يادبود در حاشيه هاي كتاب نوشته شده و تبديل به عتيقه‌اش كرده است. 
و اما چرا منِ نوجوان چوپان روستايي در ميان آن آشفته بازار كه همه‌گونه اجناس خوردني، نوشيدني و پوشيدني رنگارنگ و زرق و برق دار بود بيشتر وقت من صرف تماشاي بساط كتاب‌فروشي و سرانجام تنها خريد من  از آن بازارچه يك جلد كتاب بود؟
بي گمان  قسمتي از علاقه مندي من به كتاب توسط همشهريان عزيزم در ذهن من بوجود آمده است چگونه؟ برايتان شرح مي‌دهم.
در بيشتر سال‌ها هنگام زمستان و فصل بيكاري، اجتماعي‌ از بزرگان روستا بوجود مي‌آمد. اين اجتماع در حقيقت از 10 تا 15 نفر از بزرگ‌مردان و افراد صاحبِ نام و نشان آن روز روستا، با برنامه قبلي به منظور شاهنامه خواني تشكيل مي‌شد. كه به صورت دوره‌اي، هرشب در خانه يكي، هر دو سه شب يكبار دور‌هم جمع مي‌شدند. استاد شاهنامه خوان هم ملا فيض‌الله شاهسون بود. ملافيض‌الله مضمون داستان‌هاي شاهنامه را حفظ بود هر شب داستاني را به صورت روايي و با لحني حماسي بيان و براي صدق هر قسمت از گفته‌هاي خود، در لابلاي بيانش، چند بيت مربوط را با لحني حماسي مي‌خواند.  من در اين زمان طفل و كودكي بيش نبودم بعضي از اين جلسات را من ‌ديده‌ام، چهره‌هاي صادق، صميمي و جذاب آن بزرگ‌مردان روستا حاضر در جلسه را كه، تقريبا امروز هيچ يك در قيد حيات نيستند، همانند يك پرده نقاشي زيبا و دوست داشتني در ذهن من برجاي مانده است. داستان‌هاي شاهنامه براي آن بزرگواران فوق‌العاده جذاب و دلنشين بود. جذابيت و دلنشيني‌اش را از كجا تشخيص داده‌ام؟ نخست از چهره‌هاي‌شان در مجلس كه غرق و محو تماشاي گوينده بودند و پرسش‌هايي كه در لابلاي داستان و يا در پايان از شاهنامه‌خوان مي‌كردند و از همه مهمتر بازگويي چند و چندين باره شنيده‌ها و برداشت‌هاي خود از سخنان و حالات خواننده شاهنامه در فرداي آن شب و فرداهاي ديگر، در پاتوق‌هاي آفتاب‌گير براي ديگران بود كه من شاهد بودم و مي‌شنيدم و اين بازگويي تاثير فوق‌العاده روي گرايش به كتاب‌خواني در من ايجاد كرد. يعني داستان‌هاي شاهنامه براي آن بزرگواران دلنشين و دوست‌داشتني بود و آن را براي حاضران در آفتاب‌گير تعريف مي‌كردند و منِ كودك از تعريف و لذت بردن و اهميت دادن و ارزش نهادن اين بزرگان به كتاب و كتاب‌خواني خوشم مي‌امد و در ذهن كودكانه خود تجزيه و تحليل مي‌كردم كه؛ كتاب ارزشمند است كه اين بزرگان از محتواي آن لذت برده‌اند و با اين تجزيه و تحليل كودكانه بذر كتاب دوستي و كتاب‌خواني در نهاد من كاشته شد. پس قسمتي از ريشه‌هاي علاقه‌مندي من به كتاب و كتاب‌خواني در ارزش گذاري و ارزشمند دانستن بزرگان روستا در آن هنگام به كتاب بوده كه ارزش گذاري به ذهن من انتقال داده شده است بنابر اين من قسمتي از علاقه‌مندي به كتابخواني‌ام را وام‌دار همشهريان خوب و مهربانم هستم.  روان‌شان شاد باد.
 رويداد ديگري كه اين علاقه‌مندي را تقويت نمود، علاقه‌مندي پدر بزرگ مادري‌ام به كتاب شاهنامه بود ايشان پيرمردي، و يكي از بزرگان روستاي صادق‌آباد بود خود هيچ سوادي نداشت ولي علاقه زيادي به داستان‌هاي شاهنامه داشت به همين جهت در فصل زمستان شب‌هاي متعددي از آقاي ابراهيم كرمي صادق‌آبادي معروف به شيخ ابراهيم دعوت مي‌نمود تا در خانه‌ برايش شاهنامه بخواند حد اقل سالي يكبار هم از ملا فيض‌الله ماركده‌اي دعوت مي‌نمود كه يكي دو شب مهمان او باشد و برايش شاهنامه بخواند در آنجا هم من شاهد شاهنامه خواني بوده‌ام و مي‌ديدم اين پيرمرد از شنيدن داستان‌هاي شاهنامه لذت بسيار مي‌برد بعد كه من بزرگتر شدم و يكي دو سال به مكتب رفته بودم از من مي‌خواست كه برايش شاهنامه بخوانم و  من كلماتي را كه غلط مي‌خواندم و يا كلمه‌اي را كه بلد نبودم و رها مي‌كردم او مرا تصحيح مي نمود يعني از بس برايش شاهنامه خوانده بودند با كلمات و روح شعر حماسي و انديشه حكيم فردوسي مانوس شده بود و وقتي شعر فردوسي ناقص خوانده مي‌شد او مي‌دانست.  منِ كودك از لذت بردن او از كتاب شاهنامه، لذت مي‌بردم و اين لذت بردن‌ها بذر كتاب دوستي را در من كاشت. محمدعلي شاهسون ماركده 27/11/89      
آگهي اداره ثبت
آقاي علي‌اصغر سليمان رئيس اداره ثبت و اسناد و املاك شهرستان شهركرد طي دو آگهي كه در تاريخ 1/12/89 در صفحه نشريه ايل بختياري به چاپ رسيده اعلام نموده: مزرعه‌عاشق آباد به شماره پلاك 266 اصلي از مزارع ماركده چهارمحال و بختياري و مزرعه آق‌چه قيه به شماره پلاك 265 مكرر اصلي از مزارع ماركده چهارمحال و بختياري طبق پرونده ثبتي بنام آقاي قدمعلي كريمي فرزند ابراهيم و ساير شركاء در جريان ثبت مي‌باشد بنا به درخواست مالكين روز دوشنبه الي سه شنبه مورخ 8/1/1390 و 9/1/1390 مزرعه آق‌چه قيه و روز چهار شنبه الي پنجشنبه 10/1/ 1389 و 11/1/1389 مزرعه عاشق‌آباد تحديد حدود قانوني ششدانگ خواهد شد لذا همه‌ي مالكان زمين‌هاي اين دو مزرعه لازم است در اين روز‌ها در سر زمين خود حاضر باشند.
مجمع عمومي فردوس
برابر اطلاعيه قبلي جلسه مجمع عمومي نوبت اول شركت باغداري فردوس ماركده روز جمعه 13/12/89 ساعت 8 صبح در محل مسجد جامع ماركده تشكيل گرديد چون تعداد حاضران جلسه به حد نصاب نرسيد جلسه رسميت نيافت و مقرر گرديد جلسه نوبت دوم روز جمعه 20/12/89 ساعت 30/7 بعد ظهر با دعوت كتبي از سهام‌داران شركت در محل مسجد جامع ماركده تشكيل گردد. دستور جلسه:   ارائه گزارش مالي سال 88
ارائه گزارش هيات مديره از كارهاي سه سال مديريت.
تعيين و تصويب برنامه‌هاي آينده شركت.
انتخاب بازرس مالي براي سال 1389
انتخاب هيات مديره دوره چهارم.
                                                                                    گزارش از محمدعلي شاهسون ماركده
جلسه اقتصادي
روز 5/12/89 ساعت 20 جلسه‌ي اقتصادي با تني چند از جوانان تشكيل گرديد آقاي غلامرضا عرب پيشنهاد نمود اكنون در كشورهاي پيشرفته تجارت الكترونيك رواج فراوان يافته است اين روند تا چند سال آينده به روستاي ما هم خواهد، رسيد روشي است بسيار پيشرفته و ما كه توليد كننده بادام و گردو و هلو هستيم مي‌توانيم با باز كردن سايت و از طريق اينترنت محصولات توليدي روستامان را تبليغ و به جهان معرفي و بفروش برسانيم. حُسن اين كار اين هست كه روستامان را در كشور و جهان بيشتر و بيشتر مي‌شناسانيم و مي‌توانيم محصولات‌مان را هم بهتر بفروش برسانيم و سودي را كه دلالان در اين وسط مي‌خورند توي جيب توليد كننده برود. كه مقرر گرديد شركت تعاون روستايي اين پيشنهاد را در دستور كارهاي آينده خود قرار دهد.       
                                                                                     گزارش از محمدعلي شاهسون ماركده
مدرسه در مزرعه
كلاس آموزشي مدرسه در مزرعه در تاريخ هاي 7/12/89 و 11/12/89 در ساعت 10 صبح، به منظور آموزش تغذيه باغات و نيز هرس باغات در محل مزرعه‌ي طرح ولي‌عصر ماركده و باغ سيد اسماعيل در محل چغوردره تشكيل شد. در اين كلاس‌ها آقاي مهندس جان‌نثاري سخناني بيان نمودند كه فشرده ان را با هم مرور مي كنيم.
كلاس امروز مدرسه در مزرعه و اين يك از شيوه هاي آموزشي است. منظور از برگزاري اين شيوه آموزشي اين هست كه مواردي كه بيان مي‌شود بتوان آن را به صورت عملي توي باغ هم نشان داد تا اثر بخشي‌اش بيشتر باشد.  5 تا كلاس آموزشي در طي روزهاي آينده براي‌تان در نظر گرفته شده و كلاس امروز اولين آن و موضوعش تغذيه باغات است با اين اميد كه باغداران عزيز از اين كلاس‌ها استقبال و بهره‌گيري كنند. بايد دانست كه پرورش درخت با زراعت تفاوت دارد زراعت فعاليتي است يك ساله و با 30 سانتيمتر خاك سر و كار دارد. ولي درخت قرار است 20-30 سال دوام داشته باشد و از منابع خاك تغذيه كند پس ضرورت دارد نوع خاك مان و كمبودهايش را بشناسيم و بستري از مواد غذايي لازم براي درخت‌مان را فراهم كنيم آنگاه نهال‌مان را بكاريم. براي شناخت نوع خاكِ باغ‌مان و نيز كمبودهايش ناگزير بايد خاك باغ‌مان را آزمايش كنيم. بايد دانست ريشه فعال بادام تا يك متر و نيم عمق و ريشه درخت هلو تا 90 سانتيمتر هم مي‌رود. بنابر اين ضرورت دارد هنگام گودبرداري براي كاشت نهال به اين عمق‌ها دقت كنيم. براي آزمايش خاك باغ‌مان بايد ببينيم همه‌جاي خاك باغ‌مان يك دست و يك شكل هست، يا نه، اگر يك شكل و يك دست  نيست از هر نوع خاك جداگانه نمونه تهيه مي‌كنيم. از خاك‌هاي عمق 30 تا 60 سانت و نيز از 60 تا 90 سانت نمونه برداشته، مخلوط نموده و به آزمايشگاه مي‌دهيم. آزمايشگاه با آناليز خاك به شما مي‌گويد ميزان آهكي خاك چه ميزان و نيز براي كاشت درخت هلو و بادام چه كمبودهايي دارد و بايد چه عناصري به خاك باغ‌تان بيفزاييد تا آماده براي كاشت درخت بادام و هلو باشد. اگر با اين شيوه درخت مي‌كاشتيم بي گمان درخت‌مان سال‌هاي زيادتري عمر مي‌نمود و به ما بار مي داد. چيزي كه در منطقه ما عموميت دارد حدود 20 درصد خاك‌ها آهكي است و بايد قبل از كاشت درخت اين خاك اصلاح گردد در غير اين صورت عمر درخت ما كم خواهد بود. بايد دانست مقاوم ترين درخت به آهك، درخت مو و بعد از آن بادام است. وجود آهك در خاك نمي‌گذارد كه تبادل مواد غذايي بين ريشه و خاك خوب انجام شود اين هست كه چون درخت نمي‌تواند غذاي كافي و مورد نيازش را از خاك تامين كند با كمبود مواجه و عمرش كم مي‌شود. براي مزيد اطلاع‌تان مي‌گويم در دشت مغان عمر درخت هلو 35 سال است چون قبل از كاشت نهال خاك را بررسي و اصلاح نموده‌اند و نيز هرس منظم و مرتب ساليانه‌اش را خوب انجام داده‌اند. حال وقتي بتوان با انجام اصلاح خاك و تغذيه سالم و نيز هرس درست عمر هلو را تا 35 سال افزايش داد درخت بادام را مي توان 50-60 سال داشته باشيم. براي خنثي كردن اثر آهك در خاك استفاده از گوگرد و كود حيواني با هم است. وقتي ما از طريق آناليز خاك‌مان در آزمايشگاه بدانيم ميزان آهك خاك باغ‌مان چه قدر است در برابر هر 100 كيلو آهك موجود در خاك 32 كيلو گوگرد بايد به خاك باغ‌مان بيفزاييم تا اثر تخريبي آهك را از بين ببريم. برابر برآوردي كه ما كرده‌ايم براي از بين بردن اثر تخريبي آهك موجود در خاك‌‌هاي اين منطقه براي كاشت هر درخت 15 كيلو كود حيواني با 500 گرم گوگرد را با خاك خوب كه مخلوط كنيم و توي چاله درخت‌مان بريزيم مناسب است. اگر زمين چاله و يا گودي كه براي كاشت درخت برداشته‌ايم آهكي است آن خاك را كنار مي‌گذاريم و گود را با خاك خوب پر مي‌كنيم اين مقدمه و كار مهم كاشت درخت است. ولي چون هيچ يك از شما هنگام كاشت نهال خاك باغ‌تان را آزمايش و اصلاح نكرده‌ايد و كمبودهاي آن را نمي‌دانيد اكنون بايد براي دانستن كمبودهاي خاك باغ‌تان برگ درخت‌تان را به آزمايشگاه ببريد و با آزمون برگ بدانيد درخت‌تات چه كمبودي دارد آنگاه كمبودهاي خاك را تامين كنيد تا آسيب وارده به درخت‌تان را كمتر كنيد. خوب چه وقت بايد برگ ها را به آزمايشگاه برد؟ در تابستان. از چندين درخت باغ‌مان از قسمت‌هايي از درخت كه نه در سايه كامل و نه در معرض آفتاب كامل باشد و همچنين برگ سالم باشد يعني شته و تخم حشره رويش نباشد چند برگ همراه با دُمِ برگش مي‌كنيم.  برگ‌ها را در پاكت كاغذي مي‌گذاريم و روي پاكت هم مي‌نويسيم؛ برگ درختان باغ آقاي … و تحويل آزمايشگاه مي‌دهيم. آزمايشگاه به ما مي‌گويد درخت شما چه كمبودي دارد ما آن كمبودهاي باغ‌مان را تامين مي‌كنيم.
 شما مي دانيد جوانه اي كه امثال روي شاخه‌ي درخت‌تان است تابستان سال قبل و بعد از برداشت ميوه‌ي درخت تشكيل و در زمستان نمو و اكنون به صورت شكوفه ظاهر شده است وقتي شما بادام ها را چيديد درخت ساخت جوانه‌ي سال بعد را شروع مي‌كند در اين وقت درخت مراقبت هايي لازم دارد تا بتواند جوانه‌هاي سالم و بيشتري توليد كند و بتواند ميوه بهتري به ما بدهد شما درخت را رها مي كنيد و مي رويد. بحث تغذيه درخت براي باروري بهتر در سال آينده درست از زمان بعد از چيدن ميوه‌اش آغاز مي‌گردد كه متاسفانه ما از اين زمان سرنوشت ساز غافل هستيم. پس آغاز تغذيه درخت بعد از برداشت ميوه ان درخت آغاز مي‌شود. ما بايد كود سولفات آمونيوم را جايگزين كود اوره در باغات بكنيم چون هم اَزُتش كمتر است و از طرفي ديگر سولفات و يا همان گوگرد دارد. كود پتاس كود بسيار خوبي براي باغات است درخت را در برابر سرما و گرما و آفت مقاوم مي كند. كود نيترات پتاسيم بسيار مناسب است. 
گفتيم بعد از برداشت محصول كار تغذيه درخت باغات ما شروع مي‌گردد تا بتوانيم درختاني با شكوفه‌هاي قوي و پر شكوفه داشته باشيم يكي از راه‌هاي مراقبت‌ها محلول پاشي است به دليل وجود آهك در خاك هاي ما و ديگر موانع كه موجب مي‌شوند عناصر مؤثر در تقويت شكوفه‌ها مانند اوره، روي و بُر كه براي جوانه‌ها بسيار اهميت دارد جذب ريشه گردد ما ناگزير براي تقويت شكوفه هاي درختمان بايد محلول پاشي كنيم چون درست است كه زمستان درخت در خواب هست ولي شكوفه ها دارند نمو خودشان را مي‌كنند سه تا عنصر به عنوان مواد غذايي براي شكوفه‌ها بسيار اهمينت دارد يكي اوره ديگري روي و سومي بُر است. عناصر روي و بُر موجب مي‌شوند طول عمر گرده‌ي گلِ‌نر را زيادتر كند خوب وقتي طول عمر گرده‌هاي گل‌نر زيادتر گردد تعداد بيشتري از آنها مي‌تواند با گل ماده تلاقي و در نتيجه گرده افشاني شود. شما مي‌دانيد گل درخت بادام هم گرده نر دارد و هم گرده ماده ولي خودش را نمي‌تواند گرده افشاني كند يعني دِگر گشن است و ناگزير بايد از درختان ديگر گرده آورده شود اين كار توسط حشرات بويژه زنبور عسل صورت مي‌گيرد حال هرچه طول عمر گرده نر بيشتر باشد گرده افشاني بهتر مي‌شود هرگاه درخت‌مان اين دو عنصر را كم داشته باشد لقا و گرده افشاني خوب صورت نمي‌گيرد شما حتما ديده‌ايد سه تا چهار هفته بعد از گرده افشاني بادام هاي‌تان به اندازه نخود كه شده‌اند مي‌ريزند علتش گرده افشاني نشدن است. يعني به اين بادام گرده‌ي گلِ‌نر نرسيده فقط گرده ماده است كه رشد كرده حالا هم مي‌ريزد. علت ديگر كه در گرده افشاني مهم است عامل گرده افشاني يا همان زنبور عسل است برابر قانون تجربه شده اگر در كنار هر هكتار باغ دو عدد كندوي زنبور عسل نباشد 30 درصد كاهش بار خواهيم داشت . ولي درخت هلو اكثر خود گشن است يعني گرده افشاني در خود درخت انجام مي‌شود درخت هلو يك ويژگي كه دارد اين است كه هم زمان با باز شدن در خودش گرده افشاني مي‌شود به همين جهت شما مشاهده مي‌كنيد كه هرسال درختان هلوي شما بار دارند علتش در همين جا است. باغاتي كه به صورت تلفيقي بادام و هلو كاشته شده‌اند وجود هلو باعث كاهش باروري بادام مي‌شود. چگونه؟ شرح مي‌دهم. گلِ هلو بسيار زيباتر و خوش‌رنگ و جذاب و شهد بسيار زيادتري براي زنبور دارد. مي‌دانيم زنبور براي گرفتن شهد روي گل مي‌نشيند گرده‌هاي گل به پر و پاي زنبور مي‌چسبد وقتي روي گل ديگر نشست گرده افشاني صورت مي‌گيرد حال در باغات تلفيقي بادام و هلو، چون گلِ هلو جذاب تر است زنبور به سمت گل هلو مي‌رود گل هلو 5 برابر بيشتر از گل بادام شهد دارد به همين جهت زنبور گل هلو را انتخاب مي‌كند. گل هلو قدري پهن است ولي گل بادام قدري به شكل فنجان است  بنابر اين برداشتن شهد از درون گل هلو براي زنبور آسان‌تر از گل بادام است. پس در باغي كه گل هلو هست زنبور سراغ گل بادام نمي‌رود وقتي زنبور سراغ گل بادام نرفت يعني گرده جابجا نمي‌شود  و گرده افشاني كمتري صورت مي‌گيرد بايد دانست باد براي گرده افشاني درخت بادام مؤثر نيست.باد درخت گردو را گرده افشاني مي‌كند گل‌نرِ گردو مانند خوشه انگور است گل ماده گردو بسان يك ناخن برجسته روي شاخه درخت است. گل‌نرِ گردو 4 تا 5 روز و حتا ممكن است يك هفته قبل از گل ماده گردو باز شود و توسط باد توي فضا پراكنده مي‌شود ولي چون گل ماده دورتر باز مي‌شود تاثيري ندارد پس بهتر است توي يك باغ و يا مزرعه چند نمونه گردو متفاوت كاشته شود چون گل همه درختان هم زمان باز نمي‌شود مي‌توانند يكديگر را گرده افشاني كنند. اگر دقت كرده باشيد گل نر گردو اول سبز رنگ است بعد كمي مايل به زردي مي‌شود بعد هم زرد رنگ مي‌شود در اين وقت ديگر رسيده‌اند در اين حالتِ رسيدگي مدت 4 روز روي درخت مي‌ماند. اگر درختان گردوي شما همه از يك جنس هستند وقتي گل‌هاي نر زرد رنگ شدند تعدادي از آنها را از درخت بچينيد توي پلاستيك كه كمي درش باز باشد و هوا بخورد در يخچال نگهداري كنيد بعد از 5 روز پلاستيك گل‌هاي نر درخت گردو را بياوريد و به درختان باغتان آويزان كنيد يا آنها را روي درخت بتكانيد تا باروري درخت گردو را افزايش دهيد. 50 تا 60 درصد ميزان كم باري درختان گردوي استان ما بخاطر خوب و كامل گرده افشاني نشدن است.        
من چندان مايل به استفاده از سموم نيستم ما بايد به سمت توليد محصول سالم برويم به همين جهت توصيه مي‌كنم اصلا سم كنه كش استفاده نكنيد براي مبارزه با كنه 5 ليتر مايع ظرفشويي در 1000 ليتر آب حل كنيد و درختان خود را بشوييد. براي ضد عفوني كردن پيوندك‌هايتان كه در ظرف آب ريخته‌ايد دو عدد قرص تِتراسايكيلين توي آن آب بيندازيد اين قرص باكتري كش است و باعث مي‌شود كليه بيماري‌هاي ويروسي و باكتريايي و قارچي كه ممكن است توسط پيوندك منتقل شود از بين برود.         
برگرديم سرِ تغذيه باغات. در مهر ماه بايد درختان‌مان را محلول پاشي كنيم. محلولي از سولفات روي، اسيد بوريك و اوره. از هركدام 3 تا 4 كيلو با 1000 ليتر آب درست مي‌كنيم و به سر تا پاي درختان‌مان مي‌پاشيم براي اين‌كه چسبندگي محلول ما هم بيشتر گردد چندتا قطره مايه ظرفشويي هم به آن اضافه مي‌كنيم. اين عمل محلول پاشي را يك بار ديگر همراه و همزمان و مخلوط با روغن ولك انجام مي‌دهيم. بهتر است محلول روغن ولك مان 4 درصد باشد يعني 4 ليتر روغن ولك در 100 ليتر آب، چون شرايط اقليمي را ما با سم پاشي‌هاي زياد و نا مناسب و غير ضروري‌مان تغيير داده‌ايم. بسياري از حشرات مفيد مانند سنجاقك و كفش‌دوزك را كه شته و ديگر حشرات زيان‌دار را شكار مي‌كردند از بين برده‌ايم، از طرفي با سم‌پاشي هاي نا متناسب و فراوان آفت ها را مقاوم كرده‌ايم حال ناگزيريم دوز روغن ولك‌مان را بالا ببريم تا بتوانيم به اين شپشك‌هاي موجود روي درختان فايق آييم.
 در ماه‌هاي آبان تا اسفند كه درخت ما در خواب است عمل چالكود را انجام مي‌دهيم چالكود حتما بايد در فصل خواب درخت انجام شود تا اگر ريشه درخت آسيب ديد فرصت ترميم داشته باشد. براي تعيين محل چالكود زمين سايه انداز درخت را در ظهر تابستان در نظر مي‌گيريم بين دوسوم سمت تنه درخت و يك سوم سمت بيرون، زمين را براي ريختن كود به عمق نيم متر و طول و عرض 40 در 40 چاله مي‌كنيم. بايد دانست درخت بادام فقط از طريق ريشه‌هاي مويي مي‌تواند آب و مواد غذايي جذب كند و ريشه‌هاي مويي هم در اين حد فاصل هستند پس اگر چاله را نزديك تنه ايجاد كنيم چون آنجا ريشه‌هاي مويي نيست كود و آب ما به هدر مي‌رود. هر دو سال يك بار هم بايد به درخت مان كود بدهيم و هر سال لازم نيست. دو سال بعد محلي ديگر را چال‌كود مي‌كنيم. اگر بتوانم دو طرف درخت‌مان را چال‌كود كنيم و از دو طرف به درخت‌مان آب و كود برسانيم خيلي بهتر است. در هر صورت قطره چكان‌مان را روي چال‌كود مي‌گذاريم. معمولا درخت بادام نياز آب كمي دارد بر خلاف درخت هلو كه نياز آبي‌اش خيلي زياد است. نياز آبي درخت بادام حدود 4000 متر مكعب  براي 400 درخت در طول يك سال است.
                                                                                      گزارش از: محمدعلي شاهسون ماركده
همآيش استفاده بهينه از آب
بنا به درخواست مركز خدمات كشاورزي بن، همآيشي با نام: «همآيش يك روزه مصرف بهينه آب در كشاورزي» روز 14/12/89 از ساعت 9 تا 12 در محل سالن حكمت بن با حضور جمعي از كشاورزان بخش بن برگزار شد. در اين همآيش آقايان: اكبري بخشدار، موسوي امام‌جمعه، مهندس نيازي مدير كل سازمان جهاد كشاورزي استان و مهندس مرادي كارشناس و محقق سازمان جهاد كشاورزي استان سخن گفتند كه در اين جا فشرده‌اي از سخنان آقاي مهندس نيازي را با هم مي‌خوانيم.
توليد ناخالص ملي در بخش كشاورزي كشور 14 درصد و در استان ما 27 درصد است اين عدد به ما مي‌گويد استان ما در مقايسه با ديگر استان‌ها استاني كشاورزي و دامداري  است. در كشور ما 5 درصد سرمايه گذاري در بخش كشاورزي است. اگر مثلا 100 ميليارد بودجه به استان اختصاص داده شده باشد 9 و سه دهم درصد آن را به بخش كشاورزي اختصاص مي‌دهند اين رقم در استان اردبيل 25 درصد، كهكيلويه و بويراحمد 17 درصد، بوشهر 12 درصد است. در تقسيمات كار بين ادارات، وزارت نيرو موظف هست آب را تا سرِ مزرعه براي كشاورز برساند ولي طي يكي دو دهه گذشته ما در جهاد كشاورزي ديديم بسيار عقب هستيم ناگزير براي پيشبرد كارهاي كشاورزي استان قسمتي از وظيفه وزارت نيرو كه رساندن آب تا سرِ زمين بود را هم انجام داده‌ايم. ولي در تقسيم بودجه اين بخش از هزينه را به ما نمي‌دهند و برابر قانون به وزارت نيرو مي‌دهند. پس در اصل تامين و رساندن آب به مزارع برابر قانون وظيفه ما نيست ولي توي مزرعه چه بكاريم و چگونه بكاريم و كي بكاريم و چگونه برداشت كنيم با ما است.
من روزهاي يك‌شنبه هرهفته در دفتر كارم ملاقات عمومي دارم و مستقيم به ارباب رجوع پاسخ مي‌دهم. جاده سازي و آسفالت جاده جزء وظايف ما نيست به علاوه مسائل بسيار زيادي در ارتباط مستقيم با كشاورزي و آب هست كه با توجه به بودجه اندك ما مجالي براي انديشيدن به جاده مزارع براي ما باقي نمي‌گذارد. در ارتباط با آب بايد بگويم خشك‌سالي واقعيتي است حتمي، چون ما در مدار 33 درجه جفرافيايي قرار گرفتيم پيش‌بيني‌هاي علمي به ما مي‌گويد بارش كمتر خواهد شد چون به سمت عوض شدن اقليم پيش مي‌رويم براي نمونه بارش گذشته‌ي ما كه تبديل به ذخيره آب در زير زمين مي‌شد برف بود اكنون اين بارش بيشتر تبديل به باران شده است. سفره‌هاي آب زير زميني ما روز به روز پايين مي‌رود بايد دانست آب‌هاي زير زميني همانند آب يك ظرف مثلا كاسه است به همين زودي ها تمام خواهد شد. هيچ چاره اي نداريم به جز صرفه‌جويي و استفاده بهينه از آب اندك موجودمان. يكي از روش‌ها استفاده از آبياري تحت فشار است راندمان آب در غرقابي 35 درصد است يعني از 100 ليتر آب در روش غرقآبي 35 ليتر آن را گياه و يا درخت ما مصرف مي‌كند بقيه‌اش به هدر مي‌رود. بايد بدانيد چغندر سيب زميني و … را امروز در خراسان با آبياري قطره توليد مي‌كنند، آبياري باراني هم ديگر استفاده نمي‌شود چون در باراني آب بيشتري هدر مي‌رود. به هرصورت بارش امسال ما در منطقه تا كنون  49 درصد بوده است يعني متوسط باراني كه در 30 سال اخير در طول يك سال مي‌آمده امسال تاكنون 49 درصدش روي زمين آمده، اميد هست كه بهار پرباراني داشته باشيم. هيچ راهي ديگر نداريم به جز استفاده بهينه از آب هاي موجود تا بتوانيم لااقل 10 سال ديگر پيش برويم. فقط آبياري تحت فشار تنها جواب‌گوي جبران كمبود آب را نمي‌كند ما بايد از 20-30 سال قبل اين روش را بكار مي‌برديم. اصلا انتقال آب بوسيله جوي و كانال هيچ توجيهي ندارد. بلكه انتقال آب فقط بايد با لوله باشد تا هيچ هدر رفت آب نداشته باشيم. اداره كشاورزي در اين زمينه كمك مي‌كند. يك روش ديگر استفاده بهينه از آب، ايزوله كردن استخرهاي ذخيره آب با مواد پلاستيكي است. صاف و هموار بودن اراضي مقدار مصرف آب را پايين مي‌آورد. يكجا زراعي روشي ديگر در پايين آوردن ميزان مصرف آب است.  ببينيد اكنون ممكن است يك كشاورز چندجا زمين داشته باشد بهتر است زمين ها را يكجا كنيم تا از هدر رفتن آب و نيز در وقت‌ و هزينه هامان صرفه جويي شود. بحث ديگر يك نوع محصول كشت كردن است يعني يك مزرعه را يك محصول كشت كنيم. مورد ديگر چه نوع محصولي بكاريم است. مثلا اگر حبوبات 16 هزار متر مكعب آب در هكتار نياز دارد خوب مقرون به صرفه نيست بهتر است محصولي انتخاب كنيم كه به آب كمتري نياز داشته باشد، مثلا جو بكاريم كه هكتاري 4000 متر مكعب آب نياز دارد. ما 70 رقم گندم داريم هيچ راهي نداريم بايد رقم گندمي انتخاب كنيم و بكاريم كه نياز آبي‌اش پايين باشد. مثلا مي‌توانيم ارقام ديم بكاريم كه با دوتا آب سرك سرش به هم بيايد. گفته و مي‌گوييم كار كشاورزي مقدس است چون ريسكش بالاست، با توكل به خدا كار مي‌شود، همانند كارخانه صنعتي نيست كه از يك طرف مواد اوليه تويش بريزيم و از طرف ديگر كالاي ساخته شده بيرون بيايد. كشاورز بذر را به اميد خدا مي‌پاشد باران بيايد يا نه، شته بگيرد يا نه، سرما بزند يا نه، تگرگ بزند يا نه، از طرفي زحمتش هم كه زياد است به همين جهت است كه گفته‌اند نان حلال در كشاورزي است چون هم زحمتش زياد و هم ريسك و توكل بر خدا بودنش بالاست. يكي از اولويت‌هاي جهاد كشاورزي آموزش است آموزش همين روش‌ها. هركجاي ايران كه مي‌دانيد طرحي جهت استفاده بهينه از آب و يا طرحي در جهت توليد بهتر و بيشتر اجرا كرده‌اند ما حاضريم وسيله نقليه فراهم كنيم تا كشاورزان خبره از آن طرح‌ها بازديد كنند و انتقال اطلاعات و تجربه صورت گيرد. بحث حذف يارانه‌ها در كشور اجرا شد هنوز بخش كشاورزي كمي يارانه مي‌گيرد ولي روزي خواهد رسيد كه هيچ يارانه‌اي در بخش كشاورزي نخواهيم داشت. ما چاره‌اي نداريم به جز اينكه كشاورزي را اقتصادي كنيم. براي مثال گلخانه‌دار و مرغ دار ما اگر بخواهد سيستم گرمايشي‌اش همانند گذشته كار كند با گازوئيل ليتري 150 تومان ديگر مقرون به صرفه نخواهد بود پس بايد سيستم گرمايشي اش را تغيير دهد تا از زيان جلوگيري نمايد. برق يكي ديگر از انرژي‌ها از 2 تومان به 12 تومان رسيده.  من پيش‌بيني مي‌كنم مصرف برق پمپ‌هاي آب در هر هكتار 100 هزار تومان خواهد شد. پس كشاورزان بايد بدانند بهاي برق‌شان 6 برابر شده است، راه جبران، اقتصادي كردن توليد‌مان است. يعني بايد بدانيم چي بكاريم، كجا بكاريم، كي بكاريم تا توليدمان اقتصادي باشد. روز به روز از تعداد كارمندان جهاد كشاورزي كم مي‌شود و دولت كارها را به بخش خصوصي مي‌سپارد كم‌كم به سمتي مي‌رويم كه كشاورز بايد براي بهاي هر خدماتي پول بپردازد. يعني شما به مركز خدماتي كه به بخش خصوصي واگذار شده مراجعه مي‌كنيد كارشناس را به باغ‌تان مي‌بريد و همانند پول ويزيت دكتر، پول ويزيت كارشناس كشاورزي را هم مي‌پردازيد. بايد بدانيم بابت مقدار گندم يك دانه نان 150 ليتر آب شيرين مصرف مي‌شود. براي تهيه و توليد يك برگ كاغذ A4 چهل ليتر آب شيرين مصرف مي‌شود. براي توليد مقدار پارچه يك پيراهن 6000 ليتر آب شيرين مصرف مي‌شود. آيا مي‌دانيد در تحويل گندم چه اتفاقي افتاده؟ گندم آزاد شد. همه مي‌توانند گندم را بخرند. سيلوها و كارخانه هاي توليد آرد مي‌توانند گندم را بخرند. كارخانه‌ها كدام گندم را خواهند خريد؟ مسلما گندم سن زده را، گندمي كه دانه‌هاي علف هرز دارد، گندمي كه زنگ زده و گندمي كه آب نخورده باشد را نخواهند خريد. پس راهي نداريم كه گندم كار ما دانشش را بالا ببرد و گندم خوب توليد كند. براي مثال گندم در حين گلدهي بايد خوب آبياري شود محصول حتا دو برابر خواهد شد. مبارزه با سن خيلي سخت نيست. عناصر تشكيل دهنده دانه گندم بايد متناسب با استاندارد باشد چون كارخانه ديگر دولت نيست كه بخواهد جبران خسارت گندم كار را بكند بلكه يك مؤسسه خصوصي است. پيشنهاد مي‌كنم تمام محصولات‌تان را همه ساله بيمه كنيد چون حوادث زيادي در سرِ راه محصول شما كشاورزان است. بحث بعدي تغيير كاربري اراضي است آقايان كشاورز، بدانيد تغيير كاربري اراضي يك جرم است اين يك قانون است مدعي العمومش دادستان است وقتي زميني تغيير كاربري داده شده پرونده‌اش به دادگاه مي‌رود هيچكس نمي‌تواند راي دادگاه را تغيير دهد در دادگاه حكم زندان و تخريب داده مي‌شود. ما براي ساخت اتاقك نگهباني مجوز مي‌دهيم بياييد از راه قانونيش اجازه بگيريد و بعد اتاقك بسازيد. اكنون 65 درصد شير توليدي ما در روستاها تامين مي‌شود اين يك توفيق است. ببينيد ما يك مجتمع گاوداري كه بخواهيم بسازيم ميلياردها تومان پول مي‌خواهد. توصيه مي‌كنم در منازل روستايي گاو نگهداري كنيد و شير و گوشت توليد كنيد. متاسفانه يك فرهنگ كاذبي توي كشور ما بوجود آمده كه به بهانه بهداشت روستا را دارند از دام خالي مي‌كنند. مي‌پرسم چطور شده كه ما بايد روزي چند ليوان شير براي توليد كلسيم براي تقويت استخوان بدمان بخوريم ولي گاو را از توي روستا بيرون ببريم؟ بنظر من اين بينش و فرهنگ در روستا ضد توليد است آمده‌اند خانه‌هاي روستايي را كرده‌اند 200 متري، خوب يك روستايي توي 200 متر زمين چگونه بتواند خانه بسازد و گاو هم نگهدارد؟ خوب گاو و مرغ را از زندگي‌اش حذف مي‌كند و مي‌شود مصرف كننده. آينده و درآمد و زندگي روستايي ما به دام بستگي دارد شيرش و كودش در زندگي كشاورز بسيار مؤثر است. افتخار يك روستايي در اين است كه توليد مي‌كند. حالا ما آمده ايم با الگوي خانه سازي در روستا دام را از زندگي‌هاي روستايي حذف مي‌كنيم. در فرآيند حذف يارانه‌ها يك بخشي در كشاورزي كه خيلي ضرر كرده و مي‌كند گلخانه داران ما است. كساني كه گل توليد مي‌كنند. چرا؟ هر آدمي با درآمدش نخست مايحتاج اوليه‌اش مانند مواد غذايي و پوشاك و…  مي‌خرد و نيازهاي بهداشتي‌اش را تامين مي‌كند اگر ته جيبش چيزي ماند كه اكثر نمي‌ماند ممكن است يك شاخه گل هم بخرد چون گل آخرين مصرف ما در زندگي است. ما مقدار مصرف شيرمان در دنيا پايين است ما اكنون 5/2 برابر مصرف‌مان شير توليد مي‌كنيم 5/1 برابر در استان مازاد شير داريم و روي دست گاودار مانده است. چرا اينجور شده؟ قبلا شير با يارانه بين مصرف كنندگان توزيع مي‌شد. اكنون بازرگاني مبلغ كلاني بابت يارانه‌ها به كارخانه‌هاي فرآوري شير بدهكار است و كارخانه‌ها هم به مجتمع‌هاي گاوداري بدهكارند. اكنون كارخانه‌ها شير گاوداري‌ها را نمي‌خرند اين است كه طي روزهاي گذشته بحران بوجود آمده كه شما شاهدش هستيد. رئيس بازرگاني قول داده تا 25 اسفند بدهي‌اش را بپردازد. در روزهاي آينده اين بحران حل و در كار گاوداران رونقي دوباره آغاز خواهد شد.  ما در زراعت مديرت‌مان بهتر از باغداري‌مان است چون كار و آبياري و نگهداري باغداري سخت‌تر و هزينه‌بر تر است. 
                                              گزارش از محمدعلي شاهسون                                   
 حرف‌هاي مردم
1- اخيرا دو سه نفر كه مشتاق شورا شدن در دوره بعد هستند فعال شده‌اند و جدا گانه جوانان را جمع مي‌كنند و جلسه اقتصادي مي‌گذارند و در جلسه‌اي جوي عاشق‌آباد را براي پرورش ماهي به جوانان قول واگذاري مي‌دهند و در جلسه‌اي ديگر بيشه زير زمين‌هاي ماركده را جهت اسكان گردشگران قول واگذاري مي‌دهند.
2- به آقاي دكتر مدير عامل شركت تعاون روستايي پيشنهاد مي‌كنم با شهرداري نجف‌آباد مذاكره كند و براي مدت سه ماه محلي در بنگاه ميوه و تره بار نجف‌آباد اجاره كند تا كشاورزان اين 6 روستا هلو هاي خود را در آنجا به فروش برسانند.
3- دعوت كننده افراد به جلسه اقتصادي در ساختمان بسيج، در حين سخنراني‌اش در جلسه گفته: … ني‌ها وحشي اند!؟ بقيه هم او را نگريسته و بي تفاوت نشسته‌اند آيا بهتر نيست قبل از سخنراني قدري ادب بياموزيم؟    
 مسابقه بازي روبيك
خانم پرنيان فاتحي 7 ساله در مسابقات بازي روبيك با پشت سر گذاشتن 4 مرحله بازي از رقيبان خود پيشي گرفت و در مرحله پاياني با يك دقيقه و سي و پنج ثانيه، بازي روبيك را حل و ركورد دار خردسال ترين شركت كننده در سطح استان اصفهان شناخته شد و جوايز خود را دريافت نمود. علاوه بر جوايز مسابقه، شهرداري اصفهان هم قول داد يك جايزه نفيس به ايشان اهدا نمايد. پرنيان خانم، پيروزيت خجسته باد.               پدر بزرگ