گزارش نامه 283 اول دی ماه 1402

قصه مرادعلی (بخش پنجم)      عزیزالله بهارلو، در املاک روستای هوره، نزدیک مزرعه ­ی قارا آغاج، قدری پایین ­تر، خود مزرعه ­ای داشت و مرادعلی به جهت اینکه عموزاده مادرش هست و نیز به جهت اینکه همسایه مزرعه هست و مردی با تجربه و بویژه خیرخواه خانواده آنها هست، هرگاه کدخدا کرمی مشکلاتی  برایش بوجود […]

ادامه مطلب...

گزارش نامه 282 نیمه آذر ماه 1402

     قصه مرادعلی (بخش چهارم)       اینها بینش کدخدا بود، باورهای کدخدا بود و بدان هم عمل می­ کرد. مثلا خودش چندین سال برای ارباب بمانیان (میرزا ابراهیم بمانیان اصفهانی مالک قسمتی از املاک روستای مارکده) ضابط بود یعنی املاکش را سرپرستی می­ کرد بدون اینکه یک ریال طلب مزد بکند، افتخار هم می­ کرد […]

ادامه مطلب...