گزارش نامه شماره 12- نیمه فروردین 1391

کتاب خوانی
اگر از یکایک مردم  روستامان بپرسید که کتاب خواندن خوب یا بد است؟ فکر نمی کنم حتا یک نفر آن را بد بداند با اینکه خواندن کتاب را خوب می دانند می بینیم در جامعه ی روستایی ما خیلی کم کتاب خوانده می شود. حال اگر از پدر و مادرهای کتاب نخوان جامعه ی ما بپرسید می خواهید فرزندتان درس خوان باشد یا کتاب خوان؟ بی گمان بیشتر مردم خواهند گفت: درس خوان. نمی دانم نظر تو خواننده چیست؟ ولی نظر من این هست که ما پدر و مادران باید بکوشیم فرزندمان را کتاب خوان بپرورانیم نه درس خوان.
چون در پس زمینه ی درس خواندن، بایدی هست و اجبار، و همانند هرکار اجباری، انسان تا جایی درس خواهد خواند که باید است و اجبار. در کاری که اجبار است انسان می کوشد حداقلی از آن کار را انجام دهد و از این ور و آن ورش می زند و می کوشد به هدف تعیین شده که همان امتحان است برسد. چون شوقی، ذوقی و علاقه ای، انگیزه خوانده ها نبوده، ممکن است خوانده ها در ذهن نقش نبندد و بعد از اینکه به هدفش که همان امتحان است رسید، خوانده ها فراموش گردد. اگر ما بکوشیم و تاکیدمان این باشد که فرزندمان را درس خوان بار بیاوریم وقتی موسم درس تمام شد از کتاب و خواندن می گریزند چون اغلب درس خواندن با درد و رنج همراه است. 
 ولی انگیزه کتاب خواندن شوق است و علاقه. می دانیم کودک انسانی ذاتا کنجکاو است و می خواهد همه چیز را بداند. همه مان دیده ایم وقتی که کودک انسانی هنوز توانایی راه رفتن ندارد به همه چیز می نگرد و وقتی صدایی شنید به دنبال صدا می چرخد تا بداند چیست و وقتی که توانست حرکت کند می بینید می خواهد برود و بداند و بفهمد، هرچیزی که به دستش رسید می خواهد بردارد و به هم بریزد و بفهمد چه خبر است. این میل که همان میل و علاقه به دانستن هرچه بیشتر است در همه ی انسان ها هست. اگر پدر و مادر درخانه و آموزگاران در محیط های آموزشی از یک حداقلی از دانایی برخوردار باشند می توانند این میل به دانایی را در کودک به مطالعه تبدیل کنند ولی متاسفانه این چنین نمی شود بر اثر نادانی اغلب ما پدر و مادرها و نیز آموزگاران نیرو و انرژی اغلب کودکان هدر می رود. کاشته شدن شوق مطالعه در ذهن کودک با چند موضوع مرتبط است. نخست اینکه خود پدر و مادر باید درگیر مطالعه باشند. پدر و مادر همراه فرزندان هفته ای یک بار دسته جمعی به کتاب فروشی و یا محیط هایی که کتاب هست بروند و برای خود و فرزندان کتاب خریداری کنند. توی خانه هریک جعبه و قفسه ای به عنوان کتابخانه شخصی فراهم نمایند. می دانیم شما اگر بخواهید اسباب بازی برای فرزندتان بخرید احتمالا یک عدد خواهید خرید ولی کتاب را باید چند جلد برای فرزندان خرید. البته کتابی که برای بچه  می خرید باید متناسب با سن کودک  باشد. هرچند وقت یکبار به اتفاق فرزندان از کتابخانه ها بازدید کنید تا فرزندان ببینند عده ای در سکوت مطلق نشسته و غرق در کتاب خواندن هستند دیدن این منظره تاثیر فوق العاده ای روی ذهن کودکان دارد. به مسافرت که می روند در هر شهری سری هم به کتاب فروشی و نیز کتابخانه ها بزنند. برنامه ریزی گردد که هرچندوقت یکبار از مراکز فرهنگی هنری بازدید گردد تا با افراد دانشی، نویسنده و پژوهشگر آشنا شوند. پدر و مادر باید دوستان خانوادگی خود را از بین افراد دانشی، کتاب خوان و کسانی که یک حداقلی دانایی و اطلاعات علمی دارند برگزینند و با آنها رفت و آمد، همنشینی و گفت وگو نمایند تا کمال هم نشین روی فرزندان اثر کند. فضای گفت وگوی توی خانه باید گفت وگوی علمی باشد یعنی در خانه درباره علم، دانش و بزرگان علم و دانش برای فرزندان مان حرف بزنیم و در سخن خود از بزرگان علم و دانش جامعه و جهان با احترام یاد کنیم. هنگام گفت وگو برای فرزندان  سخن خود را از کتاب هایی که خوانده اید برگزینید. در خانه برای فرزندان کوچک خود کتاب بخوانید. بهتر است پدر و مادر، فرزند خود را در آغوش بگیرند و برای شان کتاب بخوانند و جلو چشم بچه کتاب را ورق بزنند و بخوانند به گونه ای که بچه این ورق زدن و خواندن پدر و مادر را حس و لمس کند. اگر مادر هنگام شیردادن و نیز هنگام خواباندن فرزند خود کتاب جلو چشم بگیرد و به گونه ای وانمود کند که لالایی و یا قصه ی گفته شده را از کتاب برای فرزند خود می خواند خوشایندی کتاب خواندن را در ذهن کودک خود خواهد کاشت. 
یکی از کتاب هایی که برای سن نوجوانی بسیار تاثیر گذار و با ارزش است کتاب های بیوگرافی و یا شرح حال بزرگان است این کتاب ها در زندگی  بچه ها و نیز جوانان موجب تعیین هدف برای آنها می شود. برای من خواندن شرح حال و زندگی مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو و خانم ایندیرا گاندی بسیار تاثیر گذار بوده است. 
نکته مهم در آغاز این هست که بچه مان را کتاب خوان بار بیاوریم نه درس خوان. چون اگر توانستیم بچه مان را کتاب خوان بپرورانیم خود به خود درس خوان هم خواهد بود یعنی در دوران کودکی بیاموزیم که کتاب بخوانیم تا یک ظرفیت و زمینه ای ذهنی در خود بیافرینیم تا بتوانیم در جوانی بخوانیم و و از خوانده هامان بیاموزیم.
برای کاشت و پرورش نهال خواندن در وجود بچه مان تشویق و دادن پاداش و رعایت آزادی و حرمت بچه نقش مهمی در ایجاد انگیزه دارد یکی از راه های تشویق این هست که وقتی بچه مان کتابی را خوانده در جمع خانوادگی و یا دوستان از او تقاضا کنیم خلاصه کتاب را برای حاضران بازگو کند و یا ما پدر و مادران در جمع بگوییم پسر یا دخترم کتابی مثلا درباره فلان موضوع یا درباره فلان فرد سرشناس خوانده هرکه هر پرسشی دارد می تواند بپرسد حاضران هم باید این فرهنگ را داشته باشند که با دست زدن و گفتن آفرین او را تشویق نمایند کتاب هایی در باره حیوانات و یا سخن گفتن از زبان حیوانات برای بچه ها بسیار تاثیر گذار است بچه در چنین جلسه ای ببیند مورد توجه است و تشویق می گردد انگیزه و میل به خواندن در او بیشتر و بیشتر می شود این کار را آموزگاران می توانند در مدرسه بکنند مثلا آموزگاری مطالعه ی اختیاری کتابی مفید را افزون بر کتاب درسی به دانش آموزان پیشنهاد می کند و دانش آموزی کتاب را می خواند از او خواسته شود که خلاصه اش را سر کلاس درس برای بچه ها بیان کند و مورد تشویق قرار گیرد این تشویق موجب انگیزه بیشتر و بیشتر برای خواندن می شود. یکی از بهترین کارها در مدرسه نوشتن روزنامه دیواری است که می تواند دانش آموزان را خلاق بار بیاورد. 
پدر و مادر و آموزگار دانا می توانند با تشویق و ترغیب کتاب را به عنوان یک دوست خوب به بچه معرفی کنند تا هم از آن دانایی و وسعت نظر را بگیرد و هم اوقات فراغت خود را با این دوست خوب سپری نماید
برای ماندگاری مطالب کتاب در ذهن مان روش هایی هست. یکی اینکه دونفر یک کتاب را بخوانند و با هم روی مطالب آن بحث و گفت وگو کنند دیگر اینکه فردی کتاب را بخواند و خلاصه آن را برای دیگران بیان کند و روش دیگر این است که آموزگار از دانش آموز بخواهد خلاصه کتاب را به صورت گزارش بنویسد و در کلاس بخواند و یا در روزنامه دیواری مدرسه چاپ کند.
متن بعضی از کتاب ها به صورت فیلم و یا سناریو تآتر در آمده.اگر بتوانیم فیلم و یا نمایش نامه تآتر را که از کتاب تهیه شده قبل از خواندن کتاب ببینیم و بعد کتاب را بخوانیم اثر ماندگاری مطالب کتاب فوق العاده خواهد بود من خود در این زمینه چند تجربه دارم که برایتان بازگو می کنم.
اولین کتابی که خواندم و بعد فیلم آن را تماشاکردم کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو بود این اتفاق بیش از 30 سال قبل روی داد که برایم بسیار اثربخش بود دوتا فیلم از این اثر را تماشا کردم یکی را روس ها ساخته بودند و دیگری را خود فرانسوی ها.
کتاب دیگری که خواندم و بعد فیلمش را دیدم جنایات و مکافات اثر داستایوفسکی بود که برایم جالب آمد. و اما دو کتاب دیگر تاثیر ماندگارتری در ذهن من داشته اند. یکی رمان 10 جلدی کلیدر اثر محمود دولت آبادی است از این کتاب فیلم ندیدم بلکه 20 ماه از دوران سربازی ام در پاسگاه ژاندارمری بودم که قهرمانان این کتاب در منطقه آن پاسگاه زندگی کرده-اند یعنی بیشتر مکان ها و محل هایی که در این کتاب توصیف شده من در طی این 20 ماه آنجاها بارها رفته و دیده ام. برای مثال چشمه ای که مارال در آن خود را شستسو نموده من بارها و بارها در تابستان با جیپ پاسگاه سرِ آن چشمه رفته ضمن خوردن آب پوتین را از پا درمی آوردم و دست و پا را در آب چشمه می شستم وقتی کتاب را خواندم مثل اینکه آن موقع مارال را دیده بودم یا جایی که قهوه خانه روستای سلطان آباد را توصیف می کند مانند اینکه من در آنجا نشسته ام چون بارها و بارها در آن قهوه خانه نشسته و چای خورده ام. یا وقتی که خانه های فقیرانه روستای کوچک سوزنده، محل رشد و نمو گل محمد، قهرمان داستان، را شرح می دهد من خود بارها و بارها در آن خانه ها پذیرایی شده ام و یا وقتی که کاروانسرای شهر سبزوار را توصیف می کند من دو شب در ان کاروان سرا خوابیده ام وقتی که مشمولان پاسگاه را برای اعزام برده بودم.
 کتابی دیگر که خوانده ام و مانند این بوده که مطالب کتاب از زبان من گفته شده حیدربابای شهریار است شهریار در منظومه حیدربابا با علاقه و دید  انسان دوستانه روستای خود و مردمانش را وصف می کند شباهت های زیادی بین زندگی مردمان خشگناب و مردمان مارکده وجود دارد وقتی این کتاب را خواندم مثل اینکه روستا و مردمان مارکده را من توصیف می کنم برایم فوق العاده جالب بود بیش از 10 بار این منظومه را خوانده ام چندین بار این منظومه را از زبان خود استاد شهریار گوش کرده ام. دو نفر عاشیق که همراه موسیقی قطعه ای از این منظومه را اجرا کرده اند را بارها شنیده ام و هربار که خوانده ام و شنیده ام برایم تازگی داشته است. 
                                                        محمدعلی شاهسون مارکده 9/1/90    

منطقِ خان بختیاری
روز 16/11/90 با آقایان: حسین قلی صدری فرزند غلام علی متولد 1297 و
 حسین علی خسروی فرزند فتح الله متولد 1315 در روستای سوادجان گفت-وگو داشتم این بزرگان رویدادی را برایم تعریف نمودند که بد نیست شما هم آن را بخوانید.
امیرمجاهد بختیاری ارباب روستای چم خلیفه بود. مردمان این روستا با پشتوانه قدرت امیرمجاهد در مزارع مشترک روی آب و زمین به همسایگان شان زور می گفتند. از جمله مزرعه ای مشترک با مردمان بن داشتند با اینکه چم خلیفه در مقایسه با روستای بن خیلی کوچک بود یعنی آن روز مجموعا 50-60 نفر مرد بیشتر نداشت ولی مردمان همین روستای کوچک به پشتوانه امیرمجاهد بختیاری همیشه به مردم بن در مزرعه مشترک شان زور می گفتند.آب سهم بنی ها را می گرفتند زمین شان را تصاحب می نمودند. روزی یکی از مردمان روستای چم خلیفه واره ی آب یکی کشاورز بنی را می بندد و آب را توی زمین خود باز می کند و مشغول آبیاری می شود. کشاورز بنی به کشاورز چم خلیفه ای اعتراض می کند و کشاورز چم خلیفه ای می گوید: مگر نمی دانی من کیم؟ به من می گویند چم-خلیفه ای! و رعیت امیرمجاهد بختیاری ! کشاورز بنی کوتاه می آید و شکایت به کدخدای وقت بن که آن روز افلاکی مشهور بوده می برد. افلاکی شرح وقایع را به ارباب بن که ان روز امیرجنگ بوده می نویسد و می گوید: این 50 نفر چم خلیفه ای رعیت امیرمجاهد به ما زور می گویند. و درخواست می کند که امیرجنگ، از امیرمجاهد بخواهد که، جلو زورگویی-های رعیت هایش را بگیرد. امیرجنگ، در پاسخ کدخدا افلاکی می نویسد: «شما انتظار دارید که من نامه فدایت شوم به امیرمجاهد بنویسم؟! این در شان من نیست! چرا رعیت من این قدر باید بی عرضه باشد که رعیت امیرمجاهد بخواهد به او زور بگوید؟! شما کاری بس بزرگ بکنید که امیر مجاهد ناگزیر گردد نامه فدایت شوم به من بنویسد و از من چنین درخواستی نماید!» پاسخِ نامه به دست افلاکی بنی می رسد. متن نامه او را به اندیشه وا می دارد. سرانجام تصمیم می گیرد چم خلیفه غارت گردد.
 بدین جهت بیش از یکصد نفر از مردم لُمپن (به قول آن روزی ها، بی سرو-بی پا) بنی را جمع می کند دو سه گوسفند و دیگر مواد غذایی تحویل شان می دهد چند نفرشان را هم اسلحه می دهد و دستور می دهد که؛ در مزرعه-ی مشترک ناهار کباب درست کرده و می خورند و با یک یورش برق آسا روستای چم خلیفه را محاصره نمایند که کسی نتواند فرار کند و تمام اموال مردم را غارت و مردان روستا را دست بسته به بن بیاورید و انعام تان را بگیرید.
این کار برابر نقشه انجام می شود تمام اموال روستای چم خلیفه غارت می-شود و همراه مردان به بن برده می شود. یکی دو نفر که توانسته بودند فرار کنند خود را به شمس آباد می رسانند. رویداد را به امیرمجاهد گزارش می-کنند. امیرمجاهد بی درنگ نامه ای فدایت شوم به امیرجنگ می نویسد و درخواست می کند که، دستور دهد؛ رعیت های بنی اش، رعیت های چم خلیفه ای او را آزاد و اموال شان را هم تمام و کمال تحویل دهند. امیرجنگ به کدخدا افلاکی دستور می دهد که چم خلیفه ها را آزاد و اموال شان را پس دهند. گفته  می شود بعد از آن دیگر چم خلیفه ای ها با همسایگان شان سازگار شدند.
                                                                تدوین محمدعلی شاهسون مارکده

جلسه فردوس
روز 6/1/91 ساعت 21 به دعوت مدیرعامل جلسه عمومی فردوس با حضور حدود 35-40 نفر در محل مسجد برگذار شد. نخست محمود عرب مدیرعامل گفت: بعد از جلسه عمومی قبلی فردوس، اعضا هیات مدیره استعفای دسته جمعی خود را به طور شفاهی به بازرس شرکت اعلام کردند که پذیرفته نشد. روز 25/12/90 دسته جمعی به اداره تعاون رفته و کتبا استعفا داده ایم و قرار شده که حساب و کتاب  سال 90 را تنظیم و ارائه بدهیم و مجمع عمومی برگزار و هیات مدیره جدید انتخاب گردد. از همین فرداد هرکه می خواهد کاندید شود کتبا آمادگی خود را به رئیس هیات مدیره و یا اداره تعاون اعلام نماید. برق موتورپمپ های فردوس به خاطر بدهی به شرکت برق قطع است پارسال هر سهمی 300 هزار تومان حواله کردیم که عده ای هنوز این حواله را نداده اند از همین فردا صبح این افراد بدهی خود را بپردازند تا به حساب شرکت برق واریز گردد و برق وصل شود نکته ای دیگر این که در طی این 4 سال ما هرکه را آبیار انتخاب می کردیم عده ای به آن اعتراض داشتند حال شما را دعوت کرده ایم که خودتان هرکه را که می خواهید انتخاب کنید.
اصغر عرب گفت: گفته می شود در هر دوره آبیاری 15 ساعت آب گم می-شود ساعت های آبی که به اعضا داده می شود در دفتری یادداشت کنید تا ببینیم این ساعت ها کجا می رود؟
محمدرضا شاهسون گفت: اینکه ساعت هایی از آب گم می شود واقعیت دارد دلیل آن هم خرید و فروش های خرده ای و تقسیم آب توی سهام خورده ای است.
محمدعلی شاهسون گفت: از لابلای سخنان اعضا هیات مدیره چنین برمی آید که از خود سلب مسئولیت کرده اند و تاکید بر انتخاب آبیار توسط اعضا می کنند این خلاف قانون است شما تا روزی که هیات مدیره جدید در اداره ثبت مسئولیت نپذیرفته همچنان مسئول و پاسخ گو هستید. در جمع نمی توان به توافق رسید خودتان از بین چند نفر که برای آبیار کاندید شده-اند دو نفر را برگزینید. حاضران در جلسه نکاتی را ذکر کردند که یک آبیار باید در حین کار رعایت کند برای اطمینان مردم این نکات را در قراردادتان ذکر کنید.                    

                                                         گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
یادی از یک نیکوکار
روز 11/1/91 ساعت 10 صبح طی جلسه ای با حضور اعضا شورای اسلامی روستا، آقای حاج خسرو عرب فرزند حاجی بابا یک قطعه زمین که تعداد 4 اصله درخت گردوی بارور در آن قرار دارد واقع در جلو دره امام مارکده به صورت اهدایی در اختیار اداره راه قرارداد تا با شکستن سنگ و حذف پیچ تند، جاده عمومی تعریض و هموار گردد.
                                                       گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
تاسیس درمانگاه خصوصی در مارکده
روز 11/1/1391 ساعت 11 با دعوت و همآهنگی محمدعلی شاهسون جلسه ای با حضور دکتر قدیریان، و آقای گلی از نجف آباد و آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون، کریم شاهسون، محمد عرب، بهرام(نعمت-الله) عرب، بهرام عرب، محمود عرب، محمد(ابراهیم) عرب، جعفر عرب در منزل محمدعلی شاهسون تشکیل شد و آقای گلی درباره تاسیس یک درمانگاه خصوصی در مارکده راهنمایی  نمودند. توافق گردید درمانگاه به مدیریت مؤسسه خیریه حضرت زهرای مارکده در روستا دایر گردد . آقایان؛ محمود عرب فرزند احمد و محمد(ابراهیم) عرب فرزند یدالله گفتند: یک باب ساختمان مناسب برای مدت 2 سال به صورت رایگان بدین منظور اختصاص می دهیم و هزینه رفت و آمد پزشک از نجف آباد به درمانگاه را نیز برای مدت 2 سال می پردازیم. که پس از بحث و گفت وگو مقرر گردید شورای روستا یک جلسه عمومی با نیکوکاران روستا برگزار و نسبت تامین بودجه اولیه از مردم کمک گرفته شود.
شب هنگام ساعت 21 جلسه ای با جمعی از نیکوکاران روستا در مسجد تشکیل شد موضوع تاسیس درمانگاه خصوصی در روستا برای حاضران شرح داده شد که هر یک از حاضران مبلغی نقدی کمک نمودند و قرار شد فردا یک گروه 4 نفره به سرپرستی عباس شاهسون به درِ خانه ها ی مردم رفته و کمک های نقدی از مردم جمع آوری نمایند.

                                                                 گزارش ازمحمدعلی شاهسون مارکده
جلسه مینو
روز 9/1/91 جلسه ای با حضور آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون و محمد عرب اعضا شورا، و آقایان: امین عرب، حجت الله عرب، محمد عرب رضاقلی، حسین شاهسون و اسماعیل عرب سردانگ های طرح باغداری مینو در محل دفتر دهیاری تشکیل گردید. آقای امین عرب گفت: هدف از این جلسه این است که تکلیف سهیم شدن جوانان دانشجوی روستا را در طرح مشخص کنیم. محمدعلی شاهسون گفت: از اول قرار بر این بوده که همه ی جوانان روستا اعم از دانشجو، پایان خدمت دار و حتا سربازفراری ها را در طرح شریک کنیم حال اداره کشاورزی می گوید که دانشجو ها را شریک نمی کنیم من پیشنهاد می کنم روی قول خودمان بایستیم و لیستی که به اداره کشاورزی ارائه می دهیم همان کسانی باشند که پایان خدمت و یا معافی دارند ولی سردانگ ها و اعضا شورا و نماینده طرح توافق نماییم و توافق خود را صورت جلسه و امضا کنیم که همه ی جوانان روستا ( پایان خدمت دار، دارای معافیت، دانشجو و سرباز فراری ها) به صورت مساوی در این طرح شریک شوند متاسفانه حساسیت زیادی توسط بعضی ها روی دانشجوها هست یعنی یک فضای ضد علم، ضد دانش و به تبع ضد دانشجو در جامعه روستایی ما حاکم است این در حالی است که جوانان دانشجو افتخار روستا و از جوانان سرآمد روستا هستند و نه تنها نباید آنها را حذف نمود بلکه باید سهم تشویقی به آنها داد.
مسعود شاهسون گفت: اداره کشاورزی برابر قانون اسامی دانشجو ها را نپذیرفته ما هم باید برابر قانون کار کنیم من شخصا به عنوان رئیس شورا هیچ چیزی خاج از قانون را امضا نمی کنم چون دادن زمین کشاورزی به دانشجوها و سرباز فراری ها خلاف قانون است من مخالفم و امضا نمی کنم.
جلسه بدون نتیجه پایان یافت.
روز 10/1/91 ساعت 21 جلسه مجمع عمومی سهامداران طرح مینو با دعوت قبلی در محل مسجد تشکیل شد آقای عباس شاهسون نماینده طرح خرید لوله و نیاز مبرم به پول جهت پرداخت بهای لوله را برای حاضران شرح داد که قرار شد حواله 1500000 تومان را در سه قسط در ماه های فروردین، اردیبهشت و خرداد به حساب واریز نمایند. سپس موضوع سهیم شدن دانشجوها مطرح گردید که به اتفاق آرا قرار شد دانشجوها و سربازفراری ها همانند بقیه به صورت مساوی شریک طرح باشند.
                                                          گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
           
قشقایی های قابوق
بیش از 20 سال قبل هنگامی که قسمت غربی زمین های مزرعه ی سکو ی قابوق را برای احداث باغ شخم و شیار می کردند تعدادی گور یافت می شود. و نیز شنیده بودم که روی سکو یک قلعه هم بوده که با گذشت زمان ویران شده و امروز دیکر آثاری از آن بر جای نمانده است. از همان زمان در این فکر بودم که بدانم چه گروهی در این محل ساکن بوده اند.
بزرگان روستای هوره می گویند: وقتی چند خانوار از طایفه ی ساروخلج های ایل قشقایی که قبلا در اینجیللی و سِزاغ ساکن بودند تصمیم گرفتند با هم در یک محل مناسب ساکن شوند محل فعلی روستای هوره را انتخاب می کنند وقتی ساکن می شوند به دلیل نا هموار بودن محل زمین های کشاورزی و نیز سنگی بودن محل جوی آب نیروی کار فراوانی لازم بوده است ناگزیر می گردند از طایفه های دیگر قشقایی که در اطراف ساکن هستند دعوت کنند که به آنها به پیوندند.
 خانوار بزرگی از قشقایی ها در مزرعه ی قابوق ساکن بوده که خانِ خانوار ولی خان نام بوده و 7 پسر داشته است. ولی خان به دعوت بزرگ قشقایی-هایی که در هوره ساکن شده اند با خدم و حشم به هوره نقل و مکان می-کند و در کنار هوره ای ها در قلعه هوره ساکن می شود کم کم می بیند در قلعه جای کافی نیست تصمیم می گیرد که در بالادست قلعه، قلعه ای برای خانوار خود بسازد هوره ای ها مخالف ساخت قلعه در این محل بوده اند. کدخدای هوره چند نفر را برای جلوگیری از ساخت قلعه می فرستد یکی از پسران ولی خان که حسین نام داشته و از قضا فرد تنومند بوده در مقابل ماموران کدخدا می ایستد و مقابله می کند و ساخت قلعه ادامه می یابد. چند روز بعد دوباره کدخدا چند نفر دیگر را برای جلوگیری از ساخت قلعه می فرستد که مجدددا حسین پسر ولی خان آنها را عقب می راند و ماموران بر می گردند و گزارش می دهند که حسین یک تنه با همه ی آنها مقابله نموده است. کدخدا می پرسد چطور شما چند نفر زورتان به یک نفر نرسید؟ که ماموران می گویند: آخی حسین جانلو دو.
در زبان ترکی به فرد تنومند و قوی هیکل و دلاور جانلو می گویند. به هر صورت قشقایی های قابوق در محلی که می خواستند قلعه ساختند و طایفه ی بزرگی را بنیان نهادند که به نام همان حسین تنومند و با لفظ ترکی محلی حسین جانلو و به تخفیف حسین جانی  نامیده می شوند.
                                                       گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده

همایش تغذیه گیاهی و تولید محصول سالم  (قسمت ششم)
در خاک های سنگین یا آهکی، ما مشکل زرد برگی را داریم. که ما آن را به کمبود آهن می شناسیم و فکر می کنیم با مصرف بیشتر کود آهن می توانیم این زرد برگی را کنترل کنیم. وقتی ما کود آهن مصرف کنیم ممکن است به صورت موقت احساس کنیم مشکل رفع شده است. ولی باید دانست هرچه ما بیشتر کود آهن مصرف کنیم، غلظت عنصر آهن در خاک باغ مان بالا می رود و مشکلات دیگری از جمله؛ کمبود منگنز، روی، مس و فسفر را بوجود می آورد. باید بدانیم مقدار بی کربنات درخاک های سنگین و آهکی بالاست که در اثر تنفس ریشه و در اثر تجزیه کربنات کلسیم و واکنشش با آب تولید می گردد. این بی کربنات، یک آنیون است که می تواند منگنز روی را تثبیت و غیر فعال کند. و می تواند ph موضعی محل ریشه را هم افزایش دهد. که گیاه دچار کمبود عناصر آهن و منگنز می شود. ما می توانیم با استفاده از کودهایی که بنیان اسیدی دارند و یا با استفاده از تزریق اسید و یا با استفاده از کودهایی که آمونیوم دارند، این زرد برگی را درمان کنیم. بدون اینکه اصلا کود آهن استفاده نماییم. یعنی وقتی ph خاک مان در اثر زیاد شدن مقدار بی کربنات بالا می رود، ترکیباتی مانند آهن، روی، مس و منگنز روی سطح ذرات خاک رس می چسبند، تثبیت و غیر فعال می شوند. و اگرphخاکمان پایین و حالت اسیدی دارد، عناصر آهن، روی، مس و منگنز
 در آب وخاک محلول می شوند و می توانند به راحتی جذب ریشه گیاه شوند.
در اینجا می خواهم مصرف ازت و نیتروژن در محصولات گلخانه ای را مطرح کنم. نیتروژن اگر به شکل نیترات در گیاه جمع شود، ایجاد آلایندگی می کند. حال هرکه این محصول را مصرف کند، ممکن است دچار بیماریی هایی همانند، سرطان دستگاه گوارش گردد. پس می بینیم شناختن و دانستن اینکه چه مقدار از کودهای شیمیایی استفاده کنیم، برای سلامتی مان اهمیت دارد. بیشترین موادی که ما در گلخانه استفاده می کنیم ازت است، و ما باید مدیریت صحیح استفاده از این مواد را بدانیم تا بیشترین بهره برداری وکمترین خسارت را متوجه محصول و نیز سلامتی خود ما بکند. مصرف بی رویه ازت در گلخانه، بیماری های قارچی و دیگر آفات را گسترش می دهد. چون بر اثر مصرف بی رویه این مواد، گیاه حساس می شود. بویژه در فصل سرد که رطوبت گلخانه بالاست. معمولا نیتروژن به دو شکل و فرم در گیاه جذب می شود. یکی شکل و فرم نیترات است و دیگری فرم آمونیوم. عمده ازتی که مورد مصرف گیاه قرار می گیرد حدود 70-80 درصد به شکل و فرم نیترات در می آید و جذب گیاه می شود. کلا گیاه نیترات را بیشتر از آمونیوم ترجیح می ده. نیترات، از آنجایی که در محلول خاک خیلی پر تحرک و قابلیت حلالیتش بالاست، به همین دلیل امکان شسته شدن و از دسترس ریشه گیاه خارج شدنش زیاد است. عکس این حالت در فرم و شکل آمونیوم اتفاق می افتد. چون کاتیون هست روی ذرات خاک رس و مواد آلی خاک می چسبد و به راحتی در اختیار ریشه قرار گیرد، خیلی همراه آب حرکت نمی کند، و این می تواند یک حسن محسوب گردد. بنابر این اگر ازت را به شکل آمونیوم مصرف کنیم، کارآیی جذب بیشتری بویژه در خاک های شنی داریم. گلخانه داران باید این را بدانند که اگر گلخانه شان خاک شنی دارد، به مرور آن را تبدیل به خاک سبک کنند. بنابراین ما اگر خاک باغ مان شنی است، بهتر است از کودهای فرم آمونیومی استفاده کنیم. به چند دلیل؛ دلیل اولش، همان جذب بهتر بود که گفتم. و دلیل بعدی این هست که نیترات وقتی جذب ریشه گیاه می شود باید تبدیل به آمونیوم شود. تا وارد متابولیسم های دیگر، از جمله ساخت اسید آمینه و پروتئین گردد. چون می دانیم، اصلا گیاه ازت و نیتروژن را برای ساخت پروتئین جذب می کند. حال اگر شما کود نیترات به گیاه تان بدهید، گیاه باید انرژی مصرف کند و نیترات را تبدیل به آمونیوم کن. ولی اگر آمونیوم مصرف کنید دیگر لازم نیست که گیاه انرژی مصرف و تبدیل انجام دهد. همین آمونیوم مستقیم وارد گیاه و در ساخت پروتئین به کار می رو. در حقیقت با مصرف کود آمونیوم یک صرفه جویی و بهینه سازی در انرژی گیاه انجام داده اید.در گلخانه این محاسبات خیلی مهم است. چون می-خواهید تمام شرایط ایدآل را فراهم کنید تا بیشترین محصول را تولید کنید. بنابر این اهمیت دارد بدانید از چه نوع نیتروژن استفاده کنید تا بیشترین کارآیی را داشته باشید. البته فرم نیترات یک سری حسن ها هم دارد. برای مثال؛ وقتی شما در باغ تان از فرم نیترات استفاده می کنید، جذب کلسیم،پتاسیم و منیزیم بهتر اتفاق می افتد. چون نیترات یک آنیون اس. وقتی وارد ریشه می شود، یک کاتیون هم همراه خودش وارد ریشه می کند. آن کاتیون عمدتا پتاسیوم است. به خاطر همین هم هست که، در گلخانه، مصرف کودهایی مانند؛ نیترات و پتاسیم، هنگامی که گیاه روی بار است و در حال تولید میوه است خیلی خوب جواب می دهد و عملکرد گیاه افزایش پیدا می کند