جارچی مارکده شماره 50- پانزدهم اردیبهشت 90

خانواده در روزگاران آینده
شاید اگر 50 سال قبل کسی در مارکده می گفت: شما 40 دقیقه ی دیگر در نجفآباد هستی بی درنگ می شنید تو دیوانه ای مگر می شود! اما امروزه این امر به سادگی و بدون آنکه اتفاقی خاصی بیفتد در حال انجام است و هیچکس هم از آن تعجبی نمی کند بلکه یک کار کاملا معمولی است اگر امروز هم کسی به ما بگوید شما در 20 سال دیگر می توانید برای بدن خودتان یک کبد، کلیه، و یا دست و پا سفارش بدهید و پس از تهیه آن را به بدنتان متصل سازید دها نمان باز می ماند که مگر میشود این کار انجام شود!؟ سرعت تحولات علمی در جهان امروزه به قدری زیاد است که بسیاری از تخیلات بشری در حال تبدیل شدن به واقعیت هستند. بشر به شدت به توانمندی خود اعتقاد دارد و این رهاشدن او از هراس ها او را به فتح سایر کرات و دیگر مناطق هستی امیدوار ساخته است. اما آنچه که در این میان شاید دور از ذهن برسد، سرنوشت ساختارهای اجتماعی بشر است که چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد. خانواده و تشکل های انسانی چگونه خواهند بود؟ و آیا بشر به زندگی در تنهایی های درونی خود ادامه می دهد و یا همچنان خانواده ها پایدار می مانند؟
زمانی زنان و مردان دوشادوش یکدیگر در کارهای تولید، شکار، کشاورزی و دامداری مشارکت داشتند و داشتن فرزندان زیاد اهرم مهمی در افزایش این تولیدات و قدرت خانوادگی بود. به تدریج و با گسترش مالکیت های خصوصی زنان به مالکیت مردان در آمدند زنان همچون بسیاری از اموال و دارایی ها قابل خرید و فروش بودند یک مرد می توانست تا بی نهایت زن را به مالکیت خود در آورد و هرگونه بهره برداری مورد نظر خود را از آنان بنماید. زنان نیز با توجه به عدم استقلال مالی، توانایی بدنی کمتر و ساختار بدنی چاره¬ای جز پذیرش این موضوع نداشتند گاهی زنان همچون سایر کالاها هدیه داده می¬شدند به گونه ای که پدر وعده دختران خود را به مردانی بزرگتر از خود می داد و هیچ کس حق اعتراض نداشت حتا هنوز هم در ادبیات و مکالمات روزانه ما نیز زن شباهت های زیادی به کالا و جنس قابل خرید و فروش دارد. هرچند که ما بیشتر با گرفتن قیافه¬ای حق به جانب همه این موارد را رد می کنیم و می گوییم تشخیص ما این است که این به صلاح زن است. به تدریج و با شکل گیری دنیای مدرن و پی بردن زنان به توانایی های مشابه خود با مردان در بسیاری از موارد زنان نیز در حال کسب استقلال مالی هستند در حالیکه در عربستان هنوز زنان حق رانندگی یا حق رای ندارند و زن به عنوان کالایی در جهت ارضای نیازهای مردانه است و در حد حیوان متمدن کاهش شان و منزلت داده شده است. در بسیاری از کشورهای دنیا زنان بدون توجه به رنگ و نژاد در پست های مدیریتی و اجرایی و حقوقی هستند و اتفاقا بسیاری از موارد هم از مردان موفق تر عمل می کنند. پس یکی از سه فاکتور نیازمالی، نیاز تولید مثل و نیازهای عاطفی در زنان در حال از بین رفتن است. از سویی دیگر دستآوردهای علمی بشر نشان داده است که تا چندین سال آینده زنان می توانند به روشهایی غیر از روش های فعلی نیز تولید مثل کنند و قطعا علم همه این مسائل را حل کرده که حتا برای بقا و تولید مثل نیاز به جنس مخالف نباشد. پیرامون اخلاقی بودن یا نبودن این مسائل صحبتی نداریم. اما به هر حال علم آن¬قدر توانا است که جلوتر از تعصبات، قوانین اجتماعی و قراردادی پیش خواهد رفت. و در نمونه های زیادی دیده ایم که بشر چاره ای جز همراهی با این پدیده های نو نداشته است. پس فاکتور دومِ نیاز، در حال حل شدن است یا حد اقل در سال های آینده مهمترین فاکتور نخواهد بود. اما آنچه به نظر می رسد حلقه اصلی ارتباط انسانی در سال¬های آینده باشد نیازهای عاطفی بشر است که ازدواج ها و پیوندها را به سمت آن سوق خواهد داد بر خلاف تحلیل هایی که همیشه بشر را در حال انحطاط و غرق شدن در گرداب نابودی می پندارد من به شدت به آینده این بشر امیدوارم همیشه انسان ها درگیر این مشکلات بوده اند و همیشه در حال مبارزه با آن به سر می برده اند. زمانی یک یاغی بیابانی از مغولستان هوس می کرد دنیا را فتح کند و از هزاران کیلومتر آن سوتر شروع به قتل و عام می کرد و صاحب جان همه انسان ها و زن مرد می شد. کشتارهای وحشتناک به راه میانداخت و هرچه می خواست انجام میداد زمانی وبا چنان شایع می شد که هزاران هزار نفر در مدت کوتاهی جان می سپردند قحط سالی ها و گرسنگی¬ها همیشه بوده اند و نمی توان گفت جنگ ها، کشتارها و نابودی ها محصول امروز بشرند. بسیاری از علوم نیز در همین جنگ ها و مبارزات رشد کرده اند و دستآوردهای فراوانی در حین همین سختی ها برای بشر پدید آمده است.
اما روند تحولات بشری نشان می دهد که بشر به سوی تعالی در حال حرکت است انسان در حال شکوفا کردن توانایی های عقلی خود است و به راستی که عجب موجود جالبی است این بشر؟!
نیاز امروز بشر همان گمشده ای است که عاطفه انسانی اعتقاد به ارزشمند بودن برابری و ایمان است و انسان ها نیز حول همین موضوع به یکدیگر پیوند خواهند خورد. ساختاری که دیگر هیچ زنی به خاطر نداشتن پول از همسر خود اطاعت نمی کند اصلا اطاعت معنایی ندارد دو انسان با اختیارات برابر و با تفاهم ناشی از اعتقاد و باور به حقوق طرف مقابل زندگی می کنند. کسی مالِ کسی نیست بلکه دو انسان با عشق و عاطفه و دلبستگی به یکدیگر زندگی می کنند کسی نمی تواند بر اساس یک سوءظن همسر خود را به قتل برساند و به هیچ کس هم پاسخگو نباشد چون مالش است بشر قطعا به این مرحله خواهد رسید و بسیاری از قوانین مرد سالارانه نیز به طرف قوانین انسان سالار فارغ از نژاد، دین، رنگ و جنسیت تغییر خواهند کرد. هرچند مجال پرداختن به بحث¬های کلامی و فکری پیرامون این موضوع در این نوشته نیست. اما به هرحال گمان این است که انسان ها در حال حرکت به سوی چنین وضعی هستند عکس این موضوع یعنی زن سالار بودن نیز در بسیاری از جوامع موجود بوده و هست به طوریکه هنوز در بسیاری از مناطق تبت و چین خانواده ها بر اساس ریاست یک زن تشکیل می شوند و یک زن چندین مرد را اختیار می کند شبیه زنبور عسل که تصورش برای ما محال است اما وجود دارد. اما این مدل نیز به تدریج در حال از بین رفتن است و انسان سال به سال به سمت تغییر اصالت ها از جنسیت به توانمندی ها حرکت میکند. اگر عواطف و توانایی های عقلی را از انسان بگیریم انسان هیچ تفاوتی با بسیاری از حیوانات نخواهد داشت و این وچه تمایز بوده است که انسان ها طبیعت را به مهار خود در آورده اند نسل آنها منقرض نشده است و هر روز به پیشرفت های بیشتری دست پیدا می کنند. خانواده های آینده خانواده هایی خواهند بود که عمدتا برای رفع نیازهای عاطفی و انسانی شکل خواهند گرفت و نه داشتن سایه ی سَر و سپر دفاعی یا به اسارت در آوردن انسانی دیگر جهت دفاع نیازهای جنسی تولید مثلی.         
                                                                           مهدی عرب 15/1/90
مرگ
مرگ، فرآيند و پايان زندگي‌ هر آدمي است و هيچ‌كس را از آن گريزي نيست. مرگ، يكي از مهمترين رازهاي هستي انسان است به اين معني كه هيچ‌كس نمي‌داند فرآيند مرگ از نظر حسي و تجربي فارغ از باورها، چه خواهد بود هريك از ما در درازناي زندگي‌مان در مراسم خاك‌سپاري بسياري از دوستان، آشنايان و بستگان شركت كرده‌ايم فضاي سنگين گورستان و لحظه دردناك و ترس‌ناكِ قراردادن پيكر آشنا، دوست و يا عزيزي را در گور و سپس ريختن خاك روي آن، كه رويدادي سهمگين است را ديده‌ايم در اين لحظه است كه بيشتر حاضران رخداد مرگ و گور خود را مجسم مي‌كنند كه؛ روزي مرا هم در چنين جايي خواهند نهاد. بي‌گمان همه‌ي ما در مراسم و مشاهده¬ي خاكسپاري، اين فرآيند تلخ و همراه با درد و رنج را تجربه کرده و سايه‌ي سنگين اين حس ترسناك را در درون خود حس مي‌كنيم.    
 به همين جهت مرگِ آدمي، يكي از مهمترين موضوع هايي بوده كه انسان در درازناي تاريخ بدان مي‌انديشيده است يعني هيچ آدمي نيست كه به مرگ نينديشد و يكي از بنيادي ترين ترس‌هاي آدمي در طول زندگي همين ترس از مرگ است. همين ترس از مرگ و انديشيدن به مقوله مرگ باعث مي شود كه شادي‌ها از ذهن آدمي رخت بربندد و يا كمرنگ گردد و يا زمانش را كوتاه، موقتي و زودگذركنيم و يا دلچسب نباشد.
 همين ترس از مرگ و رازگونگي و نا پيدا بودن بعد از آن و بي خبري‌ بعد از آن هست كه انسان را به فكر واداشته تا به يك نظام ارزشي، ديني، مذهبي، باورمند و ايمان بياورد كه جهان ديگري براي تداوم زندگي هست يعني بخاطر ترس از مرگ آمده‌ايم به مرگ معنا بخشيده‌ايم معناي مرگ را تداوم زندگي، البته به شکل و گونه ای متفاوت، پس از مرگ دانسته‌ايم بدين جهت مي‌بينيم در گورهاي گذشتگان اشيا مرده را هم در كنارش مي‌نهاده‌اند و نيز براي كم كردن رنج ترس از مرگ، تشريفات، مراسم و آداب خاك‌سپاري و عزاداري را بوجود آورده‌ايم و خواسته‌ايم درد و رنجِ مرگ را تحمل پذيرتر كنيم. تمام كارهايي كه براي مُردن و مُرده انجام مي‌دهيم بخاطر اين است كه مرگ رازآلود و ترسناك است و هيچ يك از ما نمي‌خواهيم به نيستي و نابودي كشيده شويم آمده‌ايم جهان ديگر را براي تداوم زندگي مان شرح و بست داده‌ايم و مراسم‌هايي بعد از مرگ تدارك ديده‌ايم تا ترس از مرگ و درد و رنج مردن و نيست شدن را در ظاهر براي خود كمتر كنيم و مي‌بينيم در طول تاريخ و در همين امروز هم گورها را بيشتر از خانه‌هامان تزئين مي‌كنيم و عكس عزيز درگذشته¬مان را در ديوارخانه مان نصب مي‌كنيم نام عزيزان مُرده را با دعا همراه مي‌كنيم برای آنها خیرات می دهیم و هرگاه نام فردِ درگذشته‌اي را بر زبان مي‌آوريم و يا مي‌شنويم برايش دعا و از خداوند درخواست امرزش مي‌نماييم. نكته‌ي جالب اين هست كه همين رازآلودگي و ترس از مرگ باعث شده و مي‌شود كه وقتي آدمي مي‌ميرد اغلب بازماندگان رنجیدگی های احتمالی که از رفتار  او داشته اند می بخشند و با یک حس ترحم کینه ها را از ذهن خود بیرون میریزند و برایش از درگاه خداوند درخواست آمرزش هم می نمایند که اگر راز آلودگی مرگ نبود بدون دریافت خسارت و یا پوزش خواهی این بخشش ها صورت نمیگرفت.
با اين حال هرچند كه باورقوي به جهان ديگر داشته باشيم و امیدوار باشیم كه زندگيمان در جهان ديگر تداوم خواهد داشت و نيست و نابود نمي‌شويم و هرچند كه مراسم مفصل و پر زرق و برق بچينيم تا ترسناكي مرگ را كاهش دهيم، ولي احساس ترسناكي مرگ به قدري قوی هست كه اغلبِ مردم را به زانو در مي‌آورد. علاوه بر ترسناکی مرگ، علاقه و دلبستگي های ایجاد شده ی افراد به يكديگر در هنگامی که یکی می رود و جدايي ابدی بوجود می آید خود رنج آور و برای بازماندگان طاقت فرسا است.  
با اين حال برخورد فرد تا فرد با مرگ حتا در يك اجتماع و دارای یک فرهنگ، متفاوت است و همان‌گونه كه فرهنگ و بينش و وسعت اطلاعات فرد تعيين كننده شيوه زندگي آدمي هست همين فرهنگ و بينش و اطلاعات در برخورد با مرگ هم خود را نشان مي دهد. هرچه آدمي از نظر عقلي رشد يافته باشد و بهره‌اي از خردمندی داشته باشد هنگام روبرو شدن با مرگ رفتارهايش عقلاني‌تر خواهد بود با اين حال احساسات و عواطف آدمي سرجاي خود است چون سال‌ها با آدمي زيسته‌ايم، انس و الفت ايجاد شده، حال مي‌بينيم تمام آن خاطره‌ها، انس و الفت‌ها و علاقه‌ها از هم گسست اين است كه مرگ كه موجب جدا شدن از محبوب شده، نامش و روي‌دادنش به راستي تلخ و رنج‌اور است چون مرگ آن روي ديگرِ در کنار یکدیگر و باهم بودن  است ممكن است از دست دادن عزيزي را هردم به زبان نياوريم ولي خاطره‌ي نبود او هميشه در ياد است و ما آن عزيز و ياد و خاطره‌اش را با مشاهده مرگي، شنيدن رويداد مرگي در ذهن خود مجسم مي‌كنيم. مثل اينكه یاد و خاطره مرگ عزیزمان هميشه زير پوست ما است، هميشه همراه ما است و هردم و هرلحظه ما آن را با احساسات‌مان با واكنش‌هايي همچون گريستن، زاري كردن، غمگين شدن، افسرده شدن، آه كشيدن يادآوري و بيان مي¬كنيم.
براي كم كردن آسيب مرگ روي روان بازماندگان بايد اجازه بدهيم كه بازماندگان به هنگام و به اندازه گريه كنند، عزاداري كنند عزاداري و برگزاري مراسم عزاداري اين فرصت را به بازماندگان مي‌دهد تا مواجهه با اين رويداد ناگوار را آسان‌تر پشت سر بگذارند موضوع ديگري كه به از سر گذراندن غم از دست دادن عزيزي را آسان تر مي‌كند طراحي و فراهم آوردن امكانات و اجراي مراسم عزاداري است و نيز مشاركت جمعي اقوام و بستگان و همسايگان در مراسم به منظور همدردي با داغداران است كه بازماندگان ناگزير براي پذيرايي و استقبال و مشايعت و گفت وگوي با آنها تحمل مرگ عزيزمان و گذر زمان را آسان تر مي‌كند.
مرگ از نظر صِرف عقلي هيچ ترسی ندارد و نبايد براي آن نگران بود چون فرآیند و بخش پاياني زندگي است يك پديده‌ي كاملا طبيعي است، بله درست خواندید کاملا طبیعی، چون مرگ فقط برای انسان نیست بلکه این پدیده و رویداد برای همه ی موجودات هست یعنی ما از روزی که متولد می شویم به سمت مرگ حرکت می کنیم در حقیقت تخم مرگ در دلِ تولدمان نهفته است و سرانجام پس از سیر طبیعی عمرمان می میریم بدین جهت است که می گویم از نظر صِرف عقلی نه جای نگرانی است و نه جای ترس. اگر به اين مرحله از عقلانيت برسيم كه مرگ را يك پديده‌ي طبيعي و عادي و مرحله پایان زندگی بشماريم و با ان به صورت عادي برخورد كنيم به مرحله‌ي كمال رسيده‌ايم و  ريشه‌ي مرگ را شناخته‌ايم و به مرگ آگاهي رسيده‌ايم ولي بشر هنوز به اين مرحله از پختگي و عقلانيت نرسيده است كه با قدرت تفكر و انديشه بتواند واكنش‌هاي احساسي و عاطفي خود را مدیریت کند و مرگ را يك رويداد طبيعي و بخش پایان زندگی بداند و واكنش تند احساسي از خود بروز ندهد. اگر از منظر صِرف عقلی نیک بنگریم، بجای گریستن برای مرگ عزیزی، باید جشن پایان زندگی گرفت. چون یک موجودی به جهان آمده، سیر طبیعی رشد خود را نموده و به پایان کمال خود رسیده است و حالا می میرد، خوب، هرچیز که به کمال خود رسید، جشن لازم دارد، نه گریه. به علاوه باورهای دینی مذهبی ما هم با قاطعیت به ما می گوید مرگ تولدی در جهان دیگر است، خوب چرا باید برای مرگ عزیزی بگرییم؟ می خواهم بگویم ما از منظر رشد عقلی شاید به قدر کافی رشد نداشته¬ایم اين است كه احساسات و عواطف بر ما غلبه مي‌كند و بعضی از ما هنگام مرگ عزیزمان رفتارهای نا معقول از خود بروز می دهیم.
مرگ‌ها از نظر هرآدمي چند جور است. يك وقت است خودمان داريم مي‌ميريم و تجربه اش مي‌كنيم. يك‌وقت است مرگِ يكي از عزيزان را در پيش رو داريم. يك وقت هست كه شاهد مرگ شخصي هستيم كه ما هيچ آشنايي با او نداريم و يا با حمل جنازه‌اي بر مي‌خوريم يا اعلاميه آن را روي ديوار و روزنامه مي‌خوانيم هر يك از اين مرگ‌ها كه با آن روبرو شويم مرگ خود در ذهن تداعي مي‌شود. براي مثال اگر دوست و يا آشنايي بميرد ما ناخودآگاه مرگ خود را زودرس تر مي‌بينيم يا وقتي مراسم خاك‌سپاري آدمي را مي‌بينيم با خود مي انديشيم اين سرنوشت در انتظار من هم هست يعني همين شاهد مرگ ها بودن و برگزاری پی در پی مراسم سوگواری ها، فرهنگ مرگ اندیشی را در اذهان ما کاشته و تقویت کرده است.
وقتي آدمي خبر مرگ عزيزي را مي شنود، واكنش اوليه اش ناباوري و انكار است و با خود مي‌گوييم اشتباه است، اين خبر دروغ است. و مي‌خواهيم هم كه دروغ باشد، دعا مي كنيم، از خدا درخواست مي‌كنيم، كه چنين اتفاقي رخ نداده باشد. و با خود مي گوييم؛ نه، انشاء‌الله كه اين‌گونه نيست، اميدوارم كه اين‌گونه نباشد. ولي وقتي با چشم خود مراسم خاك‌سپاري و يا مرده را مي‌بينيم آن انكار و ناباوري خود را با واقعيت تطبيق مي‌دهيم. مراسم خاك‌سپاري واقعيتي دردناك و ترسناكِ مراسم مرگ است. واكنش معقول و يا تاثير ديگر اين تطبيق، بستگي به خردمندي و عقلانيت شخصيت ما دارد هرچه ما عقلاني و خردگرا تر باشيم زودتر واقعيت موجود را مي‌پذيريم و واكنش‌هاي‌مان هم آرام و منطقي تر خواهد بود و اگر آدمي كمتر عقلاني و بيشتر احساسي عاطفي باشيم واكنش‌هاي ما در اين مرحله ‌ي تطبيق شديد و آسيب زننده خواهد بود در مراسم خاك‌سپاري آخرين خداحافظي و بدرود صورت مي گيرد.
هنگام عزاداري معمولا زنان به راحتي گريه مي كنند گرچه در بيشتر وقتها و جاها اين گريه هم ساختگي و ريا هست ولي فرهنگ و عرف اجتماعي ما گريه مرد را نمي‌پذيرد و ممكن است ناپسند هم بشمارد در صورتي كه فرقي بين زن و مرد نيست. افراد حاضر مي‌كوشند مسير گفت وگو را عوض كنند به دور از مرگ بكشانند تا ذهن بازمانده را از فوت شده دور كنند و يا مي‌كوشند با گفتن سخناني از گريه بازمانده جلوگيري كنند غافل از اين‌كه هرچه بيشتر درباره فوت شده صحبت كند و بگريد خود را تخليه مي‌كند و مفيد تر است و زمان عزاداري كوتاه تر خواهد شد.    
مراسم عزاداري و خاكسپاري در گذشته و حال قدري تفاوت پيدا كرده است در گذشته وابستگي خانواده ها به هم بيشتر بود خانواده‌ها گسترده‌تر بودند در عين حال روابط اجتماعي به گستردگي امروزه نبود و بيشتر ارتباط‌ها در روستا بود بنابر اين تظاهر و ريا و ظاهرسازي كمرنگ‌تر بود عزاداري به خاطر فقر و سختی زندگی و رنج ها و محرومیت هایی که در کنار هم کشیده بودند عميق‌تر و عاطفي‌تر بود امروزه عزاداري و برگزاري مراسم‌ها بخاطر شكل‌گيري خانواده‌هاي كوچكتر و نيز بخاطر ارتباط گسترده اجتماعي بين روستايي و شهري بيشتر تشريفاتي و رسمي به خود گرفته است.  
افراد براي دوستي با يكديگر سرمايه گذاري عاطفي و احساسي مي‌كنند حال مرگ عزيزي مناسبات به هم بافته شده بين افراد را به هم مي‌ريزد بازمانده‌اي بايد بتواند از سوگ و ماتم عزيزش فارغ آيد به جهان زندگي بازگردد بخشي از عواطف و انرژي كه براي عزيز از دست رفته سرمايه گذاري كرده بود باز پس بگيرد تا از نو در رابطه¬اش با عزيز ديگري به كار گيرد.
بعد از پذيرش واقعيت مرگ عزيزي ممكن است احساس گناه به ما دست دهد احساس گناه كنيم كه در فلان روز و يا موقع، فلان كار را براي او مي‌توانستم انجام دهم ولي انجام ندادم و اي كاش انجام مي‌دادم و يا فلان رفتار ناخوشايند را در برخورد با او مي‌توانستم انجام ندهم ولي انجام دادم و اي كاش انجام نمي‌دادم. وقتي ارتباط عزيز فوت شده را با ديگران مي‌سنجيم در ما يك خشمي ايجاد مي‌شود كه اگر فلان آدم آن كار را نمي‌كرد اين اتفاق نمي‌افتاد و يا اگر فلان شخص آن رفتار را مي‌نمود اين اتفاق روي نمي‌داد يعني در حقيقت همان احساس گناه و خشمي كه نسبت به خود داشتيم حالا متوجه ديگران مي‌كنيم حال اگر مرگ عزيزي نا بهنگام هم باشد در هنگام سوگواري ممكن است در ما خشمي نسبت به ديگران بوجود آيد كه چرا ديگري نه، و عزيز من بايد بميرد؟
در حقيقت اين همان غم از دست دادن عزيزي هست كه تبديل به خشم شده و به سوي اين و آن نشانه مي‌رويم فرد سوگوار كه هنگام زنده بودن عزيز فوت شده رفتارهايش با او خوب نبوده و حالا احساس گناه مي‌كند حال در اجراي مراسم سوگواري مي‌كوشد مراسم را سنگين و رنگين و آبرومندانه با ريخت و پاش و هزينه‌ي گزاف و زرق و برق برگزار كند تا احساس بد گناه را از ذهن خود دور كند. نکته ای که اغلب ما در هنگام زنده بودن و در طول زندگی کمتر بدان توجه داریم این هست که در ارتباط با یکدیگر برخوردی ناپسند نداشته باشیم که پس از در گذشت یکی، آن دیگری احساس گناه کند و بخواهد با ریخت و پاش و مراسم زرق و برق دار که نتیجه ای نه برای فرد فوت شده دارد و نه برای بازمانده،  احساس بد گناه را از خود دور کند.   
                                                         محمدعلي شاهسون ماركده 11/9/89    

قول مجدد معاون شرکت آب و فاضلاب
روز 5/2/90 اعضا شورای روستا به اتفاق دهیار ساعت 10 صبح در دفتر آقای مهندس احمدپور معاون شرکت آب و فاضلاب روستایی استان پیگیر آغاز اجرای شبکه فاضلاب روستا و اتمام تصفیه خانه آب آشامیدنی شدند که مهندس احمدپور گفت: تمام توان مان را جمع کرده ایم که طی یکی دو ماه آینده کار تصفیه خانه آب آشامیدنی مارکده را تمام و مورد بهره برداری گردد اکنون هم پیمانکار در آنجا دارد کار می کند. کار اداری و کارشناسی پروژه شبکه فاضلاب روستای مارکده به طور کامل انجام شده و مورد تصویب تهران هم قرار گرفته است. قرار است هزینه اجرای این پروژه از طریق دریافت وام از بانک جهانی اسلام تامین گردد کارهای اداری دریافت وام هم انجام شده بازرسان بانک از پروژه ها هم بازدید کرده اند و تایید هم شده و قرار است در سال 90 وام تحویل گردد به محض اینکه وام تحویل ما گردد کار اجرایی را آغاز می کنیم.
                                                              گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه برای کارشناس باغات
با همآهنگی آقای رمضان عرب فرزند علی آقا جلسه ای در تاریخ 6/2/90 ساعت 21 با حضور نمایندگان طرح های باغداری به منظور گفت وگو پیرامون چگونگی عقد قرارداد با کارشناس گیاه پزشکی در محل دفتر دهیاری تشکیل گردید. آقای رمضان عرب گفت: به دنبال دو جلسه قبلی که گفته شد مبلغ پیشنهادی حق الزحمه کارشناس زیاد است یکبار با رئیس سازمان جهادکشاورزی و یکبار هم با خانم مهندس ایزدپور گفت وگو کرده ام اکنون روی مبلغ 9000 تومان، یعنی پایین ترین سطح قیمت رسیده ایم. که پس از بحث و گفت وگو توافق شد شرکت فردوس مارکده با کارشناسان گیاه پزشکی بن؛ خانم ها صفارزاده و بهروز در سطح 600 هکتار خدمات رسانی و دو روز در هفته و برای مدت یک سال قرارداد تنظیم نماید و هر فرد و یا طرحی که خواست از خدمات این کارشناسان استفاده کند مبلغ حق الزحمه کارشناس را به حساب فردوس واریز نماید. شرکت فردوس یکجا حق¬الزحمه کارشناسان را بپردازد. 
                                                                 گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه اقتصادی
به دعوت محمدعلی شاهسون روز 9/2/90 ساعت 21 جلسه ای با حضور دکتر مصطفی عرب، مهندس مهدی عرب، محمود عرب، رمضان عرب در محل دفتر دهیاری تشکیل گردید. از آقایان محمد عرب، عباس شاهسون، ابوالفضل عرب و محمدرضا شاهسون هم دعوت شده بود که غایب بودند. که خلاصه ای از سخنان بیان شده را با هم مرور می کنیم.
 نخست محمدعلی شاهسون گفت: هدف از تشکیل این جلسات این بوده که تاثیری هرچند اندک روی اذهان جوانان بگذاریم که اقتصادی بیندیشند، به موفقیت های بلند مدت اقتصادی بیندیشند، برنامه های بلند مدت اقتصادی برای آینده داشته باشند. چون این بلند نظری را در ذهن جوانان روستای ما کمتر مشاهده می کنیم. برای مثال: چند سالی است که ساخت خانه های بتن آرمه ای در روستا باب شده است عده ای زیاد هم در این کار مهارت پیدا کرده اند و کار می کنند که جای خوشحالی است ولی با قاطعیت می¬گویم در ذهن هیچیک از این جوانان این نیست که در حین انجام کار برود دانشگاه یک لیسانس معماری بگیرد و شرکت راه و ساختمانی ثبت کند و 20 سال دیگر سرپرست 50-100 نفر کارگر باشد و کارهای بسیار بزرگتری کند. متاسفانه همه به همین حد که توانایی انجام کار ساختمان سازی را دارند قانع اند و در همین حد مانده اند و این درجا زدن است با این وجود برداشت من این هست که در این جلسات نتوانسته ایم موفقیتی بدست آوریم چون جوانان ما از بحث و گفتگوی جدی و استدلالی و عقلی گریزانند. نکته ای دیگر که در جلسات اقتصادی به دنبالش بوده ایم این بوده که با شنیدن نظرات و دیدگاه های متفاوت اقتصادی بتوانیم با ایجاد مجتمع های تولیدی زمینه ی ایجاد اشتغال بیشتر را در روستا فراهم کنیم در این زمینه هم کاری نتوانسته ایم بکنیم ولی نا امید نشده و نیستیم و همچنان میکوشیم.   
 درجلسات اقتصادی که در ماه¬های گذشته تشکیل دادیم یکی از پیشنهادها برای ایجاد اشتغال در روستا ایجاد مجتمع کشت گلخانه ای بود. چند هفته قبل با مهندس نیازی مدیریت سازمان جهاد کشاورزی استان ملاقات داشتیم یکی از موضوعات مطرح شده این بود که؛ اگر بخواهیم به منظور ایجاد اشتغال در روستای مارکده یک مجتمع کشت گلخانه ای احداث کنیم جنابعالی چه راه کاری می فرمایید؟ مهندس نیازی گفت: « بهتر است 10 هکتار از 210 هکتار زمین و آب تخصیصی طرح مینو را به مجتمع کشت گلخانه ای اختصاص دهید با این کار زودتر و بدون دردسر میتوانید به نتیجه برسید ».
حال این جلسه که تشکیل داده ایم بدین منظور است که بحث و گفت وگو کنیم که؛ اصولا کشت گلخانه ای در منطقه ی ما مقرون به صرفه است؟ یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است، پیشنهاد مهندس نیازی را چگونه می توان اجرا کرد؟ اگر این پیشنهاد را نمی توان اجرا کرد چه راه دیگری را پیشنهاد می-کنید؟
دکتر مصطفی عرب گفت: بی گمان کشت گلخانه ای از باغداری های فعلی ما مقرون به صرف تر است چون ما به روش علمی باغداری نمی کنیم به علاوه باغداری در فضای باز است و ما باغداران ضمن اینکه کود و آب می دهیم، شخم می زنیم، هرس و سم پاشی می کنیم و مراقب هستیم که به محصول مان خسارت وارد نیاید ولی بسیاری از عوامل تهدید کننده محصول از جمله سرما در کنترل باغدار نیست بدینجهت ریسک باغداری بالا است ولی کشت گلخانه ای چون در یک محیط بسته و کوچک است تمام عوامل تولید و تاثیر گذار بر محصول در کنترل کشاورز است اگر بتوانیم کارمان را دقیق و به موقع انجام دهیم بدون ریسک می توانیم محصول برداشت کنیم.
محمود عرب گفت: ما هیچ اطلاعاتی درباره کشت گلخانه ای نداریم بهتر است از چند تا مجتمع کشت گل خانه ای بازدید کنیم با توجه به اطلاعاتی که جمع آوری کردیم آنگاه به سنجیم که کشت گلخانه ای با توجه به موقعیت و محل مان توجیه اقتصادی دارد؟ یا نه؟
مهندس مهدی عرب گفت: من با نظر دکتر مصطفی موافق نیستم و با نظر محمود عرب بیشتر موافقم. ببینید امروز حرف اول را در توجیه اقتصادی  یک مجتمع تولیدی، مقدار و میزان مصرف انرژی می زند و بی گمان نقش انرژی در آینده مهم تر هم خواهد بود و گرانتر هم خواهد شد. کشت گلخانه ای یعنی با مصرف و سوزاندن انرژی و تولید دما محصول تولید کنیم خوب با توجه به قیمت بالای سوخت و نیز اینکه ما نزدیک استان خوزستان قرار داریم که میتوانند با دمای رایگان خورشید محصول تولید کنند قدری قابل تامل است چون می بینیم میوه و سبزیجاتی که از خوزستان می آورند علارغم هزینه کرایه از محصول تولیدی در گلخانه های استان اصفهان ارزان تر است حال سردتر بودن استان چهارمحال و بختیاری نسبت به استان اصفهان که، باید سوخت بیشتری هم مصرف نمود به هزینه¬ها می افزاید. من هم پیشنهاد می¬کنم اگر می خواهید چنین تصمیمی بگیرید حتما از چندین مجتمع گلخانه ای بازدید کنید و از یک کارشناس هم بخواهید با توجه به سرمای منطقه و نیز حمل و نقل محصول به بازار مصرف برایتان هزینه ها و محصول تولیدی را محاسبه نماید آنگاه اگر دیدید مقرون به صرفه است اقدام کنید وگر نه، به کار دیگری بیندیشید. چون میدان اقتصاد یک میدان سخت رقابتی است کسی از این میدان رقابتی پیروز بیرون میآید که بتواند با هزینه ی کمتر تولید کند و ارزان تر بفروشد و بازار را داشته باشد کسی که هزینه هایش بالاتر است محکوم به شکست است. مسلما وقتی کشاورز خوزستانی با حرارتِ رایگانِ خورشید محصول تولید می کند و ما که بخواهیم با حرارت سوخت انرژی گرما تولید بکنیم او ماندگار و ما محکوم به شکست خواهیم بود. من پیشنهاد می کنم جوانان تحصیل کرده و سرمایه داران را تشویق کنید که کارخانه نوپان-سازی بزنند و از این همه چوب و پوسته ی بادام که دور می ریزیم استفاده کنند که نخواهند برای مواد اولیه اش پول بپردازند چون برای مواد اولیه اش پول نمی پردازیم کارمان مقرون به صرفه خواهد بود و می توانیم با دیگر تولید کنندگان رقابت کنیم و نیز کارگاه و صنایع تبدیلی فرآورده های هلو معقول تر است چون می توانید هلوهای درجه دو و سه را که در میدان ارزان می خرند در کارگاه تبدیل به محصول کنید و با قیمت بالاتر بفروشید در این فرآیند اشتغال هم ایجاد کرده اید.
در پایان مقرر گردید محمدعلی شاهسون از مسئولان کشاورزی درخواست و همآهنگی های لازم را به عمل آورد تا از مجتمع های کشت گلخانه ای بازدید گردد.                         
                                                               گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده  
آموزش مدیریت آبیاری
روز 6/2/90 ساعت 9 صبح کلاس آموزشی باغداری با عنوان « مدیرت آبیاری و تشتک سازی» با حضور جمعی از مردم مارکده در محل چوقوردره توی باغ سیداسماعیل حسینی با حضور جمعی از همشهریان مارکده ای برگزار شد. در این کلاس، مهندس جان نثاری از مدیریت جهاد کشاورزی شهرکرد مطالبی پیرامون تشتک سازی در پای درخت و نحوه آبیاری، برای حاضران بیان نمود. صدای این کلاس آموزشی توسط آقای رمضان عرب ضبط شده که خلاصه ای از مطالب را در اینجا با هم مرور می کنیم.
برنامه کلاس امروز همانگونه که روی پلاکارد نوشته شده، مدیریت آبیاری و تشتک سازی است. می توان گفت؛ نبود مدیریت صحیح آبیاری عمده ترین و اصلی ترین و حادترین مشکل باغات بخش زاینده رود است و خود چندین مشکل دیگر را بوجود می آورد. نخست بهتر است خلاصه ای از وضعیت آب برایتان بگویم. ما در دنیا سه نوع طلا داریم. طلای سبز که مجموع آب و درخت و جنگل و مرتع و کشاورزی است. طلای سیاه که نفت است و طلای زرد که معادن فلزات را گویند.  دعوای دنیا هم بر سر این سه تا طلا است. هر کشوری می خواهد از این طلاهای خود به بهترین شکل استفاده کند. کشور ما یک درصد وسعت دنیا را دارد ولی در مجموع 7 درصد از این سه تا طلاها دارد. برای اینکه به اهمیت این عدد پی ببرید یک مقایسه ای می کنم. روسیه بزرگترین کشور دنیا از نظر وسعت است ولی 4 درصد این سه تا طلا را دارد. چیزی که چشمگیر است و ما با داشتن این همه منابع آن گونه که شاید و باید از امکانات برخوردار نیستیم این است که از این منابع درست استفاده نمی کنیم. اگر آب های شیرین کشورمان را صد واحد بگیریم، 92 درصد این آب ها صرف کشاورزی می-شود، 4 درصد صرف صنعت و بقیه صرف آشامیدن و بهداشت می گردد. در کشورهای توسعه یافته 36 درصد آب های شیرینشان صرف کشاورزی، 42 درصدش صرف صنعت می شود و 12 درصدش هم صرف آشامیدن و بهداشت می گردد. اولین پرسشی که به ذهن می رسد این است که آیا کشورهای توسعه یافته کشاورزی شان کمتر است؟ در کشورهای اروپایی قسمتی از کشاورزی شان به صورت دیم است ولی نکته ی عمده که میزان آب کشاورزی را پایین می¬آورد مدیریت صحیح آبیاری شان است.
از 92 درصد آبی که در کشاورزی مصرف می کنیم 86 درصدش پِرت می شود یعنی از 92 درصد، ما 7 درصد استفاده می¬بریم. اکنون با بحران¬های خشکسالی، وضعیت آب حادتر شده است. امسال در شهرکرد 200 میلیمتر بارندگی داشته ایم، سامان 10-20 میلیمتر کمتر است. کوهرنگ که سر منشا زاینده¬رود است امسال تا کنون 780 میلیمتر بارندگی داشته ایم در صورتی که حد اقل باید 1200 میلیمتر باشد. میزان ذخیره آب پشت سد به یک چهارم ظرفیت خود رسیده است. این درحالی است قدری از حجم سد هم رسوبات است. همه ی این ها را بدین جهت به شما می گویم که بدانید قصه ی آب حاد و وضعیت ما بحرانی است. یک مقدار از مسائل کلان دست دولت است که دخالت من و شما در آن صفر است مانند اختلافی که استان چهارمحال و بختیاری با اصفهان بر سر میزان استفاده از آب زاینده رود دارد. ولی مدیریت صحیح آبی که سر مزرعه می آید با من و شما است. مقدار زیادی از پِرت آب در شیوه ی آبیاری توی مزرعه است.
 بخش زاینده رود شهرستان شهرکرد قطب باغداری شناخته شده است ما از نظر تولید بادام رتبه اول را در سطح کشور داریم تولید گردو چهارم و تولید هلو 5-6 هستیم. ما در سطح استان حدود 42 هزار هکتار و در شهرستان شهرکرد، حاشیه زاینده رود حدود 25-26 هزار هکتار باغ داریم.  این رتبه¬ها خوبند و ما باید بتوانیم حفظ شان کنیم.
گفتم که عمده ترین مشکل باغات ما در حاشیه زاینده رود، مشکل آبیاری است بسیاری از باغات ما تلفیقی از بادام و هلو اند یعنی یک درختی کم آب مانند بادام در کنار درختی پر آبی مثل هلو کاشته ایم چه اتفاقی می افتد؟ هلو درختی پر آب است دلیلش هم ساختار میوه اش است. هر درخت میوه ای زمان اوج مصرف آب دارد. ببینید میوه ای که رشد می کند دوتا اتفاق درش می افتد یکی اینکه سلول های میوه تشکیل می شود دیگر اینکه سلول ها بزرگ می شوند. هلو برای تشکیل سلول و بزرگ کردن سلول ها دوتا زمان اوج مصرف آب دارد. هلو از این جهت توی درختان میوه استثنا است. کیوی سه تا اوج دارد و بادام یک اوج مصرف آب دارد این نشان می دهد که بادام خیلی کمتر به آب نیاز دارد ولی ما همان آبی را که به هلو می دهیم به بادام هم می دهیم. بادام زودتر از اکثر ارقام هلوها می رسد و ما محصول را برداشت می کنیم ولی باز هم ما بادام را همراه هلو آب می دهیم. ممکن است شما بگویید قطره بادام را در این وقت می بندیم ولی من می گویم درخت بادام بازهم آب می خورد. ببینید ریشه درخت بادام تا 2 متر عمق و 4 متر افقی هم رویش دارد بنابر این فاصله درخت هلوی شما تا بادام حدود 2 متر است پس بادام از آب پای درخت هلو هم استفاده می کند. به این می گویند پِرت آب. یعنی ما آب زیادی به درخت مان می دهیم که نیاز ندارد. نکته ای دیگر در آبیاری، آب را به دور تنه درخت رها می کنیم آب با تنه درخت تماس می یابد و پوسیدگی طوقه بوجود می آید. طوقه حد فاصل ریشه و ساقه درخت را می گوییم. ریشه آب و مواد غذایی را از زمین می گیرد و از طریق آوندهای طوقه به ساقه می رساند و از طریق ساقه بین شاخه و برگ ها تقسیم و سر انجام به میوه می رسد. نکته ای که باید در باره طوقه بدانید این هست که درخت حجم ریشه زیادی در خاک دارد که آب و مواد غذایی را از زمین می گیرند در بالا حجم شاخ و برگ زیادی هم دارد که نیازمند آب و مواد غذایی هستند حال این آب و مواد غذایی که ریشه جذب کرده باید از آوندهای طوقه که نسبت به ریشه و شاخ و برگ کم وسعت هستند و همانند یک تنگه و راه باریک  است به بالاتنه درخت برسد پس می بینید که محل طوقه یک گذرگاه و برای درخت حساس است. حال خودمان با دست خودمان بر اثر آبیاری غلط آب را به محل طوقه رها می کنیم و موجب پوسیدگی طوقه می شویم و محلی مناسب برای رشد قارچ های خاکزی فراهم می کنیم. یعنی اگر نحوه آبیاری مان صحیح باشد و آب را به محل طوقه نریزیم قارچ نمی تواند در آنجا نفوذ کند و پوسیدگی طوقه ایجاد نمی شود. در پوسیدگی طوقه این آوندها که گفتیم آب و مواد غذایی را به شاخ و برگ ها میرسانند دچار گرفتگی می شوند و دیگر آب و مواد غذایی به سرشاخه نمی رسد و درخت می خشکد به همین سادگی. دوستان اگر می خواهیم درخت بادام تان سالیان دراز سبز بماند باید آب را جایی، در کنار درخت بریزیم که در اختیار ریشه های باریک درخت بنام کشنده یا ریشه فعال قرار گیرد. برای یافتن این محل، ظهر تابستان که آفتاب مستقیم می تابد، سایه درخت را سه قسمت می کنیم، بیشترین ریشه های کشنده و فعال در قسمت یک سوم سمت بیرون درخت قرار دارند در این محل باید تشتک درست کنیم و آب را توی تشتک در این محل بریزیم با ایجاد تشتک در این محل می توانیم آب را دقیق به ریشه برسانیم و از پرت آب جلوگیری کنیم.  ما حدود 25 هزار هکتار باغ در حاشیه زاینده رود داریم و به طور متوسط در ثانیه ای 10 هزار لیتر آب در حاشیه زاینده رود، یعنی نصف دبی آب زاینده رود را، برداشت می کنیم. می توانیم با اصلاح شیوه آبیاری مان بجای 10 هزار لیتر 3 هزار لیتر آب مصرف کنیم یعنی می توانیم 7 هزار لیتر در ثانیه فقط در حاشیه زاینده صرفه جویی کنیم حال اگر همه مان در سراسر کشور شیوه¬های آبیاری مان را اصلاح کنیم به همان عدد 36 درصد کشورهای توسعه یافته می رسیم و می توانیم از منابعی که داریم بیش از اینها سود ببریم. برای ساخت تشتک نخست 20 – 25 سانت دور طوقه را کلا خالی و طوقه را آزاد  می کنیم که نم و رطوبت آب به طوقه نرسد و در وسط آن یک سوم بیرونی سایه درخت، یک جویی به عرض حدود 40 سانتیمتر و عمق 30 تا 35 سانتیمتر و اگر زمین مان صاف و هموار بود دور تا دور درخت و اگر زمین مان نا صاف بود فقط در قسمت بالا دست ایجاد می کنیم و قطره چکان مان را توی همین جوی می گذاریم کود هم توی همین جوی می ریزیم با این کارمان آب را به عمق و در دسترس بیشترین حجم ریشه رسانده ایم. نکته ای که باید توجه داشته باشیم اگر آب کافی به 30 درصد ریشه های درخت برسد برای کل درخت کافی است نباید نگران بود که فقط یک طرف درخت آب می خورد چون آب در زیر زمین پخش می شود بعد ریشه هم به طرف آب حرکت می کند به علاوه قسمت عمده ریشه درخت هم در همین محل قرار دارد.
                                                    تدوین کننده؛ محمدعلی شاهسون مارکده   
 
حرفهای مردم
1- شایعه است که تعداد 900 کیسه کود شیمیایی به تعاون روستایی داده شده که بین کشاورزان توزیع گردد ولی مسئولان تعاونی کودها را به مارکده نیاورده اند از مسئولان تعاونی توضیح می خواهیم که واقعیت را به مردم گزارش کنند.
2- شنیده ها حاکیست که تعداد 350 کیسه آرد تتمه سهمیه ای با قیمت 400 تومان به تعاون روستایی داده شده که بین مردم توزیع گردد ولی مسئولان تعاون روستایی این آردها را با قیمت 12250 تومان فروخته اند از اعضا شورای اسلامی که مسئول نظارت بر توزیع آرد خانه پزی هستند می خواهیم که تحقیق کنند اگر چنین هست ضمن گزارش واقعیت به مردم آردها برگردانده و بین مردم توزیع شوند.
3- آقایان اعضا شورا، بگویید ما مردم چکار باید بکنیم که شورامان گزارش عملکرد خود را با کارهای دروغی بزرگ نمایی نکند؟ به نمونه های زیر توجه کنید:
 الف: سرویس های بهداشتی عمومی در تاریخ 9/9/87 طی صورت جلسه ای تحویل دهیار روستا شده و در نشریه محلی آوای شماره 132 هم گزارش شده و از آن تاریخ مورد استفاده است ولی مجددا در عملکرد 89 شورا آمده که؛ «پیگیری احداث و نهایی شدن سرویس … »
 ب: کتابخانه عمومی در تاریخ 6/10/86 افتتاح شده و کار می کند موضوع افتتاح کتابخانه در همین تاریخ در نشریه محلی آوا هم درج شده است ولی در گزارش سال 89 شورای اسلامی روستا آمده است که؛ «راه اندازی کتابخانه… »
پ- سال 87 زمین برای سالن ورزشی به تربیت بدنی داده شده که در آوای شماره 131 گزارش شده ولی دوباره در سال 89 برای بالا بردن حجم عملکرد شورا چنین آورده شده: « معرفی قطعه زمینی به مساحت 8000 متر مربع به اداره تربیت بدنی استان جهت ساخت سالن ورزشی… »
 آقایانِ شورا لطفا به ما بگویید چرا گزارش دروغ می نویسید؟
4- عباس شاهسون پیگیر بخاری و لاستیک برای باغات بود شورا در گزارشش این را جزء عملکرد خودش ارائه داده است.
5- آقایان شورا گزارش تان را خواندم چرا روی خیانت تان که می خواستید زمین گورستان کهنه را رایگان ببخشید سرپوش گذاشته اید؟ و در گزارش تان ذکری از آن نکردید؟ کارتان اینقدر آلوده به ننگ بوده که اسم بردن از آن هم باعث ننگ می شده؟ آیا فکر می کنید با مسکوت گذاشتن موضوع مردم هم فراموش خواهند کرد؟ خیر، این خیانت از ذهن ما مردم پاک نخواهد شد و در اذهان تاریخی روستا می ماند چون شاهد بودیم که با چه شدت و حِدتی می خواستید زمین قبرستان را ببخشید؟ ما نظر خودمان را در پای صندوق های رای به شما اعلام خواهیم کرد.