قایم¬موشک
قایم¬موشک، نام یک بازی است و اغلب بچه¬ها چنین بازی را می¬کنند. در مارکده آنوقت که ما بچه بودیم قایم¬قایمی می¬گفتیم. که بستگی به این که بازی¬کنان در چه سن و سالی بودند و محل و میدان بازی چه وسعت و خصوصیاتی داشت قدری متفاوت بود. مادران و بزرگتران با بچه¬های قدری کوچک این بازی را توی خانه انجام می¬دادند. مادری خود را در پشت رختخوابی یا دیواری یا پرده¬ای در خانه از دید کودکش پنهان می-نمود و کودک می¬رفت و او را می¬یافت و مادر با خنده و نگاه به صورت کودک می¬گفت: جی! با گفتن جی، موجب هیجان کودک می¬شد. بچه-های بزرگتر در کوچه و خیابان این بازی را می¬کردند بدین¬منظور محلی را دَک قرار می¬دادند آنگاه یک نفر توی دک می¬ایستاد و چشمان خود را می-بست. قانون این بود تا وقتی که همه¬ی بچه¬ها در مخفیگاه خود قرار نگرفتند فرد در محل دک باید چشمانش بسته باشد بقیه بچه¬ها بنابر موقعیت محل به اطراف پراکنده و هریک در جایی مخفی می¬شدند و وقتی که برای پنهان شدن می¬رفتند با صدای بلند به زبان محلی اگر ترک زبان بودند می¬گفتند: «هلم یوخ» و اگر فارس زبان بودند می¬گفتند: «هلم نه» یعنی هنوز نه، هنوز چشمانت را باز نکن. وقتی دیگر صدایی نمی¬آمد فرد چشم بسته چشمانش را باز، و با بکارگیری هوش خود باید حدس می¬زد افراد در کجا پنهان شده¬اند و یک یک دنبال آنها بگردد تا انها را بیابد و دست خود را به آنها بزند و فرد پنهان شده وقتی دیده می¬شد تلاش می¬کرد از دست فرد جوینده بگریزد که دست او بهش نخورد و برود دست خود را به دک بزند در غیر این صورت ناگزیر بود فرد دک¬دار را در کول بگیرد و از محل پنهان شدن تا دک ببرد.
امروزه می¬دانیم بازی قایم¬موشک مادر با بچه کوچکش و نیز بچه¬های کوچک با هم می¬تواند موجب پیشگیری از اضطراب جدایی کودک گردد.
اضطراب جدایی کودک چیست؟ اخلال اضطراب جدایی در سال¬های اول و دوم زندگی کودک اتفاق می¬افتد و آن این است که کودک در این سن و سال فرقی بین نبود موقتی مادر و مردن و نبود دائمی نمی¬گذارد یعنی هنوز نبود موقتی و دائمی را نمی¬داند وقتی مادرش در کنارش نیست فکر می¬کند او را از دست داده بنابر این به مادر خود می¬چسبد و وقتی که مادرش از او جدا می¬شود وحشت می¬کند گریه و زاری می¬کند اگر مادری کمدان باشد و برخوردی علمی و عقلی با کودکش نداشته باشد و کودکش را به یک اطمینان نرساند کودک دچار اختلال اضطراب جدایی می¬گردد. و این مادر است که با تمرین نخست با لحظه¬های بسیار کوتاه و بعد با لحظه¬های بلندتر با کودکش باید بازی قایم موشک تمرین کند تا کودک دریابد ندیدن و نبود مادر در کنارش نبود همیشگی نیست بلکه وقتی مادر در کنارش نیست در جای دیگر است و حالا می¬آید. مادر دانا می¬تواند از همان کوچکی نخست با مخفی کردن موقت و لحظه¬ای صورت خود از کودکش و سپس با پنهان کردن خود در لحظه¬ای در پشت پرده¬ای و بعد نشان دادن خود به کودک و با صدای خنده و شادی هیجان در کودک بوجود آورد و کودک با این تمرین¬ها آهسته آهسته پی می¬برد و می¬فهمد که در کنار نبودن و ندیدن مادر موقتی است و وقتی که مادرش در کنارش نیست همچنان هست و درجای دیگر است و بعد به او محلق می¬شود کودک با تمرین بازی قایم موشک به این اطمینان و اعتماد می-رسد که پدر و مادر همیشه مال او در خدمت او هستند برای تکمیل این اعتماد و اطمینان مادر باید با دوستی و همآهنگی مادران چندتا بچه همسن و سال کودک خود، برای کودک خود هم بازی فراهم کند تا کودکان با هم مشغول بازی شوند و بعد از بازی دوباره سراغ مادر بیایند و ببینند همچنان مادرشان هست اگر کودکی در دامان چنین مادر دانایی بزرگ شد دچار اضطراب جدایی نخواهد
شد می¬تواند بدون گریه و نگرانی به مهد کودک و سپس مدرسه برود و در
آنجا آرام و قرار داشته باشد.
محمدعلی شاهسون مارکده 20/3/90
هشدار به فردوسیان
خبر رسید که، آقای ع. ع. ع آب فردوس را با لوله به مزرعه¬ی بیرون از فردوس برده و در پاسخ به اعتراض آبدار فردوس گفته؛ هرکه مردِ بیاد والوِ منِ ببنده!؟ تا همیجا با چاقو شکمش را جِر بدهم!؟
دوستانِ فردوسی، خوب یادم هست سال¬ 83 بود سخت شایع کرده بودند دولت وام¬های فردوس را بخشیده. و من هیچگاه باور نکردم و در پاسخ شایع کنندگان دو آتشه می¬گفتم؛ چنین اتفاقی نمی¬افتد. و چند بار شفاهی به مدیرعامل وقت فردوس تذکر دادم که؛ «وام¬ها را جمع¬آوری و بپردازید». که پاسخ شنیدم؛ «تو کاسه داغتر از آش شدی! دولت بخشیده، رئیس بانک شعبه هوره وام¬ها را نمی¬گیرد تو می¬گویی جمع کنیم بپردازیم!» و امروز همه شاهدیم فردوسیان در پرداخت اقساط وام¬های معوقه دچار چه مصیبت شده¬اند و و متحمل چه خسارت کلان شدند و من به عینه شاهد سرازیر شدن اشک چشم چند نفر به علت فشار و سختی فراهم آوردن پول اقساط وام¬ها بوده ام. با توجه به این تجربه¬ی عینی که همگان آن را حس و لمس کرده¬ایم می¬خواهم امروز هم دوباره یک هشدار در باره اتفاقی که دارد می¬افتد و صدایش را چند سال آینده همگان خواهیم شنید بدهم می¬دانم همان¬گونه که در گذشته حرف¬های من به مذاق هیات¬مدیره و مدیرعامل دوره دوم خوش نمی¬آمد قطعا هشدار امروز من هم به مذاق عده¬ای خوش نخواهد آمد. اتفاقی که در همین دو سه روز قبل در شرکت فردوس افتاد مرا به این هشدار مصصم تر نمود اتفاق این بود که سه چهار نفر از سهامداران شرکت با این استدلال که؛ « ما پول¬مان را نمی¬دهیم ولی شرکت باید همچنان به ما آب بدهد، شرکت برود شکایت کند اگر توانست طلبش را بگیرید!!؟» شکایت به مقامات قضایی برده¬اند. با عرض تاسف و پوزش عرض می¬کنم که خواسته¬ی این سه چهار نفر(نپرداختن بدهی) چنان دور از انصاف، بی شرمانه و خودخواهانه بود که مرا به تامل واداشت و این پرسش در ذهن من بوجود آمده که؛ چگونه وجدان آدمی راضی می¬شود سربار دیگران باشد؟ و با خود گفتم اگر 10 نفر چنین آدم خودخواه و عاری از انصاف در شرکت باشد شیرازه شرکت از هم خواهد گسست چون تعاونی بر اساس همکاری بنا شده و اعضا خودخواه در هر شرکتی همانند خوره که به جان آدمی بیفتد و آدمی را از پای درآورد، شرکت را هم از هم خواهد پاشید. یکی از این¬ شکایت کنندگان خود عضو هیات¬مدیره دوره دوم بوده و با توجه به اسناد موجود شرکت، همراه مدیر¬عامل آلوده است. به علاوه ایشان به اتفاق دیگر اعضا هیات¬مدیره دوره دوم با نالایقی و ندانم کاری¬شان این معضل فردوس را بوجود آوردند. حال بجای اینکه قدری عذاب وجدان بگیرد و با خود بگوید: «ندانم کاری و نالایقی من و دیگر همکارانم بیش از یک میلیارد تومان گردن مردم روستا گذاشته، حالا لااقل سهم خود را بپردازم و هزینه¬ی بیشتری روی دست مردم نگذارم» نه تنها این ستم بزرگی که بر مردم تحمیل کرده تلنگری به وجدان خفته¬اش نزده بلکه ناراحت شده که؛ «چرا آبدار گفته پولت را بده تا آب بهت بدهیم!!» دریغ از مثقالی انصاف! دریغ از ذره¬ای وجدان! دریغ از یک جو انسانیت.
همشهریان گرامی¬، سهامداران محترم فردوس، دوستان عزیز هیات مدیره، در فردوس روشی، زمزمه¬ای، کارهای نادرستی آغاز شده و آهسته آهسته دارد ریشه می¬دواند و همانند خوره به جان فردوس می¬افتد اگر مدیران امروز با قضایا سفت و سخت برخورد نکنند در 10 سال آینده شرکت فردوس بجای 271 سهم می¬شود 400 و یا بیشتر سهم. و هر یک از سهام داران هم ساز خودش را می¬زند. یکی، یک سهم آب خواهد داشت با 15 جیریب زمین. دیگری یک سهم زمین خواهد داشت با نیم سهم آب و … ریشه¬ی این بلبشو هم مشخص نبودنِ میزان و مقدار آبِ یک سهم است. سهامدارانی که صِرفا به منافع خودشان می¬اندیشند از مشخص نبودن مقدار و میزان آب یک سهم به این نتیجه می¬رسند که چون؛ میزان و معیاری در تحویل آب نیست می¬توان با نیم سهم آب درختان یک سهم را آب داد. آنگاه می¬آید قدری از سهم آبش را می¬فروشد و درختان یک سهمش هم همانند سابق آب می¬خورد. سهام¬دار دیگری می¬بیند همسایه-اش بجای 6 جیریب 12 جیریب زمین دارد و همهِ زمینش هم آب می-خورد او هم می¬رود زمین بدون آب می¬خرد و با جور کشیدن یک سهم زمین دو سهم را آبیاری می¬کند در این حین حس خودخواهی مزرعه داران کنار فردوس هم گل می¬کند و به فکر می¬افتند که از این حرج و مرج می¬توان سوء استفاده کرد و آب را به مزرعه بُرد و هَل مَن مبارز می-طلبد که؛ هرکه مَردِ بیاید والو مرا ببندد تا شکمش را پاره کنم؟ این جمله مستقیم به اعضا جامعه¬ی ما هشدار می¬دهد: هرکه زورش بیش، حقش بیشتر است، حس عدالت و انصاف مُرده، وجدان¬های انسانی خفته¬اند. قانون، قانون جنگل است.
من به همه¬ی فردوسیان و بویژه به هیات مدیره هشدار می¬دهم این روندی که آغاز شده سرآغاز یک هرج و مرج و یک بلبشوی بزرگی است و سرانجام نظم را در فردوس به هم خواهد ریخت و همه زیان خواهند دید عدالت و انصاف حکم می¬کند و هیات¬مدیره مسئولیت مستقیم دارند از هرج و مرج شدیدا جلوگیری کنند. چگونه؟ اختیار با هیات مدیره است ولی نظر من به عنوان بازرس شرکت بدین شکل است:
1- همه می¬دانیم که خرید و فروشِ زمین و آبِ فردوس از آنجاییکه استیجاری است فروش مال غیر محسوب، کاری خلاف قانون و جرم است. چون این کار خلاف و جرم در زیر مجموعه و مدیریت هیات¬مدیره صورت می¬گیرد، از نظر قانون، هیات مدیره معاونت و مشارکت در کار خلاف را خواهند داشت. با این وجود اگر کسی می¬خواهد آگاهانه خلاف قانون عمل کند و جرم مرتکب شود و زمین و آب استیجاری¬اش که مال غیر است را بفروشد و هیات¬مدیره هم بنا به دلایلی چشمش را می¬بندد، حرفی نیست ولی حداقل باید نظارتی باشد که حق و حقوق دیگر سهامداران شرکت که به حق خود قانع و می¬خواهند با رعایت اخلاق انسانی و قانون اجتماعی در مرز خود بمانند، پایمال نگردد. بدین جهت هیات¬مدیره باید نظارت و کنترل کامل بر زیر مجموعه¬اش داشته باشد و ضمن تذکر بر خلاف بودن خرید و فروش، از سهامدارِ فروشنده بخواهد که زمین و متناسب آن هم مقدار آب را با هم بفروشد و یا میزان آب و متناسب با آن زمین را هم باید بفروشد. فروش آبِ بدون زمین و زمینِ بدون آب، اکیدا ممنوع باشد چون این آب به این زمین داده شده و این زمین به این آب تعلق دارد اینها تفکیک ناپذیرند هرگونه نقل و انتقال باید زمین و آب با هم باشند چون میزان و مقدارِ سهمِ آبِ یک سهم نامشخص است و نمی¬توان فهمید مثلا یک چهارم آن چقدر است که جدا نمود و فروخت.
2- زمین طرح توسعه جزء زمین سهام سهامدار فردوس است یعنی زمین
طرح توسعه به علاوه زمین قبلی حکم واحد را دارد بنابر این، زمین طرح توسعه جدا نیست که کسی بخواهد جدا گانه بدون آب بفروشد و اگر کسی هم می¬خواهد زمین طرح توسعه¬اش را بفروشد باید به نسبت این زمین مقدار آب سهمش را هم تحویل دهد.
3- هرگونه خرید و فروش باید با اطلاع هیات مدیره باشد و در صفحه¬ی دفترِ سهامدارِ فروشنده ثبت شود تا مشخص گردد این زمینی که اکنون خرید و فروش می¬شود صاحب اولیه¬اش کی بوده؟ چه مقدارش و به چه کسی فروخته می¬شود تا سودجویی بیش از آنچه که دارد نفروشد.
4- نظارت و خواست نظم و رعایت نظم را همه¬ی ما فردوسیان باید خود عمل کنیم و از هیات مدیره هم بخواهیم که سخت رعایت کند اگر تک تک ما سهامداران فردوس احساس مسئولیت نکنیم و به هیات¬مدیره کمک نکنیم هیات مدیره به تنهایی قادر به انجام کار نخواهد بود آنگاه تاوان هرج و مرج را همه باید بدهند همین¬گونه که امروز تاوان ندانم کاری هیات مدیره دوره دوم را همه می¬پردازند.
5- از آنجاییکه زمین¬های تصرفی افراد بسیار متفاوت است در فصل زمستان یکبار دیگر زمین¬ها دقیق پیمایش و اضافی¬ها حذف گردد تا فردوس همیشه با 271 سهامدار و با زمین¬های تصرفی مساوی و برداشت آب مساوی بماند. این مساوی بودن در مقدار زمین و استفاده از آب یک حس خوشایندی همراه با اجرای عدالت و رعایت انصاف و آرامش روانی و حس همکاری در درون سهامداران بوجود می¬آورد و موجب اطمینان و اعتماد پیشبرد بهتر کارها می¬شود. بازرس شرکت محمدعلی شاهسون مارکده
اعتراض به تونل گلاب
به دعوت آقای نورالله حیدری دستنایی نماینده مردم شهرستان اردل، جلسه¬ای در تاریخ 15/3/90 ساعت 18 با حضور اعضا شورای شهر سامان اعضا شورای روستاهای حاشیه زاینده رود در محل دفتر دهیاری مارکده تشکیل گردید. که چکیده¬ای از سخنان جلسه برای اطلاع همشهریان چاپ می¬گردد.
نخست آقای حیدری گفت: همه می¬دانیم که اصفهانی¬ها دو سه سالی است که تونلی با نام تونل گلاب در کنار سد تنظیمی می¬کَنند تا آب زاینده¬رود را از طریق تونل به همواری کرون انتقال دهند با این نام و عنوان که می¬خواهند از زاینده رود برای مردم کاشان آب آشامیدنی ببرند دلیل این کار را هم آلودگی مسیر زاینده¬رود عنوان می¬کنند. از آنجایی که رودخانه بین استان چهارمحال و بختیاری و اصفهان مشترک است عقل و منطق حکم می¬کند که قبل از آغاز کار، مسئولان اصفهان با مسئولان استان ما موضوع را مطرح و موافقت نامه¬ای مبنی بر تقسیم آب و تعیین حقابه¬ها تنظیم و اطلاعاتی از هدف ایجاد تونل و حجم و میزان آبی که از این طریق برده خواهد شد ارائه می¬دادند آنگاه کار را آغاز می¬کردند ولی چنین نکردند ما دو سال است که به این عمل از طریق نامه¬نگاری، طرح پرسش از وزیر در مجلس، ارائه طومار به رئیس جمهور اعتراض کرده¬ایم ولی متاسفانه هیچ مسئولی تا کنون به ما پاسخی دقیق نداده است من از اینکه مسئولان کاری برای ما بکنند نا امید شده¬ام. و با توصیفی که از بزرگی تونل می¬شود و از اینکه مسئولان نمی¬خواهند هیچ اطلاعاتی به ما بدهند و حاضر نیستند حقابه¬ها را تعیین و تعریف کنند من احساس خطر می¬کنم و چون از مسئولان هم نا امید شده ام راه چاره را فشار از پایین توسط مردم برای احقاق حق خود لازم می¬دانم تا مسئولان اصفهان ناگزیر گردند به پای میز گفت¬وگو بیایند و حقابه ها را تعیین کنیم و از اهداف تونل با خبر شویم. من پیشنهاد می¬کنم از تمام شهرها و روستاهای استان عده¬ای در روز چهارشنبه در محل تونل جمع شویم و به این کار اعتراض کنیم تا مسئولان بلند پایه اصفهان و کشور بیایند و با نمایندگان استان بنشینند و حقابه¬ها را تعیین کنند و ما بدانیم در این فرآیند کلاه سرمان نمی¬رود در غیر این صورت بریزیم و تونل را مسدود کنیم حال می¬خواهم نظر شما را بشنوم.
آقای مسعود شاهسون گفت؛ همه¬ی درآمد مردم از طریق کشاورزی است اگر زاینده¬رود آب نداشته باشد ما هم درآمدی نخواهیم داشت ما باید خدا را شکر کنیم که در این زمان متولد شده¬ایم که در نظام مقدس جمهوری اسلامی زندگی کنیم ولی من نگران نظام اسلامی¬مان هستم آیا با تجمع و اعتراض خدای ناکرده خدشه¬ای به اقتدار نظام نمی¬خورد؟ و این تجمع اعتراضی موجب تضعیف نظام مقدس که هزاران شهید برای برپایی¬اش داده¬ایم نمی¬شود؟ و خوراکی برای دشمنان نظام درست نمی¬شود؟
آقای حیدری گفت: به هیچ وچه. ما همه¬مان طرفدار و کارگزار نظام هستیم همه¬مان وفادار نظام هستیم ما با همسایه¬مان درباره تقسیم آب اختلاف داریم و همسایه¬ی ما اعتنایی به حق و حقوق ما نمی¬کند و چون از طریق اداری و نامه¬نگاری هم نتوانسته¬ایم حق و حقوق خود را مشخص کنیم حال می¬خواهیم با فشار مردم از پایین نگذاریم حق و حقوق¬مان پایمال شود. تقاضایی که از اعضا شوراهای روستاها داریم این هست که اطلاع رسانی کنند تا تجمع¬مان با تعداد بیشتری از مردم برگزار گردد حال اگر نظری دیگر نیست باهم به محل تونل برویم و محل را از نزدیک ببینیم و برای تجمع اعتراضی روز چهارشنبه برنامه ریزی کنیم.
در همین راستا به دعوت اعضا شورای شهر سامان جلسه¬ای در روز 16/3/90 ساعت 18 با حضور اعضا شوراهای شهر و روستاهای بخش سامان در محل حسینیه صاحب¬زمان سامان برگزار گردید در این جلسه آقای نوربخش و مهندس خلیلی سخن گفتند که خلاصه ای از سخنان را با هم مرور می¬کنیم.
آقای نوربخش گفت: توسط دو تونل زیر زمینی که یکیش 300 متر عمق دارد آب قسمت پایینی استان چهارمحال و بختیاری به بیرون از استان خارج می¬شود با پیگیری¬هایی که شده رئیس جمهور دستور توقف کار دو تونل را داده تا بررسی دقیق گردد ولی اعتنایی نشده و نمی¬شود کار همچنان ادامه دارد اکنون تونل سوم با ابعاد 3 در 4 متر در قسمت بالا دست منطقه از کنار سد تنظیمی کنده می¬شود کف این تونل بسیار پایین تر از کف زاینده رود است و با شیب 2 در هزار که تونل دارد می¬توان همه¬ی آب زاینده رود را به آن سمت هدایت نمود. قرار بوده آب تونل سوم کوهرنگ را به کاشان ببرند ولی هنوز آن آب به زاینده¬رود نریخته، احداث این تونل را آغاز کرده¬اند. گفته می¬شود می¬خواهند از طریق این تونل آب آشامیدنی به کاشان ببرند ولی حجم زیاد تونل حکایتی دیگر دارد با این وجود قرار است در همین محل دوتا تونل زده شود حتا اگر همه¬ی آب زاینده¬رود را هم در تونل اولی جاری کنند پر نخواهد شد. زندگی و زنده بودن ما مردم بخش سامان بستگی به جریان آب زاینده¬رود دارد اگر نجنبیم و حقابه¬مان را از رودخانه تعیین نکنیم منطقه خواهد خشکید. اصفهان برای برداشت آب منطقه¬ی چهارمحال از رودخانه تبلیغات منفی وسیعی کرده و می¬کنند ببینید می¬خواهند تونل زیر گذر برای مترو زیر دست سی¬و¬سه¬پل بزنند چون آب توی رودخانه بود ریزیش می¬کرد و کار پیش نمی¬رفت آب را به مادی¬ها هدایت نموده و رودخانه را خشکانده¬اند تا بتوانند کار مترو را پیش ببرند آنگاه تبلیغ می¬کنند که چهارمحالی¬ها آب ما را برداشت می¬کنند این درحالی است که همان مقدار آبی که در اول استان ما وارد می¬شود همان مقدار هم از استان ما خارج می¬شود و مقدار آبی که ما برداشت می¬کنیم از محل زایش رودخانه تامین می¬شود.
مهندس خلیلی گفت: رودخانه اکنون 15 تا 20 متر مکعب در ثانیه آب دارد این در حالی است که در گذشته در همین ماه¬ها حجم آب به 140 متر مکعب بر ثانیه هم می¬¬رسیده. اصفهان اعتباری بالغ بر 250 میلیار تومان برای احداث تونل در نظر گرفته است و گفته می¬شود 500 متر دیگر به اتمام آن مانده است اکنون در توان مسئولان استان ما نیست که از میزان حقابه¬ی ما دفاع کنند ناگزیر ما باید خودمان از حق¬مان دفاع کنیم و اگر دیر بجنبیم کار از کار خواهد گذشت تقاضا داریم اطلاع رسانی کنید و همآیشی روز چهارشنبه در محل تونل برگزار کنیم و از مسئولان کشوری و استان اصفهان بخواهیم که با مسئولان استان ما پای میز به گفت¬وگو در جهت تعیین حقابه¬ها بنشینند. ما مردم سامان ساعت 9 صبح روز چهارشنبه 18/3/90 از اینجا حرکت می¬کنیم و شما مسئولان روستا¬ها با اطلاع رسانی مردم را جمع و به کاروان ما بپیوندید ساعت 10 در روستای گرم¬دره تجمع بزرگی خواهیم داشت در این تجمع آقای حیدری نماینده مجلس به اتفاق مهندس ترابی برای حاظران سخن خواهند گفت آنگاه به طرف تونل حرکت و در کنار تونل به انتظار می¬نشینیم تا مسئولی بیاید و پاسخ ما را بدهد.
روز 18/3/90 ساعت 10 صبح هزاران نفر از مردم استان بویژه مردم حاشیه زاینده¬رود در مسجد روستای گرم¬دره گردهم آمدند. در این گردهمآیی آقایان: طاهر نوربخش از شورای بخش سامان، مهندس ترابی و نورالله حیدری و بابا احمدی نمایندگان مجلس سخن گفتند که چکیده¬ای از سخنان را با هم مرور می¬کنیم.
آقای نوربخش گفت: این گردهمآیی خود جوش و هدف این هست که یک تو دهنی به کسانی که بدون مطالعات علمی و توافق با شرکاء می-خواهند انتقال آب بدهند و نیز به کسانی که به چنین طرح¬های مطالعه نشده بودجه می¬دهند زده شود. آب ملی است ولی ما به چگونگی انتقال آب اعتراض داریم ما می¬گوییم حقابه¬ی ما را بدهند اضافی¬اش را از طریق همین مسیر زاینده رود هرکجا که می¬خواهند ببرند ما دو سال است که داد می¬زنیم، شکایت می¬کنیم، طومار می¬نویسیم ولی متاسفانه گوش شنوایی نیست چون گوش شنوایی نبوده امروز مردم به صحنه آمده¬اند.
مهندس ترابی گفت: کندن تونل را از وزیر نیرو پرسیده¬ایم می¬گوید؛ من خبر ندارم. از معاون وزیر پرسیده¬ایم گفت؛ قرار است آب آشامیدنی برای اصفهان ببرند. پرسیدیم چرا بدون مطالعه و بدون گفت¬وگو با ما این کار را انجام داده¬اید؟ پاسخی نمی¬دهند. گفته می¬شود؛ چون مسیر زاینده رود آلوده است می¬خواهند آب را از طریق تونل ببرند. می¬پرسم آیا اصفهان هزاران سال آب آلوده می¬خورده است؟ که پاسخی داده نمی¬شود. استان ما محل تولید حدود 11 میلیارد متر مکعب آب است از این میزان ما حدود 100 تا 150 میلیون متر مکعبش را خودمان استفاده می¬کنیم نیاز ما حدود 300 میلیون متر مکعب است.
آقای حیدری گفت: ما همه راه¬ها را رفته¬ایم، نامه نوشته¬ایم، طومار نوشته-ایم، توی مجلس تذکر داده¬ایم، چند سال است که برای همین موضوع درخواست ملاقات با رئیس جمهور کرده¬ایم، ولی تا کنون به ما وقت ملاقات نداده¬اند چون پاسخ نشنیدیم امروز این راه را برگزیدیم ما حضور وزیر را در این جمع برای پاسخگویی خواسته بودیم ولی گویا نماینده فرستاده می¬پرسم چه کسی تخصیص آب داده که می¬خواهید آب از طریق تونل ببرید؟ چرا بودجه تونل را به کمیسون¬های مربوطه ارائه نداده¬اید؟ چرا برای تغییر مسیر رودخانه و تخریب زیست محیطی، محیط¬زیست سکوت کرده است؟ مگر ما به این آب شریک نیستیم؟ آیا قابل یک مشورت هم نبودیم؟ می¬گویند؛ مسیر آلوده است. اولا این حرف شماست وقتی ما این حرف را می¬پذیریم که یک مرجع علمی بی¬طرف این حرف را تایید کند بر فرض هم که آلوده باشد آقایان با یک چهارم بودجه تونل می¬توان مسیر زاینده¬رود را از آلودگی نجات داد. آقایان یک قانونی درباره نفت هست که باید در مورد آب هم اعمال شود 2 درصد بهای نفت را به استان¬های نفت خیز می¬دهند ما می¬گوییم این قانون درباره آب هم صادق است استان ما آب خیز است بهای 2 درصد آبی که از استان¬ما خارج می¬شود باید به استان ما پرداخت شود. آقا در اصفهان هنوز برنج¬کاری می¬شود. ممکن است بگویند که ما چالش ایجاد کرده¬ایم می¬گوییم آنهایی که تونل می¬زنند چالش ایجاد کرده¬اند ما دنبال حق¬مان هستیم آقایان در اینجا با صدای بلند می¬گویم تونل دوم هرگز نباید کنده شود. آب رودخانه زاینده رود باید با بستر رودخانه برده شود نه با تونل. عملیات تونل از امروز باید متوقف شود تا درباره آن به گفتگو بنشینیم. اگر به سخن ما گوش نکردید ما هم از بالا دست تونل می¬زنیم و تمام طرح¬های انتقال آب را متوقف می¬کنیم. نمایندگان اطلاعات حاضر در جلسه به گونه¬ای گزارش کنند که این تجمع برای احقاق حق است.
آقای بابا احمدی گفت: آقایان تنها این تونل نیست که آب استان را به بیرون می¬برند از خان¬میرزا از لردگان با 60 کیلومتر تونل و 700 کیلومتر مسیر آب را به رفسنجان برده¬اند و منطقه را خشکانده¬اند متاسفانه مسئولان وزارت نیرو در ظاهر به ما چیزی می¬گویند ولی در پشت پرده تصمیمات دیگری می¬گیرند با ما صادق نیستند واقعیت ها را به ما نمی-گویند همه¬ی ما را سرکار گذاشته¬اند همین امسال همه¬ی اختیارات آب در اختیار استان اصفهان قرار داده شده است و در هیات دولت هم گفته¬اند هرچه قدر بودجه هم اصفهان می¬خواهد در اختیارش بگذارید ما به نسل-های آینده بدهکاریم ما باید از منافع استان مان مراقبت کنیم.
سپس جمعیت به سمت تونل حرکت و با اجتماع در محل تونل قطع نامه¬ای به شرح زیر خوانده شد.
از نمایندگان چهارمحال و بختیاری می¬خواهیم مراتب اعتراض ما را به وزیر نیرو، به رئیس جمهور و به مقام عظمای رهبری برسانند.
عملیات تونل باید متوقف شود اگر متوقف نشد روز چهارشنبه¬ی آینده زن
و مرد می¬آییم و تونل را می¬بندیم.
تونل گلاب 2 برای همیشه باید تعطیل گردد.
حقابه استان ما از رودخانه زاینده¬رود باید تعیین گردد.
رژیم حقوقی رودخانه زاینده¬رود و مهندسی رودخانه طبق کنوانسیون و قوانین محیط زیست کشور باید تعیین گردد.
روز سه شنبه از طریق تلفن اطلاع داده شد؛ تجمع اعتراض به تونل گلاب روز چهارشنبه 25/3/90 در جلو ساختمان استانداری چهارمحال و بختیاری تشکیل می¬گردد. همان روز از طریق بخشداری سامان اطلاع داده شد که؛ تجمع جلو استانداری غیر قانونی است. با این وجود حدود 50-60 نفر آمدند و اغلب از ممانعت بخشدار سامان از آمدن مردم در این تجمع اعلام نارضایتی می¬نمودند و آن را حرکت ضد مردمی می¬شماردند قطع¬نامه¬ای با مفاهیم قطع¬نامه قبلی خوانده شد تجمع کنندگان یک صدا گفتند چهارشنبه آینده در محل تونل گردهم خواهیم آمد.
برای بررسی ممانعت بخشدار سامان از تجمع مردم، جلسه¬ای روز شنبه 28/3/90 از ساعت 19 تا 23 با حضور بخشدار، اعضا شورای شهر سامان، اعضا شورای بخش و تنی چند از اعضا شوراهای روستاهای بخش در محل بخشداری تشکیل گردید. که چکیده سخنان جلسه به شرح زیر است.
بخشدار می¬گفت: علت اینکه ما از طریق اعضا شورا و دهیاری روستاها از مردم خواستیم که در گردهم¬آیی جلو استانداری شرکت نکنند این بود که این تجمع هیچ سودی برای استان نمی¬توانست داشته باشد بلکه موجب سیاسی شدن موضوع می¬شد و رقیب از این سیاسی شدن می¬توانست سوء استفاده کند هم من و هم استاندار همراه مردم هستیم و از حق و حقوق استان دفاع می¬کنیم من مخالف تجمع اعتراضی مردم نیستم بلکه می¬گویم هرکاری و حرکتی که می¬خواهید انجام دهید از قبل باید با من همآهنگ گردد در این حرکت شما بازیچه دست آقای حیدری شدید من با اهرم¬هایی که داشتم جلوگیری کردم چون من مسئولیت تامین نظم اجتماع را دارم و با هرکس که بر خلاف منافع عموم حرکت کند و بدون همآهنگی بخواهد کاری کند سخت می¬جنگم و جلوش می¬ایستم.
اعضا شوراهای حاضر در جلسه بویژه آقایان سیدطاهر نوربخش و مهندس خلیلی گفتند: شما می¬گویید استاندار با مردم است اگر با مردم است تجمع اعتراضی ما در جلو استانداری در تقویت استاندار و همدل و هم آوا شدن مردم با استاندار است و انعکاس آن از طریق رسانه¬ها می¬توانست در چانه زنی¬ها موجب تقویت موضع استاندار گردد فراخوان تجمع اعتراضی در جلو استانداری یک فراخوان استانی بوده و شما بخشدار تنها مسئول در استان بوده¬اید که از تجمع مردم بخش جلوگیری کرده¬اید. ما نمایندگان مردم هستیم ما باید گوش بدهیم ببینیم مردم چه می¬گویند آن را بگوییم و عمل کنیم ما بلندگوی دولت نیستیم بلکه بلندگوی مردم هستیم امروز خواست مردم تعیین و مشخص شدن حق¬شان از آب زاینده رود است چون شرکاء اصفهانی ما بدون مشورت و همآهنگی تونل می¬زنند تا آب را ببرند برای احقاق حق¬شان فریاد می¬زنند. اینکه شما ما را بازیچه آقای حیدری قلمداد کرده¬اید کلمه بازیچه توهین به نمایندگان مردم است و تقاضا می¬کنیم این حرف¬تان را پس بگیرید و هم شما و هم استاندار موضع خودتان را با ما
مردم روشن کنید که با مردم هستید یا خیر.
آقای مظفری بخشدار گفت: حرفم را پس نمی¬گیرم شما بازیچه¬ی دست
آقای حیدری شده¬اید و با قدرت تمام اگر بخواهید نا همآهنگ عمل کنید
هم باهتان می¬جنگم.
روز دوشنبه 30/3/90 ساعت 19 با همآهنگی شورای بخش جلسه¬ای با حضور بخشدار، اعضا شورای¬شهر سامان، اعضا شورای¬بخش و چند نفر از اعضا شوراهای روستاهای بخش در محل بخشداری تشکیل شد. هدف از این دعوت و نشست همآهنگی برای تجمع اعتراضی به تونل گلاب در روز پنجشنبه 2/4/90 بود . در این جلسه اعلام شد که سفر آقای عطارزاده معاون وزیر نیرو روز پنجشنبه خواهد بود و قرار است ساعت 10 صبح در جلسه 50 نفری نمایندگان و کارشناسان در سالن استانداری تشکیل می¬گردد حضور یابد. و توافق گردید: با اطلاع رسانی گسترده گردهمآیی باشکوهی در ساعت 9 صبح در جلو استانداری تشکیل دهیم و نفرات هر روستایی پلاکارت خود را هم همراه داشته باشد. آقایان سیدطاهر نوربخش و مهندس خلیلی متن قطع¬نامه را تنظیم نمایند که هم در تجمع مردمی و هم در جلسه 50 نفری در حضور معاون وزیر خوانده شود. اعضا شورا و دهیار هر روستا ضمن اطلاع رسانی و ترغیب و تشویق مردم به حضور در این گردهمآیی مسئولیت نظم افراد روستای خود را به عهده گیرند. آقای بخشدار هم گفت: من هم پشتیبان مردم در این تجمع هستم و با ادارات مختلف همآهنگی¬های لازم در خصوص تجمع روز پنجشنبه صورت گرفته است و جای هیچ نگرانی نیست.
گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
انتخابات شرکت نگین
به دعوت مدیرعامل جلسه مجمع¬عمومی شرکت¬تعاونی¬نگین در تاریخ 19/3/90 ساعت 22 با حضور حدود 80 نفر از سهامداران در محل مسجد جامع مارکده تشکیل گردید. نخست آقای محمود عرب مدیرعامل گزارشی از کارهای انجام شده در طول سه سال مدیریت هیات¬مدیره دوره اول برای حاضران بیان و پیشنهاد نمود بهتر است به جای 7 نفر تعداد اعضا هیات مدیره 5 نفر باشند چون تصمیم¬گیری در هیات 5 نفره راحت تر است که مورد تصویب مجمع عمومی قرار گرفت آنگاه سه نفر آقایان؛ محمدابراهیم شاهسون فرزند سعادت، مسعود شاهسون فرزند علیجان و محمد عرب فرزند مهدیقلی به عنوان هیات رئیسه¬ی جلسه برگزیده شدند که رای گیری و شمارش آرا زیر نظر آنها صورت گیرد و افرادی هم کاندید هیات¬مدیره شدند و رای¬گیری کتبی و مخفی به عمل آمد که نتایج به ترتیب آراء متخذه به شرح زیر است.
1- محمدرضا شاهسون فرزند حسن 43 رای. 2- غلامرضا عرب فرزند جمعه¬علی 35 رای. 3- محمدعلی شاهسون فرزند عبدالکریم 35 رای. 4- حمید شاهسون فرزند محمد 27 رای. 5- عبدالمحمد عرب فرزند حسن (علی¬آقا) 26 رای. 6- محمود عرب فرزند احمد 26 رای. 7- عبدالله عرب فرزند فضل¬الله 20 رای. 8- علیمراد(آیت¬الله) شاهسون فرزند الله¬وردی 19 رای. 9- ولی¬الله شاهسون فرزند بهرامعلی 18 رای. 10- جهانگیر شاهسون فرزند مهراب 11 رای. 11- رضا شاهسون فرزند مرتضی 6 رای.
بین آقایان عبدالمحمد عرب و محمود عرب که رای مساوی داشتند قرعه انجام شد که آقای عبدالمحمد عرب به عنوان عضو اصلی و محمود عرب عضو علی¬البدل تعیین شدند. سه نفر هم برای بازرس شرکت کاندید شدند که رای آنها به شرح است. 1- محمدتقی عرب فرزند خسرو 33 رای. 2- مسعود شاهسون فرزند علیجان 26 رای. 3- علیرضا عرب فرزند لطیف 21 رای.
گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه شورا
اعضا شورای اسلامی در تاریخ 21/3/90 ساعت 21 جلسه داشت. آقای مسعود شاهسون گفت: سرکار خانم دکتر مشایخی مسئول محترم مرکز بهداشتی درمانی مارکده پیشنهاد نموده که از دو نفر مامای مرکز خانم¬ها: سهیلا زمانی و سمیرا میرزاخانی به خاطر جدیت در مراقبت از مادران باردار روستا مورد تشویق قرار گیرند. و من شخصا هم جدای از پیشنهاد خانم دکتر مشایخی از چند نفر خانم¬های روستا و نیز دیگر کارکنان مرکز پرس و جو نموده¬ام همه از کار و وظیفه شناسی و جدیت در کار این دو نفر خانم مامای مرکز راضی¬اند و آنها را قابل تشویق می¬دانند لذا پیشنهاد می¬کنم شورای اسلامی به منظور توسعه¬ و گسترش خوبی¬ها در جامعه این دو خانم وظیفه شناس را رسما مورد تقدیر قرار دهد. که پس از بحث و گفت¬وگو مقرر گردید: شورای اسلامی طی نامه¬ای مراتب تشکر و قدردانی مردم مردم مارکده را از دو نفر مامای مرکز خانم¬ها سهیلا زمانی و سمیرا میرزاخانی به مدیریت محترم شبکه مرکز بهداشت شهرستان اعلام نماید.
دانش¬آموزان ممتاز
نشریه محلی روستا به منظور ارج نهادن به موفقیت و تلاش پسران و دختران روستا در جهت کسب علم و دانش نام دانش¬آموزان ممتاز دبستان ابتدایی دخترانه و پسرانه روستای مارکده در سال تحصیلی 89-90 را چاپ می¬نماید.
دانش¬آموزان ممتاز کلاس اول: رحیم عرب ف علی. محمدرضا عرب ف بهمن. رضا عرب ف حبیب. عرفان شاهسون ف مهدی. محمدحسین عرب ف اکبر. مهدی عرب ف عباس. عباس عرب ف علیرضا. فاطمه عرب ف جعفر. مطهره شاهسون ف حبیب¬الله. زینب شاهسون ف بهروز. زهرا شاهسون ف ذبیح¬الله زینب عرب ف علی. سپیده عرب ف رمضان. مطهره شاهسون ف کریم. فاطمه عرب ف فتح¬الله. با تشکر از زحمات سرکار خانم صادقی سامانی آموزگار کلاس اول.
دانش¬آموزان کلاس دوم: رضا عرب ف حسنعلی. حسین باقری ف عباس. فاطمه عرب ف ابراهیم. مهدی عرب ف مجتبی. مریم عرب ف اسماعیل. اشکان عرب ف رجبعلی. محمدمهدی شاهسون ف ولی¬الله محمدحسین شاهسون ف صفدرقلی. زینب شاهسون ف حسین. فاطمه خسروی ف عباس. لیلا عرب ف جواد. مریم عرب ف محمود. با تشکر از زحمات سرکار خانم مداحیان آموزگار کلاس دوم.
دانش¬آموزان ممتاز کلاس سوم: محمدصادق عرب ف اکبر با معدل 20. عباس عرب ف ابوالفضل با معدل 20. زینب خسروی ف محمدعلی با معدل 93/19. فاطمه عرب ف نصرالله با معدل 76/19. با تشکر از زحمات سرکار خانم یزدانی آموزگار کلاس سوم.
دانش¬آموزان ممتاز کلاس چهارم: مائده باقری ف عباس با معدل 93/19.
زهرا شاهسون ف اکبر با معدل 90/19. فاطمه عرب ف مصطفی با معدل
87/19. با تشکر از زحمات آقای رامین نکویی آموزگار کلاس چهارم.
دانش¬آموزان ممتاز کلاس پنجم: مریم شاهسون ف مظفر معدل 66/19.
زینب عرب ف سلیمان با معدل 54/19. زهرا عرب ف اکبر با معدل
51/19. با تشکر از زحمات سرکار خانم کریمی آموزگار کلاس پنجم.
حرف¬های مردم
1- این دهیار روستای ما کارهای عجیب و غریب می¬کند از طرفی فشار بر دکان¬دارانی که پروانه کسب ندارند وارد می¬آورد که پروانه بگیرید تا اینجای قضیه درست آنگاه خودش کارهای دهیاری را به کاسبان بدون پروانه می¬سپارد.
2- چندی است که کار جمع¬آوری زباله بی نظم شده اولا معلوم نیست چه ساعتی زباله¬ها جمع¬آوری می¬گردد بعد وقتی که ماشین زباله می¬رود می¬بینی گوشه و کنار خیابان و کوچه¬ها کیسه¬های زباله مانده است از دهیار می¬خواهیم در این فصل تابستان به این موضوع با جدیت رسیدگی کند.
3- از مسئولان روستا می¬خواهم که یک بار از جاده دره¬امام، چپ¬دره و دره¬ی¬چم¬بالا رفت و آمد نمایند و ببینند به علت تصرف از دو طرف جاده-ی باریکی که فقط یک ماشین بتواند عبور کند مانده است در هنگام برخورد دو تا ماشین در حین رفت و برگشت راه بندان می¬شود دقایق و گاهی هم ساعتی طول می¬کشد تا با جلو و عقب رفتن بتوان راهی برای برون رفت یافت حال اگر اتومبیلی حامل آدم مارگزیده و یا بیمار اورژانسی باشد متاسفانه بیمار باید در همان ترافیک جان بدهد از مسئولان می¬خواهم که راه چاره¬ای بیندیشند.
دریاد فرحبخش آموزگار
مارکده را 23 سال پیش تصور کنید. کوچه¬های تماما خاکی، جاده ارتباطی خراب، بدون وسیله نقلیه مرتب برای رفت و آمد، مردمان فقیر و من در آن روزگار کودکی که تازه می¬خواهد مدرسه برود و چه پای گریزانی دارد از مدرسه و درس.
شاید اگر برای چند ماهی با یکی از معلمان یکی از روستاهای دور افتاده یاسوج همراه نمی¬شدم و سختی¬ها و مشکلات زندگی در چنین شرایطی را از نزدیک لمس نمی¬کردم به اهمیت معلمی، آن¬هم در روستای دور از امکانات پی نمی¬بردم. حال اگر یک خانم بخواهد این مشکلات را بپذیرد مشکلاتش چند برابر می¬شود. و میان همه این مشکلات تربیت دانش-آموزانی که بتوانند از میان خروارها جهالت، تعصب و خرافه، پرتویی دانایی بر ذهن¬هاشان بتابد کاری است سخت¬تر.
به هرحال من با همه گریزپایی از مدرسه و شیطنت¬هایی که کمتر معلمی فکر می¬کرد کار من باشد به مدرسه رفتن امیدوار شدم چه چوب¬هایی که به قفل مدرسه نکردم تا دیرباز شود و کلاس¬ها به هم بخورند، چه تابلو-پاک¬کن¬ها که از مدرسه تک نزدم و چه بخاری¬هایی که نفت¬شان را باز می¬کردم تا کلاس تشکیل نشود.
در این میان خانم معلمی می¬رسید که خودمانی« آدمت می¬کند» به تو می¬فهماند که نمی¬توانی از دستش فرار کنی و با درس¬نخواندن روزگار بگذرانی و تو گویی می¬فهمی که انگار راه را اشتباه رفته¬ای باید درس بخوانی، مرتب باشی، یاغی¬گری درنیاری و خلاصه گل پسرِ خانم معلمت شوی. حالا با همه علاقه به مدرسه می¬روی دفترهایت آن¬قدر تمیز می-شود که با کتاب¬هایت مو نمی¬زند و همواره در حسرت یک مُهر هزار¬آفرین هستی. معلمت که همیشه ازش فراری بودی برایت مظهر مهربانی می¬شود گاهی اخم می¬کند، آن¬قدر به هم می¬ریزی که انگار دنیا برایت آخر شده، می¬ترسی، نکند دیگر برایت مهر صدآفرین نزند، بیمار که می¬شوی برایت نگران می¬شود، به تو سر می¬زند جویای حالت است و صد البته نگرانی¬اش از همان جنس نگرانی¬های مادرانه، و او نمی¬فهمد که تو هم چقدر نگرانش هستی. وقتی مریض می¬شود، دیر از راه می¬رسد، عطسه می¬کند و خلاصه گویی پیوندی است که تا ابد نمی¬توانی فراموشش کنی در یک محیط خشن که تو کمتر تجربه محبت از دیگران داری، تو برای خودت دنیایی ساخته¬ای که مهربانی در آن موج می¬زند انگار از تو مهم¬تر برای معلمت نیست و تو نمی¬فهمی که همه این¬طور فکر می¬کنند وقتی برایش درس «تو را سپاس» را می¬خوانی هم تو بغض می¬کنی و هم معلمت انگار دلت یک دنیا تنگ می¬شود. و نمی¬خواهی این آشیانه دوست داشتنی را از دست بدهی به خودت وعده می¬دهی که بازهم می¬توانم شاگردش باشم. سال دوم هم معلم من است مگر می¬شود غیر از ما شاگردانی دیگر داشته باشد؟ ولی ته¬دلت می¬دانی که خیلی هم این¬گونه نیست نگاهی به دست¬هایت و ناخن¬های آن می¬اندازی که می¬خواهد برای آخرین بار آن¬ها را ببیند و نظافت تو را کنترل کند خدا را شکر که دیگر « کِوِرِه¬ها » از دستت رفته¬اند و ناخن¬هایت کوتاه هستند و با یک خداحافظی او می¬رود و تو می¬مانی از دنیایی خاطره کودکی که خیلی زود به رویا تبدیل می¬شوند و حالا 23 سال از آن روزگار می¬گذرد.
و اردیبهشت ماه امسال فرصتی شد تا پس از دو، سه سال علارغم عدم همکاری اداره آموزش و پرورش، سرانجام شماره تلفنی از معلم سال اول و دوم خودم پیدا کردم ایشان مدیر یکی از مدارس روستای شوراب بود که پس از همآهنگی موفق به دیدارش شدم. دیداری که البته همراه با زنده شدن خاطرات آن روزهای زندگی¬ام شد ایشان به طور کامل نتوانستند چیزی از من به یاد بیاورند اما با آدرس دادن چندتایی از همکلاسی¬های آن سال از کلاس ما چیزهایی به یاد آوردند بی¬شک معلمی شغلی است که اگر عشق را از آن جدا کنیم انگیزه¬ قوی دیگری خصوصا با این وضعیت معیشت برای آن وجود ندارد شاید این همه انباشته¬های ذهنی که در افکار من می¬گذشت برای ایشان خیلی مفهوم نداشت اما برای من که همواره خود را بسیار مدیون ایشان می¬دانستم روز بزرگی بود هرچند هنوز می¬شد آن نگاه¬های معلم و شاگردی و آن حس ناب معلمی را در نگاه¬شان دید در زندگی هر فردی معدود افراد هستند که تاثیر گذارند و برای من یکی از این افراد همین معلم سال اول دبستانم بود که هیچگاه محبتش در وصف نیاید.
مهدی عرب خرداد 1390