گزارش نامه شماره 3-اول آذرماه 90

 

توجه : با توجه به متفاوت بودن جستجوگرها مثل IE-FIREFOX-OPERA و … ، اگر اعداد مندرج در متن مربوط به تاریخ در متون این سایت جابجا شده اند بنابراین کلیه اعداد دارای اعشار مندرج در متن هم جابجا می باشند و بایستی از راست به چپ خوانده شوند.

در حضور رئیس جمهور
روز 18/8/90 از ساعت 30/19 تا 22 در سالن فرهنگ شهرکرد به اتفاق جمعیتی زیاد که، نوشته شده بود؛ ایثارگران، مدیران و منتخبین. در حضور آقای احمدی نژاد رئیس جمهور بودیم. این اولین بار بود که در طول عمرم رئیس دولتی را از نزدیک می دیدم. یکبار هم در سال 51 که سرباز هنگ ژاندارمری مشهد بودم قرار بود شاه به مشهد بیاید ما را با تفنگ خالی در مسیر راه بین فرودگاه و شهر قرار دادند که از هجوم دانش آموزان که دو طرف بلوار جا داده بودند توی جاده ی مسیر عبور شاه جلوگیری کنیم ولی وقتی که گفتند شاه می آید همه برای دیدن او به وسط خیابان هجوم بردند و از ما هم کاری بر نیامد که از آنها جلوگیری کنیم و ما در حاشیه خیابان تنها مانده بودیم و شاه را هم ندیدیم و بعد در پادگان صفت بی عُرضه ها را هم از زبان فرمانده مان شنیدیم و به گوشه ذهن مان سپردیم.
حدود 40 سال است که کم و بیش به اخبار گوش می دهم هرگاه سخنرانی رئیس دولتی را می شنیده ام که سخنش با واقعیت جامعه همخوانی ندارد مثلا فقر و گرانی و بیکاری بود و رئیس دولت از فراوانی نعمت و امکانات و پیشرفت کارها و رضایت مندی مردم سخن می گفت، در ذهن، او را دروغ گو می پنداشتم. در جلسه فوق دریافتم که داوری من دقیق نبوده است. بی گمان در ذهن خود بابت این داوری غیر دقیق از این دولت مردان 40 سال گذشته باید عذرخواهی کنم. چرا که دولت مردِ ما گزارشات دریافتی ازکارگزارانش را برای مردم بازگو می کند. و محتوای گزارش کارگزاران رضایت مردم، فراوانی نعمت و رفاه، پیشرفت خوبِ کارها، خوب و خوش و به دعاگویی

رئیس دولت مشغول بودن مردم بوده است و دولت مرد فکر می کرده جامعه و کارها به همین شکل که گزارش می شود است و همان گزارش ها را در سخن رانی برای مردم بازگو می کرده اند آنگاه منِ شنونده که از توده ی محرومِ جامعه بودم می دیدم سخن رئیس دولت با واقعیت های موجود جامعه که من با آن دست و پنجه نرم می کنم همخوانی ندارد و آن داوری را می کردم. البته مسئولیت اخلاقی و اجتماعی و قانونی رئیس هر دولتی فارغ از اینکه در ذهن منِ روستازاده ی بی سواد و کمال چه می گذرد همچنان سرِجای خود هست.
جلسه ای مردمی در تاریخ 2/4/90 در همین شهرکرد در سالن استانداری در حضور آقای عطارزاده معاون وزیر نیرو تشکیل شد در ان جلسه چند نفری از جمله آقای استاندار سخن گفتند. سخنان ابراز شده مبتنی بر واقعیت ها بود، انعکاس درد و رنج و محرومیت های مردم بود. و اما در این جلسه ی 18/8/90 هم در حضور رئیس جمهور، چند نفری از جمله آقای استاندار سخن گفتند. وقتی سخنان بیان شده توسط آقای استاندار در این دو جلسه را در کنار هم قرار می دهم یک مجموعه  ناهمخوان را تشکیل می دهد و اگر کسی خودش در جلسه نبوده باشد و فقط متن سخنان بیان شده را بخواند نمی تواند باور کند که این سخنان را یک نفر با فاصله زمانی 4 ماه در خصوص یک منطقه واحد و مردمانش بیان کرده است.
 حتا کسانی که به عنوان نمایندگانِ صنفی از مردم، قرار بود  مشکلات و تقاضای صنف خود را در حضور رئیس جمهور مطرح کنند متاسفانه نیمی از سخنان شان تملق بود و نیمی دیگر که انعکاس مشکلات و عرضه ی تقاضاها بود با واژه های کمرنگ و کمی گُنگ همراه با تمنا بیان می شد وقتی سخنان را دوباره می شنوم و خلاصه کلام را ازش بیرون می کشم می بینم همه ی پیام و خواسته ی یک نماینده که در لابلای تعارفاتش گنجانده را می شد کمتر از 2 دقیقه با 4 تا جمله ساده، روشن و گویا بیان کرد و این همه وقت گران بهای رئیس دولت و جمعیت زیادی از مردم را نگرفت. 
سال ها بود روی واژه های تملق آمیز و مدح وثنا که به فراوانی در زبان و ادبیات ما جاری و ساری است دقیق شده بودم و از خود می پرسیدم چرا ما مردمی متملق بوده ایم که این همه کلمه ی مدح، ثنا، تملق و چاپلوسی را تولید کرده ایم؟ در این جلسه تملق گویی و چاپلوسی را به صورت عینی دیدم، حس و لمس کردم و دیدم به چه راحتی همانند آب خوردن بدون اینکه نیاز و ضرورتی هم داشته باشد مدح می سراییم، ثنا می خوانیم، تملق می گوییم و برای خوشایند رئیس دولت آمار و ارقام خوشایند از امور ارائه می دهیم و به کاستی ها یا اصلا اشاره ای نمی کنیم و یا اگر اشاره  ای می-کنیم اشاره ای است گذرا به گونه ای که از لطف و مرحمت رئیس دولت در حال از بین رفتن است و یا اگر تقاضای انجام کاری صورت می گیرد با یک حالت عجز و تمنا است.
در این جلسه بود که حس و لمس کردم فرهنگ و ادبیات و روان اجتماعی ما ناهنجاری و اگر دقیق تر بگویم بیماری زیادی دارد هرکه رئیس دولتی شود هرچه هم که آدمی خوب و مردمی باشد ما متملقان او را احاطه می کنیم و به عرشش می رسانیم آنگاه او دیگر نمی تواند واقعیت-های تلخ زمینی را ببیند و دقیق بشناسد تا اگر می تواند راهی برای کم-کردن و کاستن رنج های مردم بیابد. اگر نیک بنگریم مثل اینکه تملق گویی و مدح ثنا سرایی با سلول های ما عجین شده و  آن را به صورت ارثی به نسل بعد از خود انتقال می دهیم فاجعه در این هست که آن را به خطا و غلط، اداب و ادب اجتماعی جا انداخته ایم و اگر آدمی در برابر فرد قدرتمندی سخنش را بدون استفاده از جمله های تعریف و مدح و ثنای آغازین کلام شروع کند و با جمله های ساده، شفاف و بی پیرایه و کوتاه میانی ادامه دهد و بدون استفاده از تملق و  تشکر و دعاهای انتهایی به پایان برد آدمی نابهنجار تلقی می گردد و ممکن است بعضا هم به او انگ بی دین و مذهب  هم چسبانده شود حال این دو موضوع و مقوله ی غیر مرتبط، یعنی تملق و دین و مذهب، چرا به هم ربط داده می شود من نمی-دانم.
در بین راه برگشت در این فکر بودم که آیا من هم اگر سمتی و موقعیتی در اختیارم قرار می گرفت همانند بسیاری از هموطنانم وقتی در برابر فرد قدرت مندی قرار بگیرم خود را خواهم باخت؟ مدح و ثنا خواهم سرود؟ تملق خواهم گفت؟ سرِ تعظیم فرود خواهم آورد؟ دست خواهم بوسید؟ یا، نه؟
در این جلسه سخن ران نخست استاندار بود بعد آقای نیکی نماینده صنعت گران، خانم حق وردی نماینده فرهنگیان، آقای دکتر محمدی نماینده دانشگاهیان و آقای نوربخش نماینده کشاورزان، آقای ایزدی نماینده ایثارگران سخن گفتند. سرود بختیاری خوانده شد و به چند خانواده ایثارگران جایزه داده شد و در پایان آقای رئیس جمهور سخن گفت. حال خلاصه و فشرده ای از سخنان استاندار و آقای نوربخش را با حذف بسیاری از تعارفات و تمجیدها با هم می خوانیم.
 آقای عنابستانی استاندار گفت: گزارشی از اتفاقاتی که در سایه نگاه عدالت محورانه ی دولت های نهم و دهم در استان افتاده است ارائه می-دهم. الحمدالله در حال حاضر فضای استان فضای کار و تلاش هست. شاید به جرات بتوانم بگویم همانند سال های اول دولت نهمِ حضرت عالی، با همان نشاط، شادابی، همبستگی و همراهی همه ی مسئولان استان و سایر عزیزان تاثیر گذار و مردم، به اتفاق با نشاط و با صرفِ فعل خواستن و توانستن، که از حضرت عالی آموخته ایم، مشغول خدمت رسانی به مردم عزیز هستند. جناب آقای رئیس جمهور، به عقیده من و دیگر عزیزانِ منصف و بی طرف، هر یک از سفرهای حضرت عالی به استان چهارمحال و بختیاری را در حوزه های مختلف و در شاخص های مختلف به اندازه یک برنامه 5 ساله به جلو انداخته است. و البته حق هم همین است. و همین اتفاق هم باید می افتاد و افتاده. و این بستر مناسبی است برای رشد و توسعه ی مناطق کمتر توسعه یافته با وجود قابلیت های مختلفی که دارند. این بستر را حضرت عالی با سفرهای استانی ایجاد کرده اید و نتایج بسیار خوبی هم داشته است. من چند عدد و ارقام را به عرض می رسانم. در حوزه اقتصادی، ما شاخص های مختلفی برای برآورد وضعیت استان داریم. در سال 83 سرانه تولید استان 6/10 میلیون دلار بوده که نسبت به کل کشور 47 درصد بوده و این عدد در سال 89 رقم 7/26 میلیون ریال  است که نسبت به کل کشور رشد داشته و به رقم 1/53 رسیده ایم.  در تولید ناخالص داخلی سهم استان از کشور8/5 درصد بوده که در سال 89 به 4/6 درصد رشد پیدا کرده است. متوسط درآمد خانوارهای شهری بیش از 39 میلیون ریال بوده که امروز 82 میلیون ریال رسیده که بیش از 2 برابر رشد داشته است جایگاه مان نسبت به کشور 82-83 درصد بوده که الان 86-87 درصد درآمد شهری هستیم. در درآمد خانوار روستایی هم تقریبا همین رشد را داشته ایم حدود 24 میلیون ریال تبدیل به 46 میلیون ریال شده است. شاخص بسیار رونق اقتصادی را در صادرات داریم. صادرات استان در سال 84 رقم 8/26 میلیون دلار بوده و این عدد در سال 89 به قم 7/111 میلیون دلار رشد یافته و در 6 ماهه اول سال 90 این عدد به 70 میلیون دلار رسیده و ما امیدواریم در پایان سال 90 به رقم 150 میلیون دلار برسد. عمده صادرات استان هم تولیدات خود استان است. واردات ما در سال 85 رقم 3/5 میلیون دلار بوده، در سال 89 به 19 میلیون دلار رسیده است و در 6 ماهه اول سال 90 به 4/46 میلیون دلار افزایش یافته است.  نکته ی قابل توجه این است که همه ی واردات استان مواد اولیه و کالاهای واسطه ای است یعنی تمام کالاهای وارداتی استان  کالاهایی است که صرف تولید و رونق اقتصادی در استان می گردد و این نشان می دهد که جهت گیری استان یک جهت گیری خوبی در موضوع تولید است. نرخ مشارکت اقتصادی در سال 84 رقم 45/37 و در سال 89 رقم 2/39 بوده که قریب 2 درصد نرخ رشد مشارکت اقتصادی را داریم که رقم بالایی است. نرخ بیکاری در سال 88 رقم 4/16 را نشان می دهد. با نهضت ایجاد اشتغال که دولت محترم در سال 89  کلید زد تعهد ما 13500 شغل بود با همتی که دوستان در استان به کار بستند 24000 فرصت شغلی جدید ایجاد شد و در سال 89 رقم بیکاری استان 6/13 درصد شده است. در 6 ماهه اول سال 90 رقم بیکاری به 5/11 رسیده است. در حوزه زیر ساخت ها اقدامات بسیار زیادی انجام شده که من بعضی ها را می گویم. در حوزه گردش گری 15 منطقه نمونه مشخص شده که تمام آنها اکنون سرمایه گذار دارند و در حال انجام هستند که اتفاقات بسیار بزرگی را رقم خواهد زد. تابستان سال 89 تعداد  مسافران اقامت کننده در استان حدود 560 هزار بوده است این رقم در سال 90 به یک میلیون نفر رسیده است این نشان می دهد که استان ما می تواند نقطه هدف باشد. بیش از 1000 واحد صنعتی اکنون در استان فعال هستند پروژه های بسیار بزرگ صنعتی در دولت عدالت محور نهم و دهم آغاز و به ثمر نشسته است. کل سرمایه گذاری در حوزه صنعت از ابتدا تا سال 84 در استان 160 میلیارد تومان بوده و از 84 تا امروز بیش از 900 میلیارد تومان سرمایه گذاری صنعتی در استان انجام شده است. میزان اشتغال در حوزه صنعت در کل زمان های گذشته حدود بیش از 10 هزار نفر بوده است و از سال 84 تا امروز بیش از 15 هزار نفر به اشتغال صنعت اضافه شده است. سهم اشتغال صنعت از سهم اشتغال در استان در سال 84 رقم  6/32 بوده و امروز 45 درصد است. در ساخت راه اعداد و ارقام درخشان و بی نظیر است. ما فقط 30 کیلومتر بزرگ ر اه داشتیم امروز 120 کیلومتر بزرگ راه داریم 990 کیلومتر راه اصلی داشتیم و امروز 1030 کیلومتر راه اصلی داریم این را هم باید توجه داشت وقتی راه اصلی تبدیل به بزرگ راه می شود از آمار کم می شود این اعداد نشان می دهد که ما هم بزرگ راه ساختیم و هم به راه های اصلی مان افزوده ایم راه های فرعی 280 کیلومتر داشتیم امروز 390 کیلومتر داریم راه های روستایی 2100 کیلومتر بوده و امروز 2700 کیلومتر راه داریم. در حوزه کشاورزی اعداد و ارقام بسیار خوب است. ما امروز 4 میلیون واحد دامی داریم که 4 درصد دام کل کشور است. این درحالی است که استان ما به لحاظ جمعیتی 2/1 جمعیت کل کشور است و به لحاظ مساحتی ما 1 درصد مساحت کل کشور را داریم ولی 4 درصد دام کشور را استان ما دارد. سرانه شیر تولیدی در استان 252 کیلو است در حالی که سرانه شیر در کشور 120 کیلو است یعنی ما 2/2 برابر سرانه ی کل کشور شیر تولید می کنیم. تولید مرغ 20 هزار تن داریم که 1/1 برابر سرانه کشور است. تولید گوشت قرمز 35 هزار تن است که 3/2 برابر سرانه کشور است. تولید عسل 120 هزار کندو که 4/1 برابر سرانه کشور است. قریب 15 هزار تن تولید ماهی داریم که رتبه اول کشور در تولید ماهی های سردآبی است. بیش از 20 هزار تن تولید بادام داریم که رتبه اول تولید این محصول در کشور را داریم. دیگر اعداد و ارقام متعدد همانند اینها است. جناب آقای دکتر احمدی نژاد ماحصل حضور حضرت-عالی و سفرهای شما و مصوبات شما هزاران هزار پروژه بسیار خوب است که مردم آنها را فراموش نمی کنند. من بعضی از اینها را توی این جلسه یادآوری می کنم. کارخانه سیمان شهرکرد. احداث واحد فولاد یک میلیون تنی. کارخانه تولید ورق خودرو گالوانیزه که کارخانه منحصر به فرد است و حتما استان ما در آینده با ایجاد صنایع جانبی که می تواند در کنار این پروژه بوجود آید بهره فراوان خواهد برد. احداث جاده های 4 بانده مختلف. احداث تونل رخ. یادآوری می کنم آقای رئیس جمهور در اسفند 84 سفر اول به دلیل بدی آب و هوا نتوانستند به شهرکرد پرواز کنند ناگزیر در فرودگاه اصفهان به زمین نشستند و با اتومبیل از روی گردنه رخ در آن هوای سرد و برفی به استان ما آمدند امروز دیگر مردم از بالای گردنه نمی روند و خطر گردنه دیگر کسی را تهدید نمی کند چون از تونل و به راحتی و سرعت سفر خود را انجام می دهند تونل دوم هم آماده افتتاح است که مسیر ما را تا اصفهان 4 بانده می کند. احداث سالن های انتظار مختلف در فرودگاه امام. بیمارستان آیت الله کاشانی با تجهیزات بسیار مانند سی تی اسکن، ام آی آر و آنژیوگرافی. مجتمع های پتروشیمی که کلید خورده شروع شده و در حال کار است. گازرسانی به 160 روستای استان که از افتخارات دولت جناب آقای احمدی نژاد است و اتفاق بسیار ویژه ای است در این شرایط صعب العبور. احداث نیروگاه های گازی. ارتباطات ماهواره ای. 13 منطقه نمونه گردشگری. ایجاد شروع طرح های خودروسازی. و کار ویژه ی ویژه، آغاز اتصال چهارمحال و بختیاری از طریق ریل آهن به سراسر کشور است این اتفاق سال ها آرزوی مردم این استان بوده که به دست توانمند حضرت عالی کلید خورد پروژه آغاز و آماده کار است امیدواریم که در دولت حضرت عالی صدای بوق قطار را در شهرکرد بشنویم حتما این اتفاق خواهد افتاد. در حوزه آب که دغدغه بسیار زیاد مردم هست با وجود خشک سالی های پراکنده عملکرد دولت حضرت-عالی بی نظیر و قابل ستایش است چیزی حدود 530 میلیون متر مکعب از آب های سطحی به استان تخصیص جدید داده شده است این درحالی است که تخصیص قبلی استان قدری بیش از 200 میلیون متر مکعب بوده است این اعداد نشان می دهد که چقدر در این حوزه کار شده است در این حوزه پروژه های بسیار بزرگی آغاز و بعضا تمام شده است مانند پروژه کوهرنگ به شهرکرد در دولت حضرت عالی به بهره برداری رسیده است پروژه بسیار بزرگ دیگری مثل انتقال آب سبزکوه به چغاخور، سد غدیرِ باباحیدر، سد سور، فاز دوم انتقال آب به شهرکرد، طرح های کشاورزی مثل طرح آبرسانی به سودجان که از طرح های بسیار خوب ما است که در حال انجام است امید است که تا پایان امسال این طرح را بتوانیم تمام کنیم، تخصیص آب پروژه بسیار حیاتی و تاثیر گذار آبرسانی بن به بروجن، که 11 شهر استان و 14 روستا و چندین شهرک صنعتی استان را سیراب می کند صادر شده است امیدوارم در جلسه فردا شب حضرت عالی دستور بفرمایید اعتبارش هم تخصیص داده شود این پروژه  از پروژه های ماندگار خواهد بود که به دست توانمند حضرت عالی انجام می گردد. مانند این پروژه ها فراوان است. نگاه عدالت محور حضرت عالی برای ما و مردم قدرشناس استان چهارمحال و بختیاری قطعا ستودنی است و بنده با این کلام الکن تلاش کردم که مراتب تشکر و قدردانی خودم را به عنوان خادم کوچک مردم به نیابت از حضرت عالی و همه ی مردم استان ابراز کنم از تلاش حضرت عالی سپاسگزارم شک نداریم که نام دکتر محمود احمدی نژاد برای همیشه ی تاریخ در سرزمین عزیزمان ماندگار و جاودانه خواهد بود.
آقای سید طاهر نوربخش به عنوان نماینده کشاورزان گفت: دغدغه ما مردم استان چهارمحال و بختیاری آب است هرکه در این استان هرکاری می خواست بکند و درخواست آب داشت کارش چندان پیش نمی رفت آقای رئیس جمهور در سفر اول که به استان ما آمدند با صراحت تمام خود را مدیر آب استان اعلام نمود. کل نیروهای شاغل در بخش کشاورزی 51 هزار نفر است که 21 درصد جعیت استان را شامل می شود. میزان اراضی کشاورزی استان 278 هزار هکتار یعنی 17 درصد از کل زمین استان است که 144 هزار هکتار این مساحت زراعت و 46 هزار هکتار باغ است.  335 هزار هکتار جنگل و یک میلیون هکتار هم مرتع است. محصولات باغی ما در راس آنها بادام 21 هزار تن و شیلات با 15 هزار تن تولید مقام اول کشور را داریم و این یعنی پتانسیل و جا دارد که افزایش پیدا کند. 29 هزار هکتار از زمین های کشاورزی با سیستم آبیاری نوین آبیاری می شود این رقم در سطح کشور رقم بالایی و نشان دهنده این هست که کشاورزان ما از آب استفاده بهینه می نمایند. با توجه به قابلیت ها و پتانسیل های موجود استان تقاضا داریم باغ ه، پرورش آب زیان، شیلات، و کشت و پرورش گیاهان دارویی و احیا جنگل ها توسعه داشته باشد. ما به احداث تونل های متعدد و انتقال آب غیرکارشناسی و غیر اصولی از استان اعتراض داریم هیچکس از مردم این استان مخالف انتقال آب از استان نیست ولی چگونه برود؟ و کی برود؟ برای ما اهمیت دارد. پیشنهاد می-کنم کمیته ای مرکب از کارشناسان بی طرف انتخاب و به ریاست خودتان تشکیل دهید تا میزان و ظرفیت های آبی این استان را ارزیابی کنند. گفته می شود این استان 11 درصد کل آب کشور را دارد این 11 درصد شامل آب های سطحی و زیر زمینی می شود و آب های زیر زمینی قابل انتقال نیست. وقتی میزان آب بررسی شد سهم و حق ما را بدهند و مازاد را ببرند حالا چگونه ببرند این را همان تیم کارشناس انتخاب شده تعیین کنند از روی زمین برده شود نه زیر زمین، که موجب تخلیه آب های زیر زمینی ما گردد. جناب آقای رئیس جمهور از 840 رشته قنات این استان یک سوم آن کاملا خشکیده اند و دو سوم بقیه با کاهش شدید آب مواجهه اند. بحث آب در استان ما یک معضل است و به کابوس تبدیل شده است از بس برای پیگیری معضل و مشکل آب درِ اتاق استان دار رفته ام دیگر خجالت می کشم. نیروگاه برقی در وسط استان ما مسئولیتش با ما نیست و با استان دیگر است. تیر برق یکی از پروژه های استان ما را استانی دیگر شکست اینها دغدغه مردم این استان است ما یک اختلاف مرزی 20 ساله با استان اصفهان داریم. آب دهستان زاینده رود جنوبی در بخش بن پیگیری ها شده کار کارشناسی اش هم انجام شده کمیته سیاسی دفاعی هم نظریه مثبت خود را اعلام نموده مصوب هم شده ولی 4 سال است مجوز برداشت به این استان ابلاغ نمی شود محبت کنید به عنوان عیدی دستور بدهید این برداشت آب سریع تر ابلاغ گردد.
                                   گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
    نقدی بر رئیس شورا
نمی دانم جلسه ی 17/7/90 شورای اسلامی مارکده را که رئیس شورا با توقف انتشار نشریه محلی جارچی پیروزمندانه از آن بیرون آمد جلسه ای پر افتخار باید نامید و یا آلوده به ننگ؟! می دانیم یک بار هم رئیس شورای دوره دوم، نشریه محلی را توقیف نمود ولی ایشان بعد از چند روز متوجه گردید کارش مردمی نبوده است که با مهارت جبران مافات نمود.
اگر حالتِ بیان و سخنانی که رئیس شورا در جلسه یادشده به کار برد را بررسی کنیم آشکارا دو شکل و حالت خواهیم یافت. در اول جلسه کوشید خود را در ظاهر بی طرف نشان دهد که؛ هیچ خبری ندارد، هیچ تقصیری ندارد، دستوری رسیده، حال می خواهد با مشورت راهی بیابد. بعد القا کرد که ناگزیر از اجرای دستور هست، بعد اجرای دستور را وظیفه دانست و بعد
افزود باید با کسانی که قانون را رعایت نمی کنند برخورد کرد.
 البته منظور از برخورد با غیر قانونی ها فقط انتشار نشریه جارچی است آن هم بعد از اینکه سخن های بی مایه او را نقد کرده و الا نشریه روستا 9 سال بدون مجوز انتشار می یابد. هم اکنون توی همین روستای کوچک ما ده ها کار غیر قانونی در جلو چشم و بیخ گوش رئیس شورا صورت می گیرد برای مثال فروش زمین های استیجاری که در حد وسیع هم هست این درحالی است که مرتب اداره امور اراضی مواد قانونی غیر مجاز بودن این خرید و فروش ها را هرچند وقت یکبار برای شورا می فرستد و ما هم بعد از خواندن بایگانی می کنیم به علاوه قباله های صوری و دروغین را که صرفا برای گرفتن وام از بانک نوشته می شود و صددرصد غیرقانونی هستند خودِ رئیس شورا امضا می کند و مهر هم می زند. حال چرا از میان این همه غیرقانونی ها فقط به غیر قانونی بودن جارچی اینقدر توجه می-شود؟ دلیلش این است که جارچی سخنان رئیس شورا را نقد و ناراستی-هایش را هویدا کرده است و از نظر ایشان نقد رئیس شورا گناهی است نابخشودنی.
 ایشان در آن جلسه فکر می کرد من گزارشات ارسالی و بدگویی های او را و تشویق و ترغیب دونفر برای امضا جمع کردن و تصورات و تخیلات خود را انشا کردن و ضمیمه امضاهای جمع شده کردن و تحویل 9 ارگان و اداره دادن را نمی دانم این بود که آن ظاهر را از خود بروز می داد. در ادامه جلسه پا را از ظاهر سازی فراتر نهاد و برای تاکید بر درست بودن ظاهرسازی اش صریح دروغ هم گفت «ممکن است آقای محمدعلی شاهسون فکر کند که شورا گزارش نموده است که، چنین نیست»
در قسمت دوم یا پایانی جلسه با گفتن، تکرار و تاکید بر گرفتن تعهد و تضمین که دیگر تحت هیچ نامی نباید نشریه انتشار یابد نقاب ظاهر سازی  را برداشت و خشم، کینه و نفرت درونی خود را بیرون ریخت و خودِ واقعی اش را نشان داد. یعنی این دوست و همشهری گرامی از چند ماه قبل با ارسال گزارش، تهیه طومار و بد گویی های متعدد تلاش می نمود که حکمی شدید تر از این بدست آورد چون شدت در این حکم کنجانده نشده بود حال می خواست شدتش را او اعمال کند.
این نامه ی اداری دستور توقف انتشار جارچی  ارشاد اسلامی چنان برای دوست و همشهری و همکار گرامی ما یعنی رئیس شورا دوست داشتنی، دلچسب و ارزشمند بود که نتوانست آن را از خود جدا کند و دربایگانی شورا قرارش دهد بلکه بر خلاف قانون این نامه در زونکن بایگانی شورا قرار ندارد نامه را به خانه اش برده است شاید قاب کند و جلو چشمش نصب نماید و یا در جیب روی قلبش قرار دهد تا بیشتر و بیشتر تسکین یابد.
سخنِ ناپخته  ای که رئیس شورا در این جلسه مطرح کرد این بود که؛ انتشار نشریه در روستا ضرورت ندارد. این ادعا از ذهنی تراوش می کند که تحصیلاتش ابتدایی است، روزنامه نخوانده و نمی خواند، اطلاعاتی پیرامون نشر و نشریه ندارد، نقش نشریه را در جامعه نمی شناسد و در نوشتن یک متن ساده از کلمات روزمره غلط های املایی دارد. با این اوصاف، انسان باید خیلی خودشیفته باشد که بدون داشتن اطلاعات و دانش، پیرامون موضوعی، حکم قطعی درباره آن موضوع بدهد. متاسفانه رئیس شورای ما نمی داند یکی از شاخصه هایی که رشد جامعه را نشان می دهد تعداد و تیراژِ چاپ و توزیع نشریه و کتاب است. می پرسم همشهری گرامی این40-50 نفر که نشریه را می خوانند ضرورت نیاز خودشان را به اندازه شما نمی-شناسند؟ اگر این 40-50 نفر بگویند ما می خواهیم روستامان نشریه داشته باشد شما چه پاسخی داری؟ دوست عزیز آیا می دانی همین حرف های ناپخته ای که می زنی برای ما سوژه ی نقد می آفرینی؟
به نظر من رئیس شورا در این جلسه دقیقا می دانست که کارش ضد مردمی است و بسیاری از مردم از تعطیلی نشریه ناراضی خواهند بود و این عمل رئیس شورا را نادرست ارزیابی خواهند نمود دلیل آن هم این بود که دوبار تاکید نمود این خبر توی همین جلسه بماند و بیرون درز نکند. این آقا همان آدمی هست که کارهای ناکرده را در گزارش عملکرد شورا برای مردم گزارش می کند و یک نامه ای را که شورا به اداره ای نوشته به عنوان عملکرد شورا برای مردم گزارش می نماید حال چرا این شاهکار و فتح-الفتوحش را نمی خواهد مردم بدانند؟
این جمله که؛ خبر تعطیلی نشریه به بیرون درز نکند. را از زاویه دیگر هم می توان بررسی کرد و آن ذهن بچه گانه ایشان است. ببینید هر شماره نشریه محلی روستا تعداد 30 تا 50 نسخه کپی و توزیع می شد با برآوردی که ما کردیم هر نسخه را حداقل 2 نفر می خواندند یعنی 60 تا 100 نفر در هر 15 روز علاقه مند بودند که نشریه محلی را بخوانند. فرض بگیریم این خبر هم به بیرون درز نکند حال وقتی که تاریخ انتشار فرا برسد، خوب، متقاضیان برای خرید نشریه مراجعه می کنند توزیع کننده خواهد گفت که نشریه تعطیل شده است. بی گمان هر شنوند بلافاصله خواهد پرسید کی تعطیلش کرده؟ ناگزیر خواهند گفت رئیس شورا. 
تعارف، فلسفه بافی و ظاهرسازی اول جلسه، و تاکید بر گرفتن تعهد و تضمین که دیگر تحت هیچ نامی نشریه منتشر نشودِ لحظات پایان جلسه، مرا به یاد داستان گرگ وبره کتابِ رمانِ قلعه ی حیوانات جورج اورول انداخت که بره پایین تر از گرگ آب می خورد ولی چون گرگ می خواست بره را بخورد ناگزیر بود بهانه ای داشته باشد که گفت: تو آب را گِل کردی! لطفا این کتاب را بخوانید.    

                                                       محمدعلی شاهسون مارکده 17/8/90
زندگی زیباست
شبِ شعری روز 22/8/90 از ساعت 18 تا 22  با حضور جمعی از شاعران و علاقمندان در سالن شهرداری سامان برگزار گردید. خانم ها: علی زاده، قطره، نادری و آقایان: نادری، جعفرزاده، توکلی، میرداماد، شایان، کارگران، رزم آفرین، برزگر، رحمانی، مظفری، قطره، سامانی، صالحی، شاهرخی، نعمتیان و … سروده های خود را خواندند و یا سخن گفتند. یک قطعه سرود همراه موسیقی توسط دختران دانش آموز خوانده شد و دو قطعه موسیقی یکی در میانه و دیگری در پایان نواخته شد. بیشتر شعرها در وصف حضرت علی (ع) بود.
این کار سامانیان را باید ستود کاریست هرچند دیر و کوچک در وادی  بزرگِ فرهنگ و ادب سامان، ولی مفید و لازم. امید است که همت دوستان سامانی روز به روز افزون تر گردد و این جلسات با تنوع بیشتر و پربارتر تداوم داشته باشد و علاوه بر شعر، به استعدادهای داستان نویسی، مقاله نویسی، جمع آوری ادبیات عامیانه، کندوکاودرتاریخ قومی و منطقه-مان و نیز
 موسیقی سنتی و محلی هم عنایتی گردد.
 چیزی که برای من مایه تاسف بود این است که؛ هیچ کس یک کلمه به زبان محلی و مادری مان سروده ای نخواند و سخنی نگفت. و تاسف آورتر اینکه؛ هیچ کس به این فقدان هم اشاره ای نکرد و شاید هم این فقدان به ذهن هیچ  یک از دست اندرکاران نیامده باشد. دست کم از مجری جلسه که جوانی خوش ذوق به نظر می رسید انتظار می رفت که اشاره ای به این فقدان بکند ولی دریغ از یک اشاره. امام جمعه یادی از استاد شهریار نمود که او هم نام منظومه را اشتباها باباحیدر نامید نشان می داد چیزکی شنیده ولی آگاهی دقیق و عمیقی ندارد. برداشت من این است که نا آگاهانه خودمان هویت قومی و محلی خودمان را از بین می بریم. می پرسم آیا نمی شود به زبان مادری شعر سرود؟ کاری که استاد شهریار کرد هم به زبان ملی سخن گفت و هم با سرودن منظومه شاهکار حیدربابا هویت قومی و زبان مادری اش را غنی نمود و هم روستای خود و مردمانش را جاودانه کرد. می پرسم چرا ما مردم این منطقه این قدر بی هویت هستیم؟ چرا این قدر پا روی هویت خود می گذاریم؟ پیشنهاد می کنم قدری از هم استانی هامان یعنی بختیاری ها بیاموزیم. با توجه به شناخت کمی که از افق دید دست اندرکاران منطقه از جمله سامانیان دارم متاسفانه امید چندانی نیست که کاری بزرگ حداقل در زمانی نزدیک صورت گیرد. متاسفانه آموخته هامان و تربیتی که شده ایم، عقایدی که در ما شکل گرفته، زمینه ی ذهنی در ما بوجود آورده که توانایی دیدن خودمان را از ما گرفته است همانند چشم هستیم همه چیز را می بینیم ولی توانایی دیدن خودمان را نداریم.
با این حال آقای نعمتیان یک قطعه شعری درباره زیبا بودن زندگی خواند،
 وقتی روی واژه های کلیدی این قطعه یعنی زندگی، زیبایی، آزادگی، پاینده، سادگی و گل کردن زوم کنی درمی یابی چقدر دلنشین و انسانی اند. بی گمان این واژه ها تراوشاتِ ذهنی است انسان گرا. ایشان نشان داد که در بیشه ی شعر و ادب و فرهنگ سامان هنوز کسانی هستند که جهان را زیبا و زندگی را هنر می دانند. خانم علی زاده قطعه ای با مضمون بوی نان سرود که پس زمینه ی انسان دوستی دارد و آقای جعفرزاده هم شعری با نام امید خواند که در این فضای مرگ اندیشی و گورستان گستری سخنی از زندگی دَرش بود و آقای توکلی طنز خواند که نشان می دهد هنوز کسانی هستند که مردم را خنده لب می خواهند. حال قطعه سروده های آقای نعمتیان، خانم علی زاده و آقای جعفرزاده را با هم می خوانیم.
زندگی زیباست باید زنده بود                     با تمام دردها پاینده بود
زندگی زیباست با هرآنچه هست               زندگی زیباست با بالا و پست
زندگی زیباست با آزادگی                       زندگی یک جمله یعنی سادگی
ساده بودن ساده خوردن ساده گو           ساده بودن ساده موندن ساده خو 
زندگی زیباست باید زنده بود                     با تمام دردها پاینده بود
زندگی دشتی تحمل کردن است              در میان خارها گل کردن است
زندگی با پرچ ها کوبیدن است                  در میان خارها گل کردن است 
زندگی بادردها جنگیدن است
زندگی زیباست باید زنده بود                           با تمام دردها پاینده بود
زندگی زیباست با مرگ و هراس                 زندگی یعنی تمام مشکلات
بالهای بسته ات را بازکن                             در حریم زندگی پرواز کن
***
و خدا را از اعماقِ خدایِ عشق باید سرود
بویِ نان از کوچه می آید هنوز / رد پایی خیس با من می دمد / زیر باران
 زیر نور / بی هدف در کوچه می مانم ولی / بوی نان از کوچه می آید هنوز / رد پا گم شود در کوچه باز / زیر باران زیر نور / می دَوَم تنها درون کوچه ها / می دوم اما صدایی آشنا / کودکی آنجا کنار خانه باز / حرف-هایش بوی باران می دهد / دست هایش بوی نان دارد هنوز.
***
می توان لبخند چاهی از گُلِ امید چید / گرمی احساس را با چشم های بسته دید / می توان با بال های بسته هم پرواز کرد / بازتاب هر صدا، با گوش های دل شنید / سایه خورشید را در گوشه ی دل جا بده / پَر زن، پرواز کن، می رقص، جامِ می رسید / از تن گل جام های خار بر کن دور ریز / گل در آغوش چمن معشوقه را در بر کشید / هرکه امروز با یاران به می خوردن نشست / اشک شوق از دامن چشمت به برگ گل چکید / بی قراری را به سوزان، نا امیدی را بکش / تا نگویی چشمام رنگ شادی را ندید / می توان در جستجوی دوستی ها لحظه برد / دوستی را با دلار مهربانی ها خرید / دسته دسته واژه های پاکیت من ریختم / تا گواه شعر و امیدم به سر منزل رسید / با سحر همراه در راه پاکی گام نه / تا بینی شادمانی می دهد بر ما نوید.             

                                                         گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده 
بولاغ، مرکز سولدوزیان
هنگام نوجوانی این موقعیت برایم دست داد که  با شادروان اصغر شاهسون
 معروف به اصغر تقی هم صحبت شوم. ایشان آن موقع یعنی سال 1345 حدود 70 تا 75 سال داشت و گله ی گاوِ روستا را می چراند و من هم چوپانکی بودم و همراه با خانواده در قلعه مزرعه ی ماماگلی زندگی می-کردیم. هنگام ناهار، بیشتر بر سرِ چشمه ی آب کولی بولاغی زیر سایه درختان سرسبز بید می نشستیم و ایشان با حوصله و ذکر جزئیات، گذشته ی روستا را برایم بازگو می کرد. سادگی، صداقت و صمیمیتِ همراهِ ذهنِ دقیقِ این پیرمرد سخنانش را دو چندان دلنشین می نمود سخنانی که می-رفت تا به بوته فراموشی سپرده شود از نسل کهنسال به نسل جدید انتقال داده می شد البته این تعریف ها را در مجالس روستا از دیگران از جمله پدر بزرگم نیز شنیده بودم ولی تعریف ایشان از این جهت برایم جالب بود که گسترده تر بود، در زمان بیشتری بیان می گردید که ماندگاری اش در ذهن را تسهیل می نمود و به دلیل داشتن وقت فراوان نکات خیلی ریز را هم بیان می کرد و من هم با اشتیاق فراوان همه را در ذهن خود ذخیره می-کردم.
در سخنان شادروان اصغر شاهسون این نکته برایم جالب بود که گفت: وقتی شاهسونان در مارکده ساکن می شوند و روستا را بنیان می گذارند هرچند سال یکبار چند نفری از مارکده به قم محل قشلاق شاهسونان سولدوز می رفتند و دیدن می کردند. آخرین گروهی که از مارکده به منظور دیدن پسرعموهای خود به قم رفته اند حدود سال های تولد من است.
تعریف های اصغر شاهسون در همان دوره نوجوانی مرا به فکر فرو برد که من هم می توانم به قم بروم و این پسرعموهای دیرینه مان را بیابم و یک کندوکاوی از ریشه خود داشته باشم. تا اینکه سال 1370 کتاب «بررسی مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایل شاهسون» تالیف خانم دکتر پریچهره شاهسوند بغدادی چاپ شد و من خواندم. ایشان دسته و تیره و طایفه شاهسونان را ضبط و ثبت نموده و مسکن طایفه ی سولدوز را در بولاغ در شرق ساوه ذکر کرده است. نوشته ی این کتاب خاطره ی سخنان شادروان اصغر شاهسون را در ذهنم تازه کرد و مرا مصصم تر نمود که روزی باید به این محل بروم و بازدیدی داشته باشم.
این اتفاق بعد از 45 سال روز 14/8/90 افتاد و من به ساوه رفتم. قبلا تلفنی با یک نفر فرهنگی از مردم ساوه آشنا شدم. یک راست در دبیرستانِ محل کارش به سراغش رفتم. از چند قدمی که می رفتم، بدون اینکه مرا از قبل دیده باشد، شناخت و به طرفم آمد. بعد از احوال پرسی گفت:
 از همان دور حدس زدم چون چهره و قیافه ات به پسرعموهایت در طایفه شاهسونان سولدوز بسیار شبیه است. اکنون اگر توی شاهسونان بروی نمی-توان تشخیص داد که از مردم اینجا نیستی. تمام روستاهای اطراف ساوه شاهسون نشین اند همه هم بدون استثنا دام دارند و با علاقه دام می-پرورند. و طی سال های گذشته شاهسونان بسیار زیادی از تیره و طایفه های مختلف اطراف ساوه دامداری را رها کرده و به ساوه آمده و ساکن شده اند.
 ساعتی درباره محیط جفرافیایی پیرامون ساوه و محل اسکان تیره و طایفه های مختلف شاهسونان گفت وگو کردیم ایشان نشانی دقیق بولاغ را برایم ترسیم نمود و من حرکت نمودم.
از شهر ساوه که در آمدم به روستای باغ شیخ و احمدآباد رسیدم که به هم چسبیده بودند سپس به رضاآباد و از آنجا به شهرک کوچک طرازناهید رسیدم وارد شهرک نشدم و به سمت راست پیچیدم و با پیمودن 4 تا 5 کیلومتر خود را در روستای کوچک بولاغ یافتم. روستایی کوچک در دشتی و همواری بسیار وسیع، ظاهرِ روستا نشان می داد که روستایی دام پروراست.
 حدود 15 خانوار و جمعیتی کمتر از 100 نفر دارد بدون استثنا همه دام دارند دام شان هم گوسفند و بیشترشان هم میش اند رنگ  میش ها که نشان دهنده این قوم و طایفه است بیشتر سیاه و کمی هم سبزینه اند و سفید کمتر دارند. هنوز همان شیوه زندگی گذشته را دارند و ییلاق و قشلاق می-کنند. ییلاق شان اطراف همدان و قشلاق شان محل بولاغ است. در گذشته با زن و بچه به محل ییلاق می رفته اند چون شیر گوسفندان را می-دوشیده اند اکنون فقط چوپانان همراه گوسفندان به ییلاق می روند چون دیگر شیر نمی دوشند بلکه درآمدشان صرفا نوزاد، گوشت و پشم گوسفندان است. برای تولید لبنیات هر خانواده ای دو سه راس گاو(سیقیر) نگه  می-دارند. قبلا اینجا چشمه ی پر آبی بوده که شاهسونان تیره ی سولدوز در این دشت و پیرامون این چشمه ی پرآب قشلاق خود را می گذرانده اند. همه خانواده ها بدون استثنا گوسفند دارند از یکصد تا سیصد راس متفاوت است. این اطلاعات را از زبان پیرمردی که خود را نصرت قاسمی فرزند عبدالحسین معرفی نمود دریافت کردم با ایشان به گفتگو نشستم. آقای قاسمی سن خود را بیش از 90 سال اعلام و افزود؛ در گذشته به اجبار دولت ما را وادار به اسکان نمود ولی تقریبا ما همیشه ییلاق و قشلاق کرده ایم ما در اطراف همدان صدها سال مرتع داشتیم و به ییلاق می رفتیم علاوه بر گوسفند هر خانوار شتران زیادی هم داشت که امروز دیگر هیچ-کس شتر ندارد. متاسفانه دولت مراتع ما را تصاحب و ملی اعلام نمود و اکنون از ما برای هر گوسفندی مبلغی در سال اجاره می گیرد  گوسفندان ما از ییلاق هنوز نیامده اند. ما در گذشته جمعیت زیادی داشتیم که بیشترشان به شهر قم کوچ کرده اند و در اطراف قم به دامداری مشغول اند و عمدتا در شهرکی در منطقه ای بنام نیروگاه در محله مهر آباد ساکن هستند. تعدادی هم به ساوه رفته اند تمام این روستاهای این منطقه بدون استثنا شاهسون نشین اند. در گذشته به خاطر فراوانی آب این محل مرکزیت داشته است. ولی با خشکیدن چشمه و توسعه ی شهرنشینی این محل از رونق افتاده است. آب شیرین آشامیدنی از محلی دوردست با لوله برای مان آورده اند و در هر حیاطی یک شیر آب نصب کرده اند تا بتوانیم دام های مان را آب دهیم. علاوه بر دامداری قدری هم کشاورزی داریم که یونجه برای دام هامان می کاریم. این محل را خودمان بولاغ می گوییم ولی در گذشته نامش قرابولاغ بوده است که به مرور قره از آن افتاده است و نام ثبتی اش شورَک آباد است.
 در شهر قم به محله مهرآباد رفتم نخست از دکان بقالی که فروشنده اش زنِ میانسالی بود نام شخصی را که آقای نصرت قاسمی معرفی کرده بود پرسیدم که با لحن و زبان ترکی گفت: شَسَون سولدوز سَن؟ که گفتم: آری. پرسیدم: از کجا فهمیدی که من شاهسونِ سولدوز هستم؟ گفت: شکل و قیافه ات خیلی شباهت به آنها دارد. بعد افزود من ترکِ تبریزی ام ولی ساکنان این محله اکثریت شاهسون های سولدوزاند ولی این شخص را نمی شناسم.              

                                                         محمدعلی شاهسون مارکده 16/8/90
 همایش تغذیه گیاهی و تولید محصول سالم  (قسمت اول)
روز 19/8/90 از ساعت 9 صبح تا 2 بعد از ظهر همآیش آموزشی تغذیه گیاهی و تولید محصول سالم در مجتمع شهید بهشتی شهر باغ ابریشم اصفهان با همت شرکت بازارگان کالا و با حضور انبوهی از مردم تشکیل شد. نخست آقای مهندس دقوقی مدیرعامل شرکت بازارگان کالا سخن گفت. سپس آقای دکتر مجید بصیرت پیرامون تغذیه گیاه مطالبی را برای حاضران بیان نمود که خلاصه ای از گفته های دکتر بصیرت را در چند قسمت با هم می خوانیم.
 تغذیه گیاه به سه منظور انجام می شود. یکی اینکه تولید بیشتری در واحد سطح داشته باشیم. دیگر اینکه از طریق تغذیه گیاه کیفیت و بازار پسندی گیاه را بالا ببریم. دلیل سوم ارزش افزایش غذایی محصول است. یعنی محصولی که تولید می کنیم باید سالم باشد تا مصرف کننده که استفاده می کند دچار آسیب و یا زیان نگردد. ارزش غذایی محصول امروز در جهان به عنوان یک چالش مطرح است. یک تفاوتی که در تولید محصول گلخانه ای با تولید زراعی و باغی دارد میزان تولید در واحد سطح است. برای مثال؛ کشت خیار و یا گوجه فرنگی گل خانه ای حدود 25 تا 30 کیلو گرم در متر مربع پتانسیل عملکرد دارد. معادل همین، در فضای باز حدود یک هفتم تا یک هشتم تولید گلخانه ای را داریم. وقتی گیاهی در چنین فضای کمی مقدار محصول بالایی را تولید می کند، نیاز غذایی اش هم بالاست. بنابر این تغذیه در کشتِ گلخانه از اهمیت بالایی برخوردار است. چیزی که باید بدان توجه داشت تغذیه گیاه معادل کوددهی نیست در حقیقت تغذیه گیاه را باید یک مدیریت محسوب نمود که موجب تولید پایدار محصول و حفظ پتانسل خاک می گردد.

                                                    ادامه دارد محمدعلی شاهسون مارکده